یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بنیادگرایی نوین از دنده سیاست برخاسته است


اردشیر زارعی قنواتی


• در سال ۱۳۹۲ شمسی با رشد جهشی تفکرات بنیادگرایانه در کشورهای اسلامی از شاخ آفریقا تا خاورمیانه، بسیاری از تحلیلگران را با این سوال روبه رو می کند که در حوزه سیاسی – اجتماعی این مناطق چه اتفاقی در حال وقوع است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۵ اسفند ۱٣۹۲ -  ۱۶ مارس ۲۰۱۴


در سال ۱٣۹۲ شمسی با رشد جهشی تفکرات بنیادگرایانه در کشورهای اسلامی از شاخ آفریقا تا خاورمیانه، بسیاری از تحلیلگران را با این سوال روبه رو می کند که در حوزه سیاسی – اجتماعی این مناطق چه اتفاقی در حال وقوع است. هم چنین پرسش دیگری که در مقابل این تحلیلگران وجود دارد اینکه روند حرکتی این تفکرات مخرب در سال پیش رو گسترده تر شده یا دستخوش افول می شود. قبل از ورود به این بحث ابتدا می بایست یک مرزبندی بین بنیادگرایی سنتی و بنیادگرایی سیاسی فرقه گرایانه در ساخت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی کشورهای اسلامی این منطقه انجام داد. در طی قرن های متمادی نحله های اعتقادی بنیادگرا، سلفی و تکفیری در عمق جوامع مسلمان عربی، آفریقایی، آسیای میانه و هندوکش وجود داشته است و تا زمانی که این تفکرات به سطح بازی های سیاسی و ژئوپلتیک ارتقا نیافته بود در یک همزیستی تعامل طلبانه نسبی با دیگر نحله های فکری میانه رو و حتی سکولار قرار داشته اند. سیر تحولات تاریخی در این مناطق و رشد خطر بنیادگرایی مذهبی در روند مدرنیزاسیون و دمکراتیزاسیون چنین جوامعی به یقین بعد از ورود این تفکرات واپسگرایانه به حوزه سیاسی رقم خورده است و هم اینک تهدید جدی برای رشد، توسعه و ثبات در این حوزه های جغرافیایی به حساب می آید.
تا قبل از دهه هفتاد میلادی بنیادگرایی اسلامی بیشتر در حوزه فرهنگی و اجتماعی جوامع مسلمان به حیات سنتی و ایستای خود ادامه می داد در حالی که با دخالت قدرت های منطقه یی و هژمون های جهانی برای دخالت دادن این عنصر در معادلات سیاسی این مرغ سرکش از تخم بیرون جهید. هر چند که قبلا نیز تا حدودی رهبران پاکستان در منازعات خود با هند بر سر "کشمیر" از بنیادگرایی اسلامی استفاده سیاسی کرده بودند اما نقطه عطف برای عروج این پدیده تقریبا نوین بدون شک بحران افغانستان در دوران جنگ سرد بود که غرب لیبرال را در شراکت با ارتجاع منطقه یی حول مبارزه با کمونیسم به این بازی هولناک جلب کرد. خیزش های عربی در سال ۲۰۱۱ میلادی نیز به واسطه مدیریت بد بحران توسط غرب و دخالت فعال ارتجاع عربی که تحولات دمکراسی خواهانه اولیه را به سمت منازعات ژئوپلتیک و تقابلات فرقه گرایانه منحرف کرد، عامل بعدی در تزریق خون تازه به کالبد هیولای بنیادگرایی اسلامی بود که هم اینک تبعات آن در مصر، لیبی و سوریه به عیان نمایان است. تعیین دوقطبی های اسلامی – سکولار در حوزه های داخلی جوامع این محیط های جغرافیایی و هم چنین منازعه ژئوپلتیک محور سنی – شیعه آرایش جدیدی بود که موجب گسترش و ارتقای سطح کنشگری سیاسی – اجتماعی بنیادگرایی محافظه کار در وضعیت جدید را بین بخش هایی از جماعات سلفی و تکفیری منطقه فراهم کرد. اوج این ارتقای سطح تمایلات بنیادگرایی سیاسی در سال ۹۲ شمسی با شدت گرفتن بحران فرقه گرایانه سوریه و "شراکت جمعی" تقریبا تمامی هژمون های بین المللی و قدرت های منطقه یی در دو سوی این منازعه رقم خورده است.
روند تحولات جاری و حفظ آرایش موجود در ذات بحران های منطقه یی حداقل تا پایان بهار ۹٣ که پرونده هسته یی ایران در مهلت شش ماهه در نگاه خوشبینانه باید به یک سرانجام برسد، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان مشخص می شود، انتخابات ریاست جمهوری مصر و انتخابات پارلمانی تونس انجام می گیرد، مذاکرات ژنو در خصوص منازعه سوریه جریان دارد و مهلت ۹ ماهه مذاکرات صلح خاورمیانه به پایان می رسد، هیچ چشم انداز مثبتی را برای کاهش بنیادگرایی و مناقشات فرقه گرایانه نوید نمی دهد. در شرایطی که محافظه کاری سنی به رهبری عربستان، قطر و تا حدودی ترکیه هم چنان حمایت لجستیک و گسترده خود را برای تهییج و تجهیز تروریسم بنیادگرای اسلامی برای تسویه حساب های سیاسی و ژئوپلتیک انجام می دهند و اوضاع لیبی، افغانستان، پاکستان و سوریه در چارچوب منازعات فرقه یی به حیات شوم خود ادامه می دهد سخن از کاهش و افول قدرت بنیادگرایی سیاسی – مذهبی حداقل در کوتاه مدت چندان با منطق همخوانی ندارد. سخت جانی پدیده بنیادگرایی سیاسی – مذهبی از آنجا که با مدرنیته در قالب استفاده های ابزاری از آن برای کسب اهداف ژئوپلتیک فرامنطقه یی پیوند خورده است از ابعاد به مراتب بالاتری نسبت به پتانسیل بنیادگرایی سنتی در قالب حوزه فرهنگی برخوردار بوده است. از طرف دیگر به واسطه اینکه بنیادگرایی ریشه های قدرتمندی در سنت اعتقادی و فرهنگی این جوامع دارد هیچ نسخه اورژانسی و فوری برای درمان این درد مزمن وجود نداشته و هر گونه حرکتی برای کاهش این روند صعودی به پیش زمینه هایی نیاز دارد که هم اینک در افق تحولات دیده نمی شود.
هر چند که در طی ماه های اخیر تا حدودی با شکستن انحصار خبری حول تحولات سوریه به نظر می رسد که نظم جهانی و افکارعمومی بین المللی بیش از گذشته به خطر بنیادگرایی اسلامی و تروریسم فرقه یی برای آینده جهان و منطقه واقف شده است اما هنوز تا رسیدن به نقطه ی مدیریت و کنترل بحران راه درازی در پیش است. تا وقتی بستر رشد و بقای این پدیده خطرناک در محیط های بومی – محلی و نگاه منفعت طلبانه بیرونی برای کسب منافع ژئوپلتیک وارد فاز محدودسازی با خودآگاهی ملی و ایزولاسیون منطقه یی – بین المللی قرار نگیرد، امید چندانی برای بسامان شدن اوضاع وجود نخواهد داشت. هم چنین می بایست ارتباط بنیادگرایی دینی با حوزه سیاست قطع شده و عنصر هویت بخشی و بسیج نیروی این پدیده با تمایلات قومی هم چون ربط بنیادگرایی با تمایلات تاریخی قوم پشتون در دو سوی خط "دیورند" در منازعات داخلی افغانستان و پاکستان گسسته شود تا بتوان در انتهای تونل تاریک کنونی کورسویی از نور را دید. تجربه درگیری های عراق در استان سنی نشین "الانبار" و تسخیر کامل شهر فلوچه و محلاتی از شهر رمادی توسط گروه تروریستی و بنیادگرای "داعش" به خوبی اثبات می کند که بدون زیر فشار قرار دادن عربستان و قطر به عنوان حامیان اصلی این تفکر هرگز منطقه از آسیب های این پدیده شوم در امان نخواهد بود. هر چند بنیادگرایی اسلامی از محیط های سلفی مسلک به طور سنتی یارگیری می کند اما هم اکنون جهان شاهد یارگیری های تازه حتی از کشورهای اروپایی برای جهاد است که این ناشی از افسارگسیختگی حوزه سیاست در پیوند با بنیادگرایی نوین است. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست