یک نقد و یک روایت از مراسم زنان مستقل که ماموران امنیتی نگذاشتند برگزارشود
این سانسور برای ما و جنبش ما، مضر است
نازنین محمدی
•
برگزار کنندگان مراسم هیچ طرحی برای مقابله با حربه «لغو مجوز در دقایق پایانی» نداشتند. در این سالها شاهد مراسم زیادی بودهام که توسط نهادهای نظارتی در دقایق پایانی لغو مجوز شده است تا شرکت کنندگان و علاقهمندان نتوانند از طریق دیگر، مراسم مورد نظر خود را برگزار کنند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ اسفند ۱٣۹۲ -
۱۷ مارس ۲۰۱۴
در ایران عدهای بر این باور بودند که با روی کار آمدن دولت جدید شرایط برای از سر گیری فعالیتهای مدنی تعطیل شده در دوران دولت احمدینژاد، مهیا است. انتشار خبر اخذ مجوز برگزاری یک «مراسم سخنرانی» تحت پوشش «برنامه مطالعاتی» و «علمی» نور امیدی را ایجاد کرد که شاید با گذشت زمان، در دولت جدید، زنان بتوانند به صورت فعال تری برنامههای اجتماعی مورد علاقه خود را برگزار کنند.
یک هفته قبل از برگزاری مراسم در تهران ، پوستری در دنیای مجازی پخش شده بود که از محل و زمان برگزاری این مراسم سخنرانی خبر می داد. با وجود آنکه به عنوان یک فعال اجتماعی شخصا با مراسم دارای مجوز در محیطهای کوچک برای بررسی مسائل کلان اجتماعی علاقهای ندارم، ترجیح دادم به جای شرکت در چند محل دیگر که مراسم ٨ مارس در آنجا حالت مهمانی خصوصی داشت به مراسم سخنرانی در خانه اندیشمندان علوم انسانی بروم تا شاید از این طریق با چند تن از فعالان عرصه حقوق زنان آشنا شده و بتوانم فعالیتهای خود را گسترش دهم. با خواندن گزارش هایی که از این مراسم، در سایتهای خبری مشاهده کردم، وظیفه خود دانستم تا در مقابل یک سانسور هدفمند موضعگیری کنم. چرا که اعتقاد دارم زنان در ایران به عنوان قربانیان سانسور سیستماتیک باید در صف اول مبارزه با هر نوع سانسور فرم و محتوا باشند. به همین دلیل تصمیم گرفتم گزارشی بر مبنای مشاهدات خودم بنویسم و در آن انتقاداتی نیز به فعالان زنان در ایران مطرح کنم، گرچه به عنوان یک زن، خود را دوشادوش آنها و شریک در شکستها و پیروزیهای همه زنان ایران می دانم. متاسفانه با وجود آنکه تلاش کردم این انتقادات بر روی سایتهای متعلق به فعالان زنان منتشر شود، با گذشت چند روز، حتی از دادن پاسخ منفی به درخواست انتشار این انتقادات خودداری کردند.
***
به خانهی اندیشمندان علوم انسانی رسیدم. با ۵۰ الی ۶۰ نفر از زنانی روبهرو شدم که پشت درب بسته محل سخنرانی ایستادهاند. از میان صحبتهای دستههای مختلف زنان، نجواهایی مبنی بر لغو برنامه به گوشم رسید. جلوی پارک ورشو چند مرد جوان ایستاده بودند و خود را برگزار کنندهی مراسم معرفی میکردند. این مردان جوان، لبخند به لب از همه عذر خواهی می کردند و «تمنا داشتند» حاظرین متفرق شوند. رفته رفته بر تعداد زنان حاظر در محوطه افزوده شد اما از سخنرانان خبری نبود. به طور قطع بر خلاف زنانی که از دور و نزدیک خود را به محل این سخنراینها رسانده بودند، سخنرانان از لغو شدن مراسم اطلاع داشتند.
عده ای از حاضران سر خورده و ناراحت، عدهای بی خیال و شاد و عده ای در تکاپو برای سامان دادن به جمعیت هستند. در این میان ناگاه دختری جوان بالای سکو رفت و جمع را به سکوت دعوت کرد. دستههای مختلف شکل گرفته از حاضران به صورت ناخودآگاه سکوت کرده و به طرف این دختر جوان برگشتند تا ببینند که چه اتفاقی قرار است بیافتد. دختر جوان اینگونه سخن گفت: «در ابتدا به همهی دوستان هشت مارس را تبریک میگویم . تلخ است که بار دیگر فریب مجوزهای قانونی را خوردیم اما به هر صورت همه این جا هستیم و دست خالی به خانه باز نمیگردیم. مراسم هشت مارس به میکروفن و تریبون نیاز ندارد. مجوز نمیخواهد. سالن اجتماعات نمیخواهد. هشت مارس در خیابان جریان دارد."
دختر جوان بعد از این صحبت ها شعری تاثیر گذار درباره سنگسار خواند که متاسفانه با وجود آن که از روی عباراتی که در ذهنم مانده است در اینترنت به دنبال متن کامل شعر و شاعر آن گشتم، به نتیجه نرسیدم. دختر جوان در پایان شعر خود، سکوی پارک را تریبون آزاد اعلام کرد تا زنانی که در محل حضور دارند برای بیان حرفهای خود از آن استفاده کنند.
پس از آن چند تن از زنان و مردان حاظر در پارک روز زن را تبریک گفتند و خانم دیگری از تشکیل نشدن مراسم عذر خواهی کرد. از میان صحبت کنندگان، مرد میانسالی توجه مرا جلب کرد که خود را نماینده یکی از سندیکاهای کارگری معرفی کرد. متاسفانه در بین همهمه موجود نام این سندیکای کارگری را متوجه نشدم. این مرد میانسال روی سکو نرفت و از میان جمعیت شروع به صحبت کرد: «روز زن را تبریک میگویم. من نماینده جمعی از کارگران هستم. مسأله ی زنان مسأله جدا از شرایط موجود نیست. همان گونه که شعار زنان در هشت مارسِ سه چیز بود: نان برای همه، آزادی برای همه، مسکن برای همه »...
عدهای اجازه ندادند حرف این مرد به پایان برسد. چند تن از زنان حاضر اصرار داشتند که مسالهی زن «کاملأ جدا است» و نباید آن را با مسائل دیگر به هم آمیخت. دختر جوان دیگری روی سکو رفت و در حالی که احساسات بر او غلبه کرده بود، مرد میانسال را مورد خطاب قرار داد و گفت: «آقای محترم؛ زن نصف مرد به حساب میآید. زنان در این جامعه آدم نیستند. باید به مشکل زنان جدا گانه پرداخت...". چند دختر جوان و پر انرژی دیگر مایل هستند که صحبت کنند. اما به نظر میرسد صحبتهای آنان بابِ میل افراد دارای هژمونی در این جمع نیست. متاسفانه با وجود کنجکویای که از خود نشان دادم متوجه نشدم این دختران مایل بودند درباره چه موضوعی حرف بزنند.
هشت مارس ۱٣۹۲ برای من و شاید دیگر زنان حاضر در آن محل، بدون هیچ دستاوردی در افزایش سطح تئوریک و یا موفقیتی در عرصه سازماندهی دسته جمعی زنان گذشت. البته با واسطهی صفحات اینترنتی با خبر شدم که دیگر زنان در محلهای دیگری مراسم مختلفی به مناسب ٨ مارس برپا کردهاند که چون در آن ها حضور نداشتهام از دستاورهای عینی آن بی خبر هستم. به شدت امیدوار هستم زنان حاضر در دیگر مراسم بر خلاف جمعی که من در آن حضور داشتم به موفقیتهایی دست پیدا کرده باشند.
لغو مجوز، پایان مسئولیت ما نیست
آنچه که دلیل نوشتن این گزارش شد در درجه اول این بود که شاهد بودم برگزار کنندگان مراسم هیچ طرحی برای مقابله با حربه «لغو مجوز در دقایق پایانی» نداشتند. در این سالها شاهد مراسم زیادی بودهام که توسط نهادهای نظارتی در دقایق پایانی لغو مجوز شده است تا شرکت کنندگان و علاقهمندان نتوانند از طریق دیگر مراسم مورد نظر خود را برگزار کنند. به وضوح مشخص بود که حتی به این مسئله اندیشیده نشده است و برگزار کنندگان، «لغو مجوز» را به عنوان نقطه پایان فعالیت خود پذیرفتهاند. اگر آن دختر جوان بالای سکو نمی رفت و دیگران را تشویق به صحبت نمی کرد یا اگر سخنرانان اولیه از پیشنهاد تریبون آزاد استقبال نمیکردند دستاورد واقعی این برنامه چیزی جز مصرف سوخت برای طی مسیر و آلودگی بیشتر هوای تهران نبود.
تبادل نظرات مخالف و موافق، یک مسئله مفید است
نکته دوم این که به عنوان یک علاقهمند به بحثهای اجتماعی، از این نکته گلایه دارم که این مراسم نیز مانند بسیاری از مراسم دیگر که در گروههای سیاسی و اجتماعی شاهد آن بودم، محلی برای تبادل آرا، بحث، تقابل اندیشههای مخالف و موافق، و محل مناسبی برای طرح سوالات حاضران نبود. پچپچ و سر و صدا، قطع صحبت های یک فرد، سلب آزادی اندیشه و بیان از دیگران است. بهتر بود یک یا چند نفر از کسانی که با نظر آن فعال سندیکالیست مخالف بودند، به صورت آرام و منطقی دلایل مخالفت خود را شرح می دادند.
بی توجهی به نقش استقلال مالی در استیفای حقوق زن
بی شک بخشی از مطالبات ما زنان از جنس امور صنفی و گروهی مربوط به جنسیت ماست و بخشی دیگر به عنوان اعضای جامعه و فارغ از هویت جنسی در چهارچوب حقوق شهروندی، قانونی و انسانی مطرح است، سوال این است که به هر کدام به چه میزان باید پرداخت؟ چه بخش از فعالیت من، به عنوان یک زن و چه بخش دیگری باید به عنوان یک فرد در جامعه، برای تکامل شرایط سیاسی و اجتماعی کشورم باید صرف شود؟ به عنوان کسی که از نزدیک در جریان مشکلات زندگی یکی از اعضای خانوادهام هستم، می دانم که زنان بدون داشتن استقلال مالی شرایط لازم برای مقابله با ستم سنت و فرهنگ مردسالار ایران را ندارند. برای من نیز سوال است که چرا فعالان زنان و فعالان مطلعی که صاحب قلم و نظر هستند این عرصه را خالی گذاشتهاند؟ چرا به دغدغههای اقتصادی زنان به عنوان یکی از الزامات رهایی و تغییر وضعیت، پرداخته نمیشود؟
دوری از شخص محوری و تلاش برای میدان دادن به فعالان تازه به ما پیوسته
نکته آخر اینکه چرا در مراسم مختلف زنان، سعی در میدان دادن به دختران و زنان نمی شود. مگر نه این است که ما زنان همواره از طرف نهادهای سیاسی، فرهنگی و خانوادگی برای سکوت کردن تحت فشار قرار گرفته ایم و این وضعیت همچنان ادامه دارد؟ بهتر نیست با دادن فرصت به همه زنان حاضر در چنین مراسمی، تابوی صحبت کردن در جمع، نظر دادن، فکر کردن، در اجتماع بودن، در معرض دید بودن، پنهان نشدن و زن بودن برای افراد مختلف شکسته شود. در میان سایتهای مختلف که اقدام به پوشش این سخنرانی لغو -مجوز- شده، کردهاند، گزارشی را مشاهده نکردم که در آن به پوشش گفتههای زنان کمتر شناخته شده، پرداخته شده باشد. فکر می کنم مثل معلمی که بهتر از دانش آموزش مطلبی را می داند اما برای آنکه دانش آموز را توانمند سازد، از او می خواهد مطلبی را توضیح دهد؛ یا مثل مادری که کاری را بهتر از دخترش می داند اما برای توانمند سازی فرزندش از او می خواهد آن کار را انجام دهد، فعالان شناخته شده و افراد صاحب تریبون و مطرح در رسانه ها باید از خودگذشتگی کنند و با خالی کردن قسمتی از تریبونها و رسانهها برای نیروهای دیگر، اقدام به پرورش نیروهای جدید کنند تا جنبش زنان در ایران همچنان پویا بوده و ارتباط خود را با بخشهای مختلف جامعه، زنان شهرهای مختلف ایران و طبقات مختلف اجتماع حفظ کند و به یک محفل بسته تبدیل نشود.
چرا چنین پراکنده
با آنکه از نزدیک با تعدادی از فعالان شناخته شده در ارتباط هستم و در این زمینه بسیار کنجکاوی می کنم، هنوز متوجه نشده ام چرا فعالان زنان با آنکه جنبش زنان در اولین گامهای حرکت خود قرار دارد اینقدر پراکنده و جدا از هم هستند. انشعاب در گروههای سیاسی یا اجتماعی در مراحل حاد تئوریک و یا اختلاف در شیوه عمل بروز می کند، آیا ما اینقدر نیرو در اختیار داریم و آنقدرها جلو رفته ایم که این پراکندگی و دسته دسته شدن، توجیه داشته باشد؟ جمع شدن هر ۵۰ یا ۶۰ نفر در یک خیابان و یک آپارتمان و یک اتاق در شان مراسم جهانی ٨ مارس است؟ اینچنین پراکنده بودن به چه دلیل است و برای من یا افرادی مانند من که علاقهمند به آشنا شدن با نظرات مختلف هستم چطور ممکن است به منابع تئوریک و مباحثاتی که روشن کننده اختلاف نظر گروههای موجود زنان باشد پی ببریم؟
|