گفتگوی اورهان پاموک با مجله «قاعده بازی» فرانسه
آیا من یک روشنفکرم؟
ترجمه:عطا محامد تبریز
•
روشنفکر به هنرمندان، نویسندگان،روزنامه نگاران و اساتیدی گفته میشود که در مقابل دین، دولت و اکثریتی که آزادیها را کمرنگ و تفاوتها را با فشار از میان بر میدارد مقاومت میکنند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ اسفند ۱٣۹۲ -
۱۷ مارس ۲۰۱۴
- برای شما کلمه روشنفکر چه معنایی دارد؟ آیا شما خود را روشنفکر میدانید یا که اطلاق این مفهوم را نمیپذیرید؟
کلمه روشنفکر برای من بار معنایی چندانی ندارد. من نه این کلمه را با اشتیاق میپذیرم و نه آن را متمایزگرمیدانم و نه آن را رد میکنم. این کلمه به خاطر معنا و کارکردی که دارد به صورت گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد. روشنفکر به هنرمندان، نویسندگان،روزنامه نگاران و اساتیدی گفته میشود که در مقابل دین، دولت و اکثریتی که آزادیها را کمرنگ و تفاوتها را با فشار از میان بر میدارد مقاومت میکنند. برخی نیز بر این باروند که هر هنرمند، نویسنده، روزنامهنگار و استادی روشنفکر است. در ترکیه ستوننویسان و روزنامهنگارانی هستند که پیوسته در مخالفت با رویههاییاند که سبب کمرنگ شدن آزادیها و ممنوع شدن کتابها میشود؛ همچنین به خاطر کسانی که به سبب طرز تفکر متفاوتشان «خائن وطن» نامیده شدهاند به دفاع میپردارند. بنابر نوع فعالیتهای فکری آنها،اگر چه با گسترهای محدود شاید بتوان این قشر را روشنفکر خواند، اما به نظر من آنها روشنفکر نیستند، بلکه تکنسینهایی هستند که حامی دولت و حکومتاند.
- کدام روشنفکران شما را عمیقاً متاثر کردهاند و تاثیرشان تا امروز برای شما پابرجا بوده است؟
شخصیت چندبعدی سارتر، خصومت ورزیاش، مبارز بودنش و با باورهای طبقه متوسط مخالف بودنش مرا تحت تاثیر قرار داده است. او را دوست دارم. به سرعت و به گونهای خلاقانه قادر بود تا میان نظریات کلان فلسفی با سیاستهای روزانه یا میان اجزاء بسیار ریز زندگی ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر اما هرچقدر که خود را وقف سیاست میکرد خلاقیتش در رمان نویسی، از میان میروفت (که از این بابت باید وی را یک الگو دانست). ادوارد سعید هم نمونه بسیار خوب یک روشنفکر است که نقد ادبی را از طریق خوانش دقیق متون به نقد عمومی خلاقانهای مبدل کرد. اما مرا به عنوان یک نویسنده، نویسندگانی به خود جذب کردند که با سیاست علقه بسیار کمی داشتند، نظیر پروست و بورخس.
-نقش روشنفکران در پایان قرن بیستم چیست؟ به نظر شما ماموریت آنها به پایان رسیده یا هنوز هم در قبال مسائل جهانی مسئولیت دارند؟
من به اینکه روشنفکران نقش و یا مسئولیتی دارند باور ندارم. من حتی آنها را به عنوان گروهی که جنسی متفاوت، برنامهای مشخص و هدفی معین دارند نمیبینم. همیشه کسانی خواهند بود که مثلاً در قالب روزنامه نگار برعلیه دولتها،حکومتها و اکثریتی که اعمال فشار و زور میکنند، بنویسند و بنویسند. روشنفکرانی که از تاریخ یا از رسالتی بزرگ سخن میگویند، خستهام میکنند و البته در اشتباهاند. کار روشنفکران باید به گونهای سادهتر و خازعانهتر دیده شود.
-چیزهای زیادی راجع به خطاها،سهلانگاریها و بیمسئولیتی روشنفکران گفته شده است. شما در مورد این گفتهها چه نظری دارید؟ آیا با این نقدها موافقید یا مخالفید؟
اشتباهات روشنفکران زیاد است اما کسانی که علاقهمندند بر این اشتباهات تاکید کنند روشنفکران دست دومی هستند که طرفدار دولتاند و در دامان ملیگرایی غلت میخورند. کلی ترین خطایی که اکثر روشنفکران مرتکب میشوند، اعتماد به نفس کاذب و خود مهم پنداری است. در کنار این مسئله آنان مدام با سخنان پر زرقوبرقو ساختگی از رسالتهای تاریخی سخن میگویند. چیز دیگری که در ترکیه آموختم این بود:روشنفکرانی که از بهتر شدن اوضاع یا از فرارسیدن روزهای خوب در کوتاهترین زمان-مخصوصاً به خاطر کارهایی که خودشان انجام دادهاند- نوید میدهند، در بیشتر مواقع دچار حرمان میشوند.
-به نظر شما مهمترین مانع بر سر راه روشنفکران ترکیه چیست؟ عدم مقبولیت رسانهای آنها، آشفتگی فکریشان، فشارهای دولتی یا چیز دیگری؟
کشته شدن، مهمترین آفتی است که یک روشنفکر در ترکیه به آن گرفتار است. در بیست سال اخیر از سه روزنامه مهم ترکیه، از هر یک، سه ستون نویس کشته شدهاند. بعد از این مسئله حبس، ممنوعیت از نوشتن و... از آفتهای روشنفکری ترکیه اند. البته آفتهای دیگری هم هست که مهمترینشان انگ «خائن وطن» است، که به صورت گستردهای در رسانه علیه روشنفکران رواج مییابد. از کار بیکار کردن و به نوشتهها اجازه نشر ندادن آفتهای دیگر روشنفکری این سرزمین است. مخصوصاً در شهرهای دور افتاده روشنفکرانی که خطرساز تلقی میشوند، یا به قتل میرسند یا شکنجه میشوند یا حبس طویل المدت نصیبشان میشود که در برابر همه اینها نه روزنامههای غربی بلکه حتی روزنامههای خود استانبول هم سکوت میکنند.
-به نظر شما اضطراریترین رسالت، زهرآگینترین پیشفرض، مهمترین مسئله، بزرگترین ناراستیای که باید با آن مبارزه کرد و مهمترین لذت روشنفکری چیست؟
نمیخواهم از عناوینی مانند مهمترین مسئله یا اضطراریترین رسالت استفاده کنم. چرا که به رسالت و مسئله باور ندارم. من بیشتر از همه چیز میخواهم که رمانهای خوبی بنویسم. برای من اوضاع ساده تر است: دولتی وجود دارد که کتابها را ممنوع میکند و نویسندگان را محبوس؛ برخی «انسانهای پلیدی» هم هستند که با این دولت همکاری میکنند. من دلم میخواهد علیه آنها کاری آنجام دهم. بهخاطر آنکه نویسندهای مشهور و روشنفکر به شمار میآیم، گاهی فکر میکنم که کارهایی که انجام میدهم بیثمر نیست. بالاترین شوق یا لذت روشنفکری امروز ادبیات خوب است. ادبیات خوب حتی از روشنفکر خوب هم کمتر پیدا میشود.
منبع: انسان شناسی و فرهنگ
مجله Règles de Jeu
ترجمه بخشی از کتاب:
Pamuk, orhan.۲۰۱۰. ÖtekiRenkler. Istanbul: İletişim
|