واکنش ها به انتشار نامه ی آیت الله خمینی
موضع گیری کارگزاران، پاسخ کیهان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۹ مهر ۱٣٨۵ -
۱ اکتبر ۲۰۰۶
انتشار نامه ی محرمانه ی آیت الله خمینی در مورد پایان جنگ، واکنش های متفاوتی را در بین جناح های مختلف حکومت به وجود آورده است. روزنامه ی کارگزاران روز شنبه با اشاره به این نامه، در سرمقاله ی خود «راز ماندگاری جمهوری اسلامی» را «واقع گرایی و انعطاف پذیری» و پرهیز از «آرمانخواهی نسنجیده» خواند و کیهان روز یکشنبه در سرمقاله ی خود، این موضع را مورد انتقاد قرار داد.
سرمقاله ی کارگزاران
راز ماندگاری جمهوری اسلامی
مخالفان جمهوری اسلامی، غالبا آن را به آرمانخواهی نسنجیده و دوری از واقع گرایی متهم می کنند. حال آنکه تجربه سال های پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد شاکله نظام سیاسی ایران، واقع گرا، انعطاف پذیر و مقید به ظرافت های بازی سیاسی در سطح داخلی و بین المللی بوده و رادیکالیسم و افراط گرایی عمدتا در حاشیه قدرت سیاسی قرارداشته است.
امام خمینی(ره) از هفته های پیش از پیروزی انقلاب و در همه سال های پس از انقلاب، در بعد داخلی اصرار وافری بر حضور همه نیروهای سیاسی در عرصه سیاست داشتند و در بعد خارجی ضمن طرح شعارهای آرمانخواهانه انقلاب اسلامی، همواره مراقب بودند که این شعارها به سیمای دولت و نظام در عرصه بین المللی خدشه وارد نکند. حتی در رویارویی با بزرگترین دشمن جهانی ایران یعنی آمریکا، ایران پیشقدم قطع رابطه نشد و در دورانی که سفارت آمریکا در اشغال دانشجویان بود، تلاش های دیپلماتیک برای حل آن، لحظه ای متوقف نشد.
بزرگترین نمایش واقع بینی ایران در عرصه بین المللی، در سال های آخر جنگ رخ داد. وضع مطلوب برای ایران این بود که جنگ با حذف یا دست کم ناتوانی جدی رژیم بعثی عراق پایان یابد. اما ملاحظات منطقه ای بازیگران جهانی که توازن بین قدرت منطقه ای ایران و عراق در راس آنها قرار داشت، مانع دستیابی ایران به این هدف مطلوب شد.
منتقدان جمهوری اسلامی معتقدند این مانع از همان سال های آغازین دهه ۱٣۶۰ خود را نشان داده بود و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر توجیهی نداشت. اما نامه امام خمینی(ره) که دیروز توسط دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شد، نشان می دهد از نیمه دهه ۱٣۶۰ این بحث به صورت جدی در میان دولتمردان مطرح بوده و همگان می کوشیده اند جنگ را پایان دهند.
تفاوت اصلی در روش های پیشنهادی این بوده که طیف واقع گرایان با پیشاهنگی هاشمی رفسنجانی که آن زمان فرمانده جنگ بود، می کوشیده است با وارد کردن ضربه ای نظامی به پیکر رژیم بعثی، جنگ را در شرایط مطلوب پایان دهد اما طیف دیگر، امیدوار بوده است با بسیج همه امکانات کشور، جنگ را به هر قیمتی ادامه دهد تا در نتیجه آن، رژیم صدام سرنگون شود.
اما واقعیت های بین المللی و وضع اقتصادی ایران با روش گروه اول هماهنگی بیشتری داشته و امام خمینی(ره) را به قبول روش آنان ترغیب کرده است. پایان جنگ به روش سیاسیون، نه تنها ایران را از زیر فشار خارج کرد، بلکه دام چاله ای برای صدام حسین تدارک دید که او را به جنگ دیگری با کویت ترغیب کرد و نتیجه ای را که همگان می دانند، برای رژیم بعثی رقم زد.
شیوه پایان جنگ ایران و عراق یکی از همان جلوه های واقع بینی در سیاست خارجی است که نمی توان بر آن نام کوتاه آمدن یا سازش گذاشت، بلکه رفتاری مدبرانه در جهت امنیت ملی و منافع ایرانیان و حفظ جمهوری اسلامی بود. این تجربه در مسائل کنونی از جمله برنامه هسته ای نیز می تواند به کار ایران بیاید. زیرا یک عمل بخردانه بیش از هزاران گفتار نسنجیده اثر دارد. امروز که قریب ۱۹ سال از پایان جنگ می گذرد، هیچ کس در ایران و جهان، مساعی دولتمردان وقت ایران را برای پایان دادن به جنگ دو کشور اسلامی نکوهش نمی کند اما از حکومت صدام حسین که کوشید خود را فاتح جنگ معرفی کند، نشانی نیست.
سرمقاله ی کیهان
آقایان رفسنجانی و رضایی بخوانند پاسخ آن روز امامبه یک مجادله امروزی
در پی یک جدال سیاسی که از دو هفته قبل و در جریان مباحث هفته دفاع مقدس بین آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی درگرفته بود، عصر پنج شنبه ۶/۷/٨۵ آقای هاشمی رفسنجانی در یک اقدام غیرقابل توجیه و شاید برای آن که در این جدال سیاسی دست بالاتر را داشته باشد! نامه سری حضرت امام(ره) درباره علت پذیرش قطعنامه ۵۹٨را منتشر کرد. انتشار این نامه همانگونه که قابل پیش بینی بود با واکنش های متفاوت و فراوانی در محافل داخلی و خارجی روبرو گردید که پرداختن به همه آنها فرصت جداگانه و شرح مفصلی را می طلبد، اما در این میان اشاره به چند نکته ضروری به نظر می رسد.
۱- ظاهر قضیه این بود که آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه دو هفته قبل و به مناسبت هفته دفاع مقدس مباحثی را پیرامون جنگ٨ساله مطرح کردند و در آن برای اولین بار به تفاوت دیدگاه ارتش و سپاه برای ادامه جنگ که به گفته ایشان بعد از عملیات رمضان- مردادماه ۶۱- بروز کرده بود پرداخته و به گونه ای تلویحی، کند شدن روند جنگ از آن تاریخ به بعد را به فرماندهان نظامی جنگ نسبت دادند. در پی این اظهارات، آقای محسن رضایی که خود را مخاطب اصلی این اظهارنظر می دانست در مصاحبه با خبرگزاری فارس از «چیرگی مسئولین سیاسی بر مسئولین نظامی در جریان اداره جنگ» سخن گفت و با کنایه ای نزدیک به تصریح، کندی پدید آمده در ادامه روند جنگ را به مسئولین سیاسی نسبت داد که آقای هاشمی رفسنجانی اصلی ترین مخاطب آن بود چرا که ایشان در آن هنگام جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح در جنگ بود. آقای هاشمی در پاسخ به اظهارات آقای رضایی طی مصاحبه ای با روزنامه همشهری به نامه آقای محسن رضایی به حضرت امام(ره) اشاره کرد که در آن از نیاز کشور به امکانات گسترده نظامی برای کسب پیروزی در جنگ سخن رفته بود. به بیان دیگر آقای هاشمی، این بار، مستقیماً آقای رضایی فرماندهی وقت سپاه را عامل اصلی در کندی روند جنگ معرفی کرد. آقای محسن رضایی در واکنش به اظهارات آقای هاشمی، ارسال نامه برای حضرت امام(ره) با موضوع یاد شده را تکذیب کرده و آن را فرافکنی و ابهام پراکنی خواند و... در این هنگام، آقای هاشمی رفسنجانی نامه سری حضرت امام را که درباره علت پذیرش قطعنامه ۵۹٨ نوشته شده بود، منتشر کرد و...
۲- در نامه حضرت امام(ره) تاکید شده است که «نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی دانند و با قاطعیت می گویند که یک دهم سلاح هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می نمایم.»
همانگونه که ملاحظه می شود حضرت امام(ره) با صراحت از اجماع و اتفاق نظر «مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی» سخن می گویند و این که آنان متفقاً اعلام داشته بودند «از این پس ادامه جنگ را به هیچوجه به صلاح کشور نمی دانند.»
بنابراین، اگر نظر مبارک حضرت امام (ره) را ملاک و معیار بدانیم - که چنین است- هر دو بزرگوار، یعنی آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی در این جدال فرافکنی کرده و هریک از آنها به عنوان مسئول نظامی و مسئول سیاسی جنگ کوشیده اند علت پذیرش قطعنامه از جانب امام راحل(ره) را به اظهار نظر طرف مقابل نسبت دهند و صدالبته هر دو فرافکنی کرده و فقط بخشی از واقعیت را که به نفع خویش! تشخیص می دادند، بیان کرده اند! و از این روی هر دو نفر - با عرض پوزش- متهم به ابهام پراکنی و تشنج آفرینی در افکار عمومی، آنهم در شرایط حساس کنونی هستند و قابل سرزنش!
٣- نامه سری حضرت امام(ره) یکی از اسناد طبقه بندی شده نظام بود و آقای هاشمی رفسنجانی حق نداشته و ندارد که از این سند سری در زد و خوردهای شخصی خود استفاده کند. آقای رفسنجانی از جمله افراد معدودی است که اطلاعات جزئی و تفصیلی فراوانی از اسرار نظام دارد و سوال این است که اگر قرار باشد هربار به هر بهانه ای در جریان جدال ها و زد و خوردهای سیاسی خود با این و آن یکی از این اسرار و اسناد نظام را منتشر کند تا دست بالا را در این جدال های - اکثراً بی فایده و شخصی- داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد و چه تضمینی برای امنیت و منافع ملی نظام قابل تصور است؟!
آقای هاشمی رفسنجانی اگرچه جایگاه برجسته ای در انقلاب داشته اند و تاکنون خدمات ارزشمندی به مردم و نظام ارائه کرده و انشاءالله در آینده نیز ارائه خواهند کرد ولی نه شخصیت حقیقی و نه شخصیت حقوقی ایشان نمی تواند اقدام وی در افشای اسرار نظام - آنهم در یک جدال سیاسی شخصی- را توجیه کند. اگرچه به هیچوجه نمی توان باور کرد جناب هاشمی در پی جدال شخصی بوده اند، بلکه به یقین اقدام خویش را در راستای دفاع از اسلام و انقلاب تلقی کرده اند... و البته بدیهی است که بزرگان نیز مصون از خطا نیستند.
۴-نکته درخور توجه این که حضرت امام(ره) در همان نامه محرمانه- ۲۵تیرماه ۶۷- و نیز در پیامی به تاریخ ۲۹تیرماه ۶۷- یعنی ۴ روز بعد از صدور آن نامه- فرموده بودند «به طور جد از همه گویندگان و دست اندرکاران و مسئولان کشور و مدیران رسانه ها و مطبوعات می خواهم که خود را از معرکه ها و معرکه آفرینی ها دور کنند و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشه های تند نگردند و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند»...
و با کمال تأسف باید گفت آقای هاشمی رفسنجانی - بی آن که بخواهند - این توصیه مهم حضرت امام(ره) را نادیده گرفته اند و آقای محسن رضایی نیز به گونه ای دیگر چنین کرده اند...
۵- و اما، آنچه در این میان مضحک و خنده دار به نظر می رسد، ذوق زدگی مشترک دشمنان بیرونی و برخی از جریانات سیاسی داخلی است که با استناد به محتوای نامه حضرت امام(ره) می کوشند آرمان خواهی انقلاب و اهداف متعالی و اعلام شده آن را قابل چشم پوشی تلقی کنند. این طیف پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام(ره) را در بستر «واقعیت گرایی»! به مفهوم رایج آن تعریف کرده و دست کشیدن از آرمان ها را در شرایط سخت و دشوار پیشنهاد می کنند. پاسخ این توهم اگرچه به فرصت دیگری نیاز دارد ولی در چند کلمه باید گفت؛
وقتی رسول خدا(ص) برای ورود به مکه که در آن هنگام تحت سلطه مشرکان بود از مدینه خارج شد، قبل از ورود به مکه با مقاومت مشرکان روبرو گردید و نهایتاً با امضای قرارداد صلح «حدیبیه» بدون رسیدن به مقصود، راه بازگشت پیش گرفته و به مدینه مراجعت فرمود. اما، صلح حدیبیه و بازگشت رسول اعظم(ص) در آن سال، به مفهوم منصرف شدن از فتح مکه نبود، یعنی رسیدن به آرمان بنا به دلایلی موقتاً متوقف گردید بی آن که این آرمان از برنامه استراتژیک رسول خدا(ص) حذف شود. و چنین بود که سال بعد با توان نظامی برتر عازم فتح مکه شد و آن آرمان استراتژیک را تحقق بخشید.
نگاهی به نامه حضرت امام(ره) و پیام ۴روز بعد ایشان- ۲۹/تیرماه/۶۷- به وضوح نشان می دهد که قبول آتش بس و پذیرش قطعنامه ۵۹٨ از جانب آن بزرگوار، هرگز نمی تواند به مفهوم دست کشیدن انقلاب از آرمان های متعالی آن باشد، در این فراز از پیام حضرت امام(ره) که به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹٨ صادر شده است توجه کنید؛
«جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود، این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد، چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است»...
و در بخش دیگری از همان پیام می فرمایند؛ «فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه نگه دارید و با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست».
۶- راستی!... اگر پذیرش قطعنامه، آنگونه که برخی از جریانات داخلی طی دو روز گذشته -و با ذوق زدگی!- مطرح کرده اند، بخشی از استراتژی خط امام(ره) است، چرا آن بزرگوار، از پذیرش قطعنامه با تعبیر نوشیدن «جام زهر» یاد می فرمایند؟! آیا همین تعبیر حضرت امام(ره) نشانه آن نیست که پذیرش آتش بس به معنای دست کشیدن از آرمان ها نبوده است؟ و کسانی که این روزها با استناد به نامه آن بزرگوار، می کوشند اقدام ایشان را یک حرکت استراتژیک بدانند در مقابل این سوال چه پاسخی دارند که در کدام مکتب سیاسی، از عمل به نسخه استراتژیک با عنوان نوشیدن جام زهر یاد می شود؟! ... و صد البته ادیان الهی و مخصوصاً اسلام عزیز که جای خود دارد!
گفتنی است که چند روزی بعد از پذیرش قطعنامه، یکی از روزنامه نگاران- نه چندان مطلوب- مصاحبه ای با چند تن از مسئولان وقت انجام داده و نظر آنان را درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پرسیده بود که متأسفانه تمامی آنها- به غیر از رهبر معظم انقلاب که در آن هنگام رئیس جمهور بودند- پاسخ هایی نامناسب و به دور از واقعیت داده بودند و این پاسخ ها به اندازه ای ناپسند بود که حضرت امام(ره) در پیامی به تاریخ ٣ اسفند ماه ۱٣۶۷، با اشاره به این اظهار نظرها- که امروزه هم به گونه ای دیگر تکرار می شود- فرمودند؛
«من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهداء و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.»
۷- حضرت امام (ره) در نامه منتشر شده اخیر - و بارها پیش از آن نیز- بر صداقت و دلسوزی و فداکاری همه مسئولان سیاسی و نظامی آن روز جمهوری اسلامی ایران تاکید ورزیده و درباره پذیرش قطعنامه فرموده بودند:
«شما می دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی مان چنین تصمیمی گرفته اند، خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می افتد را از دوست بدانید»...
نگارنده، یکی از روزهای قبل از انقلاب در کمیته مشترک ساواک را فراموش نمی کنم که بعد از بیهوشی به اتاق بازجو بازگردانده شده بودم و- و بازجو تصور می کرد هنوز به هوش نیامده ام- در آن حال تیمسار عضدی مسئول کمیته به اصطلاح ضد خرابکاری گریبان شخصی را گرفته و فرنچ زندان را دور گردن او پیچیده بود تا آنجا که زندانی درحال خفه شدن بود و هنگامی که گریبان او را رها کرده و پرسید حالا نظرت درباره خمینی چیست؟ زندانی نفس عمیقی کشید و گفت، «هرگز دست از خمینی برنمی دارم.» چند سال بعد همان زندانی را با لباس بسیجی در شلمچه دیدم که صبح زود برای گرفتن وضو کنار تانکر آب آمده بود و... او آقای هاشمی رفسنجانی بود... و باز هم فداکاری های مردی را هرگز از یاد نمی برم، از جمله یکی از روزهای زمستان سال ۱٣۶۶ را، در دامنه ارتفاعات «گلان» در غرب کشور. او را با لباس کردی دیدم. بعد از دو هفته که برای بررسی خطوط دشمن بعثی به کردستان عراق رفته بود، به سنگر بازگشت، خسته و کوفته بود اما روحیه ای شاد و آماده به خدمت داشت... او برادر عزیزم آقای محسن رضایی بود. فرمانده کل سپاه پاسداران که خود -برخلاف روال جاری در همه جنگ ها- با لباس مبدل برای شناسایی به قلب استحکامات دشمن رفته بود...
و امروز دشمنان بیرونی و درونی باید فهمیده باشند که هاشمی و رضایی پاره های جدانشدنی و افتخارآفرین نظام و روزهای سخت حادثه بوده و هستند و از قضا به همین علت از این بزرگواران انتظاری بیشتر از دیگران می رود.
٨- و بالاخره اگرچه انتشار نامه محرمانه حضرت امام (ره) اقدامی ناپسند و غیرقابل توجیه است ولی از نگاهی دیگر می توان و باید آن را به فال نیک گرفت، زیرا، انتشار این نامه و آگاهی مردم از نظر امام راحل(ره) کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که خط امام(ره) با همه ویژگی های آن از جمله، مبارزه با مستکبران، شهادت پذیری و ایثار، جنگ دائمی فقر و غنا، شوریدن مستضعفان علیه مرفهان بی درد، مقابله اسلام ناب محمدی(ص) با اسلام آمریکایی، حمایت از محرومان و پابرهنگان و... تعطیل شدنی نیست ... و این یادآوری برای کسانی که آگاهانه یا ناخودآگاه ویژگی های برجسته خط امام را از یاد برده اند، ضرورتی حیاتی داشته و دارد و به قول پیر جماران «تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم...».
راستی... آیا همه چیز از عظمت تصمیم امام (ره) در پذیرش قطعنامه حکایت نمی کند؟ و آیا نباید بر این باور بود که امام راحل ما (ره)، آن روزها به وضوح ماجرای این روزها را می دیدند و در معامله ای که به گفته خود، با خدای خویش کردند نسخه ای حکیمانه و الهی برای ماندگاری انقلاب پیچیدند؟
حسین شریعتمداری
|