شهلا شرکت با "مسئولیت محدود"
عفت ماهباز
•
هنوز روزگار درازی را باید طی کنیم تا تغییر لازم ایجاد گردد. هنوز فعالین جنبش زنان به تنهایی این بار را بر دوش می کشند. هنوز شکاف عمیقی بین زنان اسلامی و سکولار وجود دارد. آیا یک دلیلش این نیست که تلاش ها بیشتر یکجانبه و یکطرفه بوده؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۹ مهر ۱٣٨۵ -
۱ اکتبر ۲۰۰۶
شهلا شرکت عزیز
ار اینکه اولین نامه ام برای شما با گله آغاز شده حوشحال نیستم .شما را همیشه دوست خوب جنبش زنان دانسته ام. آرزوی تداوم حضور پررنگتان را در تمامی عرصههای آینده آن خواستارم
تجمع مسالمت آمیز *۲۲ خرداد زنان را از راه دور لحظه به لحظه دنبال کردم و همه انچه در این حول و حوش اتفاق افتاده بود کم و بیش می دانستم. عکسهای آرش آشوری نیا هم کمک زیادی نمود تا از چگونگی برخورد گارد ویژه زن،با تجمع کننده گان در این روز باخبر شوم. در این میان آنچه که موجب خوشحالی بود حضور و حمایت نیروی تحکیم وحدت دانش آموزی در این حرکت بود. قدمی بسیار مثبت، جهت تلاش برای نزدیکی و پیوند در برداشتن شکاف، بین نیروهای سکولار و اسلامی،. طبیعی بود که دوست داشتم شما را نیز در کنار فعالین دیگر می دیدم .
در گیردار این ماجرا، مرگ پدر عزیز و فمنیستم را که سالها از دیدارش محروم بودم، پیش آمد. درگیر غم و دردم بودم و بی خبر از برخی مسائل.. با دوست خوبم "نیره توحیدی"، تلفنی حرف می زدیم از ایران و جهان سخن به میان آمد گفت ماجرای درگیری بچه ها در ایران را می دانی؟ نمی دانستم! گقت شهلا نوشته نوشین و پروین جواب دادند و من در این میان نمی دانم چه کنم؟ قبل از هر چیز گفتم: چیزی ننویسی بهتر است. چون... و .... شهلای عزیز این می گویم تا بدانی اصلا فکر نمی کردم که آش آنقدر شور باشد. با نگرانی سر مقاله زنان را خواندم. بسیار ماهرانه نوشته شده بود. در وهله اول مرا هم فریفت. دوباره و جند باره خواندم. صادقانه بگویم از آنگونه مطالبی بود که می شد گفت: این نوشته را به تو داده باشند که درج کنی! اما اینهم آرزوی من بود که بگویم نه مطلب را شهلا ننوشته! اما ...
شهلا عزیز و گرامی در سال ۲۰۰۱ در کنفرانس برلین، در مصاحبه ایی که با شما داشتم تاکید ورزیدید که مجله زنان، یک - ان.جی. او- زنان است. و مستقل! آیا همجنان معتقدید که مجله زنان مستقل است ایا فکر نمی کنید محدودیت "مسئولیت"تان، آن را به یک -جی. ان.جی. او - تبدیل کند؟ اگر قرار بود دوباره با شما مصاحبه کنم به عنوان روزنامه نگار میپرسیدم محدودیت "مسئولیت"تان تا چه حد است؟ به چه بهایی می خواهید مجله زنان باز باشد؟! تا آن حد که پای جنبش زنان لنگ شود و یا یک چشمش کور؟! تا کجا قصد دارید این محدودیت ها را ادامه دهید؟ دیگر شما شهلا شرکت سردبیر مجله زنان ده سال پیش یا حتی ۵ سال پیش که در کنفرانس برلین شرکت کردید، نیستید. شما پا به عرصه بینالملی نهادید و جایزه های جهانی را نصیب خود کردهاید و این بار "مسئولیت"تان را بیشتر میکند .
در کنفرانس برلین، در سخنرانی تان از رشد زنان مسلمان در بعد از انقلاب گفتید و اینکه آنها به کحا رسیده اند.بی آنکه اشاره ایی به وضعییت زنان سکولار جامعه داشته باشید. زمان پرسش و پاسخ، مهرانگیز کار به درستی وضعییت زنان سکولار را توضییح داد که چگونه آنها از کارها و پستهاشان اخراج، خانه نشین یا خارج نشین شدند و من اضافه می کنم: آنهایی هم که شانس کمتری داشتند، راهی زندان شدند و یا سر از گورها در آوردند و .... در آن سال و آن مکان بخصوص، خود را قانع نمودیم که: خوب شهلا در ایران زندگی میکند و بخاطر نشریه زنان "محدودیت" دارد! زمانی که تیم کنفرانس برلین به ایران بازگشت. در بین زنان شما، شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار در مظان اتهام قرار گرفتید وزارت اطلاعات، شما را به بازجویی خواند و به فراخور هریک سهمی دادند. ما در خارج از کشور به تلاش برای رهاییتان دست به دامن ارگانهای بینالمللی شدیم. برای ما شما با مهری و شهلا فرقی نداشتید.پایی از جنبش بودید. پروندهتان ظاهرا سبک تر بود به شما جریمه مالی تعلق گرفت. مهرانگیز کار و شهلا لاهیجی خوش شانسی آوردند و به زندان راهی سلول اوین شدند خوشحال از آزادیتان بودیم و اینکه مجله زنان مجلهایی که مهر انگیز کار یک پای ٍثابت آن بود و در رشد و هویت بخشی مجله سهم به سزایی داشت باز است.از باز ماندن این دریچه به آزادی شاد بودیم. بیصبرانه منتظر شماره بعد از دستگیریهای برلین ماندیم. گمانم بر این بود صفحه اول عکس آن دو باشد و سرمقله ازدستگیری آنان بگوید. لابلای مجله را جستجو کردم. صفحه دوم صفحه بیستم و صفحه وسط و صفحه آخر از نام آن ها نشانی نبود آنها فراموش شده بودند. درشماره بعدی مجله درست در صفحه آخر مجله در بخش خبرها، خبر کوچکی از دستگیری آنان درج شده بود، بی هیچ تفسیری! شرکت عزیز، گفتیم "محدویت" دارید. اما غم این "محدویتان" این روزها بدجوری جان و روانمان را خراشید. فکر نمی کنید، بیشتر از آن روح خودتان را خراش داده باشد؟ آیا ازخود پرسیده اید با این "محدویت" تا کجا می خواهید بروید؟
شما ده سال سعی کردید این دریچه به آزادی باز باشد. ما ده سال بی هیچ محدویتی مدافع آن بودیم و کوشیدیم پربارتر شود. ما نامحدود به نشریه یاری رسان بودیم و نامحدود در خارج از کشور فحش خوردیم. در ایران دوستان و همکاران مان کفه سنگین وزین مجله را پوشش دادند. یادتان می آید سال ۱۹۹۵ کنفرانس جهانی زنان دز پکن، نیره توحیدی پذیرفت برای مجله زنان گزارش تهیه کند. آن گزارش تا امروز به جرئت از بهترین گزارش های جهانی نگویم، ایرانی در این زمینه بود. حتما می دانید که بهایی که او دریافت نمود اتهامات و سرزنش هایی در خارج از کشور است ک که هنوز هم نصیب او می گردد !
شهلا ی عزیز بعد از ۲٨ سال تحمیل قوانین توهین آمیز، به جامعه ایران، هنوز تمامی زنان و مردان برای تغییر این قوانین، پا پیش ننهادهاند به قول شما. "هنوز هم «مرد هر وقت بخواهد میتواند زنش را طلاق بدهد». و بدتر از آن، هر وقت دلش نخواهد میتواند طلاق ندهد" هنوز روزگار درازی را باید طی کنیم تاتغییر لازم ایجاد گردد. هنوز فعالین جنبش زنان به تنهایی این بار را بر دوش کشند. هنوز شکاف عمیقی بین زنان اسلامی و سکولار وجود دارد. آیا یک دلیلش این نیست که تلاش ها بیشتر یکجانبه و یکطرفه بوده؟
در چنین شرایطی در حالیکه ایجاد کنندگان خشونت به تجمع مسالمت آمیز ۲۲ خرداد زنان، یعنی حکومت از جانب شما با عتاب مادرانه نواخته می شوند که: "آنچه در اینجا قابل اغماض نیست، عملکرد کسانی است که به این اعتقاد و اعتمادبهنفس رسیدهاند که میتوانند در مقابل قدرتها بایستند و در منازعات هستهای و بحرانهای عظیم قرن مقاومت کنند"... و یا گاردی های ویژه زن (پلیس زن) که در تصاویر است چگونه دمار از روزگار مدافعین حقوق زن در آورده اند، با زیدان فوتبالیست معروف، در بازی اخر جهانی اش تشبیه می کنید و شیرینی بر دهان آنها می گذارید که نگریند! "راستش حرکت آخر زیدان را که در میدان دیدم، بهیاد عملکرد نیروهای حافظ نظم در تجمع زنان افتادم": ... بر عکس دعوت کننده گان به تجمع مسالمت آمیز یعنی فعالین جنبش زنان از جانب شما با کلماتی چنین: "انقلابی“، "غربی" خود خدا بین"، "فرصتطلبان" قدرت طلب "و "،"تکلیف برای رستگار کردن بندگان" و "هدایتگر بهشت". ایجاد زمینه برای اعمال خشونت، آن هم به صورت علنی"،"در عمیقتر شدن شکافها نیز فعال بودهایم" مورد بی مهری قرار می گیرند.٣ شما که خود با مسائلی مشابه دست و پنجه نرم می کنید. آیا رواست، تنها به جرم اینکه با خرکت آنها موافق نبودهاید که بسیار طبیعی است که موافق نباشید کما اینکه انها هم با شما یک فکر و یک نظر نیستند. به عناوین مختلف به آنها اتهام بزنید؟
اینگونه بنظر می رسد شما دلگیرید از اینکه "جمع کوچک خود برای زنان روز ملی تعیین و سروده خود را سرود ملی آنان اعلام کنیم" خانم شرکت آنچه می تواندبه این نامگذاری جامه عمل بپوشاند واقعییات وعملکرد این گروه از زنان در آینده است در ماندگاری آن سرود و آن روز معین. و گرنه کمیت آن زنان و تعداد شان نقشی ایفا نمی کند.آیا روز جهانی زن هشت مارس که سالها بر جا مانده به تعداد زنان برپاکننده آغارین آن بستگی داشت؟ اگر روزی برسد که این سرود و این روز بخصوص تداوم یابد بیشک شما هم خوشحال خواهید بود آیا جز این است که اهداف ما در این شرایط یکی است.به گفته شما "آنچه بازی را گرم میکرد هدف مشترک ما ، یعنی اصلاح قوانین تبعیضآمیز مربوط به زنان". کسی چه میداند شاید شما پرچمدار مبارزه آتی باشید. کار زیاد است و وقت برای روزگار به سن و سال ما کم! بایدقدر هر نخبه زنی را دانست و از حضور و همراهیش در این راه قدردانی نمود. شما با توجه به سابقه طولاتی و موقعیت ویزهایی که اکنون دارید انتظار میرود جهت پر کردن شکاف ها حرکت کنید .
با مهر و سپاس. عفت ماهباز مهر ۱٣٨۵
efatmahbas@hotmail.com
*-۱ طبق اصل ٢٧ قانون اساسی، تجمع مسالمت آمیز آزاد است
۲- سرمقاله"امر سیاسی شخصی است" شهلا شرکت/ مجله زنان ش ۱٣٣
٣- آنچه در گیومه است به قلم سردبیر در همان سرمقاله"امر سیاسی شخصی است "
|