یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ مهر ۱٣٨۵ -  ۱ اکتبر ۲۰۰۶


درس هایی که باید از نامه گرفت
پاسخ آن روز امام به یک مجادله امروزی
در عالم سیاست انتشار این نامه ازسوی هاشمی رفسنجانی هشداری نیز تلقی می شود
تجربه شیوه پایان دادن جنگ عراق را می توان در مسائل کنونی به کاربرد
علت اصلی پایان جنگ
امر به حکمت وعقلانیت شیوه پیامبر(ص) بود
• روزنامه کیهان در سرمقاله خود: پاسخ آن روز امام به یک مجادله امروزی نوشته است: در پی یک جدال سیاسی که از دو هفته قبل و در جریان مباحث هفته دفاع مقدس بین آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی درگرفته بود، عصر پنج شنبه ٨۵,۷/۶ آقای هاشمی رفسنجانی در یک اقدام غیرقابل توجیه و شاید برای آن که در این جدال سیاسی دست بالاتر را داشته باشد! نامه سری حضرت امام(ره) درباره علت پذیرش قطعنامه ۵۹٨ را منتشر کرد. انتشار این نامه همانگونه که قابل پیش بینی بود با واکنش های متفاوت و فراوانی در محافل داخلی و خارجی روبرو گردید که پرداختن به همه آنها فرصت جداگانه و شرح مفصلی را می طلبد، اما در این میان اشاره به چند نکته ضروری به نظر می رسد.
۱ ـ ظاهر قضیه این بود که آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه دو هفته قبل و به مناسبت هفته دفاع مقدس مباحثی را پیرامون جنگ٨ساله مطرح کردند و در آن برای اولین بار به تفاوت دیدگاه ارتش و سپاه برای ادامه جنگ که به گفته ایشان بعد از عملیات رمضان ـ مردادماه ۶۱ ـ بروز کرده بود پرداخته و به گونه ای تلویحی، کند شدن روند جنگ از آن تاریخ به بعد را به فرماندهان نظامی جنگ نسبت دادند. در پی این اظهارات، آقای محسن رضایی که خود را مخاطب اصلی این اظهارنظر می دانست در مصاحبه با خبرگزاری فارس از چیرگی مسئولین سیاسی بر مسئولین نظامی در جریان اداره جنگ سخن گفت و با کنایه ای نزدیک به تصریح، کندی پدید آمده در ادامه روند جنگ را به مسئولین سیاسی نسبت داد که آقای هاشمی رفسنجانی اصلی ترین مخاطب آن بود چرا که ایشان در آن هنگام جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح در جنگ بود. آقای هاشمی در پاسخ به اظهارات آقای رضایی طی مصاحبه ای با روزنامه همشهری به نامه آقای محسن رضایی به حضرت امام(ره) اشاره کرد که در آن از نیاز کشور به امکانات گسترده نظامی برای کسب پیروزی در جنگ سخن رفته بود. به بیان دیگر آقای هاشمی، این بار، مستقیماً آقای رضایی فرماندهی وقت سپاه را عامل اصلی در کندی روند جنگ معرفی کرد. آقای محسن رضایی در واکنش به اظهارات آقای هاشمی، ارسال نامه برای حضرت امام(ره) با موضوع یاد شده را تکذیب کرده و آن را فرافکنی و ابهام پراکنی خواند و. . . در این هنگام، آقای هاشمی رفسنجانی نامه سری حضرت امام را که درباره علت پذیرش قطعنامه ۵۹٨ نوشته شده بود، منتشر کرد و…
۲ ـ در نامه حضرت امام(ره) تاکید شده است که نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی دانند و با قاطعیت می گویند که یک دهم سلاح هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می نمایم.
همانگونه که ملاحظه می شود حضرت امام(ره) با صراحت از اجماع و اتفاق نظر مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی سخن می گویند و این که آنان متفقاً اعلام داشته بودند از این پس ادامه جنگ را به هیچوجه به صلاح کشور نمی دانند.
بنابراین، اگر نظر مبارک حضرت امام(ره) را ملاک و معیار بدانیم ـ که چنین است ـ هر دو بزرگوار، یعنی آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی در این جدال فرافکنی کرده و هریک از آنها به عنوان مسئول نظامی و مسئول سیاسی جنگ کوشیده اند علت پذیرش قطعنامه از جانب امام راحل(ره) را به اظهار نظر طرف مقابل نسبت دهند و صدالبته هر دو فرافکنی کرده و فقط بخشی از واقعیت را که به نفع خویش! تشخیص می دادند، بیان کرده اند! و از این روی هر دو نفر ـ با عرض پوزش ـ متهم به ابهام پراکنی و تشنج آفرینی در افکار عمومی، آنهم در شرایط حساس کنونی هستند و قابل سرزنش!
٣ ـ نامه سری حضرت امام(ره) یکی از اسناد طبقه بندی شده نظام بود و آقای هاشمی رفسنجانی حق نداشته و ندارد که از این سند سری در زد و خوردهای شخصی خود استفاده کند. آقای رفسنجانی از جمله افراد معدودی است که اطلاعات جزئی و تفصیلی فراوانی از اسرار نظام دارد و سوال این است که اگر قرار باشد هربار به هر بهانه ای در جریان جدال ها و زد و خوردهای سیاسی خود با این و آن یکی از این اسرار و اسناد نظام را منتشر کند تا دست بالا را در این جدال های ـ اکثراً بی فایده و شخصی ـ داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد و چه تضمینی برای امنیت و منافع ملی نظام قابل تصور است؟!
آقای هاشمی رفسنجانی اگرچه جایگاه برجسته ای در انقلاب داشته اند و تاکنون خدمات ارزشمندی به مردم و نظام ارائه کرده و انشأالله در آینده نیز ارائه خواهند کرد ولی نه شخصیت حقیقی و نه شخصیت حقوقی ایشان نمی تواند اقدام وی در افشای اسرار نظام ـ آنهم در یک جدال سیاسی شخصی ـ را توجیه کند. اگرچه به هیچوجه نمی توان باور کرد جناب هاشمی در پی جدال شخصی بوده اند، بلکه به یقین اقدام خویش را در راستای دفاع از اسلام و انقلاب تلقی کرده اند… و البته بدیهی است که بزرگان نیز مصون از خطا نیستند.
۴ ـ نکته درخور توجه این که حضرت امام(ره) در همان نامه محرمانه ـ ۲۵ تیرماه ۶۷ ـ و نیز در پیامی به تاریخ ۲۹ تیرماه ۶۷ ـ یعنی ۴ روز بعد از صدور آن نامه ـ فرموده بودند به طور جد از همه گویندگان و دست اندرکاران و مسئولان کشور و مدیران رسانه ها و مطبوعات می خواهم که خود را از معرکه ها و معرکه آفرینی ها دور کنند و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار واندیشه های تند نگردند و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند …
و با کمال تأسف باید گفت آقای هاشمی رفسنجانی ـ بی آن که بخواهند ـ این توصیه مهم حضرت امام(ره) را نادیده گرفته اند و آقای محسن رضایی نیز به گونه ای دیگر چنین کرده اند…
۵ ـ و اما، آنچه در این میان مضحک و خنده دار به نظر می رسد، ذوق زدگی مشترک دشمنان بیرونی و برخی از جریانات سیاسی داخلی است که با استناد به محتوای نامه حضرت امام(ره) می کوشند آرمان خواهی انقلاب و اهداف متعالی و اعلام شده آن را قابل چشم پوشی تلقی کنند. این طیف پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام(ره) را در بستر واقعیت گرایی ! به مفهوم رایج آن تعریف کرده و دست کشیدن از آرمان ها را در شرایط سخت و دشوار پیشنهاد می کنند. پاسخ این توهم اگرچه به فرصت دیگری نیاز دارد ولی در چند کلمه باید گفت؛
وقتی رسول خدا(ص) برای ورود به مکه که در آن هنگام تحت سلطه مشرکان بود از مدینه خارج شد، قبل از ورود به مکه با مقاومت مشرکان روبرو گردید و نهایتاً با امضای قرارداد صلح حدیبیه بدون رسیدن به مقصود، راه بازگشت پیش گرفته و به مدینه مراجعت فرمود. اما، صلح حدیبیه و بازگشت رسول اعظم(ص) در آن سال، به مفهوم منصرف شدن از فتح مکه نبود، یعنی
رسیدن به آرمان بنا به دلایلی موقتاً متوقف گردید بی آن که این آرمان از برنامه استراتژیک رسول خدا(ص) حذف شود. و چنین بود که سال بعد با توان نظامی برتر عازم فتح مکه شد و آن آرمان استراتژیک را تحقق بخشید.
نگاهی به نامه حضرت امام(ره) و پیام ۴روز بعد ایشان ـ ۲۹ /تیرماه/ ۶۷ ـ به وضوح نشان می دهد که قبول آتش بس و پذیرش قطعنامه ۵۹٨ از جانب آن بزرگوار، هرگز نمی تواند به مفهوم دست کشیدن انقلاب از آرمان های متعالی آن باشد، در این فراز از پیام حضرت امام(ره) که به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹٨ صادر شده است توجه کنید؛
جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود، این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد، چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است …
و در بخش دیگری از همان پیام می فرمایند؛ فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه نگه دارید و با غضب و خشم بر دشمنان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست .
۶ ـ راستی!… اگرپذیرش قطعنامه، آنگونه که برخی از جریانات داخلی طی دو روز گذشته ـ و با ذوق زدگی! ـ مطرح کرده اند، بخشی از استراتژی خط امام(ره) است، چرا آن بزرگوار، از پذیرش قطعنامه با تعبیر نوشیدن جام زهر یاد می فرمایند؟! آیا همین تعبیر حضرت امام(ره) نشانه آن نیست که پذیرش آتش بس به معنای دست کشیدن از آرمان ها نبوده است؟ و کسانی که این روزها با استناد به نامه آن بزرگوار، می کوشند اقدام ایشان را یک حرکت استراتژیک بدانند در مقابل این سوال چه پاسخی دارند که در کدام مکتب سیاسی، از عمل به نسخه استراتژیک با عنوان نوشیدن جام زهر یاد می شود؟!… و صد البته ادیان الهی و مخصوصاً اسلام عزیز که جای خود دارد!
گفتنی است که چند روزی بعد از پذیرش قطعنامه، یکی از روزنامه نگاران ـ نه چندان مطلوب ـ مصاحبه ای با چند تن از مسئولان وقت انجام داده و نظر آنان را درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پرسیده بود که متأسفانه تمامی آنها ـ به غیر از رهبر معظم انقلاب که در آن هنگام رئیس جمهور بودند ـ پاسخ هایی نامناسب و به دور از واقعیت داده بودند و این پاسخ ها به اندازه ای ناپسند بود که حضرت امام(ره) در پیامی به تاریخ ٣ اسفند ماه ۱٣۶۷، با اشاره به این اظهار نظرها ـ که امروزه هم به گونه ای دیگر تکرار می شود ـ فرمودند؛
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدأ و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.
۷ ـ حضرت امام(ره) در نامه منتشر شده اخیر ـ و بارها پیش از آن نیز ـ بر صداقت و دلسوزی و فداکاری همه مسئولان سیاسی و نظامی آن روز جمهوری اسلامی ایران تاکید ورزیده و درباره پذیرش قطعنامه فرموده بودند:
شما می دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی مان چنین تصمیمی گرفته اند، خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می افتد را از دوست بدانید …
نگارنده، یکی از روزهای قبل از انقلاب در کمیته مشترک ساواک را فراموش نمی کنم که بعد از بیهوشی به اتاق بازجو بازگردانده شده بودم و ـ و بازجو تصور می کرد هنوز به هوش نیامده ام ـ در آن حال تیمسار عضدی مسئول کمیته به اصطلاح ضد خرابکاری گریبان شخصی را گرفته و فرنچ زندان را دور گردن او پیچیده بود تا آنجا که زندانی درحال خفه شدن بود و هنگامی که گریبان او را رها کرده و پرسید حالا نظرت درباره خمینی چیست؟ زندانی نفس عمیقی کشید و گفت، هرگز دست از خمینی برنمی دارم. چند سال بعد همان زندانی را با لباس بسیجی در شلمچه دیدم که صبح زود برای گرفتن وضو کنار تانکر آب آمده بود و… او آقای هاشمی رفسنجانی بود… و باز هم فداکاری های مردی را هرگز از یاد نمی برم، از جمله یکی از روزهای زمستان سال ۱٣۶۶ را، در دامنه ارتفاعات گلان در غرب کشور. او را با لباس کردی دیدم. بعد از دو هفته که برای بررسی خطوط دشمن بعثی به کردستان عراق رفته بود، به سنگر بازگشت، خسته و کوفته بود اما روحیه ای شاد و آماده به خدمت داشت… او برادر عزیزم آقای محسن رضایی بود. فرمانده کل سپاه پاسداران که خود ـ برخلاف روال جاری در همه جنگ ها ـ با لباس مبدل برای شناسایی به قلب استحکامات دشمن رفته بود…
و امروز دشمنان بیرونی و درونی باید فهمیده باشند که هاشمی و رضایی پاره های جدانشدنی و افتخارآفرین نظام و روزهای سخت حادثه بوده و هستند و از قضا به همین علت از این بزرگواران انتظاری بیشتر از دیگران می رود.
٨ ـ و بالاخره اگرچه انتشار نامه محرمانه حضرت امام(ره) اقدامی ناپسند و غیرقابل توجیه است ولی از نگاهی دیگر می توان و باید آن را به فال نیک گرفت، زیرا، انتشار این نامه و آگاهی مردم از نظر امام راحل(ره) کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که خط امام(ره) با همه ویژگی های آن از جمله، مبارزه با مستکبران، شهادت پذیری و ایثار، جنگ دائمی فقر و غنا، شوریدن مستضعفان علیه مرفهان بی درد، مقابله اسلام ناب محمدی(ص) با اسلام آمریکایی، حمایت از محرومان و پابرهنگان … تعطیل شدنی نیست… و این یادآوری برای کسانی که آگاهانه یا ناخودآگاه ویژگی های برجسته خط امام را از یاد برده اند، ضرورتی حیاتی داشته و دارد و به قول پیر جماران تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم… .
راستی… آیا همه چیز از عظمت تصمیم امام(ره) در پذیرش قطعنامه حکایت نمی کند؟ و آیا نباید بر این باور بود که امام راحل ما(ره)، آن روزها به وضوح ماجرای این روزها را می دیدند و در معامله ای که به گفته خود، با خدای خویش کردند نسخه ای حکیمانه و الهی برای ماندگاری انقلاب پیچیدند؟
نویسنده این سرمقاله حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان است.
• هشداری از سوی هاشمی
محمدعلی ابطحی معاون سابق رئیس جمهور در دوران خاتمی در سایت خود وب نوشت با عنوان درباره انتشار نامه امام توسط هاشمی نوشته است: انتشار نامه حضرت امام در مورد پایان جنگ از سوی آقای هاشمی رفسنجانی یک کار شجاعانه بود. خواص عالم سیاست که در ایام جنگ فعال بودند، همه از مضمون نامه مطلع بودند ولی اکنون رسماً انتشار یافته است. در تمام دنیا نامه های سری و محرمانه تعیین کننده را بعد از گذشت سالهای طولانی منتشر می کنند. امام در همان نامه علنی که اعلام کردند جام زهر را نوشیدند گفته بودند که در موضوع جنگ مسائلی هست که باید سر فرصت به آنها توجه کرد. انتشار این نامه نشانه آن است که آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان اداره کننده اصلی جنگ تحمیلی آن فرصت را در اختیار مردم ایران قرار داده است. چنانچه می توان از مضمون این نامه فهمید که بنا به اندیشه امام شجاعت تسلیم شدن در برابر واقعیتها کمتر از شجاعت دفاع وجنگ با دشمن نیست. این یک مبنای جدی برای هر حکومتی است. گاهی تسلیم شدن در برابر واقعیتها از هر نوع مقاومت و حمله ای شجاعانه تر است و بیشتر به نفع مردم و کشور و دین و ارزشهاست این شجاعت امام کمتر از شجاعت ایشان در ایستادگی در برابر رژیم گذشته نیست. روشن شدن شفاف و مستند تاریخ خیلی به بهتر خواندن آن کمک می کند و جلوی حرف و حدیثهای غیرواقعی و احیاناً مغرضانه ازجنس شایعه را سد می کند فرمانده سابق سپاه هم اگر افتخار ارائه گزارش واقعی به امام را به نام خود ثبت کند، بهتر از روشی است که در پیش گرفته است. در عالم سیاست انتشار این نامه از سوی هاشمی رفسنجانی هشدار نیز تلقی می شود. هشداری از سوی هاشمی به کسانی که او را نادیده می گیرند، همه آشنایان به سیاست می دانند هاشمی برگه ها و خاطرات فراوانی از این دست در اختیار دارد.
• استفاده از تجربه جنگ در مسائل کنونی
روزنامه کارگزاران با عنوان: راز ماندگاری جمهوری اسلامی نوشته است: مخالفان جمهوری اسلامی، غالباً آن را به آرمانخواهی نسنجیده و دوری از واقع گرایی متهم می کنند. حال آنکه تجربه سالهای پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد شاکله نظام سیاسی ایران، واقع گرا، انعطاف پذیر و مقید به ظرافتهای بازی سیاسی در سطح داخلی و بین المللی بوده و رادیکالیسم و افراط گرایی عمدتاً درحاشیه قدرت سیاسی قرار داشته است. امام خمینی از هفته های پیش از پیروزی انقلاب و در همه سالهای پس از انقلاب، در بعد داخلی اصرار وافری بر حضور همه نیروهای سیاسی د ر عرصه سیاست داشتند و در بعد خارجی ضمن طرح شعارهای آرمانخواهانه انقلاب اسلامی، همواره مراقب بودند که این شعارها به سیمای دولت ونظام در عرصه بین المللی خدشه وارد نکند. حتی در رویارویی با بزرگترین دشمن جهانی ایران یعنی آمریکا، ایران، پیشقدم قطع رابطه نشد و در دورانی که سفارت آمریکا در اشغال دانشجویان بود، تلاشهای دیپلماتیک برای حل آن، لحظه ای متوقف نشد. بزرگترین نمایش واقع بینی ایران در عرصه بین المللی، در سالهای آخر جنگ رخ داد. وضع مغلوب برای ایران این بو دکه جنگ با حذف یا دست کم ناتوانی جدی رژیم بعثی عراق پایان یابد. اما ملاحظات منطقه ای بازیگران جهانی که توازن بین قدرت منطقه ای ایران و عراق در رأس آنها قرار داشت، مانع دستیابی ایران به این هدف مطلوب شد.
منتقدان جمهوری اسلامی معتقدند این مانع از همان سالهای آغازین دهه ۱٣۶۰ خود را نشان داده بود و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر توجیهی نداشت. اما نامه امام خمینی(ره) که دیروز توسط دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شد، نشان می دهد از نیمه دهه ۱٣۶۰ این بحث به صورت جدی در میان دولتمردان مطرح بوده و همگان می کوشیده اند جنگ را پایان دهند. تفاوت اصلی در روشهای پیشنهادی این بوده که طیف واقع گرایان با پیشاهنگی هاشمی رفسنجانی که آن زمان فرمانده جنگ بود، می کوشیده است با وارد کردن ضربه ای نظامی به پیکر رژیم بعثی، جنگ را در شرایط مطلوب پایان دهد اما طیف دیگر، امیدوار بوده است با بسیج همه امکانات کشور، جنگ را به هر قیمتی ادامه دهد تا در نتیجه آن، رژیم صدام سرنگون شود.
اما واقعیتهای بین المللی و وضع اقتصادی ایران با روش گروه اول هماهنگی بیشتری داشته و امام خمینی را به قبول روش آنان ترغیب کرده است. پایان جنگ به روش سیاسیون، نه تنها ایران را از زیر فشار خارج کرد، بلکه دام چاله ای برای صدام حسین تدارک دید که او را به جنگ دیگری با کویت ترغیب کرد و نتیجه ای را که همگان می دانند، برای رژیم بعثی رقم زد. شیوه پایان جنگ ایران و عراق یکی از همان جلوه های واقع بینی در سیاست خارجی است که نمی توان در آن نام کوتاه آمدن یا سازش گذاشت، بلکه رفتاری مدبرانه در جهت امنیت ملی و منافع ایرانیان و حفظ جمهوری اسلامی بود. این تجربه در مسائل کنونی از جمله برنامه هسته ای نیز می تواند به کار ایران بیاید زیرا یک عمل بخردانه بیش از هزاران گفتار نسنجیده اثر دارد. امروز که قریب ۱۹ سال از پایان جنگ می گذارد، هیچکس در ایران و جهان، مساعی دولتمردان وقت ایران را برای پایان دادن به جنگ دو کشور اسلامی نکوهش نمی کند اما از حکومت صدام حسین که کوشیده خود را فاتح جنگ معرفی کند، نشانی نیست.
• علت اصلی پایان جنگ
روزنامه کارگزاران با عنوان راز پایان جنگ آشکار شد خبر داد که: دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی نامه تاریخی امام(ره) را منتشر کرد .
این روزنامه می نویسد : در سال ۱٣۶۷ که ایران، قطعنامه ۵۹٨ درباره جنگ عراق علیه ایران را پذیرفت، این پرسش مطرح شد که چرا ایران این قطعنامه را یک سال پس از صدور آن پذیرفت. در آن سال ها مسوولان نظام از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی، دلایل رسمی پذیرش قطعنامه را توضیح دادند.
اما برای نخستین بار در مهرماه ۱٣٨۲ آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت وگو با روزنامه همشهری دلایلی تازه درباره پذیرش قطعنامه عنوان کرد که مهمترین آنها فشار بین المللی حامیان عراق و ضعف اقتصادی ایران در تامین هزینه های جنگ بود.
در پی آن گفت وگو، محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران علت اصلی ناتمام ماندن شعار جنگ تا شکست کامل صدام حسین را تعلل سیاستمداران عنوان کرد. آیت الله هاشمی رفسنجانی هفته گذشته بار دیگر دلایل پیشین را با وضوح و مستندات بیشتری توضیح داد و مجددا محسن رضایی، مواضع پیشین خود را تکرار و این گفته هاشمی رفسنجانی را که سپاه پاسداران نامه ای به حضرت امام (ره) نوشته بود، تکذیب کرد.
در پی این مباحث دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی دیروز(شنبه ) متن نامه امام خمینی(ره) خطاب به مقام های کشوری و لشکری را منتشر کرد. آن گونه که مفاد این نامه نشان می دهد، امام خمینی (ره) استدلال سیاسیون را در آن زمان بر استدلال نظامیان ترجیح داده و شخصا مسوولیت قبول قطعنامه را به عهده گرفته است. متن اظهارات اخیر فرمانده سابق سپاه پاسداران و نامه حضرت امام(ره) به ترتیب چنین است؛
• برنامه ۵ ساله سپاه پاسداران
محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران در گفت وگویی با سایت بازتاب که دیروز منتشر شد در پاسخ به این پرسش که آقای هاشمی پذیرش قطعنامه را به چند دلیل مربوط کرده اند که از آن جمله نامه شما به عنوان فرمانده سپاه مبنی بر ضرورت تامین تدارکات برای ادامه جنگ و سه سال وقت برای بازسازی نیروهاست، گفت؛ به هر حال نمی دانم برداشت آقای هاشمی چه بوده است اما این بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود.
فرماندهان به ویژه پس از عملیات خیبر، می گفتند استراتژی سیاسی نتیجه ای ندارد و اجازه بدهید برنامه ای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچ گاه مسوولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند.
یک روز آقای هاشمی گفتند ما حتی نمی توانیم بند پوتین سربازان و بسیجی ها را فراهم کنیم. این تعبیر بیانگر این بود که هیچ گاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه می گفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد. بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات می پذیرفتند، ولی برای پایان دادن به جنگ رد می کردند.
تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو قطعنامه ۵۹٨ هم دستاورد عملیات فاو و کربلای ۵ بود. ولی آنها احساس می کردند همین ۵۹٨ هم عملی نباشد.
در این موقع از ما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه می خواهید. آن زمان سپاه نامه ای را برای آقای هاشمی رفسنجانی نه امام تنظیم کرد. زیرا امکانات کشور در اختیار مسوولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بود.
آقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسوول دولت و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد و گفته بود که نظامیان این گونه می گویند و مسوولان سیاسی و اقتصادی هم می گویند پول نداریم.
شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. این مسائل بسیار مهم است و شاید مهمترین مقطع انقلاب است که باید درک و تحلیل شود تا ما را با برخی مواضع امام و رزمندگان آشنا کند، زیرا امام از اول با جنگ مخالف بودند و در تمام دوران جنگ هم صادقانه با مردم سخن گفتند و از رزمندگان حمایت کردند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با پاسخ منفی به این سوال که آیا پیشنهاد پایان جنگ را به حضرت امام(ره) داده بودید؟ و با تاکید بر اینکه در حقیقت، آن نامه ای که من نوشته بودم، ارائه یک برنامه بلندمدت برای جنگ بود، خاطرنشان کرد؛ من در نامه ام نوشته بودم که ما جنگ را نباید برای یک عملیات برنامه ریزی کنیم، چرا که با این کار، جنگ به پایان نمی رسد.
ما باید استراتژی داشته باشیم و یک مجموعه عملیات را برنامه ریزی کنیم و برای پنج سال آینده برنامه داشته باشیم. بعد آمدم برنامه ای را که برای این پنج سال می خواهیم،
نوشتم و حدود چهار و نیم میلیارد دلار نیز پیش بینی ارزی کرده بودیم که می بایست طی پنج سال به ما بدهند.
وی در پاسخ به این سوال که بقیه نامه ها هم چنین ماهیتی داشت که حضرت امام(ره) به جمع بندی خاصی برسند یا در واقع، پیشنهاد صلح یا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه هم در بین این پیشنهادها وجود داشت؟ گفت؛ نه، بیشتر نامه ها از جنبه دیگری بود.
مثلا نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجی ها و مردم به جبهه نمی روند و ما در جبهه نیرو کم داریم. صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمی تواند جنگ را تحمل کند.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس با بیان اینکه پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام(ره) داد، افزود؛ مسوولان سیاسی به خدمت امام رفتند و حتی قبل از اینکه امام صلح را بپذیرند، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلا ما صلح را می پذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم.
نامه امام (ره) رازگشایی کرد
متن نامه امام خمینی (ره) به مقام های لشکری و کشوری درباره پذیرش قطعنامه ۵۹٨ که در ۲۵ تیر ۱٣۶۷ نوشته شده به شرح زیر است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیأ بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین حال که مسوولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می باشند، صریحاً اعتراف می کنند که ارتش اسلام به این زودی ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به اینکه مسوولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی دانند و با قاطعیت می گویند که یک دهم سلاح هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده ها گزارش نظامی - سیاسی است که بعد از شکست های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپــاه که در تــاریخ ۶۷,۴/۲ نگاشته است اشاره می شود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می آوریم، قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ٣۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ٣۰۰۰ توپ و ٣۰۰ هواپیمای جنگی و ٣۰۰هلیکوپتر و… که از ضرورت های جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.
وی می گوید، قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند. او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود. این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته و آورده است که بعید به نظر می رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده اند، مسوولان جنگ می گویند تنها سلاح هایی را که در شکست های اخیر از دست داده ایم به اندازه تمام بودجه ای است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.
مسوولان سیاسی می گویند از آنجا که مردم فهمیده اند پیروزی سریعی به دست نمی آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است، ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشم خرج می کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می کنیم.
خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه ای با آمریکا و شوروی و تمام قدرت های جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرت ها و قدرت ها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می دانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دورویی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیأ و اولیا و علمأ تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعه ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفت های ابوجهل ها و ابوسفیان های زمان خود مواجه شده اند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم، غیر از تو هیچ کس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوندا از تو می خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمایی.
گفتم جلسه ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می گویم باید تمام همت تان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می شود. شما می دانید که مسوولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی مان چنین تصمیمی گرفته اند. خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می افتد از دوست بدانید، والسلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
روح الله الموسوی الخمینی شنبه ۲۵ /تیر/ ۶۷
• امر به حکمت و عقلانیت
روزنامه اعتماد ملی دنباله پاسخ دکتر عطاء الله مهاجرانی را به سخنان پاپ با عنوان درکلیسا به دلبری ترسا رامنتشرکرده که در پی آمده است:
شیوه پیامبر اسلام، وصف حکمت و عقلانیت به تنهایی نیست. این ستایش تنها صورت امر است. حکمت به مثابه طرح و نقشه معماری قرآن و اندیشه اسلامی به کار رفته است.
اندیشیدن درباره خداوند، درباره یکتایی او، درباره پیامبر، در اینکه او هم انسانی مثل دیگران است و نه یک فراانسان و امتیاز او این است که ظرفیت پذیرش وحی و رسالت را یافته است، اندیشیدن درباره پدیده های طبیعی، اندیشیدن درباره تاریخ و پدیده های اجتماعی. در این راه ابراهیم به مثابه یک نمونه و مقتدا مطرح می شود، چنانکه محمد(ص) نیز (اسوه حسنه) است. کتاب مقدس کتابی است که در طول یک دوره تاریخی هزار و پانصد ساله، دست کم توسط چهل تن نوشته شده است. از این رو به دشواری می توان از یک سیستم یا نظام فکری تعریف شده در کتاب مقدس سخن گفت. متفکرانی که کوشیده اند الهیات مسیحی را به عنوان یک سیستم معرفی کنند در همان گام نخست، در توضیح و تبیین (خداوند) و موقعیت او و نیز (تثلیث) با دشواری زیادی روبه رو شده اند. حتی در همین بحث عقلانیت و حکمت که سخن اصلی پاپ است، نمی توان تصویر واحد و یا تبیین یگانه ای را جست وجو کرد. از این رو در موارد معدودی که درباره حکمت سخن گفته شده است، مفاهیم با یکدیگر ناسازگار هستند. این موارد، تنها سخن از حکمت به عنوان یک مقوله است و نه نشان دادن راه و رسم حکمت در مواجهه با هستی یا خداوند و انسان و تاریخ و طبیعت.
در موارد ذیل در کتاب مقدس بحث حکمت مطرح شده است.
اول: (خوشا به حال کسی که حکمت را پیدا کند/ و شخصی که فطانت را تحصیل نماید/ زیرا که تجارت آن از تجارت نقره و محصولش از طلای خالص نیکوتر است/ از لعل ها گرانبهاتر است و جمیع نفایس تو با آن برابری نتواند کرد / (کتاب امثال سلیمان، باب سوم، ۱۴ تا ۱۶)
در این مورد قرآن و روایت اسلامی با کتاب مقدس هم سخن هستند. تعبیر قرآن مجید که حکمت(خیرکثیر) است (بقره / ۲۶۹ . ) و سخن امیر مومنان علی(ع) که: الحکمه ضاله المومن (نهج البلاغه، کلمات قصار، ٨۰) و نیز (حکمت حیات دل مرده است ! ( خطبه ۱٣٣) گویی بدون حکمت زندگی با مردگی تفاوتی ندارد.
دوم: حکمت از همه چیز افضل است پس حکمت را تحصیل نما/ و به هر آنچه تحصیل نموده باشی فهم را تحصیل کن/ آن را محترم دار و تو را بلند خواهد ساخت/ و اگر او را در آغوش بکشی تو را معظم خواهد گردانید/ بر سر تو تاج زیبایی خواهد نهاد/ و افسر جلال به تو خواهد بخشید (امثال سلیمان، باب چهارم، آیات ٨ تا۱۰)
سوم: کثرت حکمت کثرت غم است! و هر که علم را بیفزاید حزن را می افزاید (کتاب جامعه، باب اول، آیه ۱٨)
چهارم: ترس خداوند ابتدای حکمت است (مزامیر، مزمور ۱۱۱آیه ۱۰)
این موارد از جمله درخشان ترین آیات کتاب مقدس هستند.
درست در نقطه مقابل، تفسیر پولس از حکمت است. گویی او اساسا از منظر دیگری می نگرد. همان گونه که ابراهیم را تنها از زاویه شریعت و اهل ختنه تحلیل می کرد، آیا در این مورد نیز نگاهی شریعتمدارانه و ضد حکمی دارد؟
مکتوب است حکمت حکما را باطل سازم و فهم فهیمان را نابود گردانم/ کجا است حکیم، کجا کاتب، کجا مباحث این دنیا، مگر خدا حکمت جهان را جهالت نگردانیده است/ زیرا که چون بر حسب حکمت خدا جهان از حکمت خود به معرفت خدا نرسید، خدا بدین رضا داد که به وسیله جهالت موعظه ایمان داران را نجات بخشد چون که یهود آیتی می خواهند و یونانیان طالب حکمت هستند
پولس در استنتاج از این بحث ضد حکمی خود می گوید: لکن ما به مسیح مصلوب وعظ می کنیم که یهود را لغزش و امت ها را جهالت است/ زیرا که جهالت خدا از انسان حکیمتر است و ناتوانی خدا از مردم تواناتر… خدا جهال جهان را برگزید تا حکما را رسوا سازد/ و خسیسان دنیا و محقران را خدا برگزید بلکه نیستی ها را تا هستی ها را باطل گرداند/ تا هیچ بشری در حضور او فخر نکند (رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب اول، آیات ۲۰ تا ٣۰)
البته از یک بعد انگار حق با پولس است! نگاهی عمومی به آنانی که بر جهان حکومت می کنند، صرف نظر از استثناهای شاذ؛ همین است که پولس می گوید. همان که حافظ حافظانه سرود:
آسمان کشتی ارباب هنر می شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم!
و نیز، منسوب به شاه نعمت ا… ولی است که:
اسب تازی شده نالان به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر می بینم
نمی خواستم در ماه مبارک، نیشی به حیوان نجیبی مثل الاغ بزنم؛ که یکی از بزرگان فرموده است بر اساس سنت نبوی، مسلمان حق ندارد الاغ را فریب بدهد و یا بزند.
مرادم این است، با چنین واژگانی درباره حکمت و رفتار خداوند، بیشتر به قدرتمند لجوج کینه کشی می ماند که می خواهد از اهل حکمت و اندیشه انتقام بگیرد. چگونه می توان این دوگانگی را حل کرد؟
در رساله به کولسیان، پولس به صراحت از فلسفه انتقاد کرده است. (باخبر باشید که کسی شما را نرباید به فلسفه و مکر باطل بر حسب تقلید مردم و بر حسب اصول دنیوی نه بر حسب مسیح/ که در وی از جهت جسم تمامی پری الوهیت ساکن است/ (باب دوم، آیات ٨ و۹)
دستاورد اسلام و پیامبر اسلام این است که حکمت را به عنوان سنگ بنای آیین خود انتخاب کرده است. حکمتی که لازم نیست به عنوان یک امر بیرونی و خارجی بر اسلام عرضه شود و اسلام را کامل کند. چنانکه پاپ این حرف بسیار شگفت انگیز را در مورد مسیحیت زد، منتها؛ اهانتی که نسبت به پیامبر اسلام در سخن روایت او ازامپراتور بود، موجب شد این نکته سخن او که اعلام کاستی در آیین مسیحیت و نیاز به تعقل یونانی بود، مغفول بماند.
بدیهی است که بحث معماری دین اسلام بر بنیاد حکمت الهی، بحث پردامنه ای است. می خواستم به عنوان یکی از دستاوردهای تازه اسلام؛ این نکته را در پاسخ به امپراتور بی تدبیر و ناکام بیزانس مطرح کنم.
و البته به حضرت پاپ بگویم، بر خلاف این سخن بسیار معروف کتاب جامعه، (و زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست.) (باب اول، آیه ۰۱) اسلام تازه است. حتی همان داستان های قرآن که ممکن است در ابتدا به نظر برسد که شبیه داستان های کتاب مقدس است آنچنان سرشار از طراوت و تازگی و لطف و درخشندگی است که قلم بر خودمی شکافد و یارای نوشتن نمی یابد. اشاره کردم به گوشه ای از تفاوت ابراهیم قرآن با ابراهیم سفر پیدایش و عهد جدید.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست