نگاهی به بازتولید کلیشه های جنسیتی در مجموعه کلاه قرمزی؛
دختران مجموعه کلاه قرمزی کجا هستند؟
مریم رحمانی
•
مجموعه «کلاه قرمزی» از آن دست سریالهایی است که مخاطب فراگیر دارد. در قحط سالی شادی میتواند دقایقی ما را بخنداند،.. من توقعی برای هنجار شکنی از این سریال ندارم اما به عنوان یک زن ایرانی توقع دارم عروسکهای مونثی را در جلوی دوربین ببینم که نماینده دختران و زنان این سرزمین باشند. دخترکان و زنان ایرانی وقتی از جلوی دوربین کنار گذاشته میشوند در حقیقت از فضای عمومی قابل دید همگان -که میتواند زمینه ساز شناخت اقشار گوناگون از هم باشد- به فضای اندرونی غیرقابل دسترس رانده میشوند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ فروردين ۱٣۹٣ -
۱۰ آوريل ۲۰۱۴
«کلاه قرمزی» خاطره مشترک نسل ماست. نسل کودکانی برآمده از سالهای جنگ، که تمام سرگرمیهای کودکانه شان در زل زدن به صفحه رنگارنگ تلویزیون خلاصه میشد. جُنگ کلاه قرمزی یکی از مجموعههایی است که در تلویزیون ایران برای مخاطب خردسال تولید شد اما در مدت کوتاهی جای خود را در دل کوچک و بزرگ باز کرد. پس از یک وقفه طولانی، این مجموعه چهار سال متوالی است که تنها در ایام نوروز از شبکه ۲ پخش میشود. امسال اما پخش این برنامه چالشهای متفاوتی را در شبکههای اجتماعی و در میان فعالان مدنی و زنان ایجاد کرد. اینجا نقد و ارزیابی مریم رحمانی، بنفشه جمالی ، فواد شمس و مریم نصر را در باره "کلاه قرمزی " می خوانید.
دختران مجموعه کلاه قرمزی کجا هستند؟
نویسنده : مریم رحمانی
مجموعه «کلاه قرمزی» از آن دست سریالهایی است که مخاطب فراگیر دارد. در قحط سالی شادی میتواند دقایقی ما را بخنداند، احساساتمان را تلطیف کند طوری که حتی بخواهیم عروسک مورد علاقه مان را بابت طنازیش در آغوش بکشیم. اما سال هاست چرایی فقدان عروسکهای مونث در این برنامه که قابلیت خنداندن و ارتباط برقرار کردن با مخاطب را داشته باشند، ذهن مرا درگیر کرده است. دغدغه ای که امسال فهمیدم دیگرانی هم با من در آن شریک هستند. به راستی چرا تنها یک دختر جیغ جیغو که آقای مجری میگوید تقصیری ندارد توی مهدکودک اینها را یادگرفته و یک پیر زنی که تنها از پا درد و کمر دردش شکوه میکند در این سریال حضور دارند؟ آیا عامدانه ذهن مردانه نویسنده و کارگردان این دو عروسک را برنگزیده است و دیگرانی که میتوانستند حضور یابند را کنار نگذاشته است؟ آیا صدا و سیمای ما دستورالعملی برای بودن یا نبودن عروسکهای زن در برنامههای مختلف کودک دارد؟ آیا شخصیتهای عروسکی زن نباید ما را بخندانند؟ وقتی به کارنامه فیلم سازی ایرج طهماسب و سری مجموعه کلاه قرمزی که ساخته نگاه میکنیم، متوجه میشویم به همه شخصیتهای زنش از دیدی مردسالار و سنتی پرداخته است. درفیلم «کلاه قرمزی و سروناز»، سروناز دختری است که میخواهد ازدواج کند. او در جریان فیلم از کلاه قرمزی که از او خوشش آمده و قصد ازدواج دارد میخواهد که همراه با خانواده اش به خواستگاری او برود. بنابراین به گمان من عامدانه در این سریال که هر سال به تعداد عروسک هایش اضافه میشوند جایی برای عروسکهای مونثی که قابلیتهایی فراتر از کلیشههای سنتی و مردسالار داشته باشند، وجود ندارد.
من توقعی برای هنجار شکنی از این سریال ندارم اما به عنوان یک زن ایرانی توقع دارم عروسکهای مونثی را در جلوی دوربین ببینم که نماینده دختران و زنان این سرزمین باشند. دخترکان و زنان ایرانی هم حق شاد بودن و شوخ بودن دارند.
وقتی از جلوی دوربین کنار گذاشته میشوند در حقیقت از فضای عمومی قابل دید همگان -که میتواند زمینه ساز شناخت اقشار گوناگون از هم باشد- به فضای اندرونی غیرقابل دسترس رانده میشوند.
آیا فکر کرده اید که «دوره» کیست که تنها حضوری اندک دارد؟ چرا اسمش دوره است؟ چون منسوب به «فامیل دور» است (مانند زن حسین). میتوانست نام دیگری داشته باشد که ما را یاد فامیل دور نیاندازد؛ زنی که یادآور کسی نیست جز خودش.
امسال دوره و فامیل دور گاهی در حال مکالمه تلفنی باهم بودن و ما این مکالمه را میشنیدیم که گاه با دعوا تمام میشد. مثل قسمتی که خاله باران حضور داشت و دوره صدایش را شنید و رفتاری سنتی و کلیشه ای از خودش نشان داد. مادری که تنها وظیفه اش زایمان است. زایمانی که به تبع آن یک شخصیت جدید را به این مجموعه اضافه میکند که آن هم «پسر فامیل» است. در این سریال دوره نماینده زنانی است که صد سال پیش در عرصه عمومی جایی نداشتند مگر فرزندشان پسر بود تا با نام مادر خوانده شوند. به نظر من این که فامیل دور پسر را بزرگ میکند، درهم شکستن کلیشه نیست بلکه او ناچار است این کار را انجام دهد؛ چرا که در عرصه عمومی کارگردان نقشی برای زن قائل نیست.
همچنین در قسمتی که «نگار جواهریان» زن همسایه آقای مجری وعاشق گل و گیاه حضور دارد، در نهایت با خواستگاری مواجه میشود.
در قسمتی دیگر دختر همسایه از جهاز زنی تعریف میکند. خانم جان دیبی را به فرزندی قبول میکند. اگر همه اینها بازتولید نقشهای سنتی از زنان نیست، پس چیست؟ من معتقدم کلاه قرمزی و پسرخاله علی رغم تمام جذابیتی که دارد، نظم موجود را بازتولید میکند در حالیکه رسالت یک هنرمند ارتقا سطح فرهنگ مردم است. از طهماسب و جبلی انتظار میرود نقدهای وارده به این سریال عروسکی را در برنامههای بعدی خود لحاظ کنند تا همچنان مانند گذشته پیشتاز ایدههای نو و همراه مخاطبان خود باشند.
کودک، تلویزیون و برساختن کلیشههای جنسیتی
نویسنده : بنفشه جمالی
اگرچه رسانهها به عنوان ابزاری فراگیر، به شدت بر جامعه و مخاطبان خود تاثیر گذار هستند اما این تاثیرگذاری بر کودکان به دلیل عدم قدرت تشخیص میان واقعیت و خیال بیشتر بوده و کودکان در مواجهه با رسانه از سایر اقشار جامعه آسیب پذیرتر خواهند بود.
کودکان جهان پیرامون خود را به صورت مستقیم توسط خانواده و مدرسه و غیرمستقیم توسط رسانهها میشناسند. در این میان نقش تلویزیون به عنوان رسانه ای فراگیر بسیار حائز اهمیت است. امروزه تلویزیون تنهاابزاری برای سرگرمی نیست بلکه این رسانه برای بسیاری از مخاطبان خود، تبدیل به وسیله ای جهت کسب اطلاعات از جامعه و جهان پیرامون خود شده است. تلویزیون به مخاطبان خود «تصویری مشخص» از جهان و جامعه ای که به آن تعلق دارند ارائه میدهد. انعکاس و به تصویر کشیدن”نقشهای اجتماعی" از جمله تصاویری است که تلویزیون به مخاطبین خود نمایش میدهد که در این میان”نقشهای جنسیتی" از جمله مهم ترین نقشهای اجتماعی است.
تصویر و چگونگی پرداختن به زنان و مردان در برنامههای تلویزیونی و آگهیهای تبلیغاتی سال هاست که مورد توجه قرار گرفته است. مشاهدات نشان میدهد که زنان بسیار کمتر از مردان در نقشهای اصلی حضور دارند و آنهایی هم که حضور دارند غالبا به صورت کلیشه ای به تصویر کشیده میشوند. کلیشههایی که مدام تکرار میشوند و اثرات مخربی بر اجتماع و رفتار اجتماعی افراد باقی میگذارند. تسلط و حضور بیشتر مردان در برنامههای تلویزیونی به عنوان مجری، کارگردان و تهیه کننده در حقیقت بازتابی از زندگی واقعی و حضور و سلطه مردان در جوامع است. ارائه این تصاویر در گسترش قدرت مردانه در جامعه و آموزش آن به کودکان به عنوان افرادی که در آینده وارد جامعه خواهند شد و به ایفای نقش خواهند پرداخت بسیار حائز اهمیت است. به تصویر کشیدن کلیشههای جنسیتی نه تنها میتواند بر انتخاب کودکان در ارتباط با لباس و اسباب بازی هایشان تاثیرگذار باشد، بلکه بر شکل گیری شخصیت و چگونگی رفتار آنها در آینده نیز بسیار موثر خواهد بود.
در بسیاری از تبلیغات، برنامههای تلویزیونی، روزنامهها و مجلات، کتابهای تصویری، کلیپهای موسیقی، فیلمها و بازیهای ویدئویی، زنان در قالب نقشهای کلیشه ای به تصویر کشیده میشوند. یا در خانه مشغول پخت و پز هستند و یا به عنوان ابزار جنسی در اختیار مردها قرار دارند و یا در نقش قربانی ای که نیاز به حمایت و کمک مردها دارند، نشان داده میشوند.
مردان و پسران نیز از گزند کلیشههای تصویری در امان نیستند. آنها غالبا به صورت مردانی عضلانی و قهرمان که در فکر انتقام و خشونت هستند، به تصویر کشیده میشوند اما از آنجایی که مردان در جامعه قدرت بیشتری نسبت به زنان دارند، این تاثیرگذاری بر زندگی آنها بسیار کمتر از زندگی زنان و دختران است.
کودکان به طور فزاینده ای از طریق برنامههای تلویزیونی، تحت بمباران پیامهای جنسیتی و آموزش این کلیشهها هستند. این تصاویر میتواند به تزریق و تلقین نقشهای دخترانه- پسرانه به کودکان و پذیرفتن این نقشها در زندگی واقعی آنها بیانجامد. به عنوان مثال در این برنامهها دختران غالبا نگران ظاهر خود هستند و جذب زیور آلات و جواهرات میشوند در حالی که پسران در این برنامهها به ورزش کردن و یا جنگیدن و مبارزه کردن تشویق میشوند.
در ارتباط با برخی معضلات اجتماعی، تکرار و نمایش آنها میتواند اثرات مخربی بر سطح اجتماع باقی بگذارد. تحقیقات نشان میدهد کودکانی که زمان بیشتری را صرف تماشای برنامههای تلویزیونی میکنند، بیشتر رفتارهای پرخاشگرایانه از خود بروز میدهند تا کودکانی که زمان کمتری را در مقابل تلویزیون میگذرانند.
این تاثیر پذیری و یادگیری به سن و مرحله رشد و شناخت کودک از خود و محیط اطراف او نیز بستگی دارد. مشاهدات نشان میدهد کودکان خردسال (زیر شش سال) غالبا تصویر ارائه شده در برنامههای تلویزیونی را به عنوان رفتاری واقعی و مطلوب به عنوان الگو برای خود انتخاب کرده و از آن تقلید میکنند در حالی که کودکان بزرگتر به تشخیص این رفتارها میپردازند. روانشناسان مرحله «ثبات جنسیتی» در کودک را مرحله ای میدانند که کودک به جنسیت خود پی برده و نقشها و رفتارهای هم جنسهای خود را شناخته و به تقلید از آن میپردازد. خانواده، مدرسه و رسانه در چگونگی شکل گیری رفتار و نقش پذیری آنها در آینده نقش بسیار مهمی راایفا مینمایند.
رسانه با تصویری که به نمایش میگذارد و خانواده و مدرسه با آنچه که در دنیای واقعی به عنوان الگو به کودکان ارائه میدهد در حقیقت میتوانند به تشدید کلیشههای جنسیتی و یا شکستن و از بین بردن آن کمک نمایند.
به چالش کشیدن پدرسالاری زیر پوست طنز
نویسنده : فواد شمس
کلاه قرمزی به همراه عروسکهای دیگری که هر سال به تعدادشان اضافه میشوند، در ایام نوروز باز هم توانست میلیونها مخاطب ایرانی را پای تلویزیون بکشاند. کلاه قرمزی و دوستان عروسکی اش برنامه عروسکی است که در چند سال گذشته به جرات باید گفت یکی از پر مخاطب ترین برنامههای طنز تلویزیون ملی است. این برنامه قطعا تنها مختص به کودکان نیست. حتی با یک نگاه گذرا به مخاطبان فراوان آن میتوان دید که کودکان دیروز یعنی همان متولدین دهه ۵۰ و ۶۰، بیشترین مخاطبان آن هستند. در نتیجه باید از این زاویه به این برنامه تلویزیونی نگاه کرد که مخاطبان آن تنها کودکان نیستند. پس قرار نیست کلاه قرمزی صرفا یک برنامه کودک باشد که به بچههای کوچک پند و اندرز بدهد. اتفاقا کلاه قرمزی را باید یک برنامه برای تمامی جامعه دانست که قرار است با یک دید طنز و خلاقانه هم مخاطب را جلب کند، هم در ایام شاد نوروز مخاطب را بخنداند و هم در لا به لایش نقدهای اجتماعی را مطرح کند.
در این میان برخی انتقادات به این برنامه وارد شد که مثلا در این برنامه طنز نگاه جنسیتی و بعضا تحقیر آمیز نسبت به زنان مطرح شده است. در این فرصت کوتاه میخواهم به این نکته بپردازم که برخلاف نظر برخی از دوستان اتفاقا این برنامه طنز با در نظر گرفتن گوناگونی و گستره مخاطبان اش و این که از کدام رسانه پخش میشود، توانست با هوشمندی خاص خود نگاه جنسیتی حاکم بر روابط جامعه ما را با ظرافت نقد کند.
در دنیای امروز طبیعی است که هر رسانه ای تلاش کند مخاطبان بیشتری برای خود در این بازار پر رقیب کسب کند. دراین بین تلویزیون جهوری اسلامی به عنوان رسانه ی ملی به مراتب از رقبای محلی و بینالمللی خود عقب افتاده است. اما تک برنامههایی از جمله همین کلاه قرمزی است که میتواند مخاطبان میلیونی را با تلویزیون دولتی کشور آشتی دهد. این جا یک فرصت برای دست اندرکاران برنامه وجود دارد که بتواند نگاه پیشروتر و انتقادی تر خود را در برنامه وارد کنند. از همین رو مخاطبان بیشتری را جذب کتند. برنامه کلاه قرمزی اتفاقن برنامه ای است که از کلیشهها فراتر رفته است. در این برنامه قرار نیست که پیامهای اخلاقی نخ نما شده به کودک که کارکرد معکوس دارد، تکرار شود.
سریال طنز کلاه قرمزی بر مبنای رابطه عروسکهای مختلف آن با آقای مجری استوار است. آقای مجری در این جا نقش نمادین پدر در خانواده و جامعه را دارد اما عروسکها برخلاف کلیشههای رایج چشم و گوش بسته تحت فرمان این پدر نیستند. او را به چالش میکشند و موقعیتهایی را خلق میکنند که موجب خنده ی مخاطب میشود. در واقع برخلاف کلیشههای همواره موجود دراین دست برنامهها که مجری باید نقش معلم اخلاق را بازی کند در این جا، رابطه معلم و شاگرد وجود ندارد یعنی این طور نیست که آقای مجری نصیحت کند و بچهها خیلی زود قبول کنند. بلکه عروسکها حرفها و نصیحتهای آقای مجری را قبول نمیکنند و بعضا حتی با رفتارها و گفتارهایشان موقعیت طنز آلود زیبایی را ایجاد میکنند که موجب خنده مخاطب میشود. اما در زیر پوست این خنده یک نقد اجتماعی عمیق هم وجود دارد. همین چالشها است که پدرسالاری را به نقد میکشد.
اما شاید چالش برانگیز ترین بحثی که این روزها در مورد کلاه قرمزی مطرح شده است نگاه جنسیتی آن به زن است. اولا باید به این نکته توجه کرد که این سریال از تلویزیون دولتی کشور برای مخاطب میلیونی ایرانی در اقصا نقاط کشور با سطح فرهنگی متفاوت ساخته شده است. نه صرفا برای یک عده نخبه ی آشنا با مباحث پیچیده ی فمنیستی که انتظار داشته باشیم که سازندگان این سریال قطعا مو را از ماست بکشند. اما از طرف دیگر با یک نگاه کل نگرانه اتفاقا این جا دست اندرکاران با استفاده از زبان طنز و ایجاد موقعیتهای طنز تصورات رایج و کلیشههای جنسیتی را شکسته اند. نکته ای که بسیاری از منتقدان در نظر نمیگیرند این است که برای به چالش کشیدن کلیشههای جنسیتی که صدها سال در ذهن و روان و رفتار ایرانیان وارد شده است قرار نیست در یک برنامه طنز بیانیه خوانده شود یا مباحث علمی و آکادمیک فمینیستی مطرح شود. تنها کافی است که موقعیت طنز این کلیشهها جلوی چشم مخاطب به نمایش گذاشته شود. کاری که ایرج طهماسب و حمید جبلی به خوبی از پس آن بار آمدند. تنها برای نمونه مثلا در یک قسمت که آقای مجری مشغول پاک کردن سبزی بود و هر کدام از کاراکترها که تمام آنها هم «مرد» بودند دست به سبزی میزنند و شروع میکردند به «غیبت» کردن این تصور رایج به صورت طنز به چالش کشیده شد که لزوما غیبت کردن و «حرفهای خاله زنکی / عمو مردکی» زدن مختص به زنان نیست. در قالب طنز حتی مردان هم وقتی سبزی پاک میکنند میتوانند غیبت کنند. موقعیت طنز آلود این فرصت تفکر را به همه میدهد که غیبت کردن کار زشتی است و مرد و زن هم ندارد. این جا است که شاید در نگاه سطحی این امر را بازتولید کلیشه بدانیم اما وقتی در قالب طنز مطرح شود و ما کارکرد طنز در رسانه را بیابیم، میفهمیم که این به چالش کشیدن کلیشهها است.
نقطه درخشان این چالش کشیدن نگاه جنسیتی در ذهن مخاطب عام ایرانی در مورد جایگاه زن در جامعه ان جایی بود که «خانم دوره» همسر «فامیل دور» بچه دار میشود. زن اش میرود و بزرگ کردن بچه به کردن «مرد» میافتد. در این جا موقعیتهای طنز بسیاری تولید شد.
قطعا در نگاه سطحی اولیه به این موقعیتها شاید برخی شروع کنند به گفتن این که ای داد ای بیداد این جا به مقام زن توهین شده است. زن را تنها مسئول زاییدن بچه دانسته اند. در حالی که باید این موقعیت طنز آلود را در کانتکس بحث نگاه کرد. باید کاراکتر طنز فامیل دور به عنوان کسی که حرفایش همواره خنده دار به نظر میرسد و رفتارش خنده دار است در نظر گرفت. در زیر پوست این دیالوگ و رفتارها، نقد جدی به نوع نگاهی که زن را هیچ میانگارد، وجود دارد. این نگاه که وظیفه زن است که تنها کودک را نگه دارد و مرد هیچ نقشی ندارد. در حالی که این نگاه باید به چالش کشیده شود که در این سریال به چالش کشیده شد، هم همه را خنداند و هم نقد هایش را هم نشان داد.
در یک کلام با در نظر گرفتن موقعیت طنز آلودی که کاراکترهای کلاه قرمزی در بستر کلی سریال به وجود آوردند، اتفاقا نوع نگاههای کلیشه ای به رابطه زن و مرد و رابطه بزرگسال کودک و در یک کلام نظام مردسالار و پدر سالار را با ظرافت خاص با در نظر گرفتن تمامی محدودیتها ی موجود در جامعه ایران به چالش کشیده است. امید است فعالان حقوق زن این مهم را دریابند که قرار است سخنان خوب خود را در قالبی خوب و زبانی همه فهم به میلیونها زن و مرد ایرانی منتقل کنند که یکی از این ابزارها سریال تلویزیونی طنز است.
جای خالی سروناز
نویسنده:مریم نصر
چندسال است که پخش مجموعه موفق «کلاه قرمزی» در تعطیلات نوروزی از شبکه دوم سیما توجه طیف گسترده ای از مخاطبان کودک و بزرگسال را به خود جلب کرده است. از سویی احیای شخصیت قدیمی کلاه قرمزی و پسرخاله برای بسیاری از بزرگسالان خاطره انگیز است و از سوی دیگر، ورود سالانه شخصیتهای جدید، با شخصیت پردازیهای قدرتمند و تکیه کلامهای ماندگار باعث حفظ جذابیت این مجموعه شده. باری، این شخصیتهای جدید هم مانند قدیمیها، غالباً مذکر هستند. آن معدودی هم که مونثاند در حد دختر همسایه ای لوس و جیغ جیغو، مادربزرگی بسیارپیر و کم پیدا و امسال «دوره» همسر فامیل دور که خیلی کوتاه به تهران آمد، «وظیفهاش را( زادن فرزند پسری برای فامبل دور) انجام داد» و از تهران رفت، باقی ماندهاند. جمعی از فعالان زنان به این غیبت ناموجه در کنار بازتولید کلیشههای جنسیتی در این مجموعه انتقاد کردند که انتقادشان با بازخورد منفی و دور از انتظاری از طرف کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شد.
ابتدا اجازه بدهید به دو نکته اشاره کنم: نخست اینکه حساسیت روی کودکان و آنچه به نام و برای آنها تولید میشود در تمام دنیا وجود دارد چرا که «یادگیری در کودکی همچون حکاکی بر سنگ است». نظر به فراگیری رسانه ها، افرادی که در حوزههای مربوط به کودکان فعالیت میکنند، توجه ویژه ای به تولیدات رسانه ای دارند.
به عنوان نمونه، تغییر و تحول شخصیتهای زن انیمیشنهای والت دیزنی را ببینید: از سیندرلای زیبای منفعلِ منتظرِ شاهزاده رویاها در سال ۱۹۵۰ تا انیمیشن دلیر (۲۰۱۲) که در آن با شاهزاده خانم جنگجویی مواجه میشویم که از ازدواج تن میزند و میخواهد خود مسیر زندگی خودش را بیابد، مسیر طولانی طی شده است. نمیتوان انکار کرد نقد و تحلیلهای مفصلی که پیرامون آموزههای غلط مجموعههای پرنسسی کمپانی والتدیزنی وجود داشت در تغییر نگاه به دختران و ارائه الگوهای متنوع برای آنها موثر بوده است.
در نمونه مشابهی انتقادات مستمر به عروسک باربی و الگوسازی از او برای دختران، ثمرات خوبی به بارآورده است که از آن جمله امتنا برخی والدین از خریدن این عروسک برای کودکان دخترشان و اخیراً انتشار خبر تولید عروسک جدیدی به نام «لامیلی» با آرایش کمتر، پوشش ساده تر و اندامی متوسط برای جایگزین کردن باربی است.
دوم اینکه کلاه قرمزی، به سبب شهرت و محبوبیتش میان بزرگسالان این بخت را یافته تا دیده شود و جنسگرایی در آن، غیبت شخصیتهای مونث در میان آن همه شخصیت و تکرار و بازتولید کلیشههای جنسیتی آن مورد توجه و تذکر قرار گیرد. اما کلاه قرمزی استثنا نیست. برنامههای کودک صدا و سیما غالباً از الگوی واحدی پیروی میکنند. به عنوان مثال برنامه پرمخاطب”عمو پورنگ" با سه چهار شخصیت مذکر که در صورت نیاز همان افراد با آرایش غلیظ و عشوههای زنانه، با سرکردن یک روسری نقش زن ماجرا را هم بازی میکنند و یا برنامه مجبوب”فیتلیه" که در آن هم سه هنرمند مرد به همراه یک مجری مرد ساعتها نمایش اجرا میکنند و باز در صورت بروز ضرورت، در نقشهایی که بر اساس کلیشهها یک مرد نمی تواند در آن قرار گیرد، لباس زنانه میپوشند و عمدتاً در نقش مادربزرگ ظاهر می شوند نیز میتوانند هدف اینگونه نقدها واقع شوند. حقیقت اینکه دختربچههای این مملکت همچنان مظلوم هستند و جز درمورد کم یا زیاد بودن حجابشان در برنامههای زنده تلویزیونی جای دیگری اهمیت نمییابند.
باری، کلمه جنس (Sex) به خصوصیات بیولوژیک فرد اشاره میکند، درحالی که کلمه جنسیت (Gender)، به نقشهایی که توسط اجتماع برای زنان و مردان مطرح میشود، اشاره دارد. کلیشهها هم همان تفکرات قالبی هستند که به مرور زمان شکل گرفته و به روشهای مختلف (آموزش خصوصی در خانواده، آموزشهای عمومی، تبلیغات رسانه ای و...) در حال تقویت شدن هستند.
کلیشههای جنسیتی الزاما ارتباطی با مذکر و مونث بودن افراد ندارند بلکه به نوعی بازتولید برخی از ابعاد فرهنگی مورد پسند اغلب افراد جامعه هستند. ممکن است در جامعه ای اغلب افراد وظیفه زن را در خانه ماندن و زادن و ارائه خدمات خانگی بدانند و وظیفه مردان را کار و فعالیت بیرون از خانه و یا بر این اعتقاد باشند که زنان هرچه کمتر مجال دیدن و دیده شدن بیابند، سلامت خودشان، خانواده و اجتماع تضمین خواهد شد. ابن انگارهها در برنامههای کودک و بزرگسال، خنده دار و جدی، ساده و گاه سطحی و حتی در آگهیهای بازرگانی مدام تکرار میشوند و از آنجا که ذهن به آنها عادت کرده است گونه ای تفکرات قالبی و کلیشه ای را در اذهان مخاطبان کودک/بزرگسال، ایجاد /تقویت میکنند و فرهنگ خاصی را سازماندهی میکنند که در بسیاری از مواقع موجب بروز نگرشهای غلط در میان افراد میشود. اغلب ما به بسیاری از آموزههای فرهنگی خود، خاصه درباره دختران معترضیم اما چگونه است که حساسیت نسبت به یک برنامه پرمخاطب را گزاف میدانیم؟
به نظر میرسد بزرگسالان ما چنان به ندیدن و نادیده شدن عادت کرده اند که حتی اعتراض به حذف نسبی زنان و بازتولید کلیشههای جنسیتی در یک برنامه آنها را بر میآشوبد، ولی از آن بدتر این که کودکانمان از ابتدا یاد میگیرند عده ای به صرف جنسیت، صاحب حقوق بیشتری نسبت به آنها هستند، بهتر دیده میشوند، همه جا حق حضور دارند، در همه برنامههای مربوط به کودکان، قهرمانها و ضدقهرمانها از میان آنها انتخاب میشوند و عده ای عادت میکنند طفیلی، ضعیف، منفعل، حاشیه نشین و در حد فلفل و نمک ماجرا باشند. آنها یاد میگیرند که توقع نداشته باشند صدایی، ولو از دهان عروسکی، متعلق به آنها باشد.
منبع:ابتکار
|