یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

یاد اقبال مسیح، اسپارتاکوس معاصر، همیشه زنده است!


• ۱۶ آوریل ۱۹۹۵؛ در یکی از خیابان‌های شهری در نزدیکی لاهور پاکستان، تیری به طرف «اقبال مسیح» شلیک شد و او را از پا درآورد. همزمان با سالروز این واقعه گفتگوی نشریه ی داروک با یک همرزم او را می خوانید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ فروردين ۱٣۹٣ -  ۱۶ آوريل ۲۰۱۴


اخبار روز: شانزدهم آوریل ۱۹۹۵ بود، بیست و هفتم فروردین ۱۳۷۴، روزی که در یکی از خیابان‌های شلوغ شهری در نزدیکی لاهور پاکستان، تیری به طرف «اقبال مسیح» شلیک شد و او را از پا درآورد.
بعضی از صاحبان کارخانه‌های قالی‌بافی پاکستان فکر می‌کردند با از بین بردن این نوجوان ۱۳ ساله، دیگر مزاحمی نخواهند داشت و می‌توانند همچنان به راحتی بچه‌ها را در شرایط سخت و غیر انسانی کارخانه‌هایشان به کار قالی‌بافی وادار کنند، اما مردم در برابر مرگ اقبال واکنش نشان دادند و همه، بیشتر از قبل به مبارزه با کار اجباری کودکان پرداختند.
وقتی اقبال ۴ سالش بود، خانواده‌اش او را در برابر پول ناچیزی به صاحبان کارخانه‌های قالی‌بافی فروختند، اتفاقی که برای خیلی از بچه‌های دیگر پاکستانی هم می‌افتد. در کارخانه، اقبال را مجبور می‌کردند روزی ۱۲ ساعت کار کند. به خاطر کار زیاد و تغذیه نادرست، اقبال در ۱۲ سالگی به اندازه یک پسر بچه ۶ ساله بود.
اما اقبال نتوانست این وضع را تحمل کند. وقتی ۱۰ سالش شد از کارخانه فرار کرد و به گروهی پیوست که علیه کار اجباری کودکان و نوجوانان در جهان فعالیت می‌کرد. اقبال به ۳ هزار کودک پاکستانی که مجبور به کار شده بودند، کمک کرد تا به این گروه بپیوندند و در سرتاسر جهان هم درباره موضوع کار اجباری کودکان سخنرانی کرد.
سال ۱۹۹۴ جایزه «ریباک» که یک جایزه جهانی است، به اقبال داده شد و سال ۲۰۰۰ هم وقتی برای اولین بار قرار شد جایزه‌ای به نام «جایزه جهانی کودکان برای دفاع از حقوق کودکان» به کودکان و نوجوانانی که برای حقوق کودکان فعالیت می‌کنند، داده شود، آن را به اقبال دادند، هر چند که او دیگر در میان ما نبود.
سوسن بهار در سایت «داروک» با احسان اله خان که از نزدیک با اقبال مسیح آشنایی و همکاری داشته گفتگو کرده است که در زیر می خوانید:



سوسن بهار: دورود احسان و تشکر از وقتی که به من دادی تا در مورد مسایل مختلف گفت و گویی داشته باشیم.
اقبال به عنوان مبشر رهایی کودکان از کار بردگی و یک فعال اجتماعی در زمینه لغو کار کودکان با زندگی کوتاه و حتی مرگ دل خراش، اما قهرمانانه اش، بر زندگی های بی شماری تاثیر گذاشت. پس از مرگ او بود که سندهای متعددی درباره کار کودکان منتشر شد و رژه جهانی علیه کار کودک آغاز گردید. شما و دوستان دیگرتان مدارس آزادی سازی اقبال را تاسیس کردید و یازده هزار کودک را از بردگی نجات دادید. نوزده سال بعد از مرگ اقبال، اولین سئوال من این است: وضعیت امروز پاکستان تا زمانی که تو در آن جا زندگی و کار می کردی، چه تفاوت هایی کرده است، منظورم وضعیت کار کودکان هست و مدارس آزادی اقبال! یادم هست کارخانه توپ فوتبال سازی "ساکا" مجبور شد کار والدین را با کار کودکان جایگزین کند و در محل کارخانه، مهدکودک و شیرخوارگاه تاسیس کرد. با توجه به خبری که این روزها در مطبوعات سوئد هم زیاد مورد گفتگو قرار گرفته و آقای "والن برگ"، به عنوان سهام دار کارخانه بزرگ تولید کاغذ "ستورا انسو"، هم مجبور به صحبت درباره آن در این باره شد (که به آن برخواهیم گشت) وضعیت را چگونه می بینی؟

احسان الله خان: کار کودک یک مساله مربوط به اقتصاد جهانی است. کار کودک زمانی از بین می-رود که کسانی که قدرت جهانی و قدرت اقتصادی را کنترل می کنند، حقوق کودکان را برسمیت بشناسند، حق کودکی، حقوق زنان و حقوق بشر را.
مشکل امروز این است که کار کودک به عنوان بزرگ ترین مساله در جهان در بهترین حالت به مثابه واقعیت پذیرفته می شود و کاری درباره آن از جانب کنترل کنندگان جامعه صورت نمی گیرد. بدون لغو کار کودک ما نمی توانیم در جهان صلح را برقرار کنیم، وضعیت اقتصادی را بهتر کنیم، حقوق بشر را پیاده کنیم و جامعه را به طرف برسمیت شناسی حقوق بشر سوق دهیم. از بین رفتن کار کودکان و بردگی کودکان، سنگ بنای یک جهان پر از صلح و آرامش است. یک جهان متعهد و شرافت مند، یک جهان پیش رفته، یک جهان بهتر! امروز همه ما در معرض کار کودکان قرار داریم.
یک مثال بزنم: به عنوان انسانی که در اروپا، مثلا سوئد، زندگی می کند نگاه کن که چه می خورد؟ چه می پوشد؟ و وقتی که به سر کار می رود از چه وسایل کاری استفاده می کند؟ امروزه کفش های ما، لباس های ما، غذای ما، همه و همه توسط کودکان تهیه می شوند. قهوه ای که صبحانه می نوشیم، چه کسانی این قهوه را تولید کرده اند؟ یا میوه ای که می خوریم؟ به هر گوشه که نگاه کنی، رد پا و دست کودک کار در آن دیده می شود. لباس مان توسط کودکان کار کوچولو در پاکستان، هندوستان کامبوج، سومالی و... تهیه می شود و کفش مان در هند، پاکستان و مالزی. سر کار می رویم و کامپیوترها را روشن می کنیم، حتی آن ها هم توسط کار کودکان ساخته شده اند. "آی پد" و "آی فون" توسط کودکان در چین ساخته شده است. در تلفن ها و کامپیوترها قطعات فلزی مختلفی هست که از کنگو می آید و توسط کودکانی که درگیر مصائب جنگ هستند تهیه می شود. فلزات کوچکی که در تلفن استفاده می-شود یا باطری ها برای برق کامپیوترهای دستی و... توسط کار و بهره کشی از کودکان ساخته می-شود. چه کسی مسئول است؟ دیدی که در بنگلادش دو هزار کارگر کشته شدند و سه هزار نفر ناپدید شدند، چه کسانی این لباس ها را می فروشند؟ اچ اند ام؟ مانگو؟ زارا؟ و یا کمپانی های آمریکایی و کانادایی؟ دولت ها و "آی ال او" این مسایل را کنترل نمی کنند و وقتی هم در مورد این مسایل صحبت می شود، آن ها فقط چشم هاشان را می بندند.
فیلم مستندی در تلویزیون سوئد نشان داده شد که تولید لباس های "اچ اند ام" قرار است به سومالیا هم برود و آن جا ساخته شود، توسط کودکان کار و برده ها در سومالیای در حال جنگ و درگیری. همچنین فیلمی که این روزها در تلویزیون سوئد در مورد کار کودکان در پاکستان نمایش داده شد و کودکانی را نشان داد که در میان زباله ها، کاغذ جمع می کنند. کودکان کوچولوی حتی دو ساله! از کار این کودکان، کارخانه بزرگ تولید "ستورا انسو" به عنوان بزرگ ترین کارخانه تولید کاغذ در جهان استفاده می کند و همه در این باره سکوت کردند، احزاب سیاسی حرف نزدند، سازمان سراسری کارگران سوئد "ال او" سکوت کرد، اتحادیه "هندلس" سکوت کرد. در این موارد من جلسه ای با نمایندگان پارلمان در سوئد داشتم. آن ها گفتند ما نمی توانیم جلوی این کار را بگیریم، وضعیت اقتصادی سوئد خوب نیست، فقیر شده است! یکی از آن ها گفت، کار کودک بسیار وسیع است، مساله بزرگی است، وضعیت اقتصادی سوئد هم خوب نیست، بهتر هست که ما به بیل گیت مراجعه کنیم و مقداری پول از او بگیریم.
بیل گیت در چین و در کارخانه تولید تابلت های "اپل" سهم دارد و یکی از بزرگ ترین سهام داران است. همه می دانیم که این تابلت ها توسط کودکانی در وضعیت بردگی ساخته می شوند. یکی دیگر از سهام داران و مدیران این کارخانه بزرگ و پر سود، آقای "الگور"، جانشین ریاست جمهوری سابق آمریکا، که جایزه صلح نوبل گرفت، است و من در کارزاری علیه برده داری مدرن خواهان آن شدم که او جایزه را پس بدهد، ولی او هرگز معذرت خواهی نکرد. مشکل این جاست که این ها مسئولیت سیاسی ندارند، کودکان و مردم از بین می روند، گرسنه اند، اما این ها ساکت هستند. اتحادیه-های کارگری مسئولیت زیادی دارند، اما سکوت می کنند. وقتی من با آن ها صحبت می کنم که کودکان زیادی در عرصه های کار می میرند، گرسنه اند، ناپدید می شوند، مورد تجارت قرار می گیرند. اغلب سکوت می شود. آن ها که از حق انسان و حقوق بشر حرف می زنند، در جواب من می گویند چکار کنیم؟ اگر علیه "اچ اند ام" اقدام کنیم، جوانان سوئدی بی کار می شوند. "اچ اند ام" برای جوانان سوئد کلی ایجاد شغل کرده است. کاملا روشن است که این آدم ها فکر می کنند اشکال ندارد کودکان در سایر نقاط جهان در وضعیت بردگی زندگی کنند، اما ما زندگی بهتری داشته باشیم. این ها مسئولیت ندارند. مسئولیت داشتن به معنی این است که اجازه خرید این کالاها داده نشود و کسانی را که این گونه از کودکان بهره کشی می کنند، دستگیر کنند.
دلیل دیگر این است "بی ال ال اف" ("جبهه رهایی بخش کودکان از کار بردگی در پاکستان") با مشقت فراوان توانسته بود در مورد کار کودکان تلاش کند و در این باره اطلاع رسانی کند، اما موفقیت چشم گیری نداشت. پس از مرگ اقبال، مساله کار کودکان در هند و پاکستان و تمامی جهان در سطح وسیع مطرح شد و همان طور که اشاره کردی فعالیت های زیادی در این مورد صورت گرفت. اما بعدا جنگ افغانستان شروع شد و بعد جنگ عراق و نیروی کار ارزان مهاجر و تبعید شدن آدم هایی مثل من. در این مسایل، کشورهای رشد یافته ذینفعند. پنج کشور امروز در دنیا، قدرت اقتصادی اند و در سازمان ملل هم حق وتو دارند. اگر یکی از آن ها به مساله ای بگوید نه، هیچ اتفاقی در دنیا نخواهد افتاد. قدرت این ها مثل خداست! اگر کسی از این ها با چیزی مخالفت کند، کسی در مقابل نه او نمی ایستد، چون او حق وتو دارد.
سوئد کشوری است که جایزه نوبل را دارد، جایزه اقبال مسیح را دارد و در زمینه برابری زبان زد است، اما واقعیت چیست؟ سوئد هم از کودکان بهره کشی می کند، اسلحه هم می فروشد و یکی از بزرگ ترین کارخانه های اسلحه سازی را دارد. فروش کاغذ در جهان هم به این ها تعلق دارد و این کاغذها توسط کودکان کوچک پاکستانی جمع می شود. کار سخت و پر مشقت استخراج و پیدا کردن قطعات پلاتین که فلزی قیمتی است و الماس هم توسط کودکان صورت می پذیرد. دلیل کار کودک این است که مردم پول دار و صاحب سرمایه و قدرت های سیاسی، جهان را به عقب می برند. آن ها تمایل سیاسی برای لغو کار کودک ندارند، نمی خواهند کار کودک را از بین ببرند. آن ها می خواهند بردگی ادامه یابد تا همه چیز برای آن ها ارزان تمام شود و آن ها سود ببرند. آن ها همه چیز را برای خودشان می خواهند؛ این دلیل کار کودک و بردگی آن هاست.

سوسن بهار: ممنون احسان، من جوابم را گرفتم. در مورد پاکستان هم منظور من این نبود که کار کودک فقط در پاکستان است. اما من می خواستم مقایسه ای بین زمانی که تو آن جا بودی و کارهای خوبی هم علیه کار کودک انجام دادی با امروز داشته باشم.

احسان الله خان:منظورت را گرفتم، "بی ال ال اف" در سال ۱۹۶۷ علیه بردگی کودک تشکیل شد. در آن زمان هیچ صدایی علیه کار کودک و برده گی در هیچ کجای جهان وجود نداشت. "یو ان" و "آی ال او" فکر می کردند که بردگی کودک اصلا وجود ندارد و بعضی آدم ها به خاطر سنت هاشان دست به این کار می زنند. من در سال ۱۹٨۱ در سوئد بودم، وقتی که به مدارس و سازمان های مختلف مراجعه می کردم، به من می گفتند کار کودک تمام شده است، این حرف ها چیست که می زنی؟ کار کودک بعد از انقلاب چین از بین رفته است. من هم می گفتم آها، چطوری؟ مثل این که ما در کتاب تاریخ نیستیم، چون بردگی در کشورهای ما هنوز وجود دارد.
"بی ال ال اف" بعد از بیست و پنج سال کار سخت توانست این را جا بیاندازد که کار کودک فقط در پاکستان وجود ندارد، بلکه در سراسر دنیا هست. بعد از مرگ اقبال، این واقعیت به یک مساله بین-المللی تبدیل شد.
وقتی ما فعالیت مان را علیه بردگی قرض و کار کودک در پاکستان شروع کردیم، فشار زیادی بر دولت پاکستان آوردیم و سرانجام آن ها مجبور به انجام بعضی کارها شدند از جمله کارخانه توپ فوتبال سازی "ساکا" که به تنهایی ٨۹ درصد کل توپ فوتبال جهان را تولید می کند، مجبور شد بدون استفاده از کار کودکان این کار را انجام دهد. آن ها با ایجاد مهدکودک و شیرخوارگاه در محل کار، شرایطی ایجاد کردند که مادران بتوانند به کار بپردازند و کودکان به مدرسه بروند. بعدها البته این کارخانه را اول به چین و بعد به هند بردند.
پاکستان هنوز از کار کودک رها نشده است، اما مقوله کار کودکان بسیار بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته است و در موردش حرف زده می شود و در سطح جامعه علیه آن فعالیت می شود. این یک تغییر بسیار مثبت و بالنده است. وقتی من آن جا بودم و در سال ۱۹۶۷ این کار را شروع کردم تا سال ۱۹٨٨ هیچ کس قبول نمی کرد که اساسا کار کودک در این کشور وجود دارد. اما امروز برسمیت شناختن این پدیده، یک نُرم شده است. اما در سطح بین المللی رفتاری عوض نشده است و اقدامی برای سیاسی شدن این امر صورت نمی گیرد یا کمتر صورت می گیرد؛ مساله کودکان می-بایست به دستور سیاسی روز بدل شود و در صدر مسایل سیاسی قرار گیرد. برای از بین بردن کار کودک نیاز به اقدامات سیاسی بیشتری هست.
برگردیم به پاکستان. "اچ اند ام" به آن جا منتقل شده است؛ "ستورا انسو"، کارخانه کاغذ سازی، به آن جا رفته است. آن ها سعی می کنند که از کار کودک در عرصه های بیشتری استفاده کنند. من واقعا متاسف می شوم وقتی که کاری علیه کار کودک صورت نمی گیرد. ما پارسال از طرف "بی ال ال اف" و "گلوبال مارش" علیه "اچ اند ام" تظاهرات کردیم. من به سیصد نماینده پارلمان سوئد نامه نوشتم و در شهر لیدشوپینگ میتینگ گذاشتیم. شما هم بخشی از این اقدامات بودی. ما دبیر "گلوبال مارش" را به سوئد دعوت کردیم، با این آدم ها ملاقات داشتیم، اما هیچ کاری نکردند.

سوسن بهار: احسان آیا فکر می کنی جهان را به عقب بازمی گردانند؟ دستاوردها را پس می گیرند؟ دارند یک دیوار چین بین کشورهای به اصطلاح پیشرفته و غیرپیشرفته می کشند؟ آیا در مورد قانون جدید عراق شنیدی که کودک نه ساله می تواند قانونا ازدواج کند؟ البته سی و چهار سال است که بالغ بودن کودکان دختر در ایران بر اساس قانون مدنی، ماده ۱۲۱۰، نه سالگی است و هر چند که ظاهرا سن ازدواج سیزده سال است، اما اخیر آمار رسمی اداره ثبت احوال این کشور اعتراف نامه ای برای ازدواج کودکان زیر نه سال شده است. عجیب است که در مورد این مساله در عراق کلی حرف زده می شود، اما در مورد ایران هرگز سخنی گفته نشد.

احسان الله خان:این وضعیت فقط در ایران نیست، اما در ایران وحشتناک است. من عکسی دارم که نشان می دهد دختر نه ساله ای در ایران صیغه شده فقط برای سکس. اما این موضوع در افغانستان و سوریه هم وجود دارد.

سوسن بهار:بله، اما در سوریه و افغانستان قانونی نیست، اما در ایران قانونی است.

احسان الله خان:قانون شیعه است.

سوسن بهار:بله، قانون شیعه هست. اما در ایران قانون مدنی هم در این باره وجود دارد، ماده ۱۲۱۰.

احسان الله خان:من فکر می کنم اگر جهان به مساله صلح فکر می کند، نباید در مورد ایران به مساله غنی سازی اورانیوم اهمیت بدهد، بلکه می بایست به وضعیت کودکان در این کشور توجه کند. اگر تو کار کودک را تمام کنی، به میلیتاریسم احیتاج نداری. اگر "کودک کار" نداشته باشی، ارتش قوی لازم نداری و زندگی ات هم می چرخد. به سوئد نگاه کن، ارتش مشهوری ندارد. لازم هم نیست. و کودکان دارای حق و حقوقند و کار کودک هم وجود ندارد.
این مساله بسیار سنگین است که کودک نه ساله را به همسر شدن وادار می کنند یا به کار می گیرند و از او کار می کشند، در حالی که با صرف مخارج فقط دو روز ارتش های جهان همه کودکان دنیا می-توانند به مدرسه بروند. همین پول ها می تواند صرف مدارس شود. ایران واقعا وضعیت بسیار بدی دارد. در ایران این مصیبت ها، جمهوری اسلامی نام گرفته است. اما در افغانستان کی؟ آمریکا؟ یا ناتو؟ در افغانستان نوع وحشتناکی از استثمار جنسی وجود دارد که به آن بچه بازی می گویند. رنج-های زیادی برای کودکان در آن جا وجود دارد.

سوسن بهار: به نظر می رسد آدم های پولدار بیشتر و بیشتر به فکر سودجویی اند و برعکس ادعاهاشان به فکر ما و بچه های ما نیستند. گویا آگاهانه ارتجاعی ترین قوانین و سنت ها را هم در این کشورها تقویت می کنند و می خواهند دیوار چینی بین این گونه کشورها و کشورهای غربی بکشند. ما باید دراین باره چکار کنیم، احسان؟

احسان الله خان:همین الان دو مساله مهم برای فعالیت بر سر راه ما هست: یکی مساله مالی است و مساله دوم هم مطبوعات و رسانه ها. ما باید اولین کارمان ممنوعیت خرید چیزهایی باشد که توسط کودکان ساخته می شوند. ما باید سعی کنیم در مطبوعات راه پیدا کنیم، ما باید تظاهرات کنیم، هر هفته در مراکز خرید. در غیر این صورت، مردم برای لغو کار کودک قدم بر نخواهند داشت. چشم شان را به روی این پدیده شوم می بندند و قسمتی از این بهره کشی و استثمار می شوند. ما باید بگوئیم که این مسئولیت آن ها هم هست. برای این که وقتی تو سکوت می کنی، یعنی در عمل داری این امر را تقویت می کنی.

سوسن بهار:در آخر درباره این بچه نه ماه پاکستانی که به دادگاه احضار شده چه می گویی؟

احسان الله خان:دادگاه در پاکستان چیز عجیب و غریبی نیست. به صفحه فیس بوک من نگاه کن، وکلایی که قرار است قانون را پیاده کنند، همه در خانه هاشان کودک کار در وضعیت برده دارند.
همین طور که گفتم، مساله کار کودک، ازدواج کودکان، بسیار مهم هست. ما باید یک برنامه درست و حسابی بریزیم. ما باید هر دفعه در مقابل سفارت ایران، سفارت پاکستان، سفارت آمریکا، نهادهای سوئدی، هر هفته پیکت و تظاهرات داشته باشیم.

سوسن بهار:احساس تو هر سال در شانزدهم آپریل چیست؟

احسان الله خان:هر سال من به این خاطر جلسه دارم با دوستان پاکستانی، به طور تلفنی. به کنفرانس هایی هم دعوت می شوم. امسال هم به مدت یک ماه به اسپانیا برای شرکت در جلسات مختلف می روم و بعد هم به ایتالیا که در واقع چند سال است در ایتالیا یادمان اقبال برگزار می شود. در بیست و سوم آپریل در یک کنفرانس بزرگ در اسپانیا شرکت می کنم و بعد به ایتالیا می روم.
در مورد اقبال هم بگویم که بچه ای بود که از چهار سالگی برده بود. او توسط پدر و مادرش به صاحب یک قالی بافی فروخته شده بود؛ شکنجه شده بود؛ با زنجیر بسته شده بود؛ من او را از بردگی آزاد کردم. در مدارس ما درس خواند و من او را برای شرکت در جلسه جوانان جهان معرفی کردم. با هم به آمریکا رفتیم و به سوئد، او در سفرش دنیا را تحت تاثیر قرار داد. و پس از بازگشت به پاکستان، زمانی که من در یک کنفرانس مطبوعاتی بودم، در روز شانزدهم آپریل سال ۱۹۹۵ کشته شد.

سوسن بهار:به عنوان آخرین کلام چیزی داری که بخواهی با خوانندگان این گفت و گو در میان بگذاری؟

احسان الله خان:می خواهم بگویم تو که برای مدیا می نویسی، لطفا بگو که سازمان های زیادی در سوئد به نام اقبال پول جمع می کنند، اما هیج مدرسه ای به نام اقبال در پاکستان ساخته نمی شود. این پول جمع کردن ها دروغین است. پول جمع کردن به نام اقبال باید جرم شناخته شود. او کسی نبود که به نامش مردم را گول بزنند. او یک مبارز آزادی بود. نباید او را فروخت!

WWW.darvag.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست