یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

محمد قاضی: خردمند کسی است که گفتارش را کردارش تصدیق می کند
هر دوره و زمانه‌ای «دُن کیشوت» دارد


عرفان قانعی فرد


• در این قرن دوشادوش پیشرفت‌های شگفت علوم و فنون بشری پهلوان پنبه‌هایی هستند که به شیوه‌‌ی دن کیشوت بر یابوی کبر و غرور سوارند و یک تنه داعیه مبارزه با بذهکاران و ظالمان و نجات مظلومان و ستم‌کشان و مذاهب و ادیان را دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۱ مهر ۱٣٨۵ -  ٣ اکتبر ۲۰۰۶


 
      نمی‌دانم شاید شما اثر مشهور سروانتس را ـ که با آن رمان در ادبیات تولد یافت ـ خوانده باشید .از شاهکارهای ادبیات جهان که انتقادی هجوآمیزو طنزآلود از بیهوده‌گویی‌ها و ابتذال‌های نظام پهلـوانی است که در عصر نویسنده‌ی اسپـانیایی اثر رو به زوال می‌رفت . او با نوشتن دن کیشـوت انحطاط دوران پهلـوانی و زوال دستگاه نجیب‌زادگی را با همه‌ی جنبه‌های  مضحک و غم‌انگیز آن زنده و مجسم ساخته است : چون دن کیشوت مظهر طبقه‌ای است که قدرت خود را از دست داده و رو به زوال می رود ، اما نمی‌تواند این زوال را باور کند و یا این که نمی‌خواهد بداند . این اثر عظیم  خوشبختانه در سال ۱٣٣۵ توسط مترجم نام آشنای ادبیات ایران ـ محمد قاضی ـ به جامعه و ادبیات ایران عرضه شد .
در خلال آن ایام خوش همصحبتی و افتخار همنشینی در ایام خوش نوباوگی ، یک بار ازشادروان قاضی  پرسیدم که واقعا چرا آن را ترجمه کرد ؟ در پاسخم سخنانی گفت که ذکرش در این جا خالی از لطف نیست!...
" اکنون ، دن کیشوت در جهان به صورت یک مکتب درآمده است . این اثر در اواخر قرن شانزدهم ، دوران زوال نظام مبتذل نجیب زاده‌گی و پهلوانی به شیوه‌ی عیاران قدیم ، نوشته شده است : در آن کسانی بودند که بر خلاف هرگونه منطق و عقل سلیم داعیه دشتند و با چشم پوشیدن بر واقعیت‌های ملموس عصر خود و بدون اعتنا به مقتضیات زمان و تکاپوی جامعه خود مجددا آن صحنه‌های پهلوانی را در خاطره‌ها زنده می‌کردند .
     اینان مردمانی بودند که به بیماری خود بزرگ بینی و لاف بی‌جا و ادعای واهی دچار بودند و چون کبک سر به زیر برف می‌کردند و خود را تافته‌ی جدا بافته که از مردم و نجات دهنده و منجی آنها نیز می‌پنداشتند .
    در زمان حال نیز دن کیشوت‌ها نمرده‌اند و شایدهم  هیچ‌وقت نمیرند. به قول بلینسکی هرکس اندکی دن کیشوت است . علاوه بر عصر نویسنده هم اکنون در این قرن دوشادوش پیشرفت‌های شگفت علوم وفنون بشری پهلوان پنبه‌هایی هستند که به شیوه‌‌ی دن کیشوت بر یابوی کبر و غرور سوارند و یک تنه داعیه مبارزه با بذهکاران و ظالمان و نجات مظلومان و ستم‌کشان و مذاهب و ادیان را دارند و غافلند از این که دیگر دوران این داعیه‌ها و خودنمایی‌ها گذشته است ؛ خودنمایی‌هایی که با آن صرفا موعظه می‌کنند و مردمان را سرگرم می‌سازند .
     اما تفاوت عمده‌ای ما بین جنـون و دیوانگی معصومانه دن کیشوتِ سروانتـس با دن کیشوت‌های امروزی وجود دارد ؛ او در عین خود بزرگ‌بینی ، انسانی شریف و خوش قلب بوده  و  اهدافـش بشر دوستـانه و انسـانی بوده است . اما دن کیشوت‌های قرن ما اغلب در عین مضحک بودن فاقد حس انسان دوستی و مروت و نجابت و شفقت هستند و بر اطرافیان خود حسی برنمی‌انگیزانند مگر تلخی و رقت و ناکامی .
     دن کیشوت همیشه غرق در اوهام و رویاها و کج بینی‌های خویش است و خیالات و تعصباتش نمی‌گذارد که واقعیت‌های زمان خود را درک کند . غرق در نادانی ، حماقت ، جهل و اوج کج اندیشی و سفاحت ، می‌خواهد نقش منجی را هم ایفا کند .البته گاهی اطرافیان هم از وجود او آزار می‌بینند و فریب وعده‌های بی‌جا و توخالی حکومت رویایی و موعود او را می‌خورند هر چند که حنای آنها دیگر رنگی ندارد .
خوب نگاه کنید ! هر دوره و زمانه‌ای« دُن کیشوت» دارد .
 
و یک بار دیگر برایم گفت : خردمند کسی است که گفتارش را کردارش تصدیق می کند .
 
   " در دنیا خیلی کس‌ها هستند که خیلی حرف‌ها می زنند ، از خودشان تعریف می‌کنند فخر می‌فروشند به اینکه در زندگی همه‌اش در این فکر بوده‌اند که به مردم خدمت بکنند، به کسانی که نیاز به کمک داشته‌اند کمک کرده‌اند, به داد خیلی کس‌ها رسیده و از مخمصه و بلاهای زندگی نجاتشان داده‌اند ؛ از طرفی هم به ملامت و خدمت کسانی لب می‌گشایند که فقط در فکر خودشان هستند و در زندگی باری از دوش کسی برنداشته و دست کسی را نگرفته و هیچکس را از بدبختی نجات نداده اند .آیا کسانی که چنین ادعاهایی می کنند و دایم در تعریف خودشان داد سخن می دهند براستی همانطورند که ادعا می کنند ؟ نمی توان باور کرد که چنین باشد ، چون براستی کسانی که بزرگوار و دست و دل باز و شیفته خدمت به مردم هستند اگر هم در این زمینه‌ها گامی بردارند و کاری بکنند و هیچ وقت آن را به رخ نمی‌کشند و به آن فخر نمی‌فروشند . البته نمی‌شود گفت که همه‌شان هم دروغ می‌گویند . بعید نیست که کسانی در میان ایشان راست بگویند، ولی آن طور آدمهای خوب کمتر ممکن است از کارهای خوبی که می کنند دم بزنند . به هر حال در زندگی خیلی ادعا هست که با واقعیت تطبیق نمی‌کند ، و خیلی کسان هستند که لاف و گزاف می‌گویند و می‌خواهند خودشان را بزرگ نشان بدهند . انسان شریف و والا آن کسی است که گفتارش با کردارش یکی باشد ، و آنچه می‌کند با آنچه می‌گوید مطابقت داشته باشد . بر همین اساس به حرف خیلی کس‌ها نمی‌شود اعتمادکرد و نمی‌توان یاوه‌ای را باور داشت مگر وقتی که براستی کردار آن کس با گفتارش مطابقت داشته باشد بیخود نیست کـه گفته‌اند خردمند واقعی کسی است که گفتارش را کردارش تایید و تصدیق می‌کند و متاسفانه این قبیل آدمها کم اند."...
یادش گرامی باد و راهش پررهرو
قانعی فرد
http://www.erphaneqaneeifard.blogfa.com /


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست