گزارشی از مراسم یادبود مادر میلانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۰ فروردين ۱٣۹٣ -
۱۹ آوريل ۲۰۱۴
مادران پارک لاله ایران: روز چهارشنبه بیستم فروردین مراسم یادبود مادر میلانی در منزل دختر و داماد ایشان با شرکت تعداد زیادی از خانواده های قدیم و جدید، فعالان سیاسی، مدافعان حقوق بشر، مادران صلح، مادران پارک لاله و دیگر همراهان در فضایی بسیار صمیمی برگزار شد.
مهمانان بسیار عزیزی حضور یافته بودند که با وجود گرم شان بر شکوه مراسم افزودند و به آن شوری دیگر دادند. از مادران و خانواده های قدیمی و خاورانی ها از جمله مادر بهکیش به اتفاق دخترش منصوره، مادر لطفی، مادر قایدی، مادر هنریار، مادر و خانواده زکی پور، خانواده ریاحی، خانواده امیر شکاری، خانواده سرحدی و تعدادی از همسران و خواهران و برادران و فرزندان؛ هم چنین اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)، شهناز اکملی(مادر مصطفی کریم بیگی)، معصومه دهقان(همسر عبدالفتاح سلطانی)، مادر اسانلو به اتفاق دخترش فرشته، پرستو فروهر، نرگس محمدی، علیرضا جباری و بسیاری از دوستان و رفقای دور و نزدیک که همه با حضور گرم و پر مهر خود پروانه میلانی و خانواده اش را بسیار خوشحال کردند و به مجلس گرما و امید زیادی بخشیدند، به طوری که دل کندن از آن بسیارسخت بود.
مهمان ها از ساعت چهار با دلی پر مهر و دستانی پر گل در رفت و آمد بودند. صمیمیت آن ها همراه عطر گل های زیبا به خانه کوچک ولی با صفای پروانه میلانی رنگ و بویی دیگر داده بود. جا برای نشستن نبود، تمام مبل و صندلی ها پر شده بود، تعدادی از دوستان روی زمین نشسته و تعدادی نیز در آشپزخانه و راهرو و راه پله و حیاط ایستاده بودند. هر کدام شعر و سرودی می خواندند و در تکاپو بودند. مراسم شور انگیزی بود و اشک های زیادی ریخته شد. اشک هایی در غم از دست دادن این مادران دادخواه و مبارز بدون آن که روز دادخواهی را ببینند و اشک های شادی دیدار همراهان راست قامتی که در این سال ها نگذاشته اند پرچم دادخواهی و آزادیخواهی بر زمین افتد و هم چنین دیدار دوستان جوان تری که هر کدام بوی رحیم را می دادند.
تار نوازی چیره دست نیز با صدای دل نشین خود شور مراسم را بیشتر می کرد. خواندن اشعار و سروده ها توسط خانواده ها و دوستان و یادآوری خاطراتی از مادر میلانی به گرمی مجلس می افزود. پروانه میلانی نیز خاطراتی از مادر گفت و شعری که برای او سروده بود را خواند. او در یادداشتی در ابتدای شعر جدیدش نوشته بود: "مامان جان سفر کردی، سفرت مبارک باد. بگو به بینم رحیم را دیدی؟ بغلش کردی؟ اگر دیدیش سلام ما را هم به رحیم برسان. مامان جان آیا رحیم باز هم همان لبخند یک َبریاش را دارد؟ مامان جان از طرف ما هم بغلش کن و ببوسش. حالا تو و پاپا و رحیم، جمع مستانه ای دارید. من که حسودیم می شه، اما امید دارم خوش بگذره. مامان جان جام می یادت نره." هم چنین پروانه خاطراتی از دور و نزدیک گفت که گاهی درد و رنج را نشان می داد و گاهی ایستادگی و مقاومت مادر و خانواده را؛ این که چگونه رحیم را گرفتند و چگونه مادر پشت اش ایستاد و سر خم نکرد و برای نجات پسرش چه تلاش هایی کرد و در همراهی با دیگر خانواده ها در صف اول ایستاده بود. مادری که با سفرهای خود به شهرستان ها تلاش کرد همه را گرد هم جمع کند و رسم ایستادگی را به آنها بیاموزد و سرود خاوران را حتی در آخرین روزهای زندگی زمزمه کند.
دفتر شعر پروانه نیز که با افزودن شعر جدیدش و سرود خاوران باز تکثیر شده بود، در بین حاضران پخش شد.تعدادی از دیگر شعرهای پروانه خوانده شد و حاضران با خواندن سرود خاوران و ترانه های به یاد ماندنی و خاطره انگیز، یاد جان باختگان و به خون خفتگان راه آزادی را زنده کردند. هر صدایی با همراهی دیگران به هم می آمیخت و شوری دیگر بر می انگیخت.
مادر اسانلو ایستاد و از پسرش که به ناحق کشته شده بود گفت و اشک ریخت، پروانه فروهر ایستاد و یا مادر و پدرش را گرامی داشتند، به یاد همسر به آذین نیز ایستادند و یک دقیقه سکوت کردند و .... در پایان مراسم نیز پروانه میلانی ایستاد و گل های رز سرخ را در دست گرفت و به یاد همه کشته شدگان راه آزادی گل ها را پرپر کرد و بر سر همه ریخت. خانواده ها همه ایستادند و هر کدام عکس های فرزندان خود را بالا گرفتند و با هم سرود سر اومد زمستون را خواندند و به یاد همه مبارزان راه آزادی و عدالت و برابری و دادخواهان درود فرستادند.
قرار بود مراسم ساعت هشت پایان یابد ولی مجلس به قدری با صفا و صمیمی بود که پروانه و همسرش و مهمان ها نیز دوست داشتند که مدت بیشتری درکنار هم باشند و مراسم یادبود این زن مبارز و مادر دوست داشتنی حدود ساعت ده شب به پایان رسید.
شعری که پروانه میلانی برای مادرش سروده بود:
" در بهاران رستنی ها همه از خاک برون می آیند
مادرم اما در خاک غنود
اعتنایی به بهاران ننمود
به یاد می آورم مادر
سال های شاد کودکی ام را
سال هایی که شاد بودم و مستانه می رقصیدم
سال هایی که با ترنم لالایی محزونت
مرا به دیدن هفت پادشاه در خواب می بردی
اینک ترنم لالائیت
در گوش جان من
طنین تحسر سال های کودکی ام دارد
چه عاشقانه بود صدایت
کجا رفت آن آوای نازنینت
چه شد آن نوای دل نشینت
چه سخاوت مندانه
باقیمانده عمر رحیم را
بر شانه های نحیفت
به دوش کشیدی
اگر می خواستی عمری را که
تباه کاران از رحیم ستاندند
تو خود به او باز پس دهی
تو ناکرده رحیم را به اتمام رساندی
دست های کشیده و مهربانت
طلیعه زندگانی بود
چقدر خسته بود این دست ها
و چه مایه خسته بودی مادرم
با دست های تو می شد به آسمان ها صعود کرد
اینک ما مانده ایم و یک پنجره کوچک
که از آن می توان به قلب مهربان بزرگت نقب زد
هنگام تدفین تو آسمان دیوانه وار می گریست
تو گویی می خواست خستگی هایت را، رنج سالیانت، و ظلم هایی که بر تو روا کرده بودند، بشوید.
خسته ای عزیزکم، دخترکم، دختر زیبای اساتیری ام با آن چشمان سبز.
چرا رفتی، چرا رفتی مادر، به سر سودای آغوش تو دارم.
این بار نوبت من است که برایت لالایی بخوانم.
لالای دیم یاتاسان
گیزل گوله باتاسان
گیزل گولون ایچینده
شیرین یوخی تاپاسان
لای لای لای لای
گل گندم
رحیم رفته پی مردم.
لای لای لای لای
گل پونه
رحیم رفته دلم خونه.
لای لای لای لای
گل پسته
رحیم رفته خسته خسته.
لای لای لای لای
مادر خسته
رحیم به خاوران رفته
لای لای لای لای
گل انجیر
رحیم داره به پاش زنجیر.
لای لای لای لای
مادر گل
رحیم آد با یک بغل گل.
لای لای لای لای
مامان ناز
رحیم آمد با ساز و آواز "
یاد این مادر عاشق که پرچم دادخواهی را تا آخرین روزهای زندگی اش برافراشته نگاه داشت و پسر مبارزش رحیم زنده و جاوید باد.
|