یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

برای روز همبستگی کارگران
واقعیت فقر و فاقه موجود و گواه تاریخ بر آن - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۱ فروردين ۱٣۹٣ -  ۲۰ آوريل ۲۰۱۴


سیاست و اقتصاد نئولیبرال
با شمایانم: ای همه ی وجدان های شریف، پاک و نوعدوست در عصر چپاولگری نئولیبرالیسم به ما مردم ستمکش و بی یاور پاسخ دهید! آیا هنوز قریب به اتفاق بشریتِ زحمتکش همچنان در پی نان شب و غم آزادی اسیر نیست، و پیوسته ویلان و سرگشته در پی خوشبختی، طعمه ی اقیانوس تخیلاتِ مرگبار برای رهائی خود قربانی فقر نیست؟ چرا هست! آیا، ستیز نابرابر کارگران و سرمایه داران در عرصه ی جهان آشوبزده همچنان سوژه ی داغ و درفش روزگار سیاه و بی آبروی کاپیتالیسم و ما مردم کارمزد و بی دادرس، همچون رابطه گرگ با میش ها نیست؟ آری هست! مگر نه این است که در روزگاری که سرمایه های گلوبال و بی وطن بی هیچگونه تعهد و پرنسیپی جهان را مطیع اراده ی مطلق خود ساخته و تنها در پی سود و انباشت سرمایه از گوشه تا گوشه گیتی، محصول هستی انسان های رنج را با آسودگی خاطر و تضمین بالا به غربال می کشد؟ و می تواند سرمایه اش را هر کجا که بهره بیشتر دهد بگرداند و بپروراند!؟ و همچنان گشوده بال با ترابری سنگین دریائی، زمینی و هوائی همه ثمره ی تولید، همراه با نیروی کار ارزان نوع انسان را از دورترین نقاط به نازلترین بها همچون لاشخورها غارت کند که می کند؛ به راستی چرا ما و شما ساکتیم؟ و شگفتا که ما بیش از این آرام بمانیم و دریغا که همین اقتصاد و سیاست نئولیبرال به بی شرمانه ترین وجهی هنوز قادر است چهره پلید و درنده خود را به یاری امپراطوری های رسانه ای خویش در سطح جهان پیوسته متمدن، مترقی، انسانشمول، سرزنده و پیشبرنده نمایش دهد و عملا او می تواند در دل ساده لوحی انسانِ بیکار، گرسنه و ناپایدار کماکان امید پوچ و واهی بکارد و به چپاول خود بی آرزم ادامه دهد.

بازار مکاره سرمایه داری و سیاست آزاد
اما در این بازار مکاره سرمایه داری و سیاست آزاد، واقعیت تلخ و روزانه ی زندگی مرگبار میلیاردها انسان در جامعه متلاطم و متلاشی بشری از قلب آمریکای جنایتکار و جهانخوار و همدستان اروپائی اش گرفته تا اعماق قاره ی سیاه و غارتشده، کارگران یدی و فکری جهان از هستی لرزان، ویران و دردناک خود بر علیه مناسبات ناعالانه ی موجود تعریف های خونین و بسیار ناگواری دارند. زیرا: انسان در هر سوی این جهان که باشد با این همه فقرها، نابرابری ها، تنگدستی ها، بیکاری ها، ناامنی ها، دشمنی ها، جنگ های پایان ناپذیر، نارسائی ها درمانی، بهداشتی، آموزشی و پرورشی، محرومیت های گسترده معیشت زندگی، تبعیض ها، تحریف ها، تحقیرها، تهدیدها، فسادها، استبداد های رنگین ملی، مذهبی، دینی، عقیدتی و فرهنگی و از همه بدتر با این نابودی هولناک میحط زیست و زیست محیطی کنونی آرامش ندارد و دیگر هیچ انسان اجیر و کارمزدی با تداوم این سیستم بیمار و بحرانگرفته نمی تواند با این فرهنگ شبیخون سرمایه بر جان و مال خود و طبیعت اش آسودگی بیابد و عملا هم این امکان در چشم انداز کنونی و با این بحران فزاینده جهانی سرمایه چندان وجود منطقی ندارد؛ و علنا هم موجودیت بقای انسان در تعارض آشکار با ساختار فرسوده سرمایه داری ست که دیگر او قادر به مدیریت آینده نبوده و نیست و رسما مصیبت های "نوع انسان" و زندگی ناگوار میلیاردها فقرزده و فراری هم بیانگر دعاوی رسوا و دروغین سرمایه داری انگل داخلی و جهانی ست و لاجرم باید راه فردا با تدبیر نیروی کار هدایت و به پیش برده شود.

برنامه ی اقتصاد فرقه ای
انقلاب ها، شورش ها و مبارزه های پیاپی و گسترده برای تأمین نان و آزادی در جهان میلیتاریستی امروزی به داراها و لابی ها و رانتخواران و همه دلالان آنها آشکارا می گویند که ساختار استثماری سرمایه داری در پایان راه خویش است و لزوما هم« ذات کار با نفس سرمایه» دیگر دیریست که سازگار نیست و سازش ناپذیرتر نیز شده است و باید روند این تغییر و فروریزی و تعدیل قدرت و تأثیر اراده ی مستقیم کارگران بر تولیدات شان هر چه بیشتر افزوده شده و این روند را هر چه بیشتر شتاب دهند. ناگزیر برای حفظ بقای زندگی اکثریت و تحول موفق و مفید همگانی، می باید کارگران جهان اداره و اراده تحول تولید اجتماعی را که عملا متوقف و یا کند شده است؛ با اراده ی مشکل خود تصاحب و به عهده بگیرند و هر کدام در قالب مبارزات ملی و طبقاتی مستقل در درون کشورهای شان، می بایستی مانع اصلی رشد و شکوفائی راه نجات خود و دیگران را که روابط خصوصی سازی های سرمایه دارانه است، آنرا به سود دگرگونی و برای تحکیم و تحول حیات اکثریت جامعه ی مفید کار هر چه زودتر برنامه "اقتصاد فرقه ای" را کنار زنند تا نیرو و برنامه ی سازنده اقتصاد کلان و بزرگ اجتماعی و اراده ی پیشبرنده ی تاریخی کارگران، راه خود و فردا را به میل و اراده توده های میلیونی در کشور ها و میلیاردی در پهنه ی گیتی به دست گرفته و زندگی بهتر و دنیای دیگری را ممکن کنند و توان همگانی خویش را بر علیه نظام بهره کشی انسان از انسان زدوده و آنرا معطوف به امیال خوشبختی همگانی مهیا و میسر کنند.

چه کسی می گوید که: تضاد کار با سرمایه دروغ است؟ پس به ما بگوئید که: چرا دارائی ۶۵ میلیاردر "بیش از توانائی مالی نیمی از جامعه بشری غارتشده است؟! آیا شرافت تاریخ را می توان تحریف کرد و پیرامون بهره کشی و ستم سرمایه داری ترهات بافت و از حقوق استثمار شوندگان و چپاولگران به یکسان دفاع کرد و بی شرمانه دروغ گفت؟ و آخر تا کی؟!
شرافت تاریخ و وجدان نوعدوستی
به باور من در هر کجا که کاری مفید انجام می گیرد و پولی در پی تلاش به دست می آید و سودی از ارزش افزوده کار برداشت شده و مالی آسان به کیسه ی مشتی مفتخور جاری و پیوسته انباشت می شود؛ بی گمان در همان جا، این تنها کارگران بوده و هستند که ثمره ی زحمت شان، سازنده ی محصولات رنگین بوده، ارزش آفریده و همه گاه می آفرینند و شگفتا که آنها همیشه چپاول می شوند و خود نان بخور و نمیر هم اغلب ندارند! آنها برای برای ثروتمندان تولید ثروت بیشتر می کنند در حالیکه خود آنها فقط برای تأمین و دریافت گذران زندگی تمام روز یکسر تلاش سخت می کنند تا مگر با گرفتن مزد، شب اندک نانی برای خانواده داشته باشند و همین! و درست در همان جا همچنین غارتگرانی نیز هستند که از کار کالای خدماتی و تولیدی، بی کمترین تأثیر بر محصول، بهره ی مفت سرمایه شان را می برند و هیچکدام هیچگاه تأثیری سازنده در تولید کلان اجتماعی ندارد، اما و البته همیشه چهارلپی می خورد و انگلی زندگی می کند و دردا که بر سر سازندگان هستی موجود بشر بی شرمانه سروری می کنند؛ و چرا؟. آیا شرافت تاریخ و وجدان نوعدوستی بر باد رفته که بیداری اجتماعی و همبستگی طبقاتی هنوز در دل فاسد ساختار سرمایه میسر و ضروری نیست؟ مگر چه تعداد سرمایه دار کلان موجود است؟ پس چرا اغلب ما اجیر این انگشت شمارانیم! و تاکی بهره کشی انسان از انسان ادامه باید داشته باشد؟

کارگر زاده کارگر می ماند
واقعیت تاریخ تاکنونی بیانگر این سرنوشت دردبار است که: انسان کار با هر استعدادی در هر کجای این زمین سوخته بوده و باشد، او ناچار قرن هاست که همچون آبا و اجداد پیشین اش در زنجیر بردگی نان و کارمزدی همچنان در جا مانده و هنوز در دور و تسلسل باطل آن به سود صاحب کار چرخیده و می باشد و اغلب آنها، همسان درگذشتگان خویش تنها یک فروشنده ی کوچک کار در بازار گردش پول بوده و هست و پیوسته می باشد. پس ناچار کارگر زاده عموما کارگر می ماند و مزدبگیران نیز همچنان نوکر دارا ها! و اما، در مقابل کارمزدان، متمولان بی پیر و فرزندان آنها هستند که حتی بی استعدادترین آنها هم همچنان و نسل در نسل آقا بالاسر، خونخوار، سرمایه دار و کامگار مانده، بوده و می مانند. و در اینجا، این پرسش! گناه فرزندان کارگران و نداران چیست، که تاوان کارمزدی و تنگدستی پدران را ناگزیر خود بر کول کشیده و پیوسته باج فقر آنانرا داده و هنوز می دهند و آیندگان نیز خواهند داد؟ آیا در این جنگل نامردمی و در میان این درندگان تیز دندان، قوانینی ناظر بر حقوق حداقل نوع بشر ضعیف و فرودست وجود دارد؟ پاسخ: اگر چنین حقوق و قضاوتی برابر وجود می داشت، که دیگر در هر ثانیه دو کودک بی پناه تنها از گرسنگی نمی مردند!

نظام غارتگر ولائی، باندهای او
خیلی کوتاه به ایران ولایتزده و ویران شده برای کارگران و فرودستان باز گردیم و نگاهی بیفکنیم! در ایران چهار سازمان رسمی کارگری یعنی «خانه کارگر»، «شورای عالی اسلامی کار»، «شورای عالی انجمن های صنفی کارگری» و «مجمع عالی نمایندگان کارگری» وجود دارند که در واقع همه ی این ارگان های کارگری عملا دولتی و غیر مستقل بوده و همه تلاش ها و تشکل های آنان کاملا وابسته و متکی به نظام غارتگر ولائی، باندهای او و مخالفانش و همچنین صاحبان کار که همگی آنها دشمن کارگر و زنجیر اراده ی مصلوب او می باشند. بنا به تحلیل اقتصاد دادن برجسته چپ، دکتر فریبرز رئیس دانا: بدون وجود سازمان های صنفی، تشکل های مقتدر شغلی و مجامع مستقل کارگری و سندیکائی هیچگاه تحولی به سود منافع طبقه کارگران در نینجامیده و هرگز نیز نخواهد انجامید. او پیرامون فقر و فاقه، ضایعات جبران ناپذیر اجتماعی و محرومیت های حقوقی و انسانی وضعیت کنونی کارگران، بیکاران و تهی دستان به ساده ترین شکل ممکن در بررسی سالانه ۹٣ اش *چنین نوشته و می گوید:

متوسط افراد شاغل در شرایط رکود و بیکاری فعلی ۱/۱ است که برای لایه های کم درآمد در حدود ۰۳/۱ و برای لایه های پر درآمد کارگر به حدود ۲۵/۱ نفر می رسد. با همین ضرایب نیز می توان درآمد خانوار را بالا برد. به هر روی درآمد سرانه خانوار برای اکثریت ۸۵ درصد کارگران کمتر از رقم متوسط درآمد خانوارها در کل مناطق شهری ایران است. به این ترتیب بیش از ۸۵ درصد از خانوارهای کارگری در زیر خط فقر نسبی به سر می برند. برای خط فقر مطلق می توان گفت بین ۵۰ تا ۵۵ درصد از خانوارهای کارگری در زیر خط فقر مطلق و در معرض خطر انواع فشارهای نابود کننده اند. این دو حکم درباره ی خط فقر مطلق و خط فقر نسبی نه تنها با توجه به دریافتی واقعی سال ۱۳۹۱ کارگران بر پایه ی قیمت های سال ۱۳۹۱ قطعیت دارند بلکه براساس برآورد دستمزدهای سال ۱۳۹۲ صادق اند.
با توجه به مقایسه نرخ تورم و نرخ افزایش دستمزد پولی وضع کارگران در سال ۱۳۹۲ نسبت به سال ۱۳۹۱ بدتر شده است. چنان که ملاحظه می کنید دریافتی های حداقل، حداکثر و متوسط به ترتیب از ۶۶۴ ، ۹۵۱ و ۷۴۴ هزار تومان به ۶۳۱ ، ۸۶۷ و ۶۹۴ هزار تومان کاهش یافته است. پس، نسبت کارگران و خانوارهای کارگری ای که در زیر خط فقر مطلق قرار دارند نیز از حدود ۵۰ درصد به نزدیکی ۵۵ درصد رسیده است.

بنابر این، ما از یکسو با این تحقیق و تحلیل ساده و کوتاه از اقتصاد کشور و جایگاه تعدیل و تطبیق درآمد کنونی زندگی توده های کار با آن و از سوی دیگر با درآمد هنگفت ٨۰۰ میلیارد دلار از فروش نفت تنها در ٨ سال گذشته روبروئیم، که عملا اندکی ناچیز از آن ثروت بزرگ کشور، علاوه بر کار زائی، همچنین می توانست برای فقرزدائی مطلق به کام خشکِ کارمزدان و تنگدستان به کار رود که عملا نرفته است! پس پرسش این است که بر سر این درآمد چشمگیر و بی بهرگی توده های زیر خط فقر از آن به راستی چه آمده است؟

کارگران و مزدبگیرانِ ملیت های تبعیض زده
بگذریم از این غارتگران و فریبکاران حاکم شیعی که دیگر آبروئی ندارند و فرجام آنها توسط توده ها در خیابان ها روشن خواهد شد. ولی بدانیم که کمتر و یا جز خود کارگران متشکل، همبسته و آگاه هیچکس نمی تواند به کارگران یاری واقعی برساند و زنجیر زور، ستم، بهره کشی، فقر و بردگی کارگران را از روابط سرمایه دارانه ببرد. این توان تنها در استعداد تشکل مستقل طبقاتی همه ی مزدبگیرانِ ملیت های تبعیضزده در ایران نهفته است که اراده اجتماعی و مشترک آنها می تواند اتحاد سراسری شان را با نام کارگر به دریائی خروشان و قدرتمند فرارویاند و بدون نیاز به خشونت آینده نوع انسان زحمتکش و بی دادرس و همگان را با همبستگی خود در برابر دشمن مشترک که نظام سرمایه داری ولائی آنرا نمایندگی قهرآمیز می کند آزاد کرده و همگان را از زور استبداد خودرأی و روابط وامانده سرمایه داری انگل و وابسته به نئولیبرالیسم جهانی نجات دهند.
پیشاپیش « اول ماه می، روز همبستگی کارگران و زحمتکشان بر همه کارمزدان و کارگردوستان ایران و جهان خجسته و دلنشین باد»
بهنام چنگائی ٣۱ فروردین ۱٣۹۲


مقاله ی * سال ۹٣، بدآیند کارگران! فریبرزرئیس دانا 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست