«گوته» و بازسازیهای ذهنی
برگردان: اشکان آویشن
•
«اَندرش اُسترلینگ/ Anders Österling»، نویسندهی این مقاله، در سال ۱۸۸۳ در سوئد متولد شد و در سال ۱۹۸۱ در سن ۹۷ سالگی در همین کشور درگذشت. «اُسترلینگ» نه تنها نویسنده، شاعر و مترجم صاحب نامیاست بلکه شخصیتی بودهاست معتبر در حوزهی پژوهش و نقد ادبی.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ ارديبهشت ۱٣۹٣ -
۲۲ آوريل ۲۰۱۴
توضیح
«اَندرش اُسترلینگ/ Anders Österling»، نویسندهی این مقاله، در سال 1883 در سوئد متولد شد و در سال 1981 در سن 97 سالگی در همین کشور درگذشت. «اُسترلینگ» نه تنها نویسنده، شاعر و مترجم صاحب نامیاست بلکه شخصیتی بودهاست معتبر در حوزهی پژوهش و نقدادبی. گذشته از اینها، او سالیان دراز، به عنوان عضو دائمی فرهنگستان سوئد، مشغول فعالیت بوده و سالیانی چند هم، به عنوان رئیس آن به خدمت اشتغال داشتهاست. او این مقاله را 91 سال پیش یعنی در سال 1923 میلادی بر جلد اول کتاب «شعر و حقیقت» «ولفگانگ گوته» شاعر و نویسندهی آلمانی نوشتهاست. مقالهی مورد نظر، بسیار تحلیلی و دقیق نوشتهشده و پس از نود و یک سال که از نوشتن آن میگذرد، همچنان تازگی خود را حفظ کردهاست. از طریق این مقاله، بهتر میتوان به دنیای درونی گوته، راه بُرد. مترجم در حال حاضر، مشغول ترجمهی این کتاب به زبان فارسیاست.
این اثر نامآور/منظور نویسنده کتاب «شعر و حقیقت»است/که اینک در قالب زبان سوئدی ارائه شده، از طرف خودِ گوته به عنوان اثری تلقی گردیده که به زندگی و معنای عمیق آن میپردازد و هرگز با خاطراتی از آن دست که این جا و آن جا منتشر شده، قابل قیاس نیست. باید گفت که جایگاه این کتاب در دنیای ادبیات، تحسینبرانگیز است. بعد از اعترافات «آگوستینِ مقدس /Augustin» و اعترافات «ژان ژاک روسو /Rousseaus» کتاب «شعر و حقیقت» گوته، بزرگترین کتابِ خاطرهنویسیاست که تاکنون به دنیای ادب و با هدفی دیگر عرضه شدهاست. گوته این اثر را بدان جهت ننوشت تا در مورد زندگی خصوصی خود، دست به اعتراف بزند و یا با این نوشتن، در برابر جهانیان از خود دفاعکند. هدف او آن بود که بتواند در بافت زندهی زندگی، رشد تکاملی خویش را شرحدهد.
کتاب او شامل شرححالهای دقیق و جزئی، توضیح مکانها، شرایط زمانی بسیار جالب و تصویرهای بسیار پربار فرهنگیاست که با توجه به محتوای بسیار غنی، از آن باید به عنوان یک اثر هنری نامبرد. در مورد توضیحات گسترده و دور از هرگونه ابهام، هیچ شرح حال دیگری، نمیتواند به پایهی آن برسد. هیچکس به اندازهی گوته، نتوانستهاست تا این حد عینیت را در رابطه با تأثیر عناصر گوناگون در شکل دادن سرنوشت یک انسان، مورد توجه قراردهد.
یکی از نشانههای آشکار دلمشغولی گوته به این اثر را میتوان در یکی از یادداشتهای روزانهی او یافت که به یازده اکتبر 1809 برمیگردد. او در آنجا خود را برای برنامهریزی نوشتن شرححال خویش آماده میکند. این یادداشتها هنوز باقیاست و به طور مرتب، از سال 1742 تا سال 1809 را دربر میگیرد. در این هنگام، گوته به مرز شصت سالگی رسیده است و جای آنداشته که به گونهای کلاسیک، نگاهی به گذشته بیندازد. خاصه آن که او برای این کار، دلایلی داشت که بتواند تجربیات خود را ارزیابیکند.
سال قبل از آن، یعنی در 1808، دوازده جلد از کارهای او، توسط انتشارات «کُتّا/Cotta»منتشرشدهبود و او در نامهای، به موضوع نوشتن شرح حال خویش اشاره میکند و عدم حضور آن را در میان کارهایی که منتشرشده، ناشی از تنگی وقت میداند و به همین جهت، دوست دارد که خوانندگان آثار او بدین نکته واقف باشند. در همانزمان، او این مسولیت را قبول کردهبود تا کتاب شرح حال نقاش معروف آلمانی «فیلیپ هکر/Philipp Hacker» را که قرار بود بعد از مرگ او انتشاریابد، ویرایشکند. او در خلال اینکار، از خود پرسیدهبود که چرا نمیبایست چنین کاری را که برای دیگران به عهده گرفته، برای خود نیز انجام دهد.
بایدگفت که زمان حقیقی آغاز کتاب «شعر و حقیقت» از ژانویه 1811 شروع شدهاست. پنج کتابی که بخش اول جلد نخست شعر و حقیقت را تشکیل میدهد، در سپتامبر همانسال، از چاپ خارجشد. او کتاب خود را بر اساس توالی زمانی، یادداشت نکردهاست. بلکه فصلهایی را برگزیده و سپس آنها را براساس همخوانی موضوعی، گروهبندی کرده و جاهای خالی را پُرساختهاست. وی مرتب در حال نوشتن افزودهها و جابه جایی مطالب آن بوده و تا جایی که استخوانبندی کتاب اجازه میداده، اینکار را انجام دادهاست. جلد دوم کتاب نیز همزمان با جلد اول در حال آمادهشدنبود و در اکتبر 1812 به چاپ سپردهشد. کار با جلدسوم بلافاصله شروعشد و در ماه جولای سالبعد به استثنای کتاب پانزدهم، به پایان رسید. گوته در شانزدهم ژانویه 1814، آخرین برگهی این جلد را نیز در اختیار چاپخانه قرارداد و بدین شکل، کار او در این مرحله به پایانرسید.
علت آنکه گوته ناچارشد نوشتن این شرح حال را در همینجا به پایان برساند، ملاحظاتی بود که او نسبت به افرادی داشت که هنوز در قید حیاتبودند و ممکنبود با آنچه او نوشته، دلگیرشوند. یکی از آنان، نامزد دوران جوانی او بود که «لیلی شون مَن/Lili Schlnmann» نامداشت. این خانم بعداً به همسری یکی از اشرافزادگان آلمان به نام «فُن تورک هیم/von Turkheim»درآمد. یادداشتهای پراکندهی گوته در سالهای بعد نشانداد که او همچنان در حال افزودن نکاتی برای جلد چهارمبودهاست. هرچند کار جدی و عملی برای چنان افزایشهایی بر جلدچهارم، از نوامبر 1830 شروعشد. این جلد در سال 1833 درست یکسال پس از مرگ وی از چاپ خارجگردید.
گوته در چاپ دورهی دیگری از کتابهایش در سال 1826، پیشبینی جلد پنج کتاب «شعر و حقیقت» را هم کردهبود که میبایست رویدادهای زندگی خود را تا سپتامبر 1826 بنویسد و بدین طریق، جاهای خالی را قبل از سفر ایتالیا پُرکند و پس از آن، خاطرات سفر «کم پَگنن/Kampagnen» در «شلسین/Schlesien» و خاطرات «کم پَگنن/Kampagnen» در فرانسه را که به سال 1792 مربوط میشد، قلمیسازد. گذشته از اینها او میبایست خاطرات محاصرهی شهر «ماینز/Mainz»، خاطرات سفر سویس در سال 1807و نیز خاطرات سفر «آنّالرنا/Annalerna» را به قلم بیاورد. نکته آنست که اگر حتی جلد پنجم که برنامهریزی هم شدهبود، نوشته میشد، نمیتوانست آن اصولی را که او در جلدهای دیگر رعایت کردهبود، مورد نظر قراردهد.
علتش آنبود که محتوای این جلد از چنان دورههای متفاوت و متغیری تشکیل شدهبود که چنان کاری را با دشواری روبرو میساخت. حتی جلد چهارم کتاب، از سه جلد دیگر، کاملاً متمایز میشود بدان معنا که نه محتوای کتاب و نه فضای هنرمندانهی آن، میتواند با سه جلد دیگر قابل قیاسباشد. جالباست بدانیم که «ریمر » یکی از کتابفروشهای معتبر آلمان، برای نام گذاری کتاب مورد نظر، عنوان «حقیقت و شعر» را به گوته پیشنهادکرد اما وی به دلایل آوایی، عنوان «شعر و حقیقت» را برگزید.
گوته در توضیح این نکته که چنین عنوانی برای یک کتاب شرح حال، میتواند پرسشبرانگیز باشد، در نامهای به تاریخ پانزدهم فوریه 1830 برای «زِلتر » موسیقیدان آلمانی چنین نوشت:«تلاش من برآن بوده که تا حد امکان بتوانم آن حقیقت عام را که بر زندگی من سایه انداختهاست، در معرض دید دیگران بگذارم. البته چنین تلاشی، کاملاً ممکن نیست مگر آنکه بازآفرینی و تصور در این میان، نقش خاص خود را داشتهباشد. انسان در تصویرگری واقعیت به جایی میرسد که لازماست از توانایی شاعرانهی خویش، بهره جوید. به عبارت دیگر، باید گفت که انسان، یک رشته پدیدهها را در برابر خویش قرار میدهد و برآنست تا از آنها، نتیجهای به دست بیاورد. نکته آنست که ما باید به این موضوع بیندیشیم که به جای توجه فقط به یک رویداد خاص، همهی رویدادها را از چشمانداز تحلیلی ویژهای مورد نظر قراردهیم.»
واقعیت آنست که هدف اصلی «گوته» از نوشتن این خاطرات، وفاداری مطلق به اسناد و مدارک نبود. خواننده میتواند بسیاری جابه جاییها و اشتباهات حافظهای را در نوشتههای او ببیند. اما میتوان به سادگی دریافت که هدف او در سراسر کتاب، موردهایی از این دست را، به کلی در سایه قرار میدهد. او در نامهای برای «اِکِرمن /Eckermann» نویسندهی آلمانی، چنین مینویسد:«هرواقعیتی در زندگی ما به معنی آن نیست که حقیقتاست بلکه باید آن را در این رابطه ارزیابیکرد که آن واقعیت، چه معناییدارد و به چه نتیجهای ختم میشود.» نظر گوته نسبت به تاریخ علم چندان مثبت نبود و آن را با نگاهی بیاعتمادانه از نظر میگذراند. از طرف دیگر، چندان قطعی نیست که آزادی نویسنده در نوشتههای او، از هر گونه وابستگی به تاریخ، مبرا باشد. گوته در مقدمهی ارزندهای که برای جلد سوم «شعر و حقیقت» نوشته، پیشاپیش، پدیدهی شرحِ حالنویسی را برتاریخ نویسی، ترجیح میهد. هرچند این موضوع را یادآور میگردد که نمیتواند پیشاپیش، خود را به یکی از آنها وابستهسازد.
به اعتقاد او، کسی که در بارهی زندگی خود صحبت میکند، کار مهمتری انجام میدهد تا آنان که تلاش میکنند زندگی گذشتگان را بار دیگر بازسازیکنند. در گزینهی نخست، نویسنده حامل همهی موردهاییاست که آنها را به قلم آوردهاست. در حالیکه تاریخنویس، میبایست حوادث و رویدادها را بر حَسَبِ ضرورت، به هم بپیونداند. کاملاً طبیعی به نظر میرسد که یک تاریخنویس، درپی نتایج معینی از بررسی خویشاست. در این حالت، نکتهای که به آن توجه نمیشود، زندگی تکتک انسانهاست. اگر کسی بخواهد زیبایی و شکوفایی بهار را پس از میوهدادن درخت، در نظر مجسمسازد، تصویر ناقصی از این فصل ارائه دادهاست.
چنین است که در شرح حالها، زندگی شکوفندهی انسانی بازتاب مییابد و به همین دلیلاست که خواننده از خواندن آنها خسته نمیشود. زیرا او همراه نویسندهی شرح حال، رویدادها را پی میگیرد. با وجود آنکه گوته، نسبت به تاریخ، دیدگاه کوچکشمارانهای دارد، سعی کردهاست در نوشتن شرح حال خود، در بسیاری موردها، به منابع تاریخی، جزوهها و مقالهها به شکل بسیار دقیقی استنادکند. البته این موردها، شامل جشنهای تاجگذاری در فرانکفورت و مناسباتی که در شهر «وتزلار /Vetzlar» حاکم بود، نمیشود. بلکه به طور عمده، جلوههای ادبی آلمان را در پیرامون سال 1765 در برمیگیرد. واقعیت آنست که این سال را سال تاریخ ادبی آلمان مینامند که به گونهای «درزمانی» یعنی به ترتیب تاریخی به قلم آمدهاست. مادهی اولیهی «شعر و حقیقت»، شامل نامههای او به خواهرش در «لایپزیک/Leipzig»، گفتههای مادرش، اطلاعیههایی از معاصران وی از قبیل «نِبِل /Knebel»، «شلوسر /Schlosser» خواهر گوته و «یاکوبی /Jacobi» فیلسوف آلمانیاست که در عمل، آزمونی بود برای کسی که میخواست تجربههای ارزشمند انسانی را به قلم بیاورد.
گوته عملاً به تکامل تجربههای ارزنده، اندیشهها و احساسات جوانانه و زندگی بسیار متنوع و پرماجرای خویش، عادت کردهبود. نخستین برخورد جامعه به انتشار این کار، چیزی نبود که او انتظار آن را داشت. هرچند عادت کردهبود که آثارش از سوی خوانندگان و منتقدان، با نوعی آرامش بیتفاوتانه روبرو شود. باید گفت که انتشار این اثر، در گسترهی ملی، امیدهای فراوانی را برانگیختهبود. او عملاً پس از انتشار این خاطرات، نشانداد که برایش اهمیتدارد که واکنش دیگران را به شکل مشتاقانهای، در قالب نوشتههای گوناگون ببیند. کتاب «شعر و حقیت»، بیشتر از هر کتاب دیگراو، برای خوانندگان عام در نظر گرفتهشده بود.
او تلاشداشت تا بتواند با خوانندگان آثارش، به گونهای فردی در تماس قرارگیرد. شاهد چنین تلاشی از سوی او، مقدمهای است که بر کتابش نوشته است. او بر این باور بود که برای مردم آلمان، در یک دوران تاریک و سنگین، اثری آفریدهاست که خصلتی بیدارکننده دارد. اما واقعیت آنست که چنین واکنشی چه در آلمان و چه در خارج از آن، به وجود نیامد. هرچند مقداری بحثهای تنگنظرانهی سیاسی و مذهبی مطرح شد اما چنانکه انتظار میرفت مورد توجه منتقدان قرارنگرفت. باید زمان درازی میگذشت تا اهمیت این اثر و ارزش معنوی آن، بیشتر نمودار گردد.
ترجمهی کتاب «شعر و حقیقت» به زبانهای دیگر، خیلی زود شروعشد. پس از انتشار سه جلد از این کتاب، شخصی در فرانسه به نام «آبرت دو ویتری/Aubert de Vitry» آن را برای نخستینبار در سال 1823 به شکل بسیار خلاصهای ترجمهکرد. ترجمههای بعدی این کتاب به زبان فرانسه، در سالهای 1844 و 1863 از سوی شخصی به نام «هِنری ریشهلو/Henri Richelot» انجامگرفت. همچنین در سال 1855، یک اشرافزادهی سویسی به نام «دو کارلو ویتز/de Carlowitz» آن را به فرانسه برگرداند. در سال 1824 برای نخستین بار، ترجمهای از این کتاب به زبان انگلیسی، توسط یک شخص گمنام ارائه گردید. همچنین در خلال سالهای 1847 تا 1849، دو ترجمهی کاملاً تازه به زبان انگلیسی منتشرشد. مترجم یکی از آنها شخصی بود به «پ.گودوین/P.Godwin» و دیگری به نام «ج.اُکسنفورد/J. Oxenford».
در سال 1825، یک ترجمهی ناقص از این کتاب به زبان ایتالیایی منتشرگردید. گذشته از آن، ترجمههایی نیز به زبان اسپانیایی، روسی و لهستانی انجام گرفت. این کتاب، بارها در آلمان، انگلستان و فرانسه، حتی برای استفادهی دانشآموزان، تجدید چاپ شدهاست. در سال 1813 تا 1819، متن آلمانی آن به گونهای راحتخوان و سبُک در شهر اُپسالا در سوئد منتشرشد. در سوئد، هنوز ترجمهای از این اثر منتشر نشدهاست و تا آنجا که من میدانم، حتی گزیدهای هم از متن کتاب، تاکنون انتشار نیافتهاست. کار من، پاسخگویی به این نیاز بود .
من تلاش کردهام تا برای این ترجمه، یک راه میانی برگزینم که نثر ترجمهشده نه چندان کهنهباشد و نه چندان تازه. بلکه تا حد امکان، آمیزهای از این هردو ارائهشود. باید به یاد بیاوریم که سبک آرزویی گوته، بیشتر یک سبک هنرمندانه بود و از به کار بردن زبان گفتاری، خودداری میکرد. او زبان نوشتاری را چه در سبک بیان و چه در ساختار جملهها، مورد استفاده قرار دادهاست. خاصه در جلد چهارم که نشانههایی از زبان اداری به جلوه گری میپردازد. انسان با خواندن این کتاب، احساس میکند که گوته، شرح حال خود را به شکل یک کارمند به بیان درمیآورد.
طبیعی است که این قسمت از زبان آلمانی، باید در زبان سوئدی نیز مورد توجه قرارگیرد. در این کتاب، دورههای طولانی زمانی، به شکل نظامیافتهای، مورد بررسی قررگرفتهاست. در موردهای معینی، نویسنده به علت داشتن سبک خاص خویش، تلاشکردهاست تا جملهها با دقت، تقسیم بندیشوند. چند واژهی غیرقابل ترجمه به علت ریشههای لهجهای، در ترجمهی سوئدی، به همان شکل اصلی یعنی آلمانی آمدهاست. در مورد نام اشخاص و مکانها، سعی گردیده که شکل آلمانی آنها رعایت گردد. در پایان هرقسمت، زیرنویسهایی که لازم بوده، در یک جا حمعشده و به دقت، در ترجمهی سوئدی آنها ارائه گردیدهاست. به جز توضیحات «دونتزر/Duntzer» من بشتر از دانشنامهی «کارل هینهمن/ Karl Hinemann» و «ریچارد م. مَیِر/Richard M. Meyer» استفاده کردهام.
|