قتل های زنجیره ای روحانی
محمود راسخ افشار
•
تقسیم اجزای این نظام به اصولگرا، اصلاح طلب، راست، چپ، میانه، بیت رهبری، بیت رفسنجانی و...، تقسیماتی صوری است. این بدان معنا نیست که تفاوت یا اختلافی میان آنان وجود ندارد. بلکه به این معناست که وجود تمامی آنان به طور مستقیم به وجود این نظام وابسته است. به این دلیل هیچ یک از این اجزا دست به عملی نخواهد زد یا از اقدامی پشتیبانی نخواهد کرد که کل نظام را به خطر اندازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ ارديبهشت ۱٣۹٣ -
۲۲ آوريل ۲۰۱۴
حمله ی وحشیانه و رذیلانه ی زندانبانان، اوباش و چاقوکشان نظام اسلامی به زندانیان سیاسیی بیگناه بند ٣۵۰ اوین و لت و پار کردن آنان در اوان دوران رئیس جمهوری دولت «امید و تدبیر» یادآور قتل های زنجیره ای در دوران رئیس جمهوری «اصلاحات»، محمد خاتمی است. با این تفاوت مهم که اگر خاتمی، که بنابر اقرارش خود را به جای مقام رئیس جمهوری به مقام تدارکچیی رهبر تنزل داده بود، پس از روشدنِ افتضاح جنایت قتل های زنجیره ای و شناسائیی آمران، عاملان و مجریان آن جنایاتِ خوفناک، حداقل به ظاهر هم شده، سروصدائی راه انداخت و های و هوئی کرد و وعده ی دادگاهی کردن آنان و مجازاتشان را به مردم داد. این یکی تصمیم گرفته است سرش را زیر برف کند و دستکم تاکنون اصلن به روی خود نیاورد که جنایتی این چنین در یکی از زندان های تحت حاکمیت ایشان رخ داده است. شاید هم منتظرند که آثار و علائم جرم برطرف شود و آنگاه درفشانی کنند.
آخر این چه مملکت و چه نظامی است که کسانی که بیگناه فقط به این خاطر که مخالف این حاکمان هستند و بر این نظرند که حکومتِ این اوباشان و جاهلانِ فاسد، دزد و آدمکش را به نفع این مُلک و ملت نمیدانند و در بیدادگاه این اوباشان محاکمه شده و به زندان آنان افتاده اند و به جز مایه گذاشتن از بدن و جانشان هیچ وسیله ای برای دفاع از خود ندارند، مورد یورش وحشیانه ی ماموران زندان، لباس شخصی ها و... قرار گیرند و رئیس قوه ی اجرائی یعنی رئیس آمران، عاملان و مجریان این جنایت، در برابر پرسش ها، دادخواهی ها و نگرانی های خانواده ها و بستگان این قربانیان و پرسش ها و نگرانی های جامعه مهر سکوت بر لب زند و این طور وانمود کند که گوئی این اتفاق در قلمرو حکومتی او رخ نداده بلکه در سرزمینی دور دست اتفاق افتاده است!!؟؟
تازه این آقا، رئیس جمهوری دولت «امید و تدبیر»، طبق ورق پاره ای که قانون اساسی نظام اسلامی نامیده میشود، مسئولیت نظارت بر اجرای مواد آن ورق پاره را یعنی حفظ حقوق فردی و انسانیی اتباع جامعه را هم به عهده دارد.
چه لالائی هائی که آخوندها و مبلغان عدل اسلامی سالها و سالها در باره ی نظامی اسلامی در گوش مردم نادان نمیخواندند. آیا به یاد دارید نمونه هائی را که از اجرای عدالت در دوران حکومت علی و نگرانیهای وی از حال و احوالات مسلمانان و غیرمسلمانان بر منبر موعظه می کردند. افسانه ی خار پای آن کنیز حبشی که خواب را از علی ربوده بود؟ حال می بینید که پیروان ادعائییِ شیوهی حکومت علی چگونه از آن نمونه ها پیروی میکنند؟
اگر آن خار کذائی به طور تصادفی به پای آن زن رفته بود و آزارِ آن خواب را از چشمان علی ربوده بود، در عوض زندانبانان آقای رئیس جمهوری «امید و تدبیر» به عمد و از روی برنامه و نقشه بر سر زندانیان بیگناه ریختند. آنان را به قصد کشت زدند. مضروب و مجروحشان کردند. مانع انتقال قربانیان به بیمارستان شدند. مضروبان و مجروحان را در سلول های انفرادی محبوس کردند و... و در برابر این همه جنایت آخوند روحانی، رئیس دولت «امید و تدبیر» چه میکند؟ سکوت! سکوت مرگ! نه اعتراضی، نه حتا تظاهر به تاثری.
وقتی وزیر دادگستری دولت «امید و تدبیر»، آخوند پورمحمدی (چه نام بامسمائی) ادعا میکند که هیچ اتفاقی در زندان اوین نیفتاده و ضرب و شتمی در کار نبوده است، در واقع موضع رسمی دولت را در قبال این جنایت، یعنی همچنین موضع روحانی را در قبال این جنایت بیان میدارد.
و در این میان عدهای واخورده و وامانده ی سیاسی که عنوان «اصلاح طلب» را جعل کرده و بر خود نهاده اند، ولی در واقع پشتیبان و مدافع نظام اسلامیی حاکم بر ایران میباشند، نظام قرون وسطائییِ مشتی اوباش، جنایت پیشه، غارتگر، غاصب، فاسد و دزد، نیز خواستار آن هستند که بر این جنایت سرپوش گذاشته و هر چه زودتر به فراموشی سپرده شود. چرا؟ چون بیشتر هم زدنِ کثافت نظام اسلامی و افشا کردن این جنایت هولناک و ضدانسانی موجب رسوائی بیشتر روحانی رئیس دولت «تدبیر و امید» میگردد. و به زعم این جاعلان تضعیف روحانی یعنی به خطر انداختن مذاکرات هسته ای.
این نادانان و واماندگان سیاسی هنوز هم نفهمیده اند که مذاکرات هسته ای و موفقیت آن سیاستی است که تحریمها و ورشکستگیی اقتصادی نظام بر خامنه ای تحمیل کرده و او را مجبور ساخته است شرایط آمریکا را بپذیرد. اسناد، مدارک و گزارشها دلالت بر آن دارند که مذاکرات هسته ای نزدیک به یک سال پیش از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۹۲، آغاز شد و توافق های اساسی میان نمایندگان خامنه ای و اوباما پیش از انتخاب روحانی پیشاپیش انجام گرفته بود و منشاء این سیاست روحانی نیست. بقیه ی جریان ها نمایش است.
در اوضاع و احوال کنونی، نظام اسلامی را از هر سو تناقضات، تضادها و نتایج سیاست ها و روشهای مخرب و کشور به باد دهنده ی حکومتگران احاطه کرده است. حکومتگران و در راس آنان بیت خامنه ای خود را در همه ی زمینه ها و حوزه ها و به ویژه در حوزه ی اقتصادی با بحران و بن بست مواجه ساخته اند. حتا عقل متعارف نمیتواند خروج از این بحران را در همان سیستم و به دست همان عاملانی که این بحران را بوجود آوردهآند، یعنی در نظام سیاسیی موجود و به دست کسانی که خود علت و بوجود آورنده ی وضعیت کنونی میباشند، بپذیرد.
تقسیم اجزای این نظام به اصولگرا، اصلاح طلب، راست، چپ، میانه، بیت رهبری، بیت رفسنجانی و...، تقسیماتی صوری است. این بدان معنا نیست که تفاوت یا اختلافی میان آنان وجود ندارد. بلکه به این معناست که وجود تمامی آنان به طور مستقیم به وجود این نظام وابسته است. به این دلیل هیچ یک از این اجزا دست به عملی نخواهد زد یا از اقدامی پشتیبانی نخواهد کرد که کل نظام را به خطر اندازد. سکوت روحانی را در برابر جنایت بند ٣۵۰ باید از این منظر دید و فهمید.
کسانی که چشم امید به حرف ها و وعده های روحانی دوخته بودند و بار دیگر خود را فریب دادند که با انتخاب روحانی تغییری کیفی در سیاست و روش حکومتگران نظام اسلامی پدیدار خواهد شد از درک این واقعیت که بارها خود را در این سی و اندی سالِ سلطه ی اوباشان بر جامعه نشان داده است، عاجز بودند که این نظام از بن فاسد، خراب و نارکارآمد است. و این که دلیل بوجود آمدن آن درست در این بوده است که آن توده هائی را که قادر به درک عقلانی، ذهنی و مفهومیی ماهیت و جایگاه تاریخیی مذهب و قشر آخوند سنتییِ متعلق به جامعه ی کهنه ی ایران در مسیر حرکت جامعه ی ایران از جامعه ی سنتی و پیشاسرمایه داری به سوی جامعه ای سرمایه دارانه و مدرن و ضرورت منطبق ساختن آن با الزامات جامعهی مدرن سرمایه داری نبوده اند، در عمل و به طور مستقیم بر این امر آگاه سازد. و به نظر میرسد که این کار مدتهاست که شده است.
نظام اسلامی هرگز وظیفهِ ی تحقق این اقدامات تاریخی، یعنی وظیفهی انجام پیشرفت در زمینه ها، حوزه ها و قلمروهای اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و اجتماعی را نداشته و نمیتوانسته داشته باشد. اگر تغییر و پیشرفتی هم در این قلمروها در این سی و اندی سال انجام گرفته باشد به رغم نظام اسلامی و حکومتگران و بر مصداق ادب از که آموختی از بی ادبان، انجام گرفته است. عاملان و فاعلان پیشرفت واقعی، آگاهانه و از روی نقشه و برنامه باید آگاهانه خواهان چنین پیشرفتهائی باشند و نه این که مانند حکومتگران در نظام اسلامی، دشمنان آن.
اکنون ضروری است که از هر ضعف و تمام ضعف های نظام اسلامی و اشتباهات حکومتگران برای پایان دادن به این دوران تاریخی و سلطه ی اوباش بر جامعه ی ایران کمال استفاده را کرد.
و چنین باد!
|