نگاهی به متن سخنرانی آقای محسن رنانی
محمود راسخ افشار
•
این حضرات شاید نزد شما و فریب خوردگان دیگر که بر خود نام جعلی اصلاحطلب نهادهاند، سرمایههای نمادین باشند. نزد مردم و فرهیختگان جامعه آنان عاملان و فاعلان فساد و ایجاد کنندهی وضع موجودند. در کجای دنیا دیدهاید یا شنیدهاید و در کدام کتاب تاریخ خواندهاید که دزدی را به دست دزدان، جنایت را به دست جانیان، فساد را به دست فاسدان و خیانت به مردم را به دست خائنان علاج کنند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ ارديبهشت ۱٣۹٣ -
۲۷ آوريل ۲۰۱۴
آقای دکتر محسن رنانی دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان در ۲۰ اسفند ۱٣۹۲ در نشست ماهیانهی بنیاد باران در «حضور آقای خاتمی و جمعی از فعالان اجتماعی اصلاحطلب» سخنانی با عنوان «بحرانهای اقتصاد ایران و ماموریت اصلاحطلبان» ایراد کردهاند که در محافل سیاسی ایران انعکاس نسبتن گستردهای داشته است.
بیانات آقای رنانی از سه بخش تشکیل یافته است. در بخش اول ایشان تعاریفی از برخی مفاهیمی که در سخنرانی خود بکار بردهاند ارایه میدهند. در بخش دوم، بخش اصلییِ سخنرانی، با استفاده از این مقولات تعریف شده و مفاهیم و مقولات اقتصادی به تحلیل وضعیتی که اقتصاد ایران در آن قرار دارد میپردازند و در بخش سوم به نتایجی از تحلیل خود در بخش دوم در بارهی وضعیت اقتصادی میرسند و بر اساس آن نتایج راهکاری را برای مقابله با بحران اقتصادی- سیاسی- اجتماعی که جامعهی ایران اکنون با آن روبروست در برابر اصلاح طلبان و «شخصیتهای نمادین» جامعه قرار میدهند.
دو مفهوم اساسی در تحلیل ایشان یکی «تکینگی= singularity» و دیگری «رویدادگی» است که ایشان آن را «برای ترجمه واژه نگلیسی کاتاسروفی catastrophe» انتخاب کردهاند که قدری تعجبآور است. ولی به هر رو ایشان در تعریف خود از «رویدادگی» روشن میکنند که منظورشان از این مفهوم چیست. منظور ایشان از مفهوم «رویدادگی» پیدایش وضعیتی در یک سیستم طبیعی یا اجتماعی است که مسیر آیندهی حرکت آن قابل پیشبینی نیست. تکینگی نیز مفهومی است که از ریاضی گرفته شده و منظور از آن این است که امری (فونکسیونی) در نقطهای تعیین شدنی نیست. مانند فونکسیون ۱/x که در x=۰ مقدار آن را نمیتوان تعیین کرد. ایشان برای روشن شدن نحوهی استفادهشان از مفهوم تکینگی در مورد اقتصاد از پدپدهی «سیاهچاله=blackhole» در ستارهشناسی استفاده میکنند و فضای جاذبه در پیرامون سیاهچاله را «افقرویدادگی» نام مینهند که جسمی که در این فضا وارد شود امکان بازگشت از آن را ندارد و سرانجام به درون سیاهچاله کشانده میشود.
باری. آقای رنانی در تحلیل خود از وضع اقتصاد ایران تصویری بسیار تیرهوتار ترسیم میکنند. در رابطه با اقتصاد ایران ایشان میگویند:
«... اقتصاد ایران در سالهای اخیر علایم پیشبینیناپذیرشدن را از خود بروز داده است... کنترلپذیری اقتصاد ایران بسیار کاهش یافته است و این اقتصاد را خیلی ساده با سیاستهای پولی و مالی نمیتوان هدایت کرد... فساد در نظام اداری ایران، سیستمی شده است یعنی به طور سیستماتیک فساد تولید میشود.. سیستم طوری است که به طور اتوماتیک فساد تولید میکند. یعنی کنترلپذیری سیستم کاهش یافته است. به همین ترتیب انعطافپذیری سیستم هم کم شده است... اینها همه نشان میدهد که ما به سمت وضعیت تکینهشونده و غیر قابل بازگشت در اقتصاد در حال حرکتیم. در واقع اقتصاد ما اکنون در افق رویداد یعنی در یک سرازیری قرار دارد که هر چه جلوتر میرود بازگشت ناپذیرتر می شود... اقتصاد ایران امروز گرفتار رکود تورمی است. ما اکنون با عمیقترین دوران رکود تورمی در تاریخمان روبرو هستیم. چهل سال است در ایران تورم دو رقمی داریم... دولت آقای روحانی به نوعی در حوزه اقتصاد آچمز است. از یک طرف نقدینگی [بالای ۵۰۰ هزار میلیارد تومان] قابل جمع کردن نیست. از طرف دیگر دولت با کسری بودجه عظیم روبهروست... اجرای فاز دوم هدفمندی در این شرایط بسیار خطرناک و نامعقول است... فضای کسبوکار در ایران، امروز با وضعیت «عدم اطمینان» روبهروست نه وضعیت «ریسک» یا وضعیت «اطمینان»... علم اقتصاد برای وضعیت حالت اطمینان یا ریسک طراحی شده است... علم اقتصاد برای امروز اقتصاد ایران خیلی راهکاری ندارد و دستانش بسته است...» و...
اما، آنچه تعجببرانگیز است این است که آقای رنانی در شرحی که از اقتصاد ایران و دستگاه فاسد اداری میدهند دربارهی عاملان و فاعلانِ بوجود آوردن این وضعیت ساکتند. عاملان و فاعلان شرایط و وضعیتی که امروزه در ایران حاکم است مجهولاند. گوئی این وضع اقتصادی، فساد دستگاه اداری، فساد اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، رواج دزدی، دروغ، خودسری، بی قانونی و...، آن فسادهائی نیز که آقای رنانی دربارهی آنها چیزی نمیگوید و بیش از همه حکومتگران دچار آن هستند، از آسمان به زمین افتاده و خودبهخود و یک شبه بوجود آمده است! نتیجهی سیاستها و رفتارهائی نیست که بخشی از آن، و بدترینهایش، در این سیوپنج سال سلطهی نامیمون نظام اسلامی انجام گرفته است. اقتصاد در نظامی که بنیانگذار آن میگوید اقتصاد مال خر است چگونه میتوانست سرنوشتی بهتر از آن چه اکنون در آن گرفتار آن است داشته باشد؟ سنگ این بنا از همان ابتدا کج نهاده شد.
یکی از شاخصهای ذاتیِ نظام های استبدادی این است که مستبد افراد فرهیخته، با دانش، متخصص، کاردان و مستقل را از خود میراند. چون اینان حاضر نیستند زیر دست وتحت فرمان قدرتمندان جدید که اغلب بیسواد و در حوزهای که ادارهاش به آنان واگذار شده است بیاطلاع هستند کار کنند و از آنان دستور بگیرند. در نتیجه دستگاه حکومتی افرادی را با استعداد متوسط ولی دغل و بلهقربانگو به دور خود جمع میکند و ادارهی امور را به آنان میسپارد. ولی کار اصلی این افراد نه ادارهی امور، چون توانائییِ آن را ندارند، بلکه پرکردن جیبشان است. اگر آقای رنانی به دنبال دلیل و علت سیستماتیک شدن فساد در دستگاه دولتی میگردد، این است دلیل آن.
همه به خاطر دارند که دستورالعمل خمینی در انتخاب اشخاص برای تصدی مهمترین مقامهای اجرائی، قضائی و قانونگذاری این بود که ایدئولوژی، ایمان و اعتقاد به «اسلام عزیز» البته به روایت خمینی و ولایت فقیه را بر دانش، تجربه و کاردانی ترجیح دهند. در نتیجه بسیاری از دانشمندان، استادان، کارشناسان، مهندسان و مدیران از کار بیکار شدند و بسیاری از آنان چون آلترناتیوی در کشور برای کار نداشتند به خارج مهاجرت کردند و استعداد و توانائی خود را ناگزیر در خدمت خارجیان قرار دادند.
خمینی و جانشینش خامنهای نیز هیچ یک شرایط قرار گرفتن در رأس کشور را نداشت. خمینی در حوزهی اقتصاد، فلسفهی سیاسی مدرن، تاریخ جهان، به ویژه تاریخ اروپا و آمریکا، تاریخ پیدایش سرمایه داری در اروپا، انقلاب صنعتی، انقلاب اطلاعاتی ووو بیسواد کامل بود. وضع خامنهای از او هم بدترست. او در این امور به طور کامل بیسواد است. حداقل خمینی در فلسفهی باستان، علوم قدیمه و تاریخ و فقه اسلامی اطلاعاتی داشت و مدرس حوزهها در قم و نجف بود. خامنهای این صلاحیت را هم ندارد. او تنها یک شیخ عمامه به سر بود که در شرایط عادی حداکثر شاید توانائی آن را داشت که روزهخوانی کند و با ذکر واقعهی کربلا اشکی بگیرد و پولی.
و اما بعد. میان تحلیل آقای رنانی از وضعیت اقتصاد ایران و چشمانداز آیندهی آن و آن چه در بخش سوم از سخنرانیشان در باب راه خروج از بحران اقتصادی- اجتماعییِ گریبانگیر نظام اسلامی میگویند آشکارا تضادی نهفته است.
آن جا که ایشان به عنوان اقتصاددان به تحلیل اقتصادی میپردازند و عواملی را مشخص میکنند که شاخصهای بحران طولانی است سخنانی معقول و منطقی ابراز میدارند و چه نیک میبود اگر ایشان به همان تحلیل اقتصادی اکتفا میکردند. ولی آن جا که راهی برای خروج از بحران ارایه میدهند حرفهایشان جنبهی ایدئولوژیکی و پریشانگوئی پیدا میکند و نشانههائی دارد از توهم نسبت به ماهیت و جایگاه تاریخی این نظام و کارآئیاش در حل بحران و خروج از آن.
مقولهی مرکزی در بخش سوم از سخنرانی ایشان مقولهی «سرمایهی نمادین» است. منظور از سرمایهی نمادین شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند که در میان مردم از جایگاه خاصی برخوردارند. مورد اعتماد مردم هستند. مردم در مواردی از آنان حرف شنوی دارند و ممکن است از آنان پیروی کنند.
آقای رنانی در ادامهی سخنانخود در بخش سوم رو به آقای خاتمی کرده میگویند:
«اینجا خطابم به آقای خاتمی است که حضور دارند. عرضم این است که اگر سوریه، سوریه شد، به این علت بود که یا جامعه سرمایه نمادین نداشت یا سرمایههای نمادین، آمادگی تعامل با حکومت را نداشتند. و در یک چشم به هم زدن یک جامعه خشمگین به هم ریخت. بنابراین اکنون، سرمایههای نمادین اصلاحطلبی و اصولگرائی، همه باید وسط بیایند و کمک کنند و آبرو بگذارند تا عبور کنیم. اصلاحطلبی حکایت آن مادرانی است که پیش علی (ع) مراجعه کردند و هر دو گفتند این بچه مال من است. او گفت از من است و این هم گفت از من است. دعوا بالا گرفت، حضرت فرمودند بچه را نصف کنند و به هر مادر نصف بدهند. مادر حقیقی گفت نه من نمیخواهم بچهام را این بچه مال من نیست. و حالا اصلاحطلب حقیقی باید بگوید من بچهام را نمیخواهم. من آبرو و قدرت نمیخواهم. من میخواهم کشور از این بحران عبور کند...»
نخست آن که آقای رنانی بیخود و به اشتباه این داستان را به حضرت علی نسبت میدهند. این داستان مربوط است به سلیمان پسر و جانشین داود پادشاه یهود. ولی خوب مسلمانان و به ویژه شیعیان همه چیز را مصادره کرده و به محمد و امامانشان نسبت دادهاند، این مورد هم نمونهای است از همان عادت به مصادره. دیگر این که آقای رنانی که تحصیل دانشگاهی دارد حتمن باید بداند که مسایل اجتماعی بسیار بسیار پیچیدهتر از آن است که آن را با چنین تشبیهات و مثالهائی بتوان توضیح داد و مشکلاتاش را حل کرد.
وانگهی، این به قول شما سرمایههای نمادین جامعه مگر همان اشخاصی نیستند که بحران موجود را از بحران اقتصادی گرفته تا فساد دستگاه اداری، غارت ثروت ملی، بدهیهای پرداخت نشده به بانکها، گم شدن میلیاردها دلار، صرف چند صد میلیارد دلار برای پروژهی واهی و ناضروری هستهای، رواج دزدی، خودسری، زور و خشونت... را بر ایران حاکم کردهاند؟
هاشمی و خاتمی، دو تن از سرمایههای نمادین شما، ۱۶ سال، یعنی تقریبن نیمی از عمر این نظام، رئیس جمهور این مملکت بودند. اینان شرایطی را بوجود آوردند که نتیجهاش احمدینژاد شد. آقای خاتمی، این سرمایه نمادین نزد شما، مگر همان رئیس جمهوری نیست که در پایان هشت سال ریاست جمهوریاش گفت من تنها نقش تدارکچی این نظام را داشتم. خوب این «سرمایه نمادین» وقتی دید هر روز ٨ روز علیهاش کودتا میکنند و به تدارکچی تبدیلاش کردهاند چرا به عنوان اعتراض به این وضع از ریاست جمهوری استعفا نداد و علت آن را به مردم گزارش نکرد و نام و آدرس آمران و عاملان آن کودتاها را به مردم نداد؟ چرا آن میلیونها نفری را که به ایشان رای داده و به ایشان امید بسته بودند برای مقابله و مبارزه با کودتاچیان، کارشکنان، قاتلان، دزدان ثروتهای ملی، شکنجهگران ووو به میدان مبارزه فرانخواند، آنان را متشکل نکرد و سازمان نداد؟ میدانید چرا؟ چون مطمئن بود که به خیابان آوردن آن تودههای میلیونی به سرعت تبدیل به جریانی میشد غیر قابل کنترل که هستی نظام را نشانه میگرفت و این آن چیزی بود که سرمایه نمادین شما نمیخواست. این موضوع هم اکنون در بارهی آقای روحانی نیز صدق میکند. ایشان اگر بخواهد واقعن در برابر نیروهائی که تخریبگر مینامد بیاستد نیاز به نیرو دارد. تنها نیروئی که میتواند به آن تکیه کند آن میلیونها نفری هستند که به او رای دادند. چرا آنها را به تظاهرات و راهپیمائی در پشتیبانی از سیاستهایش در مبارزه با به گفتهی ایشان «افراطیها» فرا نمیخواند؟ حتا آنان را به انجام چنین کاری تهدید هم نمیکند. از نظر ایشان آن میلیونها رای دهنده به ایشان فقط حضورشان در پای صندوق لازم بود تا به ریاست جمهوری ایشان که تصمیماش در جای دیگر گرفته شده بود، مشروعیت بخشد. و با پایان رایگیری البته و صد البته دیگر به حضورشان در صحنهی سیاسی نیازی نیست. چون میتواند فقط مشکلآفرین باشد. چرا؟ چون ایشان سی سال است که در خدمت این نظام قرار دارد. او و امثال او یعنی سرمایههای نمادین شما آقای رنانی میدانند که فقط در نظامی قلابی چون نظام اسلامی است که میتوانند رئیس جمهور و وزیر و وکیل و رئیس شوند. چون در این نظام است که سنگها را بسته و سگها را رها کردهاند.
مگر همین آقای هاشمی، سرمایه نمادین دیگر شما، نبود که از جمله جنایتها و خیانتهایش نصب خامنهای این لعبت تاریخ را به مقام ولایت فقیه با یک نامهی جعلی و یک قیام قیود اجباری تدارک دید و بر مردم تحمیل کرد؟ مگر در دوران هشت سال ریاست جمهوری ایشان مردم از حقوق شهروندی، آزادی بیان و... برخوردار بودند؟ این سرمایههای نمادین کی و کجا علیه کشتارها، زندانها، اعدامها و ظلم ستمها علیه مردم، دزدیها، غارت ثروت ملی و هزاران فساد و جنایت دیگر موضع گرفتند و به مبارزه با آمران و عاملان آن جنایات برخاستند؟ این آقای رفسنجانی، سرمایه نمادین شما، در دادگاه برلن با رفیق و همدستش خامنهای به عنوان آمران قتل رهبران کرد و رفیق ما دهکردی شناخته و محکوم شدند. این حضرات شاید نزد شما و فریب خوردگان دیگر که بر خود نام جعلی اصلاحطلب نهادهاند، سرمایههای نمادین باشند. نزد مردم و فرهیختگان جامعه آنان عاملان و فاعلان فساد و ایجاد کنندهی وضع موجودند. در کجای دنیا دیدهاید یا شنیدهاید و در کدام کتاب تاریخ خواندهاید که دزدی را به دست دزدان، جنایت را به دست جانیان، فساد را به دست فاسدان و خیانت به مردم را به دست خائنان علاج کنند؟ خمینی پس از به قدرت رسیدن حکم اعدام بسیاری از سران نظام پیشین را بدون محاکمه صادر کرد. استدلالش این بود که اینان مفسدان فیالارضاند. نیاز به محاکمه ندارند فقط باید احراز هویت شوند. کارنامهی اعمال آنان را با کارنامهی اعمال خود خمینی و اعمال کسانی که در زمان او و پس از او بر مملکت و مردم حکومت کردهاند مقایسه کنید خواهید دریافت که اینان در مقایه با آنان صد برابر بیشتر مفسدان فیالارضاند.
شما به عنوان اقتصاد دان باید بدانید و میدانید و خود میگوئید که بحران کنونی اقتصاد معلول عوامل اقتصادی نیست و به همین دلیل علم اقتصاد راهکاری برای آن ندارد. اگر بحران معلول عوامل اقصادی نیست پس معلول چه عامل یا عواملی است؟ تنها میتواند محصول عامل غیر اقتصادی یعنی معلول عامل سیاسی یعنی معلول رفتار حکومتگران یعنی سرمایههای نمادین شما باشد.
میلیاردها دلار گم و گور میشود و حکومتگران پس از آشکار شدن آن چارهای ندارند جز پذیرش این واقعیت. ولی موضوع در همین حد میماند. چرا موضوع را دنبال نمیکنند تا معلوم شود بر سر آن دلارها چه آمده است؟ شما، آقای رنانی، باید از من بهتر بدانید چرا؟ چون پیگیر شدن آن مستقیم راه به بیت رهبری و مجتبی خامنهای میبرد. و وقتی مسجل شد بیت آقا همگی از آقا گرفته تا کوچکترین عضو دزد و فاسدند آن وقت حفظ نظام خیلی مشکلتر میشود.
همه میدانند که تعداد کمی صدها میلیارد تومان از بانکها قرض کردهاند و آن را پس نمیدهند. چرا سرمایههای نمادین شما و در رأس آنان آقایان هاشمی و رفسنجانی به جد خواهان افشای نام این افراد نمیشوند؟ میدانید چرا؟ چون پای آقازادهها و پدرانشان به میان خواهد آمد.
آن تکینگی که شما مطرح میکنید فقط در مورد اقتصاد کاربرد ندارد. در مورد فساد و گندیدگی یک ارگان یا یک نظام سیاسی در کلیت آن نیز صادق است. حکومتگران و نظام اسلامی شما اکنون در سیاهچالهی فساد، گندیدگی و از هم پاشیدگی افتادهاند. دیگر توان و امکان گریز و برون آمدن از آن را ندارند. چه شما بخواهید و چه نخواهید تحلیل اقتصادی خود شما دلالت بر آن دارد که این نظام در سراشیبی سقوط افتاده است و تناقضات و تضادهای درونی و ذاتی آن به زودی لحظهی مرگ آن را فراهم خواهد آورد. تنها راه نجات و رهائی برانداختن آن است. و هر چه زودتر بهتر!
|