یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جنتی در دادگاه رژیم لائیک آینده


هادی خرسندی


• « من در این دادگاه خلق شریف
میکنم وضع خویش را تعریف
-
در رژیم کثیف اسلامی
که ورافتاد با چه بدنامی

بوده ام هیچکاره این بنده
بیخودی ساختند پرونده ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱۴


 آیت الله احمد جنتی از فقهای جمهوری اسلامی و دبیر شورای نگهبان را نمیدانم چند ساله است اما می بینم که در وبلاگ ها و فیسبوک ها، نکته ها و لطیفه ها و جوک ها در باره ی بالا بودن سن و سال او به حدی است که گمان نمیکنم عمرش کفاف دهد به خواندن همه اش!
من هم در آغاز این مثنوی همان کنایه را سرمشق کردم اما پس از ده بیست بیت، طبع سرکش، چنانکه عادت اوست!، مرا به همانجا برد که انتظارش را داشتم!

با آرزوی طول عمر برای آیت الله جنتی، در اینجا او را می بینیم که در دادگاه خلق، در حکومت لائیک بعدی، از فجایع جمهوری اسلامی و بی گناهی خود میگوید، افشاگری ها میکند و از قضات محکمه ی مردمی، تقاضای عفو و بخشودگی دارد!
این مثنوی اخیراً منتشر شده اما احساس میکردم چند بیت کلیدی کم دارد که در اینجا جبران کرده ام.


جنتی پس چرا نمیمیری؟
پند از مردمان نمیگیری؟

اینهمه نکته و لطیفه و جوک
پس چگونه نمیدهد به تو شوک

مرد مومن مگر کلاغی تو
آرزومند مرگ باغی تو؟

جان تو کافی است، خسته شدیم
نشکستی تو و شکسته شدیم

ول بده گوز را همینطوری
قبض آن را وصول کن فوری

جان بکن، دبمیر لامصب
عمر افزون نگیر لامصب

جان ما یک بمیر حال کنیم
باز تعطیل ارتحال کنیم

وه چه خوب است ارتحالیدن
پشت بندش همه شمالیدن

چند روزی سرور و خوشحالی
پشت هم استکان پر و خالی

منقل و سیخ و باقی اسباب
(چشمک) البته از برای کباب!

پول دادن به پاسدار محل
که نگیرد بهانه حداقل

یا که عشق شبانه جور کند
سرخران را ز خانه دور کند

رقص و پاکوبی و قر و اطوار
دو به دو، سه به سه، چهار چهار

خوردن و خفتن و صفا کردن
فیل از هر طرف هوا کردن

عشق و دلدادگی و طنازی
عیش و بی کله گی و لش بازی

طعنه بر حکم کائنات زدن
خنده بر گشت منکرات زدن

کارهای خلاف شرع نبی
سر شامی، دوباره نصف شبی

پشت و رو گشتن و دگردیسی
تانگوی چرب و چیل پاریسی

چند روزی خلاصه خوش بودن
عقده ی های همیشه بگشودن

بعد تفریط جبری و زوری
شود افراطمان همینجوری

آخ که واقعاً صفا دارد
مرگت «آمد» برای ما دارد .....
***

نه، ولی با تمام این احوال
مرگ ما را نمیکند خوشحال

ما به سر شور زندگی داریم
دور از جان ز مرگ بیزاریم

تازه مرگ شما مصیبت ماست
برخلاف مراد و نیت ماست

تو بمان زنده جنتی جانا
من بمیرم نمیر الآنا

تو بمیری زمان مردن نیست
مرگ تو وقت جان سپردن نیست

صبر کن صبر لازمت داریم
خارج از قبر لازمت داریم

خارج از قبر و داخل سلول
بعد کارت به محکمه موکول

دادگاهی که میشود تشکیل
متهم را دهند حق وکیل

گر بخواهی وکیل میگیری
یا دهندت وکیل تسخیری

میکنندت محاکمه علنی
تا که دبه کنی و چانه زنی

تا بگوئی برای عفو و نجات
این خطابه به هیئت قضات:

***
آیت الله جنتی در دادگاه خلق:

« من در این دادگاه خلق شریف
میکنم وضع خویش را تعریف
-
در رژیم کثیف اسلامی
که ورافتاد با چه بدنامی

بوده ام هیچکاره این بنده
بیخودی ساختند پرونده

توی شورای نحس صابمرده
آن نگهبان مرده شو برده

بوده ام پیشخدمت ساده
دائما بهر خدمت آماده

سیستمی بود و توی آن سیستم
جنتی بود عین مستخدم

آیت الله بنده بودم؟ نع
برّه بودم همیشه، بع بع بع

رهبری گرم قتل و غارت بود
بی وضو بود و بی طهارت بود

در هیاهوی انتخاباتی
کرد اوراق رأی را قاطی

بعد تا صبح بررسی میکرد
خودش آنرا مهندسی میکرد

منِ آبدارچی، زبان بسته
بودم از حقه بازیش خسته

توی سن صد و سی و شش سال!
کار کردم برای نان حلال

نزدم جیک چون که ترسیدم
ای به نان خوردن خودم ریدم

جنتی خاک عالمی به سرت
همچنین خاک بر سر پسرت

تو چرا منتر ولی بودی
آلت دست سیدعلی بودی؟

این پدرسوخته حسن که رسید
با جرینگ و جرینگ دسته کلید

چند وقتی نشد که کلّه شدش
کنف کوچه و محله شدش

کم کمک کوچه ها بهم پیوست
گشت با هم محله ها همدست

همه جا نارضایتی حس شد
مملکت مثل مصر و تونس شد

تا که دیدیم انقلاب شده
کاخ ظلم و ستم خراب شده!

دولت ملی آمده سر کار
نیست پسوند هم به کونش بار

مذهبی نیست و خدائی نیست
شووینیستی و آریائی نیست

یک رژیم درست و لائیک است
جای چندین هزار تبریک است

آن رژیم کثیف هم افتاد
مملکت شد ز دستشان آزاد

رهبرانش عجب پشیمانند
غیر اکبر همه به زندانند!

سیدعلی حبس شد به گوهردشت
از همه حرف های خود برگشت

گفت من بیخودی ولی بودم
چونکه علاف اولی بودم

گفت بنیانگذار خونخواره
رفت و ما را نمود اینکاره

حال حبس شماست با پسرش
توی سلول هم زده به سرش

شعر میخونه وزن و معنی لق
به خودش آفرین میگه احمق

الغرض بنده این میان بیخود
قسمتم دادگاه و زندان شد

حال در پیشگاه خلق شریف
مانده ام خسته و بلاتکلیف

من که وقتی خدا سرشته گلم
با همین انقلاب بوده دلم.

کاش این دادگاه با عظمت
بکند شاغلم به پست و سمت!

یا رهایم کنند تا بروم
باز دنبال آب و نان بدوم

تف به هرچه رژیم اسلامیست
خاصه این سیدعلی که اعدامیست

با اجازه علیه این نامرد
بنده اعلام جرم خواهم کرد

سن من حال یکصد و سی و هفت
حیف شد حیف کودکی ها رفت!

مدعی العموم جان، بنده
شده ام از گذشته شرمنده

عفو خواهم ز قاضی القضات
تا که جبران کنم همه مافات

گر دهیدم اجازه ی تحصیل
میکنم رشته ی خودم تکمیل!

میروم رفته رفته دانشگاه
میشوم یک جوانک آگاه!

باز خدمت کنم به این ملت
که ز من دلخور است بی علت!

تا جوانم من و انرژی هست
خدمت خلق میکنم دربست

خدمت این حکومت سکولار
وقنا ربنا عذاب النار! ..... »

***
جنتی زنده باد و پاینده
تا همین یک دو سال آینده!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هادی خرسندی اسفند 92، اردیبهشت 93

www.asgharagha.com

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست