یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا شما از فاشیست های کیف حمایت میکنید؟
Joerg Eigendorf - ترجمه: ایرج واحدی پور


• او یکباره از جا بلند میشود و سئوال میکند: «شما یک روزنامه نگار آلمانی هستید؟» به این ترتیب از آنچه به شما میخواهم بگویم خوشتان نخواهد آمد... سئوال یاکوویچ این است: «شما چرا از فاشیست های کیف حمایت میکنید؟» «شما نه فقط در مورد فاشیست ها نمی نویسید بلکه به انها کمک هم میکنید» ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹٣ -  ۱۰ می ۲۰۱۴


خلبانان و خدمه پرواز با یونیفرم زرد و آبی با حالتی مشخصأ عصبی در پذیرش هتل پارک این دونسک ایستاده اند. آنها باید ساعت هفت صبح به کیف پرواز میکردند ولی هنوز از جا تکان نخورده اند. خلبان میگوید «ما سعی داریم اقلا هواپیما را به کیف برگردانیم» از او میپرسند بدون مسافر برمیگردید، جواب آری است. در حالیکه اطاق پرواز درحال حاضر بسته است باز هم امید به پرواز دارد.
ساعت دوازده و بیست و هشت دقیقه هواپیما با مسافران به پرواز در میاید. بعضی از مسافران هواپیماهای دیگر با اتوبوس به ناحیه هنوز صلح آمیز در دنه پروپتروسک منتقل میشوند.
دردونسک مرکز ایالتی بهمین نام حالت تنش محسوس است، این تنش نه فقط در جمعیتی که اماده ترک دونسک هستند دیده میشود، بلکه بیشتر درمیان انهائیکه میخواهند بمانند و از آنچه که «خاکمان» مینامند دفاع کنند، احساس میشود. آنها روسی صحبت میکنند و دفتر اداره دولتی دونسک را اشغال کرده اند و دولت اوکرائینی در کیف را به رسمیت نمیشناسند. مکررأ گروههای داوطلب جدیدی به ساختمان دفتر در پارک قسمت بالای خیابان آرتیم هجوم میاورند.

یازده طبقه بدون آسانسور
مردان ساده زیادی با لباسهای کهنه و حتی پاره که نمیتواند اعتماد زیادی ایجاد کند دربین آنها هستند. مبارزین خودآگاه در پوشش نظامی و کلاشینکف آویزان از شانه، آن ها را در راه پله یازده طبقه ای مدیریت مرکزی همراهی میکنند. براساس محل سکونت اصلی که از انجا آمده اند در طبقات مختلف جای میگیرند. از ظاهر انها و حرکاتشان میتوان حدس زد چه کسی حرفی برای گفتن دارد و چه کسی اهمیت دارد یا ندارد. یک خانم جوان نسبتأ تنومند با چند مرد مسن تر در باریگاد جلوی ساختمان در جدلی لفظی درگیر میشود. او یک اسلحه کمری داردکه مدام آنرا تکان میدهد و بعد با ناراحتی آنرا محکم می بندد. مردان در برابر این سوال که چه اتفاقی خواهد افتاد، شانه های خود را بالا می اندازند.
مرکز اصلی جدائی طلبان دونسک طبقه یازدهم ساختمان است که فقط از راه پله قابل دسترسی است. از تاریخ شانزدهم آپریل که مبارزین ساختمان را اشغال کرده اند آسانسور تعطیل است. دنیس پوشیلین در این طبقه پشت دری سفید نشسته است و کنار وی تابلوی نقره ای رنگی آویزان است که بر روی آن «سالن کنفرانس» نقش بسته است.
برای صحبت با رئیس شورای کمیساریای «جمهوری خلق دونسک» باید صبر کرد. زمان انتظار کشیدن، درِ سالن مرتبأ باز میشود و مردان مسلح خارج میشوند. یکی از انها ماسک پارچه ای سیاه رنگی را سریعأ روی صورتش میکشد. خانمی تهیج شده مرتب اینطرف و انطرف میرود و تلفن دستی روی گوش دارد و گاهی بلندتر و گاهی آرام تر مشغول حرف زدن است.

نسل کشی در لوگوی فرستنده های تلویزیونی
نه چندان دوراز پنجره، یک تلویزیون قراردارد که برنامه های «جمهوری خلق» از آن پخش میشود، یکشنبه گذشته طرفداران این جمهوری خلق فرستنده تلویزیون را تصرف کرده اند. باند متحرک خبری در زیر صفحه تلویزیون نشان میدهد که درشهر سلوویانسک که در صدو ده کیلومتری قراردارد، برای نیروهای طرفدار روسیه تلفات انسانی پیش آمده است، شمار قربانیان نامشخص است، صبح روز بعد وزیر داخله در کیف اعلام میکند که سی تروریست، عنوانی که حکومت به انها داده است، کشته شده اند. ولی به هیچکدام از طرفین نمیشود اعتماد کرد واقعیت این است که در شرق اوکراین جنگ جریان دارد.
ماشین تبلیغات با سرعت تمام در کار است. جدائی طلبان ترتیبی داده اند که اطلاعات درست از روسیه به دونسک برسد. روی پلاکاردهای سیاه - آبی - سرخ آنها در کانال تلویزیونی اغلب اوقات کانال روسیه ۲۴ پخش میشود. «نسل کشی» که روی لوگو نقش بسته در زمان پخش برنامه ها مکررأ ظاهر میشود. کشتار بیش از چهل نفر در جمعه قبل در اودسا مداومأ بحث میشود. تصاویر و فریادها چنان وحشتناک هستند که کسی نمیخواهد بیشتر نگاه کند.
چه کسی آتش سوزی را باعث شده است؟ چه کسی تلاش کرده انسانها را نجات دهد؟ چه کسی مانع نجات شده است؟ مسببین حداقل از طریق برنامه روسیه شناخته شده اند، «سکتور راست» مسئول جنایت است. این نامی است که در غرب اوکراین به ناسیونالیست های راست داده شده که همان فاشیست ها هستند و هر مخالفی در شرایط موجود یک فاشیست است.

صومعه ساخته شده از قبور آلمانی ها
مرد مسن تری با ریشی بلند جلوی پنجره نشسته است. او جانشین پوشیلین است و ولادیمیر یاکویچ نام دارد. او کسی است که روزهفتم اپریل یک روز بعد از اشغال فرمانداری، جمهوری خلق دونسک را نام گذاری و اعلام کرد. نمی خواهد خیلی رسمی مطرح باشد و حتی عکسی از او گرفته شود. در جواب اینکه آیا وقت برای مصاحبه دارد؟ پس از اشاره به اخبار تلویزیون که همه چیز را میتوانید در آنها بیابید، می گوید اگر فقط چند دقیقه باشد با کمال میل. وی مرتبأ مجبور است به تلفن جواب دهد که اغلب راهنمائی کردن به طبقه یازدهم است. در فاصله تلفن ها هم اخبار را تماشا میکند.
او یکباره از جا بلند میشود و سئوال میکند: «شما یک روزنامه نگار آلمانی هستید؟» به این ترتیب از آنچه به شما میخواهم بگویم خوشتان نخواهد آمد. آنچه که به دنبال می آید را میتوان به عنوان تنها یک محاوره دانست و یا آنرا نظری جهانی که برای یک آلمانی بیگانه است به حساب آورد. سئوال یاکوویچ این است: «شما چرا از فاشیست های کیف حمایت میکنید؟» «شما نه فقط در مورد فاشیست ها نمی نویسید بلکه به انها کمک هم میکنید، شما با مالیات هائی که جمع می کنید به فاشیست ها کمک مالی میکنید چرا؟» در جواب این سئوال که فاشیست چیست او به تاریخ گذشته رجوع میکند. در سال ۱۹۴۱ به سرعت برق یک جنگ راه انداختند ما دانستیم که چگونه جنگ در ۱۹۴۵ پایان یافت. «شما به این قاتلین و جنایتکاران پول می دهید. اگر اطلاع پیدا کنیم که تو به آنها پول داده ای انگاه من به سوی تو خواهم آمد.»
از عمق چشمان قهوه ای اش به روبرو نگاه میکند، به نظر میاید از بحث راضی است و تفریح کرده است. وقتی که ارتش اکراین به دونسک حمله کند چه اتفاقاتی میتواند بیفتد؟
- «ارتشی وجود ندارد. اینها فاشیست ها هستند» این جمله را می گوید و سپس شکی باقی نمی گذارد که چه اتفاق میافتد «به دونسک آمدن کار ساده ای است، مشکل برگشتن از دونسک است، آنها نمیتوانند دوباره مادرشان را از نو ببینند».
بیرون از اینجا یک صومعه از قبور آلمانیها قرار دارد، در جلو شهر یک قبرستان دیگری از آنها هست.
مخلوطی از احساس غرور، نفرت و خودکم بینی با هم گره خورده اند. کسانیکه دهه ها خودرا تحقیر شده می یافتند به یک مرتبه قدرت گرفته اند. آنها تصمیم میگیرند چه کسی حق حرف زدن دارد، چه کسی پشت باریگاد قرار بگیرد، چه کسی اجازه حمل اسلحه دارد و چه کسی اجازه حضوردر طبقه یازدهم را دارد و اینکه دونسک بخشی از اوکراین خواهد ماند یا نه.

جواز اسلحه بجای شناسنامه
مدت طولانی است که تصمیم گرفته شده است، یاکوویچ در این زمینه شکی باقی نمیگذارد. رفراندوم یازده می با چه اطمینانی برگزار میشود؟
- «آنچنان مطمئن که شما در اینجا جلوی من نشسته اید، یعنی صد در صد». «این یک کمی ناروشن است و لذا ۹۹ در صد صحیح تر است». بعد از آنکه عملی شد آنگاه با قاطعیت میشود اظهار نظر کرد، ببینیم «به اودسا، به سلاویانسک برگشتی نیست».
برای اینکه شرکت در انتخابات با حداکثر امکان صورت بگیرد میتوان هر سند خوبی را در حوزه انتخابی نشان داد، جواز اسلحه یکی از آنهاست. در این زمینه کوشش لازم است. آنگاه در همان زمان ، فاشیست های «سکتور راست» در لباس پلیس حضور خواهند یافت که شناسنامه های افراد را پاره کنند. وقتی که پای سرگئی لاورف وزیر خارجه روسیه در کار است احتمالأ ماکوویچ در ژنو در سرمیز مذاکرات حضور نخواهد داشت ولی رئیس شورای مشورتی پوشیلین حاضر خواهد بود، او نمیگذارد مدتی انتظارش را بکشند. در سفید مرتبأ باز و بسته میشود. بعداز حدود یک ساعت که ساعت ۹ عصر است ماکوویچ یک بار دیگر به اطاق جلوئی میاید. «شما هنوز اینجا چه میکنید؟» با جواب اینکه پوشیلین به یک مصاحبه رضایت داده، سریع وارد اقدام میشود. او وارد اطاق سفید میشود و سریع باز میگردد و مرا به داخل سالن که دران کنار اطاق منشیگری است راهنمائی میکند.
آین اطاق یک محوطه وسیع مناسب گفتگو است. سریک میز چوبی بلند بیش از بیست نفر جای گرفته اند. فضا کمی تاریک است، با فواصل کوتاه. مردی که موهای سیاه و لباس آبی روشن با کلاشینکوف روی شانه به داخل اطاق میاید و سئوال میکند «آیا شما آماده هستید». بعدأ پوشیلین وارد اطاق میشود.

شورشی در لباس معمولی و سه تلفن همراه
برخلاف ویاچسلاو پونوماریف شهردار خود انتصابی سلاویانسک، فرماندار خلق لوهانسک والری بولوتف، او لباس جنگی به تن ندارد، بلکه یک لباس ابی رنگ و یک پیراهن مناسب آن با راه راه آبی و سفید به تن دارد. این مرد سی و یکساله از همین ناحیه است و درهمین جا در اکادمی ملی در رشته ساختمان و معماری تحصیل کرده است. او دوستانه عذرخواهی میکند. بعد این پدر دو فرزند، سه تلفن دستی خود را که سیاه، نقره ای و سفید رنگ هستند روی میز میگذارد. تلفن سفید بنظر میرسد اهمیت بیشتری دارد چون در حالیکه به تلفن های دیگر جواب نمی دهد ولی به تلفن سفید حتمأ جواب می دهد. و یک بار خبر حرکت نظامی های کیف در خیابان دنه پروپتروسک را از همین راه دریافت می کند.
باز مجددأ با حوصله به گفتگوی سر میز باز می گرددد، شکاف انقدر عمیق است که امیدی به بستن آن نیست. «نمیتوان با کسی در همسایگی زندگی کرد که قصد جانت را دارد». سپس اضافه میکند «با این فاشیست ها». اگربه رای اوعمل میشد یک ملت اسلاو بزرگ ایجاد میشد، با این حال اول باید یک جمهوری کاملأ کوچک بوجود آید که بعدأ خود بخشی از یک جمهوری کاملأ بزرگ بشود؟ پوشیلین جواب میدهد: «آری این رویای من است». ولی مردم باید تصمیم بگیرند.
کمی ازساعت ده گذشته او اطاق را ترک میگوید و بادیگارد او هم دوستانه خداحافظی می کند. چند دقیقه بعد پوشیلین با جمعی بادیگارد از پله پائین میرود. خارج از ساختمان از کنار سنگر لاستیکهای ماشین عبور می کنند و در تاریکی شب ناپدید میشوند. دونسک اوقات ناارامی را می گذراند و پوشیلین هم میداند که هنوز ناآرامی های بیشتری در پیش است. 

منبع: روزنامه ی آلمانی «دی ولت» ۶ مای ۲۰۱۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست