حالا حکایت مرگ عمران صلاحی است
آنکه شادی بخش زبان بود
فرهاد حیدری گوران
•
عمران صلاحی، مرد. همان طور که روزانه هزاران ایرانی می میرند و به سادگی هم می توانند نمیرند. بر این مرگ ها خواه گریه کنیم یا بخندیم باید که اندیشه کنیم. مرگ واقعی آن جاست که مراسمی بر پا می گردد سخنانی ایراد می شود و تمام.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۴ مهر ۱٣٨۵ -
۶ اکتبر ۲۰۰۶
هر پنج شنبه می آمد به درکه و به قول خودش، نفسی چاق می کرد برای مبارزه با آلودگی. در یکی از همین پنجشنبه ها که دود و دم تهران به پناهگاه درکه هم سرایت کرده بود ؛ دیدمش که نشسته زیر درختی در کنار رودخانه، تنها و سر در گریبان.
گفتم: همیشه از این جا بالاتر می رفتی آقای صلاحی!
گفت: تا همین جا هم که رسیده ام فرج بعد از شدت است.
بحث مان از آلودگی هوا به آلودگی نظریه های ادبی و هنری کشید .
گفت: یکی انسداد ریوی و عروقی ایجاد می کند و دیگری انسداد زبانی و فرهنگی.
گفتم: مثلا ؟
گفت: این روزها بعضی ها طوری شعر را بالا و پایین می کنند که آدم هم بالا و پایین می شود .
گفتم: شنیده ام بر آن نقل قول معروف ، تبصره ای افزوده اید؟!
گفت: بله دکتر براهنی می گفت قبل از انقلاب طوری شعرمی نوشتیم که مردم بفهمند و ساواک نفهمد اما قضیه بر عکس می شد ساواک می فهمید و مردم نمی فهمیدند حالا طوری شعر می نویسیم که نه خودمان بفهمیم نه مردم و نه ساواک.
***
عمران صلاحی؛ افزون بر همه کردارها و کنش های فرهنگی اش که حوزه ی گسترده ای را در بر می گیرد زبان طنز را تا جایی که فرصت کرد و توانست، گسترش داد . در آنچه صلاحی نوشته است عنصر طنز فقط محدود به کارکردهای محتوایی نمی شود و به نوعی زبان را هم تماما درگیر خود می کند. از این منظر؛ کاری که او کرده است به کارستان عبید زاکانی و ایرج میرزا در زبان فارسی نزدیک شده و طنینی سرخوشانه در این زبان انداخته است.
"دهم اسفند ۱٣۲۵ در تهران متولد شده ام؛ چهارراه گمرک امیریه. البته نه وسط چهارراه اگر چه گفته اند خیرالامور اوسطها..."
در این سال ها، زبان طنز فراتر از یک ژانر ادبی و زبانی به رسانه ای علیه قدرت تبدیل شده و خاصیت گفتمانی ( discursive ) یافته است. اگر تا دیروز ، طنز و مطایبه صرفا وسیله ای برای خندیدن بود امروز به رسانه ای برای اندیشیدن سرخوشانه بدل شده و به گمانم ریشه های انقلابی تمام عیار را باید در آن دید؛ انقلابی که معطوف به سویه ی دیونوسوسی هستی و خنده و شادمانی است نه صورت آپولویی و گریه و رنج آفرینی. آن ها که با علم و دستک انقلاب کردندحاصل کارشان جز به تراژدی منجر نشد و نمونه ها از این دست انقلابات بسیار است. شعر و نوشتار صلاحی به صورت درونی درگیر با همین سویه شادمانی بخش وجود و زندگی شده و تذکر دوباره لذت نوشتن و آفرینش است . روشنی کلمات او، ظلمت زیستن را دست می اندازد و این رویکرد، انقلابی ترین شکل براندازی بن مایه ها و سوژه های بنیادین قدرت است؛ قدرتی که اهرام ثلاثه ی آن بر گور خنده و شادی بنیانگذاری شده است. ژولیا کریستوا؛ می گوید" پارودی، آغازگاه هر گونه نوشتار اصیل است". رهایی از ملال زبان، همان رهایی از ملال قدرت است که برخی متون کلاسیک فارسی به آن رسیده اند حتی متون عرفانی که علی الظاهر بر شالوده خرد و قال و مقال متافیزیکی بنیان گذاشته شده اند و برخی غزلیات دیوان شمس نمونه تمام عیار آن است. تاویل پذیری کنش طنز آمیز زبان در شعر و ادب کلاسیک فارسی تا به آن جاست که مفسران عرفان باور ، معانی و تفاسیر جدیدی برای واژگانی همچون پیاله، شراب و... استخراج کرده اند که در واقع فقط صورت های نمادین طنزو پارودی را گسترش داده اند!
در ادبیات معاصر فارسی نیز کمتر شعر و داستان موفقی را می توان سراغ گرفت که ساختار و زبان آن با طنز نیامیخته باشد. از "بوف کور" صادق هدایت و "افسانه" نیمایوشیج تا برسیم به "ایمان بیاوریم فروغ فرخزاد"، "دف" رضا براهنی، "ارکستر شبانه..." رضا قاسمی، "جن نامه" هوشنگ گلشیری "و...
***
عمران صلاحی، مرد. همان طور که روزانه هزاران ایرانی می میرند و به سادگی هم می توانند نمیرند. بر این مرگ ها خواه گریه کنیم یا بخندیم باید که اندیشه کنیم. مرگ واقعی آن جاست که مراسمی بر پا می گردد سخنانی ایراد می شود و تمام.
|