یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دموکراسی بورژوایی، دموکراسی کارگری
۱. دموکراسی در مسلخ کلوب ‌رم


محمد قراگوزلو


• وسوسه ی تدوین و انتشار این مقالات مدت ها بعد از چاپ کتاب "فکر دموکراسی سیاسی" در ذهنم شکل بست. زمانی که مجلد دوم کتاب - که به تبیین "دموکراسی کارگری "اختصاص یافته بود - مجال نشر نیافت. با این حال هر آینه در صدد بودم که این یادداشت ها را تنظیم و منتشر کنم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٨ خرداد ۱٣۹٣ -  ۲۹ می ۲۰۱۴


در آمد
وسوسه ی تدوین و انتشار این مقالات مدت ها بعد از چاپ کتاب "فکر دموکراسی سیاسی " در ذهنم شکل بست. زمانی که مجلد دوم کتاب - که به تبیین "دموکراسی کارگری "اختصاص یافته بود - مجال نشر نیافت.با این حال هر آینه در صدد بودم که این یادداشت ها را تنظیم و منتشر کنم. و راستش علاوه بر فرصت دنبال بهانه یی می گشتم. نخستین بهانه زمانی به دست من داده شد که چپ پست مدرن به زعامت اسلاوی ژیژک ترهاتی را سر هم بندی کرد که بر مبنای آن از یک سو بمب های آمریکایی و فرانسوی در افغانستان و عراق و لیبی را مبشر "دموکراسی" می خواند و "جنایت" خمرهای سرخ را زیر چشم سوسیالیست های ارتدوکس می نشاند. برای این چپ پسامارکسیست انتخابات همیشه منشا تحول مثبت بوده است. جنبش سبز و همسویی ژیژک با عصیان خرده بورژوازی و نگرانی از "سقوط گربه" این دغدغه ها را به نمایش نهاد.سوی دیگر ضد "امپریالیست" هایی ایستاده اند که با حماس و حزب الله و مقتدا صدر تداعی می شوند و مواضع سیاسی شان بی شباهت به نئوکنسرواتیست های وطنی نیست. اینان در تقابل با پسامارکسیست ها بمب های ناتو را لکه دار کردن حیثیت دموکراسی می دانند.چامسکی یک نماد این تفکر است و پتراس نماینده ی دیگر آن. به سوریه که می رسیم یک سو کنار داعش و ارتش آزاد می ایستد و سوی دیگر کنار بشار. در اوکراین یکی از غرب و ناتو و فمن دفاع می کند و دیگری از شرق و روسیه.باری انتخابات در اکراین ،ظهور یک جریان ارتجاعی پروغرب در کنار حمایت 5 میلیارد دلاری ایالات متحد از "ترویج دموکراسی" ،انتخابات تهوع آور اتحادیه ی اروپا و دست بالا یافتن جریان های فاشیستی – مانند فران ناسیونال مارین لوپن در فرانسه- انتخابات مصر و تونس و لیبی و موارد مانسته به آن ها در ایران و.... بار دیگر نشان داد که دموکراسی پارلمانی چه پدیده ی فاسدی است. همه دیدند که چه گونه از درون پروژه ی دموکراتیزاسیون روال کار هانتینگتونی دوم خرداد احمدی نژاد عروج کرد و همه دیدند که چه سان "دموکراسی عدالت پرور و مردم سالار" احمدی نژاد حکم به صعود نئولییرالیسم دیگری از جنس اعتدال و تدبیر و امید داد.این انتخابات بسیار "دموکراتیک" و عاری از تقلب اخیرا در همزیستی مسالمت آمیز دوم و بیست و دوم خرداد؛ با یک مناظره در تله ویزیون بی بی سی پیرامون "دموکراسی و سرمایه داری و بازار آزاد" توام شد و زمانی که نماینده ی چپ دموکرات در کمال بی انصافی و بدون کم ترین شناخت سیاسی لنین را در کنار رهبر دلقک کره شمالی گذاشت و به شکلی نامفهوم از این نکته سخن گفت که " دموکراسی برای لنین یک هدف نبود"، به این جمع بندی رسیدم که این سلسله مقالات را منتشر کنم. با این تذکر که دموکراسی از بیخ و بن یک هدف نیست. دموکراسی به عنوان یک ساز و کار و ابزار حکومتی تعابیر مختلفی دارد و چنان که در جمع بندی این مباحث به تفصیل تشریح خواهم کرد کمون پاریس عالی ترین شکل دموکراسی مدرن را عملی ساخته و حزب لنینی کامل ترین سازمان سانترالیسم دموکراتیک را نماینده گی کرده است. مضاف به این که اگر دولت ابزار سرکوب و وسیله ی حکمرانی طبقه ی حاکم است در نتیجه دموکراتیک ترین دولت های اروپایی نیز در واقع دیکتاتوری طبقه ی بورژوازی را نماینده گی می کنند. لت و پار کردن معترضان به افزایش سن بازنشسته گی در مهد دموکراسی پارلمانی(فرانسه) و تعرض خونین به دانشجویان معترض به افزایش شهریه ها در انگلستان به تنهایی و تهاجم عنان گسیخته ی پلیس به معترضان سیاست های ریاضتی در پرتغال و اسپانیا و یونان و ایتالیا به عنوان فاکت هایی که هنوز در صدر اخبار هستند به ساده گی نشان دهنده ی بی پایه گی بحث هایی است که از یک سو می کوشد جنبه ی ترقی خواهی و دموکراتیک دو قرن پیش لیبرالیسم را حفظ کند و از سوی دیگر بر چهره ی درخشان مارکسیسم ارتدوکس خط بکشد و آن را موذیانه با چین وارثان دنگ شیائوپینگ و شوروی میرات داران دادگاه های خونین تداعی کند. از این لوس بازی هم بگذریم که با وجود همه ی نقدهای وارد و ناواردی که به دوران استالین وارد هست قیاس آن برهه با کره ی شمالی مهملی است که مرتب تکرار می شود.در جهان ما گروه های "خیریه و دموکراسی خواهی" همچون بنیاد ملی برای دموکراسی (NED)موسسه ی جامعه ی باز (OSI) موسسه ازاد جمهوری خواه (IRI) و خانه ی آزادی به همراه مراکزی همچون سولیداریتی سنتر از صبح تا شب مشغول ترویج و گسترش "دموکراسی" هستند! احزابی مانند فران ناسیونال فرانسه و اسوبودای اکراین و جنایاتی نظیر روس کشی در اودسا و کارگر کشی در معادن – از خاتون آباد ایران تا سومای ترکیه- ره آورد همین "دموکراسی" ها هستند. در نتیجه بد نیست یک بار دیگر و از زبان و بیانی دیگر با این "موهبت آسمانی " سرمایه کلنجار رویم.
این توضیح نیز لازم است که عنوان این مجموعه مقالات از یک رساله ی لنین اخذ شده!


سراب دموکراسی در کلوب‌رم
نخستین دهه ی آخرین سده ی هزاره ی دوم شاهد ظهور غول هایی بود که بالش آنان کم و بیش تا نیمه های این سده پایید و حَسَب شواهد بسیاری که به چند نمونه ی آن در ادامه اشاره خواهد شد حضورشان در عرصه های مختلف اجتماعی (سیاسی، اقتصادی فرهنگی) به تدریج چندان کم رنگ گردید، که از این فرایند می توان ذیل میرش عصر غول ها و زایش دوران کوتوله ها سخن گفت. همین مولفه در حوزه ی روابط بین الملل و تبیین سازوکارهای حیطه ی دولت – ملت (1) باورپذیر است.
سده ی بیستم که با شکل بندی تحولات عمیق موسوم به انقلاب سوسیالیستی آغاز شده بود، با فروپاشی تمام دژهای اردوگاه آن پایان یافت. پایه های نظری بلشویسم که - به قول جان‌رید – در عرض ده روز دنیا را لرزانده بود، (2) از یک منظر کم تر از یک دهه دوام آورد.زمانی که انقلاب پیروزمند اکتبر در مسیر انتقال طبقاتی از بورژوازی عظمت طلب روس به پرولتاریا با چالش های جدی مواجه شد زمینه های شکست نیز بستر سازی شد. زمزمه های ایجاد تردید در مبانی اصلی مارکسیسم لنینیسم که به طور مستقیم پایه های اندیشه ی ”دیکتاتوری پرولتاریا“ را هدف می‌گرفت در سال 1923 شنیده شد. زمانی که تاتار اوف (عضو کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی) در جریان کنگره یی که در شهر تفلیس برگزار شده بود به صراحت گفت:”راه انقلاب جهانی از مسیر دیکتاتوری پرولتاریا عبور نمی کند. این راه از طریق آزادی کشورهای تحت سلطه تحقق خواهد یافت“ نه فقط زمینه های بازگشت بورژوازی را چشمک زد، بل که زمین های نضج گیری آموزه ی ”راه رشد غیرسرمایه داری“ را نیز آبیاری کرد تا نیکیتا خروشچف بتواند اندک زمانی پس از مرگ استالین و تیرباران بریا در جریان برپایی کُنگره ی بیست و بیست و یکم حزب مادر اندک بقایای بلشویک رسته از خون بازی دوران "سوسیالیسم در یک کشور" را تصفیه کند. تاتار اوف و هم اندیشان او معتقد بودند که ”دیکتاتوری پرولتاریا“ به واقع ”دیکتاتوری بر پرولتاریا“ست. زمانی که او این آموزه را فریاد می کشید هنوز تروتسکی ترور نشده بود و تصور فروپاشی آن چه که دزرژینسکی در K.G.B به وجود آورده بود و بازمانده گان اش موفق شده بودند "روشن فکران" ناراضی را به ستون های چنان تشکیلات مخوفی بدوزند که امثال پاسترناک و سولژنیستین تکرر ادرار و لکنت زبان بگیرند، نه فقط غیرممکن که محال می‌نمود. هنوز میخاییل شولوخوف تن و جان‌اش را به آبی ”دن‌ آرام“ نزده بود. هنوز یاد و خاطره ی کلیم سامکین گورکی در گولاک ها نماسیده بود و هنوز فوتوریسم مایاکوفسکی می توانست با اردنگی پوشکین را از کشتی شعر و ادبیات بیرون اندازد. همه ی آن حوادث از بلشویسم شاد و بالنده ی لنینی تا رویزیونیسم چروک خروشچفی فقط 75 سال ماند تا به تلنگر گلاسنوست و پرسترویکای گورباچفی فرو بریزد. عصر غول های اردوگاه سوسیالیسم روسی به نیم سده هم دست نداد، تا پس از فروپاشی نوبت کوتوله‌ها برسد. لنین و تروتسکی جای خود را به کوتوله ها دادند. کارگران بلشویک که پوزه ی 14 دولت امپریالیستی را به خاک مالیده بودند رفتند و نوبت به مهندسان خرده بورژوایی رسید که در برابر بوروکراسی منحط حزبی تا زانو خم می شدند و در ازای دستمزدی که متوسط آن دست کم 7 برابر دستمزد کارگران بود تانک های بهار پراگ را روغن کاری می کردند و برای میلان کوندرا سوژه می ساختند. اندک زمانی که سنگ ریزه های دیوار برلین نیز به یغما رفت و چائوشسکو طعمه ی گرگ های ناتو شد نخستین سئوال آلترناتیو سازان سوسیال دموکرات این بود: آیا مارکسیسم ”هدیه ی زهرآلودی“ بود که به جوامع تحت سلطه القا شد تا پرولتاریا با ترفندهای امثال مک کارتی در ایالات متحده ی آمریکا قربانی سرمایه داری شود؟ آیا با فروپاشی سوسیالیسم روسی و پایان دوران دولت های تک حزبی در پیمان ورشو عصر تازه یی از دموکراسی های لیبرال آغاز شده است؟ آغاز این”پایان تاریخ“ – به تعبیر فوکویاما – به چه برهه یی باز می گردد؟ از سال 1960 و متعاقب استالینزدایی؟ پس از پایان دوران جنگ سرد و درهم شکستن پیمان ورشو و سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پایین کشیدن مجسمه ی لنین از میدان سرخ مسکو؟ آیا جهان به اعتبار گزارشی که نطفه های آن در کلوب رم شکل بسته است پس از سوسیالیسم وارد دوره ی جدیدی از نوسرمایه داری و یا به قول هورکهایمر "پساامپریالیسم" شده است؟ آیا عبور از نظام فئودالی (970 لغایت1270م) گذار از سرمایه داری مرکانتلیستی (1440تا1700 م) و سپری کردن نظام سرمایه داری صنعتی (1730 تا 1929) و فرا پشت نهادن سوسیالیسم روسی، جمله گی افسانه، خواب یا هذیان بوده است؟ ترهات تافلر که می کوشید ماتریالیسم تاریخی مارکس را با یک سری نظریه های سطحی مدیریتی جای گزین کند مدعی می شد که "تمدن کشاورزی، (3) هشت هزار سال قبل از میلاد آغاز شده و تا پایان قرن هفدهم پاییده است. نماد این تمدن هنوز کج بیل است که تامین کننده ی منابع کشاورزی است. به نظر او پس از سرآمدن عصر طولانی تمدن کشاورزی نوبت به تمدن صنعتی (4) رسیده است تمدنی که در حد فاصل سال های1750-1650 با نیروی بخار شروع شده و کم و بیش 300 سال طول کشیده است. نماد چنان تمدنی خط مونتاژ و نیروی کار ارزان و تولید انبوه است. و سرانجام اینک زمان حاکمیت گفتمان تمدن دانایی (5) است." (الوین وهایدی تافلر، 1376، صص: 5-2) تمدنی که دنیای آینده را تحت سیطره ی خود خواهد گرفت و با چند پدیده قوام می یابد. از جمله: منابع انرژی متنوع و احیاپذیر، روش‌های تولیدی که خطوط مونتاژ اغلب کارخانه ها را منسوخ و بی مصرف می‌سازد، خانواده ی جدید و غیرهسته‌یی، کلبه ی الکترونیک شاه راه های ارتباطی، قواعد رفتاری جدید فراتر از تراکم انرژی و تمرکز پول و قدرت و فربه تر از هم سان سازی و هم زمان سازی .... به موجب این پارادایم در جهان آینده دموکراسی فراگیر خواهد شد و در انحصار مولفه هایی همچون اطلاعات و نوآوری، مدیریت، فرهنگ، تکنولوژی پیش رفته، نرم افزار و تعلیم و تربیت، آموزش، مراقبت پزشکی و خدماتی مالی در خواهد آمد. آیا پذیرش تحقق چنین پارادایمی به مفهوم نفی و انکار فراگرد پنج گانه ی طبقات به هم پیوسته یی است که کارل مارکس پیش بینی کرده بود؟ آیا آن چه که تافلر گفته است تصویر یا روی دیگری است از گزارش کارِکلان کلوب رم؟ گزارشی که متعاقب گردآیش و هم اندیشی صداندیش مندِ و حافظ منافع دموکراسی لیبرال الگویی را رقم زد که در نهایت قرار بود به ”استقرار یک نظام جهانی“ بیانجامد. نظامی که به تعبیر آنان ”در حال تکوین“ بود و از شکل گیری نظام اقتصادی جدیدی به منظور ایجاد یک نظام ” کلی توزیع منابع“ یاد می کرد.( قابل توجه بیننده گان برنامه ی پرگار بی بی سی ویژه ی "دموکراسی و بازار آزاد و سرمایه داری"). ” نظم اقتصادی جدیدی که به قصد ایجاد یک نظام کلی توزیع منابع در شرایط بحران جهانی“ (بحران انرژی غذا و مواد اولیه) می توانست – می بایست – شکل ببندد. آیا نظم اقتصادی مورد نظر کلوب همانی پارادایمی است که در استراتژی ” نظم جهانی نو“ – که در ایران معاصر به غلط "نظم نوین جهانی" ترجمه شده است – از سوی نومحافظه کاران آمریکایی تئوریزه شده است؟
گزارش اول کلوب رم در سال 1968 و کم و بیش 25 سال پیش از سقوط سوسیالیسم روسی با هفتاد کارشناس تدوین شد. این نکته را برخلاف تصور حسین ملک ”فضول ها که در این دنیا زیاد اَند به ما نمی گویند“ (حسین ملک، 1358، ص30). کارشناسان کلوب مدل تئوری سازی های خود را از آکادمی تکنولوژی انستیتو ماساچوست (MIT) اخذ کرده بودند. مرکزی علمی که به انستیتو هودسن مانسته است. این دومی را ”هرمن کان“ با همکاری دانیل بل اداره می کرد و شرح داده های متدولوژیک اش بر مبنای نمودار ترسیم شده، در کتاب ”سال 2000“ آمده است. در این گزارش از دنیای هم بسته – میان آمریکا و شوروی – سخن رفته است که خوش آیند و کامیاب است و در آن تسلیحات به قدر کافی کنترل شده است و میزان شور و مشورت در بین کشورها تا اندازه ی کافی بالا است و هماهنگی سیاسی و حتا هم بسته گی بین تمام یا تقریباَ تمام قدرت-های بزرگ و کوچک وجود دارد و ممکن است دو شکل به خود بگیرد:
• بر اساس تثبیت وضع موجود.
• بر اساس رشد و هم کاری ـ (مندرج در صفحه ی 320 کتاب ”سال 2000“ به نقل از پیشین، ص31)
اشتباه نشود. در آن تاریخ و زمانی که صاحب نظران MIT و طراحان مهندسی تفکر در کلوب رم مشغول تنظیم صورت بندی جهان آینده بودند، هنوز نه از مارشال مک لوهان خبری بود، و نه دنیای مجازی متاثر از تکنولوژی اطلاعات نظریه ”دهکده ی جهانی“ را در حوزه ی مباحث روابط بین الملل مطرح کرده بود و نه سر و کله ی نلسون مک کال (جانشین مک لوهان در دانشگاه تورنتو) پیدا شده بود. اگر چه کتاب شبه داستانی 1984 جرج ارول در شبیه سازی "جنایات" استالین، در حال شکل-گیری بود و آرتورکویستلر – این نماد ضدیت با سوسیالیسم- کتاب ”ظلمت در نیمروز“ را منتشر کرده بود و آلدوس هاکسلی طرح اصلی کتاب ”دنیای قشنگ نو“ را درانداخته بود، اما واقعیت این است که جهان پس از جنگ جهانی دوم و فربه شدن سرمایه داری ایالات متحده و به ویژه پس از استالینزادیی روس ها وارد برهه ی متفاوتی گردیده بود که افزایش خودمختاری رای به مرگ غول   ها می داد. از همان هنگام پیدا بود که عصر غول ها به پایان رسیده است و دنیای قشنگ نو دیگر قرار نیست روزولت و استالین و چرچیل و هیتلر و موسولینی دیگری را تجربه کند. آنارشیست های باکونینگرا در حال خفه شدن بودند. نفس های انقلاب فرهنگی مائو – چوئن لای به شماره افتاده بود و خاطره ی سن سیمون و پرودون و مارکس از سوی سردمداران و نخبه گان بورژوازی نئولیبرال و هیات حاکمه ی سرمایه جهانی به عمق بایگانی های تاریخ فلسفه فرو رفته بود. براساس اهداف راه بردی گزارش دوم بخش های دیگری از تغییرات ارگانیک در سه مولفه ی خاص در حال پی گیری بود:
• سستی و فروریزی همه ی دژهای جنبش کمونیستی در شوروی و چین و آلبانی و کل کشورهای پیمان ورشو تا کوبا و همه ی مناطق آمریکای لاتین که از چپ غیر کارگری تاثیر پذیرفته بودند.
• گسست اخلاق دموکراتیک و پی ریزی نئولیبرالیسم سیاسی.
• تشکیل اروپای واحد(اتحادیه ی اروپا) در کنار ایالات متحد.
نکته ی جالبی که در بخش های مختلفی از کتاب 2000 هرمن کان آمده استفاده از اصطلاح ترکیبی ”دنیای هم بسته“ به جای ”جهانی شدن“ است. دنیایی که به زعم اعضای کلوب رم قرار بود بر اساس رشد و توسعه و هم کاری گِرد شود. کمی توجه کنید:
”در دنیای هم بسته، کشورهای غنی و فقیر به جای این که از هم جدا باشند، متحدند و سازمان های بین المللی که به هم کاری های مالی، کومک های فنی، تجارت و دفاع می پردازند، تعدادشان افزایش می یابد. به علاوه کوششی موثر و به اندازه ی کافی هم-آهنگ [میان شوروی و آمریکا] برای توسعه ی ”جهان سوم“ به عمل می آید که موفق است. [تا این کشورها به جهان دوم ارتقا یابند]. اعم از این که این موفقیت ناشی از کومک های فنی باشد و یا انرژی و انضباط کشورهای در حال رشد. در هر حال وضع این دنیای دوم [فرضی] خوب است و روابط سالم و سازنده ی کافی با دنیای رشد یافته دارد. در این پیش بینی آهنگ اقتصاد جهانی چنان است که عدم رضایت سیاسی را به کلی کنار زده است. تقاضاها و امیدهای دنیای سوم نه فقط ارضا شده-اند بل که این احساس غالب است که تطور ممکن است و حتا محتمل است و از این هم بهتر این که کشورها عاقلانه برای رسیدن به این هدف هم کاری می کنند. در این دنیا [به قول هاکسلی ”دنیای قشنگ نو“ یا به تعبیر ارول ”دنیای 1984“ و به گزارش هرمن ”دنیای2000“ کمونیسم بیشتر به عنوان یک محمل نوسازی اقتصادی تلقی می شود تا یک باور سیاسی تا جایی که این کمونیسم خود تبدیل به یکی از اشکال مختلف رقابت اقتصادی می شود و تسکین می یابد.“ (همان 37)تاکیدها از من است. و نگفته نگذرم که لابد نماد و نماینده ی این کمونیسم امثال ژیژک و نگری و هارت و والرشتاین هستند. یکی دل بسته ی سبز است و دیگری به دعوت بنفش به مجمع تشخیص مصلحت رفسنجانی قدم رنجه می کند و آن یکی احمدی نژاد را نماینده ی فرودستان جنوب و حاشیه ی شهر جا می زند و دیگری نظریه های قلابی مولتی تود و امپایر را به جای طبقه ی کارگر و امپریالیسم قالب می کند. مارکس مدرن این کمونیسم هم لابد توماس پیکتی است!مصیبت را بنگر!
انصافاً پیش بینی صاحب نظران کلوب رم – در غیاب غول های سیاسی - در تمام عرصه های پهناور بلوک چپ تحقق یافته است. چین با هواگوفنگ و جیانگ زمین – و دی روز با مدیریت بروکراتیک هوجیانگ تائو تبدیل به مهم ترین قطب رقابت اقتصادی جهان سرمایه داری شده است و رشد اقتصادی خود را دو رقمی کرده است. روسیه از طریق مراکز عظیم انرژی و باج گیری درهای باز اقتصادی را به روی نظام احیا شده ی سرمایه داری گشوده است و تنها هدف رقابت موجود با ایالات متحده‌ی آمریکا – از منظر روس‌ها – کسب سود بیشتر است. در صفحات مختلف ”کتاب 2000“ سیمای چنین وضعی به خوبی ترسم شده است. تامل کنید:
«در دنیای سوم [منظورشان کشورهای آسیایی و آفریقایی عقب نگه داشته شده و یا همان"جهان سوم" است] کم تر کشوری یافت می شود که آگاهانه انقلابی باشد و اغلب از نظرگاه حکومت و حزب شوروی که ”محافظه کار“ و ”دارا“ است دچار انحراف ”چپ گرایی“ یا ” بچه گانه“ شده و این صفحات مخصوصاً در مورد کشورهای فقیر و فاقد منابع – که قادر به رشد و توسعه نیستند – صدق می کند. چین ممکن است هنوز دچار اختلالاتی شود، لیکن پیش بینی می شود که در این حال مرحله ی انقلابی مهاجم را پشت سرگذاشته است و با جهان عملی و نه الزاماً تئوریک آشتی کرده است [با سرمایه داری آشتی کرده است]. حکومت شوروی [منظور دوره ی برژنف است] هنوز یک اولیگارشی است که توسط حزب کمونیست هدایت می شود ولی این حزب بیش از پیش جنبه ی مشورتی به خود می گیرد.» (همان)
شگفت این که تمام مباحث زمانی مطرح شده است که هنوز گورباچف لیسانس خود را نگرفته بود و استالینگراهایی همچون گنادی یانایف – که به محض عزیمت گورباچف به کریمه در سال 1992 به کومک رییسK.G.B طرح کودتایی ناموفق را سازماندهی کردند- هنوز به عضویت حزب رویزیونیست مادر درنیامده بودند. هرمن کان ادامه می دهد:
«برنامه های جاه طلبانه ی رشد و توسعه و عمران که توسط جامعه ی جهانی به موقع اجرا گزارده شده است، در اثر قراردادهای تجارت آزاد و بازار مشترک آمریکای لاتین و آفریقا و آسیا به نتایج مطلوب می رسد. ژاپن نقش فعالی به عنوان راهنما و بانک عمران کشورهای آسیایی بازی می کند. و نیز مانند دنیای قبلی فقر در کشورهای روسیه ی اروپایی و سواحل شمالی مدیترانه از بین رفته است. خطوط اصلی این دنیا عبارت است از: هم کاری اقتصادی موفقیت آمیز و یک احساس کلی موفقیت در پیشرفت وجود دارد که در آن سیاست و ایده‌ئولوژی خوشبختانه تحت نظارت اقتصاد و ارزش های عقل و انسانیت قرار گرفته است. [منظور لیبرالیسم سیاسی حاکم بر اقتصاد سرمایه داری است]. در عین حال دنیای عقب مانده به میل قبول می کند که برای سود عاقلانه و معتدلی کار کند و از آن راضی باشد. چرا که آیِنده برای او درخشان می نماید.» (همان)
به نظر حسین ملک نه فقط ”هرمن کان هوش مندتر از آن است که تنها به این امکانات خوش آیند بس کند، بل که کارهای ایشان و موسسه ی هودسن و نظایر آن، الهام بخش سیاست خارجی و نظامی و حتا سیاست خارجی آمریکاست و نیز به یاد آوریم که گویا آمریکا اینک ”جلوه ی والای تحقق روح“ هگلی است و این بدان معنا است که: «دیگر اقوام اگر هم استقلالی دارند از صحنه ی تاریخی برکنارند و ماده یی در اختیار قوم برتر و ایالتی از این ابرقدرت“. در چنان شرایطی [اوضاع دهه‌ی 60 بعد از جنگ دوم جهانی] و با یک چنین ایده یی است که استراتژی بزرگ آمریکا به آینده می نگرد. در این ”استراتژی برای فردا“ که دیگر جهانی نیست، بل که آمریکایی است، شرایط سلطه ی آمریکا و موقعیت آن نسبت به سایر اقوام چه گونه است؟»
(حسین ملک، 1358، ص38)
بحران وال استریت علی الحساب از دامنه ی این شرارت کاست اما وقایع اکراین نشان می دهد که با وجود تحدید قدرت اقتصادی آمریکا تلاش برای تحقق "استراتژی فردا" هنوز بلاوجه نشده است.

ما خواهیم کوشید جریان نقد و بررسی موضوع دموکراسی و نسبت های آن به آموزه های جهانی شدن را در متن سوال پیش گفته مورد ارزیابی دقیق قرار دهیم. اما فی الجمله با ترسیم سیمای کلی” شجره‌النسب کلوب رم“ نگاه خود را معطوف مقوله دیگری می کنیم که البته آن سوی سکه ی ”کتاب 2000“ قلمداد تواند شد.

ادامه دارد....   
تهران. 8 خرداد 1393
29 مه 2014

محمد قراگوزلو
QhQ.mm22@Gmail.Com


منابع:
(حسین ملک، 1358، ص38)

پی‌نوشت ها

1.state – Nation
2. حکایت "ده روزی که دنیا را لرزاند" روایتی است از آخرین روزهای منجر به پیروزی انقلاب اکتبر 1917 از زبان جان رید.
3.Agrain Civilization
4.Industrial Civilization
5.Knowledge Civilization
6. IT


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست