غیرمتعهدهای متعهد علیه جهانی شدن
نیکروز اولاداعظمی
•
برخی از کشورهای عضو عدم تعهد منجمله ایران و کوبا باسیاست های رسمی و عملی خود متعهد میگردند که در جهان به شدت بهم پیوسته با علم کردن مبارزه باصطلاح ضد امپریالیستی و "استقلال طلبانه" و بدون ارائه آلترناتیو معقول، به تنش هایی در سطح جهان دامن زنند. حمایت رهبری کوبا از فعالیت های مشکوک هسته ای ایران در همین چهار چوب قابل تفهیم است و این نقض حقوق بشر جهانی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۵ مهر ۱٣٨۵ -
۷ اکتبر ۲۰۰۶
از هنگام تشکیل جنبش کشورهای عدم تعهد تا کنون بیش از چهل سال می گذرد. این جنبش بطور کلی در دو فضای متفاوت سیاسی و عقیدتی در جهان، در دو دوره مختلف، موجودیت خود را به بوته آزمایش گذاشته و می گذارد.
۱- دوره دو قطبی بودن جهان که شرق و غرب با ابزار سیاسی جنگ سرد رو در روی یکدیگر قرار گرفته بودند
۲- دوره تحولات شگرف و خیره کننده بشر در عرصه های انقلابات فکری و تکنولوژی
انگیزه اصلی شکل گیری این جنبش حفظ " استقلال" و تعهد نداشتن به قدرت هایی همچون شوروی و امریکا بازگو می شده است، در حالیکه همان دوره یعنی در بدو تشکیل، بسیاری از کشورهای عضو این جنبش هم به اقتصاد سوسیالیستی نوع شوروی و هم اقتصاد امپریالیستی امریکا متمایل بودند
قائدتأ باید منظور از "عدم تعهد" این بوده باشد که هیچ یک از آنها خود را موظف به بستری از قید و بند ها ندانسته و مسیر خارج از چهاچوبهای دو قطب قدرت را طی میکرده اند، یعنی " استقلال" و مستقل بودن از این دو قطب، سیاستی بود که در دوره جنگ سرد از سوی غیر متعهدها مطرح شد. اما همانگونه که شاهدش هستیم به دلیل ملاحظات تحکیم شدهی روند مناسبات اجتماعی جهانی وپیوستگی و نیازهای متقابل در این عرصه فراخ همگانی، جنبش عدم تعهد را از کارایی مشخص در زمینه " استقلال" کشورهای عضو، سترون ساخته و نوزاد قبل از تولد در جنین سقط شد.
موضوع اصلی این سطور مربوط است به مفهوم استقلال در دوره هزاره سوم و به قول آنتونی گیدنز دوره مدرنیته متأخر. اگر بخواهیم باز نگری ای را از استقلال در دوره اولیه شکل گیری کشورها و تا دوره جنگ سرد ارائه کنیم، همین نکته بس که، در دوره اولیه با تشکیل دولت و موجویت یافتن ارتش ملی و همجنین تبدیل سرحد به مرزهای رسمی و ترسیم آن درنقشه جغرافیا، کشورهای مستقلی پا به عرصه وجودی خود گذاشتند که در روند های بعدی تا دوره جنگ سرد و امروز در عصر جهانی شدن، تکامل یافته، قوام و تحکیم می یابند. در اینجا باید متذکر شد که دولت ویا ارتش ملی و رسم خطوط مرزها به هیچ وجه نفی وجود کشورهای مستعمره تفهیم نمی گردد، زیرا ضربات خرد کننده استعمار در دهه های پیشین نسبت به جهان معروف به جهان سوم که بخشأ تحت مستعمره قرار داشته اند بر کسی پوشیده نیست اما، مقصود من در همین چهارچوبه کارکرد دولت و ارتش و مرزهای متعین اولیه مراد است، تا قیاسی باشد به عصر حاضر یعنی دوره مدرنیته و جهانی شدن که در آن بسر می بریم.
جنبش عدم تعهد از درون کوران مبارزه میان کشورهای استعماری و تحت مستعمره به مقبولیت روزگار خود درآمد و از کنار آتش در حال گر گرفته جنگ سرد و پایان آن و تا دوران کنونی گذر کرده و امروز با تشکیل اجلاس اخیر خود در کوبا مهر تأیید می زند بر ادامه سیاست های پیشین و از نظر برخی از رهبران کشورهای این جنبش همچون احمدی نژاد و فیدل کاسترو جهان بر پایه و شالوده های همان ایده ها و چارجویی های پیشینیان استوار بوده و انگاری آب از آب تکان نخورده است.
کشورهای بانی این جنبش که بخشأ افکار سوسیالیستی را پی می گرفتند، نظیر کوبا و هندوستان، در حال حاظر شرایطی را سپری می کنند که از زوایای متفاوت می بایست قیاس گردند؛ کوبای سوسیالیستی با حاکمیت ایدئولوژی از نوع دیکتاتوری پرولتاریا و به قیمت فقر و فلاکت و اقتصاد بی رمق و رونق، یار و غمخوار دیکتاتور های از نوع حکومت اسلامی ایران گشته و از فعالیت هسته ای مشکوک این جمهوری تحت پوشش مبارزه ضد امپریالیستی به دفاع بر خواسته و از آنها مدافعه می نمایید و هندوستان در شاهراه ترقی و پیشرفت در دو زمینه مهم و حیاتی یعنی رشد اقتصادی و دموکراسی گام های جدی بر می دارد.
در دنیای به شدت وابسته بهم و دستاوردهای بزرگ تکنولوژی که شکوفایی اقتصاد را به دنبال آورد، دو حکومت ایدئولوژیک و تئوکراتیک کوبا و ایران هر چه بیشتر خود را از صحنه سیاسی و پیشرفت جهانی شدن دور نگاه داشته و به قهقهرا کشیده می شوند در حالیکه برخی دیگر از اعضاء این جنبش و در رأس آن هندوستان خود را به دنیای تمدن مدرنیته از طریق باز سازی اقتصادی و پیشرفت دموکراسی، متصل می سازند.
آن دو کشور جهان را همچون مانند گذشته ( دوران جنگ سرد ) می نگرند و بر این اساس سیاست گذاری می کنند تا مبادا باصتلاح به استقلال شان لطمه وارد آید ، هندوستان جهان را بگونه ای دیگر یعنی بهم پیوسته و تنیده شده می انگارد و بر این اساس سیاست اتخاذ می نماید. دو کشور مذکور بر طبل توخالی مبارزه ضد امپریالیستی و جنگ علیه امریکا را می کوبند، در حالیکه هندوستان با ضرورت درک همه جانبه مسائل جهانی سیاست آشتی جویانه را پیش می برد.
در سیاست داخلی؛ هر دو کشور سرکوب دگراندیشان را به اجرا در می آورند و با امکان پیدایش نگره دیگر گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند و از سکولاریسم به مثابه حاکمیت بدون دین و ایدئولوژی، مانند" جن از بسم الله می هراسند. رئیس جمهور ایران خطاب به دانشجویان می گوید نسبت به سکولاریسم انتقاد نکنید آن را بکوبید( نقل به معنی)، رهبر کوبا آقای فیدل کاسترو در دوران نقاهت بدلیل کهولت سن، نیز نگران از دست دادن جا و مقام چهل ساله خود است وحتی حاظر نمی شود تا سمت خود را به برادر رائول تفویض نماید. هر دو رئیس جمهور از رسوخ و نفوذ سکولاریسم مدرنیته در میان محافل روشنفکری و صاحبان اندیشه کشور خود بیمناک و در هراس دائم اند.
بنابراین هر دو کشور عضو عدم تعهد در سیاست داخلی خود سرکوب دگراندیشان و مجاز ندانستن آنها در فعالیت های سیاسی و سایر فعالیت های اجتماعی و در این راستا، جهت گیری نقض حقوق بشر را سر لوحه حکومت خود قرار داده و در سیاست خارجی راه انزوا، وبسیاری موارد دیگر، عملأ در جهت بحران آفرینی با ملل دیگر به منظور حفظ بقای خود و قدرت بی شائبه تلاش می کنند.
به یک کلام هر دو حکومت انقلابی تحت لوای" مبارزه علیه امپریالیسم" خصوصأ "امریکای جهانخوار" کشورشان را به جهنمی تبدیل کرده اند که ارمغان و دستاوردهایش جز فقر و فلاکت و انواع بیماری های اجتماعی و آسیب های روحی و روانی و بسیاری معضلات دیگر، نبوده است. کلام زیبای کارل پوپر بر گرفته از کتاب "جامعه باز و دشمنانش" اینجا مصداق پیدا می کند که گفت "اختلاف ما با رادیکال ها و مهندسی سرابگرای اجتماعی در روش است و نه در آرمان ها، ما مدعی هستیم که نسبت به آرمان های بلند بشری بسیار پایبندتر و معتقدتریم و اختلاف ما با آنها بر سر روش است و نه آرمان، آنها وعده می دهند که عرش برین را بر فرش زمین خواهند گسترانید لیکن با روشهای خود جهنمی می سازند که زیستن در آن ناممکن می شود"
● تأثیر جهانی شدن در سیاست ها؛
جهانی شدن یعنی بهم وابستگی پیوسته و متواتر کشورها و ملل به یکدیگر ، این بهم وابستگی چند جانبه اما تا حدی مکمل هم اند و مسائلی از قبیل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را شامل می گردد. برای درک بهینه این وابستگی، کافی ست در نظر آید که، اگر حتی کشور دور افتاده ای در دنیای امروز دچار بحران اقتصادی گردد سایرین از تأثیر منفی آن در امان نخواهند بود. در زمینه های اجتماعی و سیاسی نیز وضع به همین منوال است، دامنه بحران سیاسی ناشی از فعالیت هسته ای جمهور اسلامی ایران بیشتر کشور های منطقه، اروپا و امریکا را تحت تأثیر شدید قرار داده است، نوع رابطه اعراب با ایران، اعراب و ایران با اسرائیل و دامن زدن به اختلافات مابین اروپائیان و امریکا بواسطه همین تأثیر سیاست هسته ای ایران بوده است.
در مقاله پیشین خطاب به جمهوری خواهان دموکرات و لائیک متذکر شدم، اگر سیاست با اندیشه دوران خود و ساز و کارهایش در نیامیزد نمی تواند جایگاه شایسته ای را برای پیشبرد امر انسان اشغال نماید و گفتم یکی از موفقیت های احزاب سیاسی اروپا نتیجه همین درآمیزی سیاست با اندیشه بوده است، جهانی شدن پدیده ای عملأ و عقلأ در شرف تکوین است یعنی هم از لحاظ فکری و اندیشه و هم به لحاظ ارزشی به مقبولیت زمانه تبدیل می شود ضمن اینکه تبعات منفی اش قابل کتمان نیست و بسیاری از اندیشمندان بدان پرداخته اند. بر اساس این اصل ما نمی توانیم از اندیشدن به حقوق بشر، آزادی و دموکراسی دم بزنیم اما بر علیه مدرنیته شمشیر از رو ببندیم ویا سیاستی بر مبانی آن اتخاذ ننمائیم، سیاست غیر متعهدی ها با اندیشه زمان هیچ انطباقی ندارد زیرا با طرح و پیشبرد امر" استقلال" به مفهوم دوران جنگ سرد عملأ مجری ادامه سیاست های گذشته در دوران جدید می گردند. جهانی شدن نیز در قاموس غیر متعهدی ها و سیاست هایشان اعتباری ندارد، این در حالی ست که سخن از سیاست، بدون در نظر گرفتن جهانی شدن سخنی بی محتواست. برای تفهیم بهتر از جهانی شدن( گلوبالیسم) به گفته ای از گیدنز بسنده می کنم که می گوید "هر بار هر کس به سایت رجوع می کند و از اینترنت استفاده می کند، فقط به جهانی شدن پاسخ نمی دهد بلکه یکی از عاملان فرایندجهانی کردن می شود و در فرایندهایی مشارکت می کند که منجر به تغییر شکل جهان می شوند. و این متعلق به کشورهای غنی نیست هر بار که انسان فقییر در زامبیا، رادیو را برای گوش دادن به شبکه جهانی و یا هر نوع مخابره رادیویی روشن می کند، علاوه بر تجربه این فرایند، در فرایند بزرگتری از جهانی کردن مشارکت می کند."
● استقلال" در دوران جنگ سرد؛
بیشتر کشور های عضو عدم تعهد در بدو تأسیس یا گرایش به غرب "امپریالیستی" داشته اند و یا شرق "سوسیالیستی"، استقلال فقط در همان چارچوب اولیه تأسیس کشورها یعنی در ارتش و تعیین مرزها و دولت ملی معنا می یافت و این البته نفی کننده جنبش های ضد استعماری و استقلال طلبانه کشور هایی نظیر هند نیست، اما به هر جهت بر اساس شواهد موجود گرایشات کشور ها به بلوک بندی ها نیز قابل کتمان نیست، و این نشانگر آنست که کشور های عضو....... قادر نشدند تا راه کار های سوم منتزع از دو بلوک قدرت ارائه دهند. سیاست سردر گم و سرگیجه برخی کشورها و بطور کلی سیاست حاکم بر عدم تعهد، در قبال جهان رو بسوی جهانی شدن، خط و مش ضعیفی بود که اجلاس اخیر در کوبا آن را به نمایش گذاشت.
● " استقلال" در دوران جهانی شدن؛
جهانی شدن( گلوبالیسم) تمامی الگوی زندگی ما را از طریق ارتباطات گسترده و نیز آگاهی ما از دیگر الگوهای زندگی تحت تأثیر قرار داده و بطور روزمره تغییر در غالب ها ونهادهای مدنی را ممکن می سازد. پیشرفت تکنولوژی ارتباطات، اطلاعات را در جامعه همگانی کرده و جهان را بگونه دهکده ای کوچک در آورده است، یکی از ویژگی های فرایند جهانی پذیرش و پیوستن به الگوی مدرنیتهی زندگی اجتماعی است، امروزه مردمان هر کشوری برای آزادی، حقوق بشر و دموکراسی تلاش می ورزند عملأ پا به جهان مدرنیته می نهند، گرچه مدرنیته از مناسبات مغرب زمین بر خواسته اما، محصول دستاوردهای فکری و چاره جویی های بشر است، پس جهانشمولند و پذیرش و پیوستن بدان حق همگانی است و همگان حق مستفاد از دستاوردهای آنرا دارند. در چنین گردونه ای از جهانی شدن باز تعریف از واژه " استقلال" از اهمیت ویژه ای بر خوردار است.
مفهوم "استقلال" و "منافع ملی" دیگر در مبارزه علیه امپریالیسم خلاصه نمی شود، زیرا دیگر کشورهای تحت مستعمره در جهان یافت نمی شوند بلکه پای منافع مشترک همه کشورها در میان است. اتحادیه اروپا در عمل نمونه ای از این منافع مشترک است، روابط و مناسبات و تعهدهایی که مابین این کشورها به وجود آمده در بر گیرنده و حاکی منافع مشترک آنهاست.
در چنین وضعیتی از درک همگانی نسبت به منافع مشترک در جهان معاصر، که خود گویای بهم وابستگی متقابل است، هیچ کشوری مصون از بحران نخواهند بود اگر کشوری در معرض بحران قرار گیرد، " استقلال" به مفهوم انتزاع از شرق و غرب، کارکرد خود را از دست داده است، اراده و قابلیت های جدید انسان در جهت چگونگی اتخاذ راه و روشهایی است که ملزم به حفظ منافع همگان باشد. حفظ منافع ملی بدون در آمیزی با منافع دیگری نه تنها در بر گیرنده مفهوم "استقلال در فضای جهانی شدن نیست، که خود انزواگری ست، برخی کشورها نظیر ایران، کوبا، سوریه و کره شمالی در این خط سیر در گشت و گذارند.
بنابراین سیاست عدم تعهد( که این کشورها در آن ایفای نقش می کنند) به پشتوانه همان اندیشه دوران جنگ سرد مبتنی بر "عدم تعهد" به هیچ کشور، استوار است، آینده تیره و تار و جایگاه سیاسی خارج از فرایندهای سیاست ها و اندیشه جهانی شدن و در یک کلام " استقلال" به مفهوم انزوا بودن از جهان معاصر، پیشینه آنها خواهد بود.
آری برخی از کشورهای عضو عدم تعهد منجمله ایران و کوبا باسیاست های رسمی و عملی خود متعهد میگردند که در جهان به شدت بهم پیوسته با علم کردن مبارزه باصطلاح ضد امپریالیستی و "استقلال طلبانه" و بدون ارائه آلترناتیو معقول، به تنش هایی در سطح جهان دامن زنند. حمایت رهبری کوبا از فعالیت های مشکوک هسته ای ایران در همین چهار چوب قابل تفهیم است و این نقض حقوق بشر جهانی است اگر تولید سلاح هسته ای در جهت امیال های منافع قدرت ایدولوژی کشوری باشد، نابودی اسرائیل و سیاست صدور انقلاب اسلامی از سوی حاکمان دینی ایران در همین راستاست و این نشانه بارز دوری ایران وکوبا و نیز برخی کشورهای دیگر عضو عدم تعهد از ساز و کار های جهانی است. عدم تعهدی ها بر علیه جهانی شدن متعهد می شوند. پایان
۲۰۰۶-۱۰-۰۷
|