یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

از شمایان نیستم من، از جهانی دیگرم:
غزل


اسماعیل خویی


• از شمایان نیستم من، از جهانی دیگرم:
هم مکان ام با شما، لیک از زمانی دیگرم.

آنچنان بیگانه ام با تان که باور کرده ام
کز زمینی دیگر و از آسمانی دیگرم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹٣ -  ۵ ژوئن ۲۰۱۴


ازشمایان نیستم من، از جهانی دیگرم:
هم مکان ام با شما، لیک از زمانی دیگرم.

آنچنان بیگانه ام با تان که باور کرده ام
کز زمینی دیگر و از آسمانی دیگرم.

دوزخ ام اینجاست ، این جا با شما، کز قهر و مهر،
می کُشیدم هر دم و بخشید جانی دیگرم.

چشم تان را تابِ دیدن در رُخِ خورشید نیست:
ورنه، چون سیمای او، من هم عیانی دیگرم.

بودنِ من نخلِ شعر است و، ز شیرین بارِ خویش،
آوَرَد با هر دمِ من ارمغانی دیگرم.

شعرِ هستی می گریزد از زبانِ گنگِ تان:
کاش گیتی خود بیاموزد زبانی دیگرم.

نیست در نام ام نشان از هستنِ سیّالِ من:
نامِ دیگر کاش می بود و نشانی دیگرم.

ای جهان! دانی عیارم را: چرا، هر روزه، باز،
بر فروزی کوره بهرِ امتحانی دیگرم؟!

مامِ گیتی خوش ندارد کافتم از پا ناتوان:
خود رساند هر زمان توش و توانی دیگرم.

دیگرم هردَم، ولی دیگر نگردم هیچ گاه:
این شگفتی بین که من هر دَم همانی دیگرم.

موجِ ناچیزِ توام، ای رودِ دیگرگون مُدام!
تا کِشی بر دوشِ خویش ام ، هر زمانی دیگرم.

دهم فروردین۱٣۹٣،
بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست