•
عشق می لرزید در ناشکیبایی ی شیطانِ شتاب
و آدم از شرمِ رازِ هبوط
در پنجه هایِ برگ مچاله می شد
و مرغِ انجیرخوار منقارش را بر سنگِ حیرانی می کوبید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱٨ خرداد ۱٣۹٣ -
٨ ژوئن ۲۰۱۴
"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود."
(انجیل یوحنا. باب اول)
ادراک از شتابِ شکفتنِ گُل عاجز بود
و دیده در بی قراری ی این همه رنگش حیران
و می گریست روحِ گُلِ سوری در شیشه ی گلاب
رنگِ طلوعِ تو اما سپید بود
و چون برآمدی زبانِ گفتارم نماند
تا طعمِ حیرتِ باغ را با سپیده بگویم.
تو آمدی و نشستی کنارِ من
و باغ آینه گردانِ حیرت من شد
نسیمِ نرم می آمد
و فرزانگی می آورد
و ما به اندازه ی سیب های زمین
وسوسه می شدیم.
عشق می لرزید در ناشکیبایی ی شیطانِ شتاب
و آدم از شرمِ رازِ هبوط
در پنجه هایِ برگ مچاله می شد
و مرغِ انجیرخوار منقارش را بر سنگِ حیرانی می کوبید
از هم گریختیم
فرزانگان زیرِ آوارِ وسوسه مُردند
دانه ی اندوه بر سینه ی شاعران رویید
شراب و گلِ سوری
به پرستاری ی عاشقان رفتند.
* عنوان سروده مدیونِ حافظ است: در اَزَل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد / "عشق پیدا شد" و آتش به همه عالم زد
* تصویر متن: Rubinstein
خرداد ۱٣۹٣ - اِسِن
|