یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

یادداشـت های شـــــبانه. (بخش ۴۰)


ابراهیم هرندی


• اگرچه گاه بررسی بخش هایی از گذشته، تنها از راه نوشته های بجا مانده از روزگاران پیشین میسر است، اما این کار را باید با چشمداشت به این نکته کرد که هرگز نمی توان از روی نوشته ای تاریخی، به حقیقت نویسنده و یا متن وی پی برد. این چگونگی از آنروست که هر متن در بستر زمان و مکان خود معنا پذیر است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۲ خرداد ۱٣۹٣ -  ۱۲ ژوئن ۲۰۱۴


 
 
227. خانم زیرِ نقاب اگــــر بگـــــذارد


اگرچه گاه بررسی بخش هایی از گذشته، تنها از راه نوشته های بجا مانده از روزگاران پیشین میسر است، اما این کار را باید با چشمداشت به این نکته کرد که هرگز نمی توان از روی نوشته ای تاریخی، به حقیقت نویسنده و یا متن وی پی برد. این چگونگی از آنروست که هر متن در بستر زمان و مکان خود معنا پذیر است و اگر ما شناختی از زمانی که آن متن نوشته شده است، نداشته باشیم، نمی توانیم بار معنایی آن را بدرستی دریابیم. از اینرو، هر متن را باید با چشمداشت به سه بُردار ِزمان، مکان و بیان بررسید. یعنی در بررسی هر متن، باید نویسنده آن و زمان و مکان وی را نیز در نظر گرفت. برای نمونه، هنگامی که حافظ می گوید: "مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو"، اگر ندانیم که در زمان حافظ، "سبز"، نام رنگی بود که ما در فارسی مدرن به آن، "آبی" می گوییم، هرگز نمی توانیم دریابیم که مراد ِ حافظ از مرزع سبز فلک، آسمان آبی ست. نیز اگر چیزی درباره شیوه کشت و رزع و کاربرد داس و شکل آن ندانیم، هرگز معنای این مصرع را نخواهیم فهمید. البته برای دریافت معنای کاملِ مصرع پس از آن،( یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو)، حدیث و روایت نیز باید بدانیم. چنین است که می گویم هر متن تاریخی را باید در پیوند با پسزمینه زمانی و مکانی آن بررسید.

البته اگر با آگاهی از همه آنچه گفته شد، با متنی روبرو شویم، باز نیز نمی توانیم با به حقیقت آن متن پی ببریم و نویسنده آن را نیز نشناسیم. نویسنده می تواند در متن نوشته خود غایب باشد. چگونه؟ نمونه آنچه می گوییم، دیوان امام خمینی ست. اگر کسی نام آن جناب را نشنیده باشد و بخواهد که از روی آثار منظومش او را بشناسد، ای بسا که به این نتیجه برسد که خمینی، رندی وارسته و رها از چنبره غرایز محدود کننده ای چون خشم و کوته نظری و سنگدلی و کین توزی و بدخواهی ست. انسانی با ذهنی سرکش و آزاد و آزادی خواه و نارام و عاشق پیشه و بذله گو! باور نمی کنید؟ پس باید نمونه هایی از شعر امام بیاورم و ارزشداوری در این باره را به شما واگذام:

عاشقانه:

دست من بر سر زلفین تو بند است امشب
با خبر باش که پایم به کمند است امشب

جان من درخور ِ یک بوسه ای از لعل تو نیست
قدس من! باز بگو بوسه به چند است امشب
   
لعل من برلب ِ چون لعل تو ای مایه ناز
مگسی سوخته، بنشسته به قند است امشب

-----

بوسه زد بادِ بهاری به لب سبزه به ناز
گفت در گوش ِ شقایق، گل نسرین صد راز
بلبل از شاخه گل داد به عشاق پیام
که در آیید به میخانه ی عشاق نواز

------

هیچ دانی که زهجران تو حالم چون شد
جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد
لب ِ شیرین تو ای می زده، فرهادم کرد
جانم از هردو جهان رسته شد و مجنون شد
تار و پودم به هوا رفت و توانم بگسست
تا به تار سر زلف تو دلم مفتون شد


-----

عارفانه:

با شیخ بگو که راه من باطل خواند
برحق تو لبخند زند باطل مــا
گر سالک او منازلی سیر کند
خود مسلک نیستی بود منزل ما

-----

آنکه دل بگسلد از هردو جهان، درویش است
آنکه دوری کند از این و از آن، درویش است
نیست درویش که دارد کُله درویشی
آنکه نادیده کلاه ِ سر و جان، درویش است
خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است
آنکه دوری کند از این و از آن، درویش است

------

فاطی که به دانشکده ره یافته است
الفاظی چند را بهم بافته است
گویی که به یک دو جمله ی طوطی وار
سوداگر ِ ذات پاک نایافته است.

فاطی، بسوی دوست سفر باید کرد
از خویشتن خویش، گذر باید کرد
هر معرفتی که بوی هستی تو داد
دیویست به ره، از آن حذر باید کرد

-------

طنز:


قم بدکی نیست از برای محصل
سنگگ نرم و کباب اگر بگذارد
بهر عبادت، حرم مکان شریفی ست
خانم زیر نقاب اگر بگذارد
حوزه علمیه دایر است ولیکن
خانِ فرنگی مآب اگر بگذارد
هیکل بعضی شیوخ، قدس مآب است
عنینک با آب و تاب اگر بگذارد
ساعت ده موقع مطالعه ماست
پینکی و چُرت و خواب اگر بگذارد

***
228. گســــتره همــــــگانی

گستره همگانی، حوزه گفتمان‏ های اجتماعی و گفتگو کردن و خواندن و نوشتن درباره آن هاست. آوردگاه ِ نبرد اندیشه ‏ها، ایده ‏ها، ایدئولوژی‏ ها و آرمان ‏های فرهنگی و اجتماعی برای برتری جویی بر یگدیگر و راهیابی به ذهن و زبان مردم. هیچ اندیشه‏ ای بی ‏گذر از این گستره فراگیر نمی ‏شود و به آینده راه نمی ‏یابد. البته این سخن بدان معنا نیست که هر اندیشه ای که از این گستره می گذرد، بی تردید راهی آینده می شود.

همه زیندگان ذاتی خودکامه و خویشتنخواه و برتری جو دارند. این چگونگی در میان میمون ‏ها برآیند های چندی دارد که یکی از آن ‏ها کوشش در میدانداری گستره همگانی ‏ست (میمون همیشه در صحنه؟). انسان نیز چون دسته‏ ای از رسته میمون ‏های برهنه، برتری جویی خویش را با نمایش طاووس وار خود در گستره همگانی خوش می‏ دارد. همین نوشته که اکنون در پیش روی شماست، کوششی در راستای این چگونگی‏ ست تا شاید نام و نگاه مرا به گستره همگانی بکشاند و با این کار، مرا از لشکر بی نام و نشانان جدا کند.

گستره همگانی، میدان نمایش اندیشه ‏ها و ایده ‏های اجتماعی ‏ست. هم از اینرو، جنگ برسر چنگ اندازی برآن و بدر کردن دیگران از آن، هماره و در همه جا بوده و هست و خواهد بود. همه آئین‏ ها و ایدئولوژی‏ ها و خُبرگان خیزش ‏های اجتماعی، با پا نهادن به این میدان، اهمیت آزادی و برابری در آن را گوشزد می‏ کنند. اما آنگاه که یکی از آن‏ ها بردیگری چیره می ‏شود و حکومت را در دست می‏ گیرد، می‏ کوشد تا با ترفندهای گوناگون و بافتن آسمان و ریسمان بیگدیگر، دیگران را از این میدان بدرکند. بله، هر حکومتی گستره همگانی را جولانگاه یکه تازی ‏ها و افسونگری ‏های خود می‏ خواهد و دیگران را با داغ و درفش در همان میدان، از آن تارومار می‏ کند. رویدادهای ناخوشایندی که در چند دهه گذشته در میدان ‏ها و خیابان‏ های ایران رخ داده است، نمونه هایی از این چگونگی ‏ست. بدار آویختن جوانان در گذرهای شلوغ، سنگسار کردن زنان در میدان شهر، به خاک و خون کشیدن گردهم آیی ‏های مردمی، آتش زدن دفترها و خانه ‏های غیرخودی ‏ها، همه برای نشان دادن توانمندی حکومت و بیهودگی کوشش‏ های رهایی خواه است.

در کشورهای دموکراتیک، گستره همگانی بسیار ارزشمند است و شیوه رفتارها و کردارهای مردم در این حوزه، پیرو قانون و هنجارهای ویژه ‏ای ‏ست. آزادی بیان، که شاید پرنماترین ویژگی کشورهای دموکراتیک باشد، کلید دسترسی به گستره همگانی در این کشورهاست تا این حوزه، میدانی برای آزمایش ایده ‏ها و اندیشه ‏های همگانی باشد. داوری این آزمایش نیز با مردم است. هرچه آزادی در سرزمینی کهنسال‏ تر و ریشه ‏دارتر باشد، مردم آن سرزمین پاسداران شایسته ‏تری برای گستره همگانی می ‏شوند. آبدیدگی در این حوزه سبب می ‏شود که بازار بندبازان و باندبازان و هوچی‏ گران و در این میدان هماره کساد باشد.

اما بدبختانه درکشورهای پیرامونی و بحران زده، گستره همگانی، جولانگاه دشمنان مردم آن کشورهاست. در پیوند با ایران می توان گفت که این گستره دو ویژگی آشکار دارد؛ نخست آن که ما دو گستره جدا از یگدیگر داریم که یکی در درون ایران و دیگری در گستره رسانه ای برونمرزی ست. در حوزه نخست، سال هاست که حکومت نظامی برقرا بوده است. حوزه دیگر نیز اکنون – بیش و کم - در دست رسانه های خارجی ست که به زبان فارسی برای مردم ما شبانه روز، نشخوار ذهنی فراهم می آورند تا ما را هر بیش از پیش گمراه تر و گیج تر کنند. هریک از این رسانه ها تاکنون توانسته است ده ها روشنفکر نوخاسته برای ما بسازد و از آن بدتر، فهرست گفتمان هایی را که باید در گستره همگانی رسانه ای ما مورد بررسی قرار گیرند، پدید آورد.

راستی آیا هرگز از خود پرسیده اید که چرا این همه آخوند فکلی در بحث های گوناگون تلویزیون ها و رادیوهای فارسی زبان خارجی شرکت می کنند. یا آن که از کجاست و چراست که هریک از ما می توانیم آسان چندین نواندیش دینی را نام ببریم اما از آوردن نام یک زمین شناس و یا ژن پرداز ایرانی ناتوانیم؟

***

229. بحثٍ سوار و یار

"دیدی دلا که یارنیامد!؟"
یارو نرفت و یار نیامد!؟

آنکو قرار بود بیاید
پیروز و کامکار، نیامد

آن شور و شوق و داد و دویدن
خاموش شد، بکار نیامد

یاران به خاکِ و لاک درون، لیک
آن یارِ کهنه کار نیامد

.......

ول کن بابا، چه یار و سواری
یارو؟ کدوم؟ چه قول و قراری؟

چون من چه ساده‏ای توهم ای دوست
چیزی ز دست داده‏ای ای دوست؟

بحثٍ سوار و یار، کلک بود
چیزی شبیه چرخ و فلک بود

می‏رفت و بود بر سرِ جایش
سرگیجه بود حال و هوایش

بحثِ سوار و یار، دروغ است
تفسیر قارقار، دروغ است

دیگر کسی به فکر کسی نیست
در هیچ حوزه دادرسی نیست

اکنون کلاغ‏های خبرچین
در هر گذار و معبر و پرچین

در فکر سود و پوند و دلارند
دیگر پیام تازه ندارند


یادداشـت های شـــــبانه (39-1)

www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست