یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ خرداد ۱٣۹٣ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۱۴


«دشواری خروج اقتصاد از رکود و مهار تورم»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم آرین رضایی است که در آن می خوانید؛
خروج اقتصاد ایران از رکود سنگین و عمیق توام با تورمی بالاتر از تورم دیگر کشورها این روزها به دغدغه نخست دولت و بانک مرکزی تبدیل شده است و رسیدن به راهبردی عملی و قابل اجرا و راهکارهای مطمئن جهت بازگشت به دوران رونق بدون افزایش نرخ تورم یکی از دشوارترین گزینه های پیش روی سیاست گذاران اقتصادی ایران شده است.
برآیند اظهارنظر رییس کل و قائم مقام بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و مشاور اقتصادی رییس جمهور در بیست و چهارمین همایش سیاست های پولی و ارزی ایران نیز به وضوح نشان داد که دولت و بانک مرکزی اولویت را همچنان بر مهار تورم و خارج کردن تدریجی اما پایدار اقتصاد از رکود سال های اخیر گذاشتند. این مهم البته به شرطی با موفقیت همراه خواهد بود که اراده ای منسجم و واحد نه تنها در سطح دولت و بانک مرکزی که فراتر از آن همراهی مجلس و فعالان بخش خصوصی و اعتماد مردم به سیاست های اعلامی دولت شکل بگیرد و از اظهارنظرها و اقدام های بخشی گرایانه دیگر وزرای اقتصادی دولت که شائبه اختلاف نظر در تیم اقتصادی کابینه را تقویت کند، پرهیز شود.
آنچه اکنون به عنوان جدی ترین نیاز در بازنگری سیاست های اقتصادی کشور ضرورت دارد، تداوم سیاست های انضباط گرایانه پولی و مالی با ویژگی انعطاف پذیری در برابر تحولات اقتصادی و چالش های احتمالی پیش رو خواهد بود و تردیدی وجود ندارد که هرچند گشایش در پرونده هسته ای ایران می تواند به خروج اقتصاد از رکود به سبب ورود سرمایه های خارجی و تقویت منابع مالی مورد نیاز کمک کند، ولیکن مهم این است که دولت و مجلس در یک رویکرد واحد و منسجم، الزاماتی برای تحقق واقع بینانه اقتصاد مقاومتی در تمامی بخش ها تدوین و به اجرا گذارند و در این میان مهم است که فرماندهی واحدی برای اقتصاد دچار رکود و تورم شکل بگیرد. این ضرورت وقتی اهمیتی دوچندان خواهد یافت که قرار است در نشست عصر امروز همایش سالانه سیاست های پولی و ارزی، سیاست گذاران و تصمیم سازان اقتصادی ایران در باب الزامات اقتصاد مقاومتی در شرایط فعلی اقتصادی و سیاسی ایران به تبادل نظر بپردازند و در نهایت نقشه راهی روشن، قابل اجرا و مورد اجماع فراگیر مطرح شود.
بی تردید تاکید دولت یازدهم و به ویژه شخص رییس جمهور بر استقلال بانک مرکزی و عدم استقراض دولت از این بانک، طلیعه ای برای اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور و اعتماد به بدنه کارشناسی درون و بیرون دولت قلمداد می شود، اما این مهم تنها به گفتار و وعده میسر نخواهد شد و ضرورت ایجاب می کند که شروط کافی دیگری برای نهادینه کردن استقلال نسبی سیاست های پولی و ارزی دولت از سیاست های مالی و بودجه ای اندیشیده شود تا در نتیجه هماهنگی و انسجام بین سیاست های کلان اقتصادی، مخاطرات ناشی از موازی کاری و یا التقاط در کارکرد سیاست های پولی و ارزی با دیگر سیاست های کلان باعث بروز نابسامانی ها و تلاطم ها نشود و ثبات اقتصادی به عنوان اصلی ترین نیاز همگان پایدار و نهادینه شود.
امروز در باب ریشه های رکود و تورم ایجاد شده و به ارث مانده از گذشته دستکم در بین مردان اقتصادی دولت اتفاق نظر نسبی وجود دارد و باید دید درخصوص راهبردها و راهکارهای خروج اقتصاد از رکود سنگین و توام با تورم هم چنین اجماع نظری در اجرا شکل خواهد گرفت یا نه؟
آنچه روشن است اینکه اقتصاد بانک محور ایران در سال پیش رو دیگر فرصت آزمون و خطا ندارد و برای عبور از پیچ تاریخی و تنگناهای موجود نیازمند شناخت درست از ریشه دشواری ها و تعریف شفاف از راهبردها و راهکارها و عزمی واحد برای گام نهادن در مسیر اقتصاد مقاومتی با تکیه بر درون و البته مهمتر نگاه به بیرون است. به نظر تیم اقتصادی دولت و مدیران ارشد بانک مرکزی به این نتیجه رسیده اند که یکی از جدی ترین الزامات مقاوم سازی اقتصاد ایران در برابر تهدیدهای بیرونی و چالش های داخلی، کاهش مستمر و پایدار نرخ تورم در گام نخست، بازگشت تدریجی اقتصاد به دوران رونق با هدایت درست نقدینگی محدود بانک ها به سمت تامین سرمایه در گردش واحدها و بنگاه های اقتصادی موجود در گام دوم و مکمل گام نخست مشروط به عدم تحریک نرخ تورم و تلاطم در بازارهای ارز و طلا و کالا بوده و در گام دیگر یکسان سازی نرخ ارز هم به عنوان پاشنه آشیل اقتصاد ایران هدف گذاری شده است. اینها البته اهداف کمی و قابل مطالبه خواهد بود و در این فرآیند تلاش برای کاستن فشارهای بین المللی و برداشتن تحریم های ظالمانه علیه کشور و مردم و اقتصاد ایران هم با حفظ حقوق هسته ای و البته شفاف سازی فعالیت های گذشته با هدف اعتمادسازی دوجانبه و موازی بین ایران با کشورهای ۱+۵ می تواند تاثیر گذار و تعیین کننده باشد.
حالا باید منتظر ماند و البته به دولت کمک کرد تا اقتصاد ایران باردیگر دوران تازه ای از رونق باثبات و پایدار با تورم پایین را تجربه کند که حاصل آن رشد اقتصادی اشتغال آفرین و معطوف به تحقق عدالت اقتصادی باشد. چه اینکه دولت به تنهایی قادر به برداشتن موانع و رفع گرفتاری ها نخواهد بود و شایسته است که دولت هم نه اسیر حاشیه های سیاسی شود و نه خود بر حاشیه های غیرضرور ورود کند. اقتصاد ایران این روزها نیازمند حمایت ملی همه است.

کیهان:آقای روحانی! به حکم شما خائنند
«آقای روحانی! به حکم شما خائنند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛آقای روحانی رقبای نجیب و باشخصیتی داشت که بلافاصله با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، این پیروزی را به وی تبریک گفتند و در سالگرد حماسه ۲۴ خرداد ۹۲ نیز دعوت وی برای ضیافت همدلی رقبا را پذیرفتند حال آن که در همین یک سال از سوی برخی مقامات ارشد دولتی- از جمله رئیس جمهور و برخی مشاورین وی- علی الدوام ادعا شده بود مردم به اعتدال رای دادند و به افراطیون رای ندادند. این نجابت و عقلانیت است که نامزدها پیروزی رقیب خود با ۷دهم درصد- ۲۷۰ هزار رای بیش از نصف کل آرا- را به رسمیت می شناسند. ۵ سال پیش اما جماعتی لاف زن و فاقد کمترین غیرت نسبت به منافع ملی، به ۲۴/۵ میلیون شهروند دهن کجی کردند و ۱۱ میلیون رای فاصله رئیس جمهور منتخب با نفر دوم را نادیده انگاشتند.
افراطیون آن روز یک ظلم بزرگ در حق جمهوریت و ۲۴/۵ میلیون رای دهنده - و در حقیقت کل ملت- مرتکب شدند و یک جفای بزرگتر را نسبت به نظام جمهوری اسلامی روا داشتند، به اعتبار اینکه ادعا کردند نظام ۱۱ میلیون رای تقلب کرده است. البته یکی از سران فتنه در خلوت چندین بار گفت باور ندارد تقلب شده اما آن قدر مروت و حریت نداشت که همین را نزد افکار عمومی شهادت دهد. «و من اظلم ممن کتم شهادهًْ عنده من الله... و کیست ستمکارتر از کسی که شهادتی را که از خدا نزد وی است، کتمان کند» (بقره- ۱۴۰) و «لاتکتموا الشهادهًْ و من یکتمها فانه آثم قلبه... شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، همانا قلب او گناهکار است» (بقره- ۲٨٣). ویدئوی اظهارات معاون وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات در دولت اصلاحات همچنان در فضای اینترنت موجود است که به هم طیفان خود می گوید «من که خود متخصص انتخابات هستم، می دانم ۱۱ میلیون تقلب ممکن نیست.»
آیا جفایی چنین بزرگ و خیانتی چنان آشکار را می شود مشمول مرور زمان کرد و مثلا گفت که بر گذشته ها صلوات! شتر دیدی، ندیدی!... و ان شاءالله گربه است!؟ یا باید برای ادعای تقلب- که اسم رمز آشوب به نیابت از سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود- سند و مدرک اقامه کنند و یا با صدای بلند در حضور مردم و نه در ملاقات های محفلی اعلام کنند برای تحریک به آشوب خیابانی دروغ بزرگی گفته اند؛ آشوبی که اگر درایت رهبر معظم انقلاب و ملت بصیر نبود می توانست ایران را به کام جنگ داخلی و فروپاشی کشور بکشاند. این ماجرا بی شباهت به ادعای زبیر بن عوام نیست که پس از بیعت با امیرمومنان(ع) و برآورده نشدن عقده هایش ادعا کرده بود از سر اجبار و اکراه بیعت کرده است. امام در پاسخ این توجیه سست فرمود «زبیر می پندارد با دستش بیعت نموده و با قلب خود بیعت نکرده است؛ او به بیعت با من اقرار کرده اما بیعت با قلب را انکار می نماید. بنابراین باید برای ادعای خود دلیل روشن بیاورد و یا به بیعتی که از او صادر شده بازگردد» (خطبه ٨ نهج البلاغه).
آقای روحانی پنجشنبه و شنبه گذشته به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری چند عبارت قابل تامل را به کار بردند. ایشان پنجشنبه در «جشن انتظار و امید» گفت «پارسال ملت چه کرد؟ همان ملتی که ماه ها قبل ناامیدی سراسر جامعه را فرا گرفته بود و مردم می گفتند انتخابات هم تاثیر و فایده ای دارد؟ حتی به خود من گفتند چرا به صحنه آمدی و ثبت نام کردی؟ مگر کشور را نمی شناسی؟ مگر نمی دانی مکانیزم صندوق رای چگونه است؟ پارسال به همه جهانیان اعلام کردیم رقابت ما جوانمردانه خواهد بود و ما رو در روی هم صف نمی کشیم... ما در کنار جشن نیمه شعبان می گوییم مهدی جان! از خرداد پارسال ملت ما با دست و زبان توانمندش خرافه ها را زدودند. ملت ما سال گذشته بر مولایش و امامش در انتخابات سر فرود آورد و در مقابل خرافه گران از امام عصر[عج] عذرخواهی کرد.» رئیس جمهور همچنین شنبه در کنفرانس خبری تلویحا به سران فتنه اشاره کرد و اظهار داشت «این قدر گذشته ها را مدام به یاد نیاوریم. برخی سرشان را پشت گرفته و راه می روند. این گونه راه بروی، به زمین خواهی خورد. به جلو و آینده بنگر، ما نیز می ترسیم این افراد که همواره به پشت نگاه می کنند به زمین بخورند. حالا یک وقتی کاری صورت گرفت، از آن بگذریم، هی می خواهیم مسئله را کش داده و یادش کنیم. در این کشور هرکس هر جرمی مرتکب شده، قوه قضائیه وی را دستگیر و با آن برخورد می کند و اگر نگرفت یعنی پاک است. پس رها کنید، اگر کسی دستگیر نشده و در خیابان راه می رود یعنی جرمی مرتکب نشده و نباید صبح تا شب آنها و افراد دیگر را متهم کنیم.»
آیا می شود تصور کرد «مردم» فاقد امید باشند و اعتمادی به مکانیزم انتخابات نداشته باشند و در عین حال یکی از بالاترین رکوردهای مشارکت را در جهان- ۷٣ درصد- به مثابه یک حماسه در برابر اوهام القایی دشمنان و بدخواهان برجای بگذارند؟ همین حضور غیر قابل انکار مردم، سندی است بر این ادعا که مردم اتفاقا به آیه یاس خوان ها، مرجفون و پمپاژکنندگان بددلی و بی اعتمادی در جامعه محل نگذاشته اند؟ در واقع آن «خرافه» ای که با حضور مردم به چالش گرفته شد، همین ادعای تقلب و عدم امانتداری نظام بود. حق با آقای روحانی است اگر که مراد وی از سخنان پنجشنبه گذشته، لبیک جانانه مردم به فراخوان نایب امام زمان(عج) برای برپایی حماسه در برابر جنگ نیابتی دشمنان باشد. آری آن روز مردم ما با دل سپردن به دعوت رهبر معظم انقلاب، عملا در برابر حضرت ولی عصر(عج) سر فرو آوردند. اما اگر مراد از فراز پایانی آن سخنان، تخطئه همه رقبای انتخاباتی و قرار دادن آنها در صف خرافه زدگی باشد، آنگاه این تلقی پیش می آید که گوینده سخنان، مرز رضایت یا عدم رضایت امام زمان(عج) را به انتخاب خود گره زده و در حق مابقی رقبا- مهمانان دو روز بعد ضیافت همدلی- جفا کرده است. گزینه دوم - که ان شاءالله واقعیت ندارد- به گمان سوء تفاهم و خودشگفتی دامن می زند. البته این عبارات را به هر صورت که حمل کنیم، یک عبارت باز هم نامفهوم باقی می ماند و آن اینکه «ملت در مقابل خرافه گران از امام عصر عذرخواهی کرد». آیا به خاطر خبط خرافه گران، مردم باید عذرخواهی کنند؟!
اما موضوع یادآوری گذشته یا فراموش کردن آن، موضوع مهم دیگری است. اگر از حق شخصی بتوان گذشت- که امر ممدوحی است- از حقوق تضییع شده عمومی و جفا به حکومت اسلامی نمی توان گذشت. حقوق عمومی و حاکمیتی یا اجحاف در قبال آن، مشمول مرور زمان نمی شود. مگر به امیرمومنان علیه السلام نمی گفتند به خاطر برخی مصالح، از آنچه در دوره خلیفه سوم گذشته بگذر و احکامی را که درباره قدرت و ثروت صادر می کنی، مشمول گذشته نکن. و مگر امام در پاسخ به مثابه یک قاعده الهی نفرمود «انّ الحق القدیم لایبطله شئ. حق قدیمی را هیچ چیز باطل نمی کند». یاد نیاوردن عبرت های تلخ گذشته و به فراموشی سپردن آنها باعث می شود ضربه خوردگان از اتفاقات تلخ دیروز، امروز و فردا هم لطمات بزرگی متحمل شوند. آنها که از ۲ خیانت بزرگ آشوبگری در سال های ۷٨ و ٨٨ لااقل به زبان ابراز ندامت و توبه نکرده اند و در خیانت هایی از این دست، مجرمان سابقه دار محسوب می شوند، چرا در صورت مجال یافتن همان خیانت های ننگین را برای چندمین بار مرتکب نشوند؟ آنها کسانی هستند که خون ده ها قربانی به گردنشان سنگینی می کند، هر چند که در منطق الهی «فتنه شدیدتر و بزرگ تر از قتل است». اگر بنا بر فراموشی منافقین و کش ندادن گذشته بود، خداوند به پیامبر خود نمی فرمود «هم العدّو فاحذرهم قاتلهم الله ... آنها دشمنند - نه دوست- از آنها برحذر باش، خدا آنان را بکشد» (منافقون-۴)مگر می شود از خائینن در حق اسلام و انقلاب و نظام و مردم جانبداری کرد حال آن که خداوند امر می کند «ولاتکن للخائنین خصیما. پشتیبان و مدافع خائنان مباش» (نسا-۱‍۰۵).
اما محاکمه فتنه گرانی که یا در حصرند و یا «دستگیر نشده و در خیابان راه می روند». برای هر کس نامعلوم باشد، برای آقای روحانی خیانت این گروه محرز است؛ چه اینکه ایشان در سخنرانی ۲٣ تیر ۷٨ و درباره آشوبگران گفت «اگر منع مسئولین نبود، مردم غیور و انقلابی ما با این اوباش به شدیدترین وجه برخورد می کردند و به سزای اعمالشان می رساندند. در کدام کشور، حرکت های آشوب طلبانه و تخریب و به هم زدن نظم جامعه تحمل می شود؟
آمریکا یا رژیم اشغالگر قدس همیشه حامی آشوبگران، جنایتکاران و افراد وابسته و مزدور هستند. حوادث چند روز اخیر، یک پالایش دیگر برای انقلاب، بود». آیا این «پالایش» در سال ۷٨ مثلا متوجه سلطنت طلبان یا حزب توده و جبهه ملی و حزب خلق مسلمان و فدائیان خلق و سازمان منافقین بود؟! و نیز آقای روحانی درباره فتنه انگیزی آشوبگران ۲۵ بهمن ٨۹ که رأسا توسط موسوی و کروبی و افراطیون مدعی اصلاحات انجام گرفت تأکید دارد که آنها «با شعارهای ضد انقلابی در روز ۲۵ بهمن، موجبات خوشحالی و بهره برداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب را فراهم آوردند. این حرکت ضداسلامی و ضد ملی می خواست فریاد قاطعانه ملت در ۲۲ بهمن را تحت الشعاع قرار دهد و وسیله ای برای انحراف افکارعمومی از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست آنان باشد. اقدام فتنه گرانه ۲۵ بهمن تنها به نفع استکبار و ضدانقلاب بود. قوه قضائیه باید نسبت به این حرکت ضدانقلابی براساس وظایف ذاتی خود اقدام کند».
مطالبه مجازات سران و عوامل فتنه با صدای بلند در حماسه ۹ دی از سوی ملت شریف ایران اعلام شد. این مجازات اگر به دلایل مختلف به تأخیر افتاده، به معنای فراموشی آن جور و جنایت بزرگ یا بی گناهی سران فتنه نیست. در این میان یک سوال مهم وجود دارد. شبکه عنکبوتی فتنه (شامل شماری از سیاستمداران، احزاب، رسانه ها) مبنای حرکت ساختارشکنانه و براندازانه خود را که تا مرز فحاشی علیه امام و رهبر و ولایت فقیه و سپس اسلام و امام حسین(ع) پیش رفت، تن ندادن به «قانون» قرار دادند که اگر تمکین به قانون می کردند، مجرای فتنه گری و آشوب انگیزی بسته بود. ضمن استقبال و اصرار بر محاکمه زعمای فتنه (از جمله موسوی و خاتمی) به خاطر افساد فی الارض، باید پرسید آیا حامیان فتنه به حکم محکمه و اجرای آن در حق مجرمان تمکین می کنند؟ و اگر نمی کنند- که قطعا نمی کنند- بنابراین زیر سوال بردن حصر از سوی همانان و تظاهر به استقبال از محاکمه، دروغ و فریبی بیش نیست؛ مگر همین ها به هنگام بازداشت کرباسچی، در وزارت کشور اصلاحات (عبدالله نوری) ستاد حمایت از کرباسچی راه نیانداختند و مگر جز اینها بودند که پس از اعدام مفسد ٣ هزار میلیاردی - با وجود بهره برداری گستره از این پرونده فساد- ادعا کردند او نه مفسد اقتصادی بلکه کارآفرین و نابغه اقتصادی بوده است؟!
این منطق قرآن است که «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه». آیا فتنه گران می توانند حمایت آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را با محبت ملت ایران و نظام اسلام یکجا جمع کنند و آیا می توان در موضع وفاداری به نظام و مردم بود و در همان موضع- به مثابه جمع محال نقیضین- از خائنان جانبداری کرد؟!

جمهوری اسلامی:آمریکا، کاسب هسته ای
«آمریکا، کاسب هسته ای»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛رئیس جمهور روحانی در مصاحبه با خبرنگاران که در آستانه پنجمین دور مذاکرات هسته ای با گروه ۱+۵ برگزار شد، با تاکید بر جدیت ایران در گفتگوها گفت: "ما در مذاکرات بسیار جدی هستیم و اگر طرف مقابل اراده لازم و حسن نیت کافی را داشته باشد، توافق حاصل شدنی است و ما می توانیم طی ۵ هفته آینده به توافق برسیم..." رئیس جمهور همچنین با اشاره به اینکه شرایط به عقب باز نخواهد گشت درباره خطوط اساسی مورد نظر جمهوری اسلامی ایران گفت: "دو مسأله قابل تغییر نیست، نخست اینکه در تداوم غنی سازی هیچ بحثی وجود ندارد و نباید در مخیله هیچکس بیاید که غنی سازی در ایران متوقف شود و مسأله دوم نیز اینست که اگر توافقی انجام شود باید تحریم ها لغو گردد، چرا که یکی از بندهای توافق نهایی برداشته شدن کامل تحریم هاست."
اظهارات رئیس جمهور در مصاحبه مطبوعاتی اخیر نشان دهنده ایستادگی بر اصول تغییرناپذیر و حقوق هسته ای ملت ایران است و از جدیت گروه مذاکره کننده کشورمان برای دستیابی به توافق هسته ای حکایت دارد به شرط آنکه طرف مقابل نیز از عزم لازم و جدیت کافی برخوردار باشد. متأسفانه آنچه در ماه گذشته و در جریان مذاکرات وین ۴ گذشت، خلاف این امر را از ناحیه طرف مقابل گواهی داد.
درباره محتوای مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ هر چند طرفین بارها اعلام کرده اند که گفتگوها کاملاً محرمانه بوده و تا رسیدن به نتیجه نهایی، غیرقابل انتشار است ولی برخی از جنبه های این مذاکرات در رسانه های غربی انعکاس یافت و مواردی از زیاده خواهی ها و مطالبات غیرقابل قبول طرف مقابل در شروع مرحله چانه زنی درباره نگارش متن توافق نهایی را نشان داد بطوری که مطرح شدن بعضی از این مطالبات، اصل توافق را تا حدودی به عقب برد، هر چند حدس زده می شد با فرا رسیدن موعد نگارش متن توافق جامع، غربی ها بویژه آمریکا مواضع سرسختانه تر و طلبکارانه تری اتخاذ خواهند کرد، ولی میزان این مطالبات و بالا رفتن لحظه ای آن، رنگ و بوی باج خواهانه ای به آن داد که اصلاً قابل پذیرش نبود.
به عنوان نمونه، درحالی که موضوع رآکتور اراک در مذاکرات حل شده بود و دو طرف درباره اصول یک راه حل که ماهیت آب سنگین را حفظ کرده ولی پلوتونیوم خروجی آن را کاهش می داد توافق کرده بودند، در وین ۴، آمریکایی ها دوباره مسأله تبدیل شدن این راکتور به یک ر آکتور آب سبک را مطرح کردند! جالب آنکه آمریکا چندی پیش خود برای باز طراحی قلب رآکتور به منظور کاهش ظرفیت تولید پلوتونیوم آن پیش قدم شده و طرحی را ارائه کرده بود!
خواسته غیرقابل قبول دیگر آمریکا، کاهش ظرفیت غنی سازی در ایران بود. در شرایطی که گمان می رفت آمریکائیها خود را برای پذیرش حداقل ۵۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ نسل اول در ایران آماده کرده اند؛ موضعی که آنها در مذاکرات وین ۴ گرفتند این بود که فقط می توانند وجود ۵۰۰ سانتریفیوژ را در ایران بپذیرند!
اما مسائل اختلافی فقط همین موارد نبودند بلکه آمریکا موضوع برنامه موشکی ایران را نیز به فهرست مذاکره افزوده و خواستار بحث درباره برد و ظرفیت موشکی ایران به عنوان یک عامل احتمالی در پرتاب سلاح های هسته ای شد. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا فعالیت های هسته ای خود را به طور شفاف و بر مبانی صلح آمیز قرار داده و بازدیدهای بازرسان آژانس از مراکز هسته ای ایران وگزارش های آنها نیز همین روند را تأیید می کند و بالاتر از همه اینکه برای کشوری که فتوای فقهی رهبر آن بر حرمت ساخت و استفاده از سلاح هسته ای استوار است، این بهانه جویی ها صرفاً در راستای باج خواهی با هدف کاهش ظرفیت دفاعی کشورمان قابل ارزیابی است.
نکته قابل تأمل اینکه این ادعاها علیه جمهوری اسلامی ایران توسط کشور و یا کشورهایی صورت می گیرد که خود، بیشترین سلاح های مرگبار هسته ای و زرادخانه های اتمی را در اختیار دارند و قادرند کره زمین و میلیاردها نفر ساکنین آنرا بارها منهدم کرده و به کام مرگ بکشانند و حتی سابقه استفاده از این سلاح های خانمانسوز را در آسیا و در جریان جنگ جهانی دوم دارند.
اینکه قدرت موشکی و هسته ای آمریکا و زرادخانه های این کشور به سوی کشورهای جهان نشانه رفته و سایه مرگ را بر بشریت افکنده، نکته پنهانی نیست و همه ملتهای جهان خطر هسته ای آمریکا را به عنوان یک واقعیت ملموس و جدی احساس می کنند. چندش آور است در چنین شرایطی دولتمردان آمریکائی ضمن ادامه دادن به ماجراجویی های هسته ای و لشکرکشی های نظامی و حمایت از رژیم های دیکتاتوری به خود اجازه می دهند دم از حقوق بشر زده و خود را حامی صلح و ثبات جهانی قلمداد کنند!
اکنون نیز همزمان با آغاز مذاکرات وین ۵ که گروه مذاکره کننده ایرانی آماده است براساس توافقات اولیه، وارد مرحله نگارش پیش نویس توافق جامع شود، دور از انتظار نیست که تداوم بهانه گیریها، فضاسازیها و زیاده خواهی های آمریکا و برخی هم پیمانان غربی اش بخواهد این دور از مذاکرات را نیز با مشکل مواجه سازد. البته درک این نکته که چرا آمریکا علیرغم توافق و پیشرفت نسبی در سه دور نخست مذاکرات اکنون و در آستانه تدوین پیش نویس توافق نهایی به چنین بهانه های غیرمنطقی و ارائه مطالبات پلکانی متوسل شده و برخلاف رفتارهای اعتمادساز طرف ایرانی، با برخوردهای غیرصادقانه درصدد باج خواهی برآمده، برای ملت ما کاملاً روشن است زیرا آنها که همواره دشمنی خود را با قدرت و استقلال جمهوری اسلامی ایران بیان کرده و مقابله با آنرا به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال می کنند، این بار با در پیش گرفتن یک تاکتیک مذاکراتی به دنبال بالا بردن مطالبات خود و افزایش قدرت چانی زنی در جریان گفتگوها هستند و هنوز هم در این فضای خیالی سیر می کنند که چون مذاکره کنندگان ایرانی به این توافق نیاز دارند، به محض مشاهده دورنمای از دست رفتن شانس حصول به توافق جامع، آماده هرگونه امتیازدهی خواهد بود. آمریکا امیدوار است با به حاشیه راندن نقش روسیه و چین در مذاکرات بتواند حداکثر امتیاز را از ایران بگیرد، درحالی که همانگونه که دکتر روحانی رئیس جمهور در آستانه مذاکرات وین ۵ تصریح کرد، طرف مقابل ما نیاز بیشتری به این توافق دارد، زیرا ملت ایران در عین حال که از عدم امکان بازگشت وضعیت تحریم به گذشته مطمئن است، خود را برای شرایط مختلف براساس اقتصاد مقاومتی که زیربنای آنرا می گذارد، آماده می کند.
طبعاً طرف های غربی نیز در این سال ها ما را به خوبی آزموده و دریافته اند که ملت ایران تسلیم باج خواهی ها و مطالبات غیرمنطقی نخواهد شد و نه به آمریکا و نه به هیچکس دیگر اجازه عبور از خطوط قرمز و منافع ملی اش را نمی دهد. کشورهای غربی اگر به واقع خواهان دستیابی به توافق پایدار هسته ای با ایران هستند، باید بدانند برای خروج از وضعیتی که خودشان را به آن گرفتار کرده اند، ناگزیر به پذیرش حقوق هسته ای ملت ایران، به رسمیت شناختن حق مسلم ما در دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای و ادامه غنی سازی هستند.
رفتار طرف مقابل ما در مذاکرات وین ۴ چنین نشان داد که آمریکا به دنبال حل نهایی مشکل هسته ای با ایران نیست بلکه با بهانه قرار دادن مسائل هسته ای، درصدد تحمیل خواسته های نامشروع خود هستند و به همین دلیل تیم مذاکره کننده ایرانی در مقابل این زیاده خواهی ها ایستاد و بر اجرای توافقات اولیه تاکید نمود. اکنون به نظر می رسد باید منتظر ماند و دید دور پنجم مذاکرات ایران و ۱+۵ در وین چگونه پیش می رود و آیا آمریکائیها حاضرند دست از کاسب کاریهای هسته ای خود بردارند یا نه؟

رسالت:چرا وعده می دهید و عمل نمی کنید؟
«چرا وعده می دهید و عمل نمی کنید؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛ایران بیش از یکصد سال است از صنعت نفت برخوردار است. امروز متخصصین ایرانی در چند قاره مشغول صدور خدمات فنی و مهندسی هستند. بخشی از این صدور اختصاص به ساخت پالایشگاه های نفت و گاز دارد. اما ایران پس از گذشت یکصد سال از صنعت نفت بنا بر ادعای برخی مقامات نفتی محتاج واردات بنزین است! چرا؟ پالایشگاه ستاره خلیج فارس در سال ٨۵ با هدف تبدیل شدن به یکی از صادرکنندگان بنزین در خاورمیانه طراحی شد. قرار بود این پالایشگاه پاسخگوی مصرف روبه رشد بنزین و گازوئیل باشد، دیگر فرآورده های نفتی از خارج وارد نکنیم و در شمار صادرکنندگان بنزین قرار گیریم.
طرح پالایشگاه ستاره خلیج فارس از طرح های مهر ماندگار بود. قرار بود فاز اول این طرح در خرداد ۹۲ افتتاح شود. در همین ماه خرداد سال گذشته دولت یازدهم سکان اجرایی را از رئیس جمهور دولت دهم تحویل گرفت. اما نه تنها فاز اول افتتاح نشد بلکه وزیر نفت مدام از ضرورت واردات بنزین سخن گفت.
گفته می شود یک میلیارد دلار هزینه تکمیل فاز اول آن بوده است. طی یک سال گذشته میلیاردها دلار واردات بنزین به صورت نقد، معاوضه با نفت خام، تهاتر با بهای صادراتی نفت کوره و ... به جیب دلالان نفتی اختصاص یافت اما برای تکمیل فاز اول پالایشگاه ستاره خلیج فارس یک میلیارد دلار تخصیص نیافت! چرا؟
پالایشگاه ستاره خلیج فارس در سه فاز تعریف شده است. فاز اول آن عبارت بود از تولید ۱۲ میلیون لیتر بنزین و ۶میلیون لیتر گازوئیل. اگر این فاز افتتاح می شد بدون اتکاء به بنزین پتروشیمی ها می توانستیم نیازهای داخل را برطرف کنیم و با تکمیل فاز دوم و سوم به صورت دائمی، ایران یکی از صادرکنندگان بزرگ فرآورده های نفتی می شد.
چه دستی است که می خواهد ایران هنوز جزء واردکنندگان بنزین باشد و میلیاردها دلار سرمایه گذاری در این باب همچنان راکد بماند؟
تولید بنزین در پالایشگاه ستاره خلیج فارس با استاندارد یورو پنج به بازار می آید. چه کسانی می خواهند در شهرهای بزرگ، مردم همچنان از بنزین با استانداردهای نازل استفاده کنند و هیچ دغدغه ای برای محیط زیست و سلامت جان مردم ندارند؟
رئیس جمهور محترم پنج شنبه گذشته جشن سالروز انتخاب خود را برگزار کرد. متاسفانه این جشن با گذشت یکسال از رقابت های انتخاباتی در حال و هوای رقابت با رقیب و رقیبانی برگزار شد که الان وجود خارجی ندارند.
رئیس جمهور با دعوت از یک گروه خاص در این جشن کل آرای خود را به نفع یک جریان مصادره کرد و دیگر اقشار و نحله های فکری را که گفتمان اعتدال را پذیرفته بودند ناامید کرد. همچنین در این جشن حرف های ناروایی علیه ٣/۴۹ درصد مردم مطرح شد که نمی خواهم به چند و چون آن بپردازم.
اما واقعا اگر جای جشنی در یک سالگی خدمت دولت خالی باشد جشن خودکفایی بنزین و ارتقای ایران به عنوان یک کشور صادرکننده بنزین است که این هم برای اینکه چون قرار نیست از دولت قبل تصویر مثبتی ارائه شود به طاق نسیان کوبیده شده است. حالا که توفیق برگزاری این جشن ملی را دولت نداشته است باید به این سئوال پاسخ دهد؛ چرا در تجهیز و تامین مالی این طرح طی یک سال گذشته تعلل صورت گرفته است؟ چه کسانی از تاخیر در قطع نوار افتتاح این طرح عظیم زیان می کنند؟
طرح پالایشگاه ستاره خلیج فارس ۵/۲ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی اعتبار مصوب دارد. چه کسانی در تخصیص ارز مورد نیاز این طرح کوتاهی کردند و در عوض، اهتمام جدی برای واردات بنزین در سال۹۲ داشتند؟ براساس ماده ۱۲۷ قانون برنامه پنجم توسعه به وزارت نفت اجازه داده شده تا زمان اتمام و تکمیل دو پالایشگاه ستاره خلیج فارس و فارس و تا وقتی از آن بهره برداری نشده از طریق روش های تهاتر برای خرید فرآورده های مورد نیاز با تصویب شورای اقتصاد، آن هم در موارد ضروری اقدام کند. با این تاکید که تهاتر نفت خام و میعانات گازی از شمول این جواز خارج است. آیا وزیر محترم نفت مصوبه شورای اقتصاد موضوع ماده ۱۲۷ قانون برنامه پنجم را دارد که روزانه میلیون ها دلار ارز را صرف واردات بنزین می نماید؟
رئیس جمهور محترم در وعده های انتخاباتی خود فرموده بودند:
- «راه حل های کوتاه مدت یک ماهه و ۱۰۰روزه برای حل مشکلات اقتصادی پیش بینی شده است.»
اکنون یک سال از دوره خدمت دولت گذشته است. برای چنین امر مهمی که جنبه ملی دارد چه کرده است؟
- رئیس جمهور محترم فرموده بودند؛ «در ماه های ابتدایی آغاز به کار دولت تدبیر و امید، موانع تولید را از سر راه برمی دارم.»
چرا پس از ۱۲ ماه موانع تولید بنزین در پالایشگاه ستاره خلیج فارس برداشته نشده است؟
- رئیس جمهور محترم فرموده بودند؛ «چرا همواره به خام فروشی می پردازیم؟ مگر نمی شود فرآورده های نفتی تولید کرد؟ با این کار درآمد کشور را می توان به چند برابر افزایش داد.»
چرا آقای روحانی به این سئوال که خود طرح کرده اند پس از یک سال پاسخ نداده اند؟ ۷۰درصد طرح پالایشگاه ستاره خلیج فارس تمام شده است. آیا ایشان در این یک سال نمی توانست کاری کند که فاز اول به بهره برداری برسد تا از خام فروشی و واردات بنزین فاصله بگیریم؟ چرا به وعده های داده شده عمل نشد؟
مقام معظم رهبری در های و هوی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته فرموده بودند: «من به نامزدهای گوناگون عرض می کنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی خودتان گذاشتند شرمنده نشوید. جوری وعده بدهید که اگر چنانچه آن وعده را به رخ شما کشیدند، مجبور نباشید تقصیر را به گردن این و آن بگذارید که نگذاشتند، نشد. کاری را که می توانید انجام دهید، وعده دهید.»
راستی چرا وعده می دهید و عمل نمی کنید؟!

سیاست روز:رأی مردم همیشه حق الناس است
«رأی مردم همیشه حق الناس است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید؛این سخن آقای رئیس جمهور را می پذیرید که گفته است؛ «انتخابات ۲۴ خرداد، نه بزرگ ملت ایران به تندروهای خارجی و افراطیون داخلی بود.» البته آقای روحانی چنین سخنی را در گذر این یکسال بارها تکرار کرده است، اما همواره برخی این سخن را به خود گرفته اند و آن را مصداق حال و رفتار خود پنداشته اند و برخی دیگر هم، که خود را مصداق آن نمی پندارند، به تقبیح و انتقاد از افراطیون داخلی پرداخته اند.
اما واقعاً روی سخن آقای رئیس جمهور چه افراد، گروه ها و اشخاصی است؟ انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ همچون دیگر انتخابات ریاست جمهوری در سلامت و صحت کامل برگزار شد، از این بابت هیچ تفاوتی با دیگر انتخابات ریاست جمهوری نداشت.
نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره خود را ملزم به رعایت و دفاع از رأی مردم می داند، به همین خاطر است که ساز و کارهای لازم را برای صیانت از آراء مردم به کار برده است.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هم که با حضور گسترده و میلیونی مردم برپا شد، شاهد برگزاری یک انتخابات سالم بودیم، اما اتفاقاتی افتاد که باعث شد، شیرینی آن، به تلخی گراید، تلخی آن هم به خاطر افراطی گری هایی بود که از سوی یک جناح و نامزدهای وابسته به آن جناح اتفاق افتاد.
چند ماه اغتشاش و آشوب و فتنه، به خاطر رفتارهای آنها بود. مصداق واقعی افراطی گری و زیربار قانون نرفتن آنها، نپذیرفتن شکست در مبارزات انتخاباتی، پافشاری بر خواسته های غیرقانونی خود، همه و همه نشان از افراط مضاعف داشت.راهکارهای قانونی که مورد تأکید رهبر انقلاب هم بود، باز هم نامزدهای معترض را قانه و راضی نکرد و باعث شد تا ایشان بگویند؛«ساز و کار قانونی اجازه تقلب نمی دهد.زیر بار بدعت های غیر قانونی نمی روم.» چنین سخنان قاطعی نشان دهند صیانت نظام اسلامی از رأی مردم است و لاغیر.
مقایسه کنید رفتار بازندگان و رقبای انتخاباتی سال ۸۸ را با سال ۹۲ آنگاه متوجه خواهید شد که معنای افراط و تندروی چیست.
در آن سال آقایان موسوی و کروبی به نتایج انتخابات اعتراض کردند، آقای موسوی خود را رئیس جمهور منتخب معرفی کرد، رأی مردم را زیر پا گذاشت و بدیهی ترین اصول مردم سالاری را نادیده گرفت.
بهترین کار او چه می توانست باشد؟ پذیرش شکست، تبریک به رقیب پیروز و پایان رقابت های انتخاباتی، می توانست، سرنوشت بهتری را هم برای او، و هم برای کشور رقم بزند. اما اینگونه نشد.
به گمان نگارنده، روی سخن آقای رئیس جمهور با این سخن که انتخابات ۹۲، «نه» بزرگ ملت ایران به تندروی های خارجی و افراطیون داخلی بود، چنین رفتارهای قانونشکنانه و آشوب طلبانه بوده است.
می توان روی سخن آقای روحانی را چهار رقیب اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ دانست؟ آنها که رفتارهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ را را از خود بروز ندادند!
شعار آقای روحانی اعتدال در عرصه سیاست داخلی و خارجی بود و تاکنون نیز سعی بر این داشته است، تا چنین شود. البته هستند در داخل افراطیونی که باعث می شوند تا فضای سیاسی کشور کمی غبار آلود شود. بهترین کار بی اعتنایی به رفتار آنهاست.
در این میان باید بین افراطیون و منتقدان تفاوت قائل شد، که ماهیت این دو با هم قابل جمع نیست حتی تضاد اندیشه ای هم میان آنها وجود دارد.
طیف افراطی در هر گروه و حزب سیاسی وجود دارد، طرد آنها که در اقلیت هم هستند، می تواند انزوای سیاسی برای آن دسته افراطی به همراه داشته باشد.
میزان افراطی گری هر طیف سیاسی هم می تواند شاخصی برای چگونه رفتار کردن با آنها باشد.
گرچه، آقای روحانی خود را نه اصلاح طلب معرفی کرده و نه اصولگرا و سیاست اعتدال را به عنوان نقشه راه دولت یازدهم در پیش گرفته است، اما در همین میان و در خلال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، رفتار سیاسی اصولگرایان می تواند، نشان دهنده حسن نیت و پایبندی آنها به اصول انقلاب و تبعیت از آرمان های امام(ره) و رهبری باشد.
پیش از این رفتار برخی اصلاح طلبان در جریان انتخابات ۸۸ بازگو شد و اکنون که یکسال از انتخابات ۹۲ می گذرد، بازخوانی رفتار سیاسی اصولگرایان در جریان این انتخابات، بسیاری از مسائل را روشن می سازد و نشان می دهد که افراطیون داخلی در چه حوزه و طیفی قرار دارند و معنی واقعی افراطی بودن را می توان درک کرد.
پس از برگزیده شدن آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور دولت تدبیر و امید، رقبای او که ۷ نفر هستند، تک تک به دیدار رئیس جمهور منتخب رفتند و پیروزی او را تبریک گفته و دست همکاری و یاری به او دراز کردند. این رفتار سیاسی که برگرفته از اخلاق اسلامی و انسانی است در هر یک از آن نامزدها وجود داشت. پذیرش شکست در انتخابات ریاست جمهوری بدون هیچ شک و شبهه و شائبه ای گرچه اقدامی در خود توجه بود، اما چیزی غیر از آن توقع نمی رفت.
از آن ۷ نامزد رقیب رئیس جمهور منتخب، ۴ نفر منسوب به طیف اصولگرایان که البته رقیب جدی آقای روحانی که از سوی اصلاح طلبان حمایت می شد، بودند.
روز شنبه ۲۴ خرداد مصادف با سالروز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، رقبای رئیس جمهور به دعوت او دور هم جمع شدند. ۶ نفر از آنها به این دیدار رفتند. آقای ولایتی که در این جمع حضور نداشت در یک ماموریت خارجی به سر می برد.
رئیس جمهور پیام این نشست را همدلی و وحدت در جهت منافع ملی اعلام کرد.رفتار رئیس جمهور پس از گذشت یکسال از انتخابات هم، رفتاری منطقی و اخلاقی بود که رقبا را دور هم جمع کرد تا بگوید، «مردم در این انتخابات حماسه سیاسی آفریدند.»
انتخابات ۹۲ هم حساسیت های خاص خود را داشت. انتخاباتی بود که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ برگزار می شد، بسیاری گمان می کردند ترکش های آن پس از ۴ سال به انتخابات ۹۲ برخورد خواهد کرد، اما درایت و هوشیاری مردم از یک سو و آگاهی و تمکین هر ۸ نامزد به قانون از سوی دیگر و مهمتر از آن نقش رهبری معظم انقلاب، باعث شد حماسه سیاسی شکل بگیرد و ثابت کند که هیچگاه در نظام اسلامی، رأی مردم پایمال نخواهد شد، همانگونه که در سال ۸۸ نیز نشد و صیانت از رأی مردم به عنوان حق الناس، از قاموس جمهوری اسلامی ایران هیچگاه پاک نمی شود.

حمایت:چرایی مخالفت عراقی ها با دخالت خارجی
«چرایی مخالفت عراقی ها با دخالت خارجی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن می خوانید؛عراق در طول یک هفته اخیر به کانون تحولات منطقه مبدل شده است. یکپارچگی مردم، ارتش و دولت عراق در مبارزه با تروریسم داعشی –بعثی فضایی جدید را بر این کشور حاکم ساخته است. دشمنان یکپارچگی و ثبات عراق در حالی با استفاده از گروه های تروریستی و بعثی ها برآن بوده اند که ضمن اجرای طرح مقابله با ارا مردم مبنی بر تشکیل دولت به نخست وزیری مالکی و تجزیه عراق به دنبال بحران سازی سراسری در منطقه بوده اند ، که وحدت ملی عراقی ها بویژه لبیک مردم به فتوای دفاع کفایی مرجعیت ، این طرح را با ناکامی همراه ساخت.
در این میان یک اصل مهم مطرح است و آن مخالفت گسترده مردمی با ورود خارجی ها با نام مقابله با تروریسم است. عراقی ها در کنار استقبال از کمک های خارجی برای تقویت عراق در برابر تروریسم مخالفت صریح خود با ورود نظامیان خارجی به کشورشان را اعلام داشته اند. حال این سوال مطرح است که چرا عراقی ها با حضور نیروهای آمریکایی و اروپایی و حتی عربی در کشورشان مخالفت می کنند.؟
پاسخ به این پرسش را در چند اصل می توان مشاهده کرد. نخست آنکه تجربه به عراقی ها ثابت کرده است که با وفاق و یکپارچگی ملی می توانند بر مشکلات کشورشان از جمله در مبارزه با تروریسم پیروز گردند. چنانکه آنها با تکیه بر خویشتن و اتحاد ملی توانستند انتخاباتی تاریخی را برگزار نمایند. عراقی ها برآنند تا با بهره گیری از تجربه وحدت و یکپارچگی تحت رهبری مرجعیت دینی افتخاری دیگر را در تاریخ کشورشان به ثبت رسانند. مسلما این دستاورد در کنار تحقق ثبات و امنیت در عراق می توانند ارتقا بخش جایگاه آنها در منطقه و جهان عرب باشد.
دوم آنکه سابقه کشورهای غربی نشان می دهد آنها از یک سو حامیان و بنیانگزاران تروریسم می باشند که همواره از آنها برای رسیدن به منافع خود بهره گرفته اند. از سوی دیگر غرب نشان داده که جز اشغالگری و غارت کشورها هدف دیگری ندارد. سوابق این امر را در سراسر آفریقا، آمریکای لاتین و حتی غرب آسیا ( خاورمیانه) به کرات می توان مشاهده کرد. اشغال ۱٣ ساله افغانستان و کارنامه ٨ سال اشغال عراق گواهی بر این امر است.
دخالت کشورهای غربی در تحولات کنونی عراق نیز مسلما نتیجه ای جز تشدید بحران در این کشور به همراه نخواهد داشت چرا که اگر غرب واقعا به دنبال حمایت از مردم عراق بود هرگز داعش را ایجاد و تسلیح نمی کرد. عدم صداقت غرب در قبال عراق زمانی آشکارتر می شود که از یک سو این کشورها از حمایت های تسلیحاتی از ارتش عراق خودداری می کنند و از سوی دیگر همچنان به حمایت گسترده از تروریست ها ادامه می دهند چنانکه بخش عمده ای از جنگ روانی و رسانه ای تروریست ها توسط کشورهای غربی هدایت می شود و کمک های تسلیحاتی به تروریست ها نیز با واسطه عربستان صورت می گیرد.

آفرینش:نقش ایران و آمریکا در بحران عراق و داعش
«نقش ایران و آمریکا در بحران عراق و داعش»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛تحولات عراق و نحوه عملکرد طرف های درگیر تاکنون نتیجه قابل ملاحظه ای نداشته است و یا حداقل باید بگوییم که دو طرف درمرحله ای هستند که صرفاً به دادن تلفات و تضعیف بنیه نظامی طرف مقابل بسنده کرده اند. هردو طیف درگیر چشم انتظار تحولات خارجی هستند تا از این طریق دست برتر را در جبهه جنگ به دست آورند.
داعش که از پول های عربی تغذیه می شود در انتظار حمایت های بیشتر و اتحاد با برخی نیروهای داخلی عراق می باشد. گفته می شود که برخی گروه های وابسته به حکومت بعث با دست گرفتن سلاح به داعش پیوسته اند. این روال به معنای نفوذ و خرابکاری در میان نیروهای عراقی می باشد. داعشی ها امیدوارند با تثبیت قدرت در موصل بتوانند پایگاهی برای تقویت مواضع خود از عراق تا سوریه فراهم کنند، و با تحریک تعصبات مذهبی به دنبال راه اندازی یک جنگ روانی و اعتقادی می باشند.
ازسوی دیگر ارتش عراق نیز به سبب عدم یکپارچگی درمیان استان ها و نیروهای نظامی به دنبال ایجاد وحدت ملی درمقابله با حملات خارجی است. به عبارتی ناتوانی دولت مرکزی در ایجاد یک ساختار حکومتی منسجم، این فرصت را به داعش داد تا از این ضعف ها استفاده کند و به دنبال اهداف شوم خود باشد. به همین منظور دولت عراق نیز اکنون چشم انتظار مساعدت های خارجی است تا از این طریق بتواند دست برتر را نسبت به تروریست ها پیدا کند.
اما دراین تحولات نکاتی چند وجود دارد که می تواند برخی فرضیه های موجود برای داعش و ارتش عراق را شفاف سازی کنند. اولین موضوعی که در الویت تحولات عراق قرار دارد، بحث تجزیه این کشور می باشد.
ازپیش از انتخابات درگیری ها و اختلافات سیاسی میان گروه ها و احزاب سیاسی بالا گرفته بود، به طوریکه هیچ یک از آنها رهبری و پیروزی طرف دیگر را قبول نداشتند. این اختلافات با مخلوط شدن با گرایشات مذهبی شدت بیشتری به خود گرفت.
از یکسو شیعیان مدعی داشتن دست برتر در تحولات عراق هستند، از سوی دیگر اهل تسنن مدعی اجحاف به حقوق شهروندان عراقی هستند و کردها نیز به سبب تمکن مالی و نظامی صراحتاً داعیه جدایی و خود مختاری کامل از دولت مرکزی را دارند. نکته ای که دراین زمینه قابل توجه است اینکه درصورت خروج داعش ازعراق، هنوز مشکل اصلی برجای خود باقی است و اختلافات سیاسی میان ملت عراق ادامه خواهد یافت و تازمانی که این مشکلات داخلی وجود داشته باشد نمی توان انتظار عراقی منسجم را داشت.
اما اینکه گفته می شود احتمال همکاری ایران و آمریکا برای کمک به عراق برای سرکوب داعش وجود دارد، بعید به نظر می رسد. چون اولا عراق از پتانسیل های مردمی و قدرت نظامی کافی برخوردار است و ثانیاً اینکه داعش امروز از سوی متحدان آمریکا تغذیه و حمایت می شود!. لذا آمریکا می تواند بدون دخالت نظامی و ازطریق فشار بر متحدانی همچون عربستان و قطر این غائله را ختم کند. پس نیازی به همکاری با ایران و مداخله نظامی وجود ندارد، و اگر چنین شود آمریکا به دنبال حضور دوباره خود درعراق خواهد بود تا بتواند نیروهای نظامی خود را درمنطقه مستقرنماید.
نکته اصلی اینکه هیچ قدرتی جز دولت عراق توانایی مهار تروریست و حملات داعش را ندارد. اما این امر منوط به همگرایی داخلی و سیاسی می باشد. هیچیک از گروه های سیاسی عراق تمایلی برتسلط داعش برمناطق این کشور را ندارند، چون علاوه بر توانایی های نظامی، پتانسیل های سیاسی قابل ملاحظه ای هم برای حل این مشکل در اختیار احزاب و گروه های مختلف عراقی وجود دارد، اما اختلافات موجود مانع از استفاده ازاین ظرفیت ها شده است.
باید این موضوع را مد نظر داشت که تسخیر بخش هایی از عراق می تواند سرآغاز تجزیه این کشور به سه بخش باشد. اینکه اگر عراق تجزیه شود، ترکیب سرزمینی منطقه تغییر خواهد کرد، و جامعه مدنی به ویژه سنی های عراق که احتمالا تحت سیطره اندیشه های افراطی امثال داعش قرار می گیرند، خسارات فراوانی خواهند دید.

شرق:جامعه شناسی خشونت جمعی
«جامعه شناسی خشونت جمعی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن می خوانید؛تصاویر اعدام های دسته جمعی هزاران کودک و بزرگسال، زن و مرد، پیر و جوان، انسان هایی که کنار هم ردیف شده و سپس به رگبار گلوله بسته شده اند، پرسش های عمیقی درخصوص انسان، فرهنگ، تمدن، تاریخ، پیشرفت و... مطرح می کند. اگر از جرم آنها از داعش بپرسیم به ما خواهند گفت که جرم آنها صرفا این بوده که شیعه هستند؛ همین و بس. اینکه چه جرمی مرتکب شده بودند، کدام خبط و خطای مهمی انجام داده بودند که باید بدون محاکمه و فقط به رگبار بسته می شدند، پرسش هایی هستند که داعش و داعش ها در طول تاریخ نتوانسته اند به آن پاسخی بدهند. بسیاری خواهند گفت که از گروهی که فکر و عقیده ای را که کاملا با فکر و عقیده آنان یکسان نیست شرک، نفاق، بدعت و کفر می پندارند و در نتیجه آنان را واجب القتل می دانند، خیلی انتظار دیگری نمی توان داشت.
بسیاری خواهند گفت که از یک گروه تندرو که شست وشوی مغزی داده شده اند که هرکس مثل ما فکر نمی کند، ما تکلیف و وظیفه شرعی داریم که او و آنها را به قتل برسانیم، انتظار زیادی نمی توان داشت. بسیاری خواهند گفت از انسان هایی که در روستاها، بیابان ها و مناطق محروم و دورافتاده عربستان، افغانستان، پاکستان، یمن یا چچن زندگی می کنند خیلی انتظار بیشتری نمی توان داشت؛ انسان هایی که در فقر و محرومیت بزرگ می شوند و تنها پنجره ای که به دنیا دارند پنجره ای است که روحانیون وهابی و سلفی به روی آنها گشوده اند. پنجره ای که در بیرون آن هر که و هر چه هست گمراه و فاسد است و فقط سلفی ها بندگان شایسته، برگزیده و راهی بهشت موعودند.
درک «داعش»، درک القاعده، درک طالبان خیلی پیچیدگی ندارد. خاستگاه آنها جوامع عقب افتاده و محروم از توسعه سیاسی و اجتماعی بوده است. نه در ترکیه، نه در مالزی، نه در اندونزی، نه در بنگلادش و نه در هیچ کشور اسلامی دیگری که یک درجه ای از توسعه سیاسی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته، «داعش» و گرایشات «داعش» وجود ندارد. اما در عراق که طی نیم قرنی که از استقلالش می گذرد، کمتر روی توسعه سیاسی و پیشرفت را به خود دیده، یا در عربستان که اساسا چیزی به نام جامعه مدنی در آن به چشم نمی خورد، یا در اردوگاه های فلاکت زده آوارگان افغانی در وزیرستان و لاهور پاکستان که به جز فقر و عقب ماندگی و محرومیت و به جز تعلیم و تربیت دینی اسلام رادیکال سلفی آموزش دیگری وجود ندارد، خیلی تصادفی نیست که ملامحمد عمر و «داعش» ظهور کنند. در عین حال «داعش» فقط محصول جهل، عقب ماندگی، محرومیت، فقر و توسعه نیافتگی سیاسی و اجتماعی نیست. «داعش» در عین حال محصول خشونت سیاسی حاکم در خاورمیانه هم هست. و می رسیم به سطح سوم خشونت و نسل کشی «داعش» در عراق. رفتار «داعش» در عراق از یک منظر تاریخی خیلی هم بی سابقه نیست. نسل کشی «داعش» در عراق یادآور نسل کشی توتسی ها و رواندایی ها در آفریقا، تامیل ها و سنگالی ها در سریلانکا، صرب ها علیه مسلمانان در بوسنی، اعدام های دسته جمعی در کامبوج توسط پل پت و خمرهای سرخ و جنایات و نسل کشی صدام و حزب بعث علیه کردهای عراقی است.
در جریان آنچه تحت عنوان سیاست «انفال» در فاصله ۶۹-۱٣۶۵توسط صدام در مناطق کرد نشین عراق صورت گرفت بیش از ۱۵۰ هزار کرد یا در اردوگاه های اکراد در بغداد و سایر شهرهای عراق یا در جریان اعدام های دسته جمعی یا بمباران های تعمدی شهرها و روستاهای کردنشین کشته شدند تا کردها مجبور به ترک مناطق کردنشین بشوند و بالاخره به کار گرفتن سلاح شیمیایی از جمله در حلبچه قریب به ۱۶٣هزار کرد از بین رفتند.
فی الواقع از بعد تاریخی هر چه عقب تر می رویم کارنامه ما انسان ها در نسل کشی و کشتار دسته جمعی هولناک تر می شود. شیعیانی که در موصل، کرکوک، تکریت و شمال سامرا به دست شبه نظامیان «داعش» قتل عام شدند، همان گناهی را دارند که اکراد در زمان صدام داشتند. اگر جنایات «داعش» را محصول عقب ماندگی سیاسی، توسعه نیافتگی اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی بدانیم، جنایات اروپایی های پیشرفته در طول جنگ جهانی دوم را به کدام دلیل و انگیزه ای باید نسبت دهیم؟

مردم سالاری:دولت روحانی و افراطیون
«دولت روحانی و افراطیون»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن می خوانید؛در حالی که اوّلین سالروز یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب حسن روحانی را پشت سر گذاشتیم، هم چنان بحث و جدال در خصوص جناح پیروز این انتخابات و گرایش سیاسی رییس جمهور ادامه دارد. در این میان تحلیلگرانی در دو جناح، اصرار دارند به یکسان انگاری حماسه دوم خرداد و بیست وچهارم خرداد بپردازند: اوّل بعضی اصلاح طلبان رادیکال که با تشبیه خاتمی به روحانی، ضمن بالا بردن سطح توقّعات از دولت، موجبات دوری برخی اصولگرایان معتدل و محافظه کاران را فراهم می آورند و دوم اصولگرایان تندرو که در تلاشند با این همانی میان دولت های خاتمی و روحانی، بار دیگر خاطره «هر نُه روز یک بحران» را زنده سازند.
تلاش های گروه اوّل با توصیه ها و راهنمایی های خاتمی تا حدودی مرتفع شده است. این گروه از اصلاح طلبان که تا پیش از این، با یادآوری برخی وعده های انتخاباتی روحانی در خصوص وضعیّت سیاسی و فرهنگی و بیان این مطالبات، عملاً موجب ناامیدی بخش هایی از بدنه اجتماعی اصلاح طلبان از دولت را فراهم می کردند با سخنان صریح خاتمی روبرو شدند که «رویکرد دولت، برنامه هایی که دارند همگی خوب است و این دولت است که با وجود شرایط، اولویت ها را مشخص می کند».
وی ضمن بیان این که «خوشبختانه دولت تدبیر و امید روی کار است و باتوجه به مشکلات فراوان، با شعارهایی که داده شده کارهایی که صورت گرفته و شاهد بهبود اوضاع هستیم» درخصوص مسائل سیاست داخلی افزوده است: «احساس می کنیم هرچه صحبت بکنیم کار بد تر می شود» و با توصیه به سکوت اصلاح طلبان درباره برخی مطالبات سیاسی، عملاً به اولویت بندی دولت درباره مسائل دیپلماتیک و اقتصادی احترام گذاشته است. حتّی بهزاد نبوی نیز ضمن بیان این مضمون که «حمایت های ما از دولت ممکن است اصولگرایان معتدل را به سوی افراطیون سوق دهد» به اولویت های دولت اشاره کرده و می گوید:«دولت باید فعلاً روی مسائل سیاست خارجی و اقتصاد متمرکز شود و به هیچ امر دیگری نپردازد، چرا که پرداختن به مسائل سیاست داخلی و یا فرهنگ می تواند دولت را مشغول کند و از اهداف اصلی بازدارد».
از سوی دیگراصولگرایان رادیکال که درپی موفقیّت های دولت در عرصه دیپلماتیک و حمایت های رهبری از راهبرد مذاکره، بازار دلواپسی شان کساد شده است، تلاش می کنند با برجسته سازی انتقادات بی مورد و سطحی از سیاست های فرهنگی دولت، ضمن نگران ساختن برخی از علمای دینی و مراجع تقلید؛ به بازتولید مخالفت های گسترده با دولت خاتمی بپردازند و با بلندگوهای تبلیغاتی مختلفی که در دست دارند(از دژهای پولادین مطبوعاتی تا سایت های زنجیره ای و برنامه بیست وسی) این نوا را بنوازند.
با توجّه به این وضعیّت، دو راهبرد را باید هم زمان به پیش برد. اوّل آن که دولت مردان ضمن بی توجّهی و بی اعتنایی به حملات گاه وبی گاه افراطیون، به وظیفه خود در قبال مردم به خصوص طبقات محروم و کم درآمد ادامه دهند و این خدمات را به خوبی اطّلاع رسانی کنند و دوم این که اصلاح طلبان ضمن تداوم حمایت از دولت، اولویت های آن را در نظر گرفته و توجّه کنند که در چه شرایط خطیری، انتخاب آگاهانه مردم در بیست وچهارم خرداد سال گذشته، نه تنها اصلاح طلبان که فراتر از آن نظام و میهن اسلامی را از خطر رهانید.
پس مواظب باشند که در دام تندروها نیفتند و از پاسخ گویی به تخریب ها و حتّی توهین های بی سابقه ای که حتّی شخص رییس جمهور را نیز هدف قرار می دهند، بپرهیزند. این جماعت شکست خورده محتاج توجّه هستند و آن چه بیش از هر چیز آزارشان می دهد، بی اعتنایی است. بیست وچهارم خرداد، دوم خرداد دوم نیست، هرچند می تواند همان آرمان ها را تداوم بخشد ولی همان گونه که رییس جمهور اصلاحات گفت:«روحانی، روحانی است و خاتمی، خاتمی.»

آرمان:اصلاح سیاست غلط
«اصلاح سیاست غلط»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان ب قلم دکتر مهدی تقوی است که در آن می خوانید؛چند ماه قبل که برای نخستین بار بحث توزیع سبد کالا به مردم مطرح شد، بسیاری از اقتصاد دانان به این طرح انتقاد کردند چراکه از منظر آنها اهدای سبد کالا به اقشار مختلف، از دو منظر تصمیم درستی نبوده است؛ یک دلیل آن که حق انتخاب از مردم گرفته می شد. وضعیت اقتصادی ایران به شکلی است که برخی افراد، در طبقه اول نیازهای خود قرار داشته و به سهولت، امکان تهیه غذا و سرپناه کافی برای آنان میسر نیست. شاید توجه به همین اقشار است که باعث شد دولت تصمیم بگیرد یارانه کالایی یا سبد کالا دراختیار مردم قرار دهد. با این حال چون نیازها متفاوت است این سبد کالا ممکن است در بسیاری موارد تامین کننده نیاز مردم نباشد.
ممکن است یک خانواده به گوشت بیشتری نیاز داشته باشد و یک خانواده دیگر به دنبال میوه باشد و این در سبد یکسان کالایی امکان پذیر نیست و بهتر است که مبلغ آن دراختیار مردم قرار گیرد. از سویی دیگر بسیاری از مردم از صبح تا شب تلاش می کنند تا پولی به دست بیاورند و نیازهای خانواده خود را تامین کنند. با این اوصاف دوست نداشتند که برای گرفتن یک روغن نباتی یا چندکیلو برنج ساعت ها در صف قرار بگیرند. اجرای ناقص هدفمندی یارانه ها سیاستی بود که در دولت گذشته آغاز شد و این دولت باید تمام تلاش خود را انجام دهد تا نواقص این طرح را برطرف نماید.
طبق تعریف جهانی، یارانه پولی است که درواقع دولت از طریق مالیات گرفتن از ثروتمندان به دست می آورد و این مبلغ را برای حمایت از اقشار ضعیف، در بعضی از کالاهای اساسی هزینه می کند تا این کالاها با قیمت مناسب تری دراختیار مردم قرار بگیرد. نمونه درست اجرای تصمیم را در دهه ۵۰ شمسی در انگلستان مشاهده کردم که اثری از مردم فقیر در آن کشور دیده نمی شد.
گرچه چند سال بعد که برای یک سخنرانی به لندن دعوت شده بودم، مشاهده کردم که سیاست های نخست وزیر وقت، خانم تاچر بار دیگر اقشار فقیر و دستفروش را به جامعه بازگردانده است اما به یقین آنچه در ایران رخ داده ماهیتی عکس تعریف بنیادی از واژه یارانه دارد.
در واقع پولی که دراختیار مردم قرار گرفت نه تنها از نظر مالی کمکی به آنها نکرد و جبران تورم فزاینده ای که در اثر این تصمیمات به مردم تحمیل شده بود، نبود بلکه به خاطر تورم ناشی از اجرای سیاست های غلط پولی و مالی اقشار آسیب پذیر بیکار و به این ترتیب آسیب جدی به خانواده های آنان وارد شد.

ابتکار:تروریست ها و فوتبالیست ها
«تروریست ها و فوتبالیست ها»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن می خوانید؛اهالی دهکده جهانی این روزها به مدد رقابت های جام جهانی فوتبال، شاداب ترین و هیجان انگیزترین روزها را تجربه می کنند و شادی و هیجان خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند.ساکنان بخش وسیعی از خاورمیانه اما در تناقضی آشکار با این شادی فراگیر، گاهی غمگین ترین مردمان جهانند و گاهی غم خود را با تلاش برای سهیم شدن در شادی دیگر ساکنان زمین فراموش می کنند.
در برزیل حدود۷۰۰ تن از سریع ترین، تکنیکی ترین و تاکتیکی ترین فوتبالیست ها از ٣۲ کشور جهان به مدد قاعده بازی فوتبال دور هم جمع شده اند و میلیون ها چشم از سراسر جهان همه نگاهشان خیره به مستطیل های سبز برزیل و چند و چون نتایج رقابت های آنهاست. همزمان یک لیگ جهانی دیگر هم در سراسر جهان در اوج است و غول های والیبال دنیا از ایران و ایتالیا و آمریکا گرفته تا لهستان و برزیل و روسیه به سرانگشتان توانمند خود موجی دیگر از شادی و هیجان در عین صلح را به جهانیان تزریق می کنند.
در عراق و سوریه و افغانستان اما اوضاع دیگرگونه است. اینجا چند هزار نفر از تندروترین، حرفه ای ترین و خونریزترین تروریست ها از دهها کشور جهان از چچن و عربستان و افغانستان و لیبی گرفته تا سومالی و انگلیس و خود سوریه و عراق زیر بیرق بی رحمی به نام داعش گردهم آمده اند و به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیستند. فوتبالیست های جام جهانی دو روز اول رکوردهای گلزنی را شکستند و در ۶ بازی بیش از ۲۰ گل به ثمر رساندند و تروریست های جانی داعش فقط در یک روز و در یک نقطه از عراق ۱۷۰۰ جوان و دانشجوی بی گناه را به جرم شیعه بودن قتل عام کردند و در کسری از ساعت رکورد جنایتکارترین گروهک جهان را از آن خود کردند. کمی دورتر در افغانستان هم تکفیری های طالبان در روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در اقدامی شنیع و عجیب انگشتان دهها زن و مرد افغان را با ساتور و شمشیر قطع کرده اند تا شاید مسیر دموکراسی را در این کشور بحران زده اینگونه متوقف کنند. یک جا به مدد سرانگشتان پرتوان والیبالیست ها و ورزشکاران و توپ و تور، هیجان و شادی در سراسر جهان توزیع می شود و جایی دیگر انگشتان آبی را قطع و خونین می کنند تا حتی سرنوشت خود را هم رقم نزنند.
شهروند خاورمیانه این روزها مانند دیگر اهالی زمین همه نگاهش به تلویزیون و اینترنت است. در حالی که همه نگاه سایر مردمان جهان از خاور دور گرفته تا نزدیک، به فوتبال و والیبال و جام و لیگ جهانی است، نیمی از نگاه مردمان خاورمیانه اما یک جا و نیمی دیگر جایی دیگر است.آنها همزمان هم تحولات خونین و غم انگیز منطقه را دنبال می کنند و هم کیلومترها آن سوتر بخشی از ذهن و نگاهشان متوجه برزیل و جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ است. گاهی سراغ عراق و داعش و القاعده را از العالم و العربیه یا الجزیره و المیادین و دیگر شبکه های تلویزیونی و سایت های خبری می گیرند و گاهی کانال های تلویزیون خود را بالا و پایین می کنند تا بازی تیم فوتبال مورد علاقه خود را زنده بنگرند. مرد و زن خاورمیانه ای ساعاتی از روز را نگران آخرین تحرکات و پیشروی ها و خون ریزی های تروریست های داعشی است و ساعتی دیگر جادوگری لیونل مسی و فان پرسی و گوچی ایرانی را نظاره می کند. او متناقض ترین بشر روی زمین است. به مدد فوتبالیست ها امیدوار و خندان است و همزمان در هراس از تروریست ها گریان است و نگران.
طی چند روز اخیر تصاویر قتل عام وحشیانه داعش در تکریت عراق، پا به پای تصاویر مسابقات جام جهانی فوتبال در سایت های خبری و شبکه های اجتماعی و صفحات لبتاب و موبایل دست به دست می شود. آنجا تب فوتبال عالمگیر شده است و اینجا داغ جنایت همگان را غافلگیرکرده است. این تصاویر غم انگیز و آن عکس های هیجان انگیز حداقل در یک نکته مشترکند. تعداد قابل توجهی از قربانیان بیگناه و دست و پا بسته جنایت سنگین داعش در دانشگاه افسری تکریت، لباس های ورزشی بر تن دارند و هرکدام تا همین چند روز پیش هوادار دو آتشه یکی از تیم های جام جهانی بوده اند. یکی پیراهن سفید و آبی مسی آرژانتینی را پوشیده است و آن دیگری شیفته بازی رونالدوی پرتغالی است. آنسوتر یکی بارسلونایی است و دیگری رئالی، یکی با پیراهن خونین تیم ملی آلمان برزمین افتاده است و کنارش لابلای صدها جوان غرق به خون نشانه هایی از لباس زرد و سبز تیم ملی برزیل و شماره ۱۰ نیلمار به چشم می آید. آنها مانند میلیون ها جوان در سراسر جهان خود را برای بزرگترین و پرطرفدارترین رویداد ورزشی جهان آماده می کردند، اما تفکر تکفیری و وحشی داعش روزهای افتتاحیه جام جهانی را برایشان به اختتامیه جهان بدل کرد.
تنوع رنگ لباس اجساد تلنبار شده در قتلگاه تکریت و دستان پانسمان شده و انگشتان بریده شده جوانان افغان در روزهای اخیر گویای یک واقعیت بود و آن اینکه جوانان عراقی، سوری، افغان، مصری و لیبیایی و همه ساکنان خاورمیانه آشوب زده چیزی غیر از دیگر ساکنان زمین نمی خواهند؛آزادی و آرامش.اما قرن هاست که سرنوشت آنها را نه خود آنان که تعصب و جهل و قدرت طلبی دیگران و شاید همه جامعه جهانی رقم می زند. مردمان عراق، سوریه، افغانستان و شاید همه خاورمیانه در هرحال غم انگیزترین بخش از تاریخ سرزمین خود را سپری می کنند وجامعه جهانی چه بخواهد و چه نخواهد به روزهای پر تناقض و غم بار این سرزمین ها مدیون و بدهکار است.

فرهیختگان: نیمه پنهان تورم
«نیمه پنهان تورم»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم محمدرضا عباسی فرد است که در آن می خوانید؛اگر تورم و بیماری سخت و کشنده گرانی را در لغت نامه دهخدا بررسی کنیم بیماری لاعلاج سرطان برایمان تداعی می شود. به بیانی ساده که برای همه قابل دریافت باشد باید گفت؛ اگر سرطان را حاصل ظلم بی حساب و کتاب گروهی از سلول های یاغی علیه سایر سلول های بدن فرض و تصور کنیم در نتیجه سلو ل های طغیانگر چاق و متورم می شوند و دیگر سلول ها ضعیف و لاغر می شوند و از گرسنگی رو به مرگ و فنا می روند. «عجب سرطانی است این تورم.» تورم و گرانی موجب خلق و ایجاد آشفته بازاری می شود که در آن توده مردم قدرت خرید نسبت به بخش ضروری زندگی و مایحتاج عمومی را از دست می دهند.
افراد صاحب نظر در بررسی علل و عوامل ناهنجاری های اقتصادی ضمن صحبت از عرضه و تقاضا و ضرورت هماهنگی آن برای تنظیم بازار و سلامت اقتصاد، از برنامه ریزی صحیح و کارشناسانه برای تولید و ایجاد امکان برابری یا افزایش آن از مصرف و آمایش سرزمین و شناخت نیازها و تعیین اولویت ها و اعمال صرفه جویی و پرهیز از اسراف و تبذیر نسخه هایی تجویز می کنند و حسب مورد موفقیت هایی هم به دست می آورند. ولی در کنار این همه به یکی از اصلی ترین علل که نابرابری در برخورداری از شرایط و امکانات و حمایت و پشتیبانی عادلانه از همگان است، کمتر می پردازیم. راستی سرمایه کشور برای همه در گردش است؟ ارزش افزوده به همه برمی گردد؟ بانک ها و نقدینگی برای عموم می چرخد؟ و بالاخره عمده نقدینگی قابل توجه و بخش اعظم چرخه اقتصاد...
...در قالب صادرات و واردات در اختیار و در انحصار چه درصدی از جمعیت کشور است؟ کالبدشکافی این شایعه که بخش عمده نقدینگی کشور در اختیار کمتر از هزار نفر است از حقیقتی تلخ پرده برمی دارد که ۷۵ میلیون شمع در ایران می سوزند و آب می شوند تا به کمتر از هزار نفر نور و حرارت بدهند و در رفاه زندگی کنند یعنی در عرصه کشور همه می دوند ولی هزار نفر برای هضم غذا می دوند و ۷۵ میلیون نفر شب و روز آرام و قرار ندارند تا غذایی به دست آورند. با این حال تورم مساله ای است اقتصادی با ابعاد پیچیده و باید کارشناسان صاحب نام و صاحب نظر در مورد آن به بحث و بررسی بپردازند و اینکه افرادی مثل من وارد این مقوله می شوند به علت عریان شدن اقتصاد و سقوط طشت آن از بام است.
هرچند آنچه در این مقام و مقال به آن می پردازم چیزی در حدود مایحتاج عمومی و مربوط به نان و آب جامعه و به تعبیر رایج روز سبد کالای خانواده است و این مقوله را همه خوب می فهمند و آن را با تمام وجود لمس می کنند و تمام زندگی شان تحت تاثیر آن است.
بنابراین در این باب آنان که اقتصاد را در سفره های خود و در هزینه مدرسه و دانشگاه و درمان و ایاب و ذهاب و حمل ونقل و چیزهایی از این دست تحلیل می کنند، به مراتب بهتر از آنان که با عدد و رقم و روی کاغذ در شعار و سخنرانی از اقتصاد سخن می رانند، معنی آن را و آثار مخرب مترتب بر آن در طبقات و اقشار ضعیف و کم درآمد یا بی درآمد را می فهمند و درک می کنند و در یک کلمه طرف حساب جامعه و توده مردم اقتصاد کلاسیک نیست.
مردم به جیب خود و قدرت خرید خود و هزینه های افسارگسیخته روزمره نگاه می کنند. در شرایطی که افرادی برای تامین مایحتاج روزمره ناچار به فروش کلیه می شوند با سخنرانی، مقاله و موعظه نه مشکل ازدواج و تشکیل خانواده به سامان می رسد و نه می توان جلوی بحران طلاق را گرفت. توجه داشته باشیم نمونه های ملال آوری که بیان شد تنها بخشی از یک روی سکه تورم است و آن روی آشکار تورم است. یعنی قسمتی که به راحتی قابل شناسایی است. مثلا قیمت نان و آب و گوشت و حبوبات و لبنیات و میوه و تره بار و حامل های انرژی در سال ۱٣۹٣ را با قیمت این کالاها در سال ۱٣۹۲ مقایسه می کنند و ما معمولا به روی پنهان تورم نمی پردازیم و آن خسارتی است که از ناحیه تنزل کیفیت یا کم فروشی بر مصرف کنندگان تحمیل می شود.
باور کنید که افسانه نیست روزی دوستی می خواست در بازار فروش دام و طیور گوسفند زنده ای خریداری کند، بعد از توزین گوسفند به طور زنده و تعیین قیمت آن، کسی در گوش او گفت که حداقل دو یا سه کیلو بیش از وزن واقعی به شما فروخته شده. پرسید: چرا؟ در پاسخ گفت: صرف نظر از امکان دستکاری وسیله توزین به این گوسفندان قبل از فروش مقادیری آب و نمک خورانده می شود. فاجعه بزرگ و دردآور وقتی رخ می نماید که قیمت عدم کیفیت و کم فروشی نیز به تورم آشکار اضافه شود و در یک کلمه در محاسبه نرخ تورم باید فاکتورهای تعیین کننده را تماما شناسایی کرد. شاید این معادله قدری به شناساندن نرخ واقعی تورم نزدیک تر باشد.

دنیای اقتصاد:حلقه گمشده بازار پول
«حلقه گمشده بازار»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می خوانید؛سیستم بانکی ما کمتر از ۱۰ درصد ارزش ملک را وام می دهد، امری که حداقل در کشور های توسعه یافته کاملا معکوس است، بازار مسکن بدون وجود سیستم وام دهی کارآ به خصوص به بخش تقاضا نمی تواند به خانه دار شدن مصرف کننده نهایی کمک کند.
متاسفانه بانک های ما مشغول بنگاهداری هستند، امری که در تضاد با یک سیستم بانکی سالم است. اینها واقعیاتی است که دیروز وزیر محترم مسکن به درستی به آن اشاره کرد. اما پرسش: این واقعیات نتیجه چیست؟ آیا بانک ها خود خواسته اند در بازار وام های رهنی فعال نباشند؟ آیا می خواسته اند از یک منبع اصلی درآمدی که در تمام دنیا مرسوم است، چشم بپوشند؟ آیا خود می خواسته اند تسهیلات معوق داشته باشند و دیگر قدرت وام دهی سابق را نداشته باشند؟
پاسخ معلوم است. اگر بانک ها می توانستند بدون مداخله دولت در بازار کار کنند، اگر می توانستند نرخ بهره واقعی مثبت و با توجه به ریسک مشتری را از آنان طلب کنند، اگر مجبور نبودند به زیر یوغی روند که به آنها می گوید نرخ کالای خود را چقدر تعیین کنند و در یک کلام اگر بازار «وجوه وام دادنی» ما یا به اصطلاح عامیانه تر بازار پول ما آزاد بود، آنگاه خیلی از واقعیات تلخی که جناب وزیر از آن سخن راندند، اتفاق نمی افتاد. ابدا در اینجا در پی ساده سازی مشکلات مختلف سیستم بانکی به یک مساله نیستیم، اما این مشکل بزرگی است که خود دولت (منظور کل نهاد های تصمیم گیرنده است) به وجود می آورد و بعد می ماند چگونه مسائلی را که از آن ناشی می شود، حل کند.
اگرچه با توجه به تورم های فزاینده و بدتر از آن نوسانات تورمی، محاسبه بسته های رهنی بلندمدت که با درآمد سرانه ایرانیان بخواند و بتواند به خانه دار شدن آنان کمک کند، بسیار پیچیده است، اما کاری نیست که بانک ها در صورت داشتن آزادی عمل نتوانند آن را انجام دهند به گونه ای که هم خود سود برند و هم شهروندان با استفاده از آن بسته ها خانه دار شوند.
 
منبع خبر :جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست