خدایِ کوچکِ من
خسرو باقرپور
•
زیستن حکایتی ست!
چون آوازی هزاران رنگ
از زبانِ خنیاگرانِ مست
با لهجه ی غریب تنبور
یا آهِ عاشقانه ی گیتار.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۹ خرداد ۱٣۹٣ -
۱۹ ژوئن ۲۰۱۴
زیستن حکایتی ست!
چون آوازی هزاران رنگ
از زبانِ خنیاگرانِ مست
با لهجه ی غریب تنبور
یا آهِ عاشقانه ی گیتار.
گاهی آبشاروار
ترانه ی هماره ی شادابی ست
زلال و بلند و پر ترانه و جاری ست.
گاه، آه است
و چون آرامشِ فاخته ی عاشق در بهار، کوتاه است.
زیستن حکایتی ست!
یخ زدنِ همیشگی ی خاطراتِ ما
در یک قابِ عکس قدیمی
یا گُذر از دروازه ی رنگین کمان،
که پیشانه ناپدید می شود
پیش از گذشتنِ تو از گذرگهِ نابوده اش.
زیستن حکایتی ست!
تمامِ حقیقتِ قهار در این میانه شاید
خدایی یِ لطیفِ بنفشه ای ست
که از نسیمی می لرزد
و با ترانه ای می گرید
آه اش اما، تمامِ یخ هایِ زمین را آب می کند
آه! ای خدایِ کوچکِ من:
آی عشق!
خرداد ۱٣۹٣ - اِسِن
|