با در گیری ها و اعدام کرد ها و عرب ها و سنی ها می خواهند مرز های ایران با عراق را متشنج کنند
محمدعلی اصفهانی
•
دارند مردمان شریف مرزهای میهن ما با عراق، از خوزستان تا کردستان، و نیز هممیهنان اهل تسنن مورد ستم مضاعف در مضاعف قرار گرفته ی ایران را، در مورد دفاع احتمالی از میهن خود ـ که آرزو کنیم هرگز نیازی به آن پیش نیاید ـ دچار تردید و تزلزل می کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۰ خرداد ۱٣۹٣ -
۲۰ ژوئن ۲۰۱۴
در مقاله ی پیشین با عنوان «عراق دارد از هم فرو می پاشد؛ مراقب ایران خودمان باشیم»، که در همان نخستین روز های بحران اخیر عراق نوشته ام، با جزئیات لازم، به ترکیب نیرو های موجود در صحنه، و مجموعه ی عواملی که کار را به این نقطه رسانیده اند پرداخته ام.
از آن تاریخ به بعد، فعل و انفعالاتی چند رخ داده است که به طور خاص، می توان در آن میان به چند مورد زیر اشاره کرد:
۱ ـ تلاش تا حدود کمی موفق اما همچنان نافرجام و به شدت متزلزل دولت روحانی، در سوار شدن بر موجی که این بحران در مجموعه ی نظام برانگیخته است، به منظور گرفتن ابتکار عمل از جناح مقابل که به آشکار ـ و بیشتر به نهان ـ دخالت نظامی افسارگسیخته یی در عراق را توصیه (و عمل) می کند.
و به منظور پیشبرد خط استراتژیک روحانی ـ رفسنجانی که رفع تنش با آمریکاست.
۲ ـ نظر نسبتاً مساعد اوباما به این تلاش، که بالقوه (و نه الزاماً بالفعل) می تواند پشتوانه یی برای جناح رفسنجانی ـ روحانی در مقابله با جناح دیگر باشد.
۳ ـ علی رغم مخالفت هایی در میان سیاستمداران برجسته ی آمریکا، موضوع «همکاری با ایران در مورد بحران عراق»، حتی از سوی کسانی همچون لیندسی گراهام ، از طرفداران حمله ی نظامی به ایران، به صورت مشروط، توصیه شده است.
۴ ـ آمریکا و غرب، راه حل مداخله ی نظامی در حد لشگرکشی را منتفی دانسته اند، ولی در همان حال، موضوع بمباران های مقطعی که به قتل عام صد ها انسان بی گناه در مناطق تحت کنترل داعش و همپیمانان آن منجر خواهد شد را چه با تقویت نیروی هوایی دولت مالکی، و چه با ارسال احتمالی هواپیما های بی سرنشین تحت فرماندهی نیرو های خود، به طور جدی در میان گزینه های تا حدود زیادی محتمل قرار داده اند.
۵ ـ یک اتفاق نظر نانوشته در میان همه ی طرف های داخلی و خارجی، در مورد ضرورت تغییر نوری المالکی، و تشکیل یک دولت احتمالاً کمتر فاسد و بیشتر توانمند به وجود آمده است.
که البته، به نظر می رسد که دیگر برای چنین کاری دیر شده باشد.
۶ ـ داعش و همپیمانان آن، و یا همپیمانان داعش و داعش، در حال پیشروی هستند، و به نظر نمی رسد که اگر وقایع جاری، همین روال فعلی را داشته باشند، دولت عراق قادر به مهار آن ها باشد.
۷ ـ کرد ها همچنان نیرومندی و برتری خود را نسبت به داعش و همپیمانان آن در مناطق کرد نشین حفظ کرده اند.
۸ ـ نقش عربستان سعودی و قطر و امثال آن ها در حمایت از داعش و داعشیان، بیشتر آشکار شده است:
موردی که در مقاله ی پیشین، به عنوان یک احتمال، مطرح شده بود ظاهراً بیشتر از یک احتمال باید بوده باشد. هرچند که هنوز برای ارزیابی دقیق آن باید منتظر بود.
۹ ـ دیدار «نیچروان بارزانی» نخست وزیر اقلیم کردستان، که در جنگ تدافعی با داعش و همپیمانان او قرار دارد از ایران.
و موارد دیگری که همگان کم و بیش در جریان آن هستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
در این نوشته، به دلیل ضرورت طرح موردی فوری تر، از پرداختن به چند و چون موارد بالا ـ که نه به لحاظ ارزش گذاری و قضاوت خوب و بدشان، بلکه به منظور جمع و جور کردن داده ها برشمرده شدند ـ در می گذارم، و به موردی می پردازم که برای اجتناب از طولانی تر شدن مقاله ی پیشین، متأسفانه با وجودی که در ذهن بود نانوشته ماند:
تحریک و تحرکات کاملاً آشکاری در جریان است که مرز های ایران با عراق، از همه سو و در تمام جهات، متشنج شود.
دارند مردمان شریف مرزهای میهن ما با عراق، از خوزستان تا کردستان، و نیز هممیهنان اهل تسنن مورد ستم مضاعف در مضاعف قرار گرفته ی ایران را، در مورد دفاع احتمالی از میهن خود ـ که آرزو کنیم هرگز نیازی به آن پیش نیاید ـ دچار تردید و تزلزل می کنند.
ـ فعالان عرب را یا اعدام می کنند و یا در صف اعدام قرار می دهند.
ـ کردها را یا اعدام می کنند و یا در صف اعدام قرار می دهند.
ـ اهل تسنن را ، درست در بحبوحه ی منازعات مذهبی در عراق، اعدام می کنند و یا در صف اعدام قرار می دهند.
ـ به صورت کاملاً ملموسی، می کوشند تا آتش بس شکننده یی را که میان هم میهنان کرد ما و دولت مرکزی برقرار شده است به هم بزنند.
پژاک، به دلیل همدلی و همراهی خود با مبارزان کرد سوری که پای ارتش سوریه و القاعده و داعش و تشکیلات مزدور موسوم به «ارتش آزاد سوریه» را از منطقه ی خود کوتاه کرده اند، در شرایط فعلی می تواند تکیه گاهی برای ایران در منطقه ی کردستان در صورت حمله ی آن اوباش و کارگزاران ها به ایران باشد.
اما ببینید چه دارند با پژاک می کنند. ببینید چه طور دارند متعمدانه پژاک را به سمت درگیری می کشانند.
ببینید چه طور دارند افراد پژاک را در کردستان می کشند تا این تشکیلات را به درگیری یی ناخواسته وادار کنند.
ببینید حتی با اسیران پر و بال بسته ی کرد چه می کنند.
بانوی نازنین کرد اسیر، زینب جلالیان را می شناسید؟
یک چشمش را زیر شکنجه از دست داده است. چشم دیگرش هم دارد به سرعت، باقی مانده ی اندکِ بینایی خود را از دست می دهد، و او کاملاً نابینا می شود. ولی اجازه ی درمان به او نمی دهند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
این ها تصادفی نیست. این ها سازمان یافته است.
پشت این سازماندهی، چه کسانی نهفته اند؟
قطعاً بخشی از نظام. از میان همان ها که بر سر رقابت های جناحی، و به منظور هرچه ناتوان تر کردن، و ناتوان تر نشان دادن دولت روحانی در انجام وعده های خود در حق ملیت ها و نیز آنچه به غلط «اقلیت های مذهبی» نامیده می شود، حتی شعور و فهم درک منافع خود را هم ندارند.
اما آیا فقط همین ها؟
مأموران شماره دار یا بی شماره،
مزدوران دائمی یا مقطعی،
سفلگانی که در مسیر مردمفروشی خود ثابت کرده اند که از انجام هیچ جنایت قابل تصور و غیرقابل تصوری برای تحقق احلام خون آلود خویش ابا ندارند،
و در یک کلام: همه ی آن هایی که آرزوی به خاک و خون کشیدن ایران و تبدیل آن به لیبی و سوریه، و عراق ِ تحت اشغال مستقیم آمریکا، و عراق ِ در حال به اشغال آدمکشان داعش و متحدان آن در آمدن را دارند، چه طور؟
این دسته ی دوم، طبعاً از طریق همان دسته ی اول، یعنی جناح درنده تر و جنگ افروز نظام ملایان عمل می کنند.
یعنی در آنِ واحد به دو ننگ آلوده اند:
ـ ننگ جنایات نظام.
ـ و ننگ مزدوری و جاسوسی. برای اربابان خارجی. و یا آستانبوسان اربابان خارجی.
ـــــــــــــــــــــــــــ
چه این باشد و چه آن، و من فکر می کنم که هم این است و هم آن،
نه به خاطر شیخ حسن مارمولک و شیخ اکبرشاه ،
بلکه به خاطر مردم، و به خاطر ایرانی که پیش از باز شدن پرانتز نظام ولایت فقیه وجود داشته است، و بعد از بسته شدن این پرانتز شوم ـ که به دست مردم، و نه در پروسه ی سوریه یی شدن انجام خواهد گرفت ـ نیز باید همچنان وجود داشته باشد،
باز هم همان سخنی را که در آبان ماه سال گذشته، در پی اعدام دو تن از فرزندان خلق کرد، و ۱۶ تن از اسیران بلوچ، خطاب به دار و دسته ی روحانی ـ رفسنجانی نوشته بودم تکرار می کنم که:
ـ سکون شما در برابر اعدام ها، و در برابر تحرکاتی که بر شمردم، فقط جنایت نیست، حماقت هم هست.
خودتان نیز قربانی اش خواهید بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دو دار و دسته ی اصلی، که خود به دار و دسته های فرعی تقسیم می شوند، با وجود تضاد با یکدیگر، بر حول محور آنچه در بالا آمد منافع مشترک دارند:
ـ بخش هایی از حاکمیت، که قدرت و یا حتی موجودیت خود را با تثبیت دولت روحانی در خطر می بیینند.
ـ آن هایی که به نظر می رسد می خواهند از عراق متلاشی شده ی آینده، پایگاهی برای اجرای طرح های شوم خود علیه میهن ما بسازند:
تکه تکه کردن ایران، و به خاک و خون کشیدن آن، و تبدیل آن به سوریه یی به مراتب خونین تر و آشفته تر.
سرنخ این تحریک و تحرکات می تواند به یک شبکه ی جاسوسی و نفوذ، راه یابد. با اعضایی که یکی دو من ریش و پشم دازند، نماز شبشان قضا نمی شود، پیشانی هایشان کبره بسته است، نگران بهشت و جهنم مردمند، در صفوف اول تمام نماز های جمعه حضور دارند، و یک قدم هم از نابودی کامل اسراییل و «استکبار جهانی» کوتاه نمی آیند.
من این سخن را ـ بنا به دلایلی چند ـ فعلاً نمی شکافم.
که گفته اند:
عاقلان را اشارتی کافی است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
و اما نکته ی دیگری باقی مانده است که لازم می دانم آن را باخوانندگان گرامی در میان بگذارم.
اگر مسأله یی شخصی می بود، مانند ده ها مورد دیگر نادیده می گرفتمش. اما مطلقاً و مطلقا و مطلقاًً مسأله یی شخصی نیست.
بخوانید و قضاوت کنید:
رهبر مجاهدین، در سال های ۱۳۸۶ ـ ۱۳۸۵، به هنگامی که قرار و مدار هایش را با پاره یی از نظامیان و سیاسیون دستگاه بوش پسر گذاشته بود، و در احلام خود، خود را سوار بر تانک های ارتش اشغالگر عراق، و در پناه آتش هوایی و زمینی و دریایی بوش، راهی ایران، و نشسته بر سریر «ولایت ایده ئولوژیک» به جای ولایت فقیه می دید، و با صراحت می گفت که «خطر، نه جنگ، بلکه نه جنگ است»، شروع به فرهنگ سازی برای «امپریالیسم» در نزد پیروان خود کرد، و در همان حال، رسماً و شخصاً دستور حملات شدید تبلیغاتی به فعالان صلح در ایران، همچون شیرین عبادی، ناصر زرافشان، فریبرز رییس دانا، و دیگرانی از این دست را صادر کرد.
او همزمان، دستور داد که فعالان صلح در خارج کشور، و همچنین کسانی که چیزی در مورد خطرات جنگ برای ایران، و یا حتی در مورد خساراتی که جنگ عراق بر مردم عراق وارد کرده بود می نویسند و می گویند را زیر رگبار انواع دشنام های چارواداری و انواع اتهامات، و به خصوص اتهام مزدوری رژیم بگیرند.
و خیلی ها می دانند که یکی از آن افراد، من بودم. فقط به جرم نوشتن و ترجمه کردن در این باب. آن هم ترجمه از شایسته ترین نویسندگان ضدجنگ و تجاوز همچون جان پیلجر و رابرت فیسک.
او پس از آغاز ماجراهای اخیر در عراق، دستگاه تبلیغاتی خود را به چند عمل شنیع و کثیف فرمان داده است:
۱ ـ تمام صفحات سایت ها و برنامه های تلویزیونی این تشکیلات، پر و اشباع شده است از انکار کردن وجود نیرومند داعش در شورش های اخیر. و این شورش ها به «عشایر انقلابی» و انقلابیون عراقی» (البته انقلابیونی که انصافاً مترقی ترینشان «عمو عزتِ» دختر صدام یعنی عزت ابراهیم الدوری، معاون نیرومند صدام است) و دست در دست داعش دارند، نسبت داده می شود.
می نویسند و می گویند که داعش که اصلاً از آغاز، «دولت اسلامی عراق» نام داشت و فقط بعد از شروع جنگ داخلی سوریه، یک کلمه ی «شام» را هم به خود اضافه کرد، بر خلاف گزارش های منابع خبری معنبر (معتبر به لحاظ ژورنالیستی) و صاحبنظران مستقل، در این شورش ها هیچکاره است.
و هلهله یی به راه انداخته اند که نگو و نپرس.
و به صورت شبانه روزی برای شرایطی که در عراق پیش آمده است کف و دست می زنند.
اما به راستی آن «عشایر و مردم انقلابی» یی که همرزم حریانی مثل داعش هستند و با آن پیمان بسته اند و همراه آن می جنگند را می توان اصلاً درون صف خلق به حساب آورد؟ تا چه رسد به انقلابی؟
آیا آن ها دارند عراق را آزاد می کنند؟
مهم نیست. بگذار دسنگاه تبلیغاتی مجاهدین به فرمان رهبر خود چنین تبلیغ کنند.
اما ای کاش که کار به همینجا ختم می شد.
۲ ـ کار به اینجا ختم نمی شود. تمام شبکه های اجتماعی را پر کرده اند از فضای اختناق در مورد کسانی که چیزی جز این یاوه یی که این ها تبلیغ می کنند، می نویسند و می گویند.
۳ ـ برای مرعوب کردن نویسندگان مستقلی که در باره ی عراق می نویسند، مرتباً در سایت ها و رسانه های خود، به عربده کشی علیه آن ها و ایراد رذیلانه ترین اتهامات به آن ها پرداخته اند.
(چندی پیش هم، بعد از کشتار در پادگان اشرف، رسماً، خود سازمان مجاهدین با نام و نشان خود، در سایت رسمی این سازمان، اطلاعیه یی منتشر کرده بود و نوشته بود که کسانی که سازمان تشخیص دهد حرف های رژیم پسند در باره ی لیبرتی و اشرف می زنند در هر لباسی که باشند، و با هر رادیو تلویزیون و رسانه یی که مصاحبه کنند، باید از مجازات در زمان مقتضی، و مبتلا شدن به سرنوشت «آخوند های منفجر شده» بترسند.)
۴ ـ خوانندگان گرامی، مقاله ی پیشین مرا خوانده اند و دیده اند که من فقط سعی کرده ام یک مقدار خبرها و گزارش های موثق را از مجموعه ی رسانه های معتبر، در باره ی آنچه در عراق می گذرد، در اختیار همگان قرار دهم؛ و بعد هم ابراز نگرانی کرده ام که ماجراحویی های سپاه پاسداران و سپاه قدس و غیره در عراق، باعث کشیده شدن جنگ به میهن ما شود.
همین!
۵ ـ با تأکید دوباره بر این که اگر این موضوع، شخصی می بود و فقط به خود من بر می گشت، مثل ده ها مورد دیگر، مسکوت می گذاشتمش، بنا به ضرورت شکستن فضای اختناقی که این جریان، به دستور مستقیم شخص رهبر، برای کسانی که حرف های غیرباب طبع او در باره ی عراق می زنند بر نویسندگان و تحلیلگران حاکم کرده است یا می خواهد حاکم کند، توجه خوانندگان گرامی را با اخنصار کامل به دو مورد از هرزه نویسی های دستگاه تبلیغاتی رجوی در سایت های خودش پس از مقاله ی پیشین من، «عراق دارد از هم فرو می پاشد؛ مراقب ایران خودمان باشیم»، جلب می کنم.
قضاوت با خود خوانندگان گرامی:
در هرزه نویسی اول، بعداز هر آنچه به گمان آن ها می تواند نه مرا که دیگران را مرعوب کند، چنین آمده است:
« یک شاعر بی بته، به رژیم انزار [انذار] میدهد که حواست باشد در عراق دخالت نکنی که اوضاع خطرناک خواهد شد. معنی حرف او این است که:
آقایان روحانی و رفسنجانی، حواستان باشد، نباید کاری کنید که سرنگون بشوید، شما شاهید، شما ماهید، شما باید بمانید تا هم چنان خون بریزید و اعدام کنید... اگر شما نباشید، نیروهای “تروریستی“ “سکت و فرقه“ !!؟ مجاهدین و سایر نیروهای انقلابی... سر کار خواهند آمد...»
و چون، این حرف ها یک مقدار «ملایم» (!) بود، فردای آن روز، یکی از گردانندگان صاحب منصب بخش تبلیغات مجاهدین، که با نام مستعار می نویسد، «مقاله»ی دیگری را با تیتر و عکس بزرگ و مخلفات در صفحه ی اول، و شرح در صفحه ی دوم می نویسد و در این شبکه و آن شبکه ی اجتماعی هم به اشتراک می گذارد.
عنوان «مقاله» ی کذایی این است: «باز می آییم!».
در «مقاله»، رجز خوانی مضحکی می شود که: با به هم خوردن اوضاع در عراق، و عواقب آن، ارتش آزادی بخش ملی ایران به زودی ایران را فتح می کند.
و این که:
«پس از پیشرویهای سریع انقلابیون عراق رژیم بیش از هر زمان دیگری موقعیت خودش را درخطر میبیند، به هرخ س و خاشاکی چنگ میزند، حتی همه لابی ها و مزدوران خواب زده و پاسیو شده و منفعل شده اش را از خواب، بیدار میکند و میگوید: چه نشسته اید که خطر در بیخ گوشمان رسیده است؟ هرکاری که از دستتان برمی آید انجام دهید.»
«مزدورانی از قبیل محمدعلی اصفهانی، و .... تحت عنوان شاعر و خبرنگار و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و... با نهیب وزارت اطلاعات چرت هایشان پاره شده، وقلم به مزدی را مجددا به دست میگیرند.»
«شاعر واله و شیدای اصلاح طلبان نظام روحانی و رفسنجانی که از شدت علاقه به نرمتنان نظام خل و چل شده است، بعد از تحولات عراق، بلافاصله به رژیم هشدار میدهد: هم چنانکه بارها گفته ام بازهم تکرار میکنم، تا دیر نشده، جام زهر را بالا بکش و گرنه سروکله مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران پیدا خواهد شد. او مینویسد: [نقل عین جملاتی که در مقاله ی من آمده به این شرح:]
«هر نوع بر خورد عکس العملی از سوی ایران با این موضوع، و به طور کلی تر هر نوع ماجراجویی تازه ی نظام در عراق، می تواند فاجعه یی بزرگ و جبران ناشدنی را برای میهن ما در پی داشته باشد. به خصوص در شرایطی که پرونده ی توافق اتمی، به مرحله ی نتایج مثبتی رسیده است که جنگ افروزان داخلی و خارجی از آن وحشت داشتند و دارند و نمی خواستند و نمیخواهند که آن را ببینند.»
«بارها و بارها در باره ی سود فروکش کردن بحران اتمی برای جنبش و مردم ایران نوشته ام، و در اینجا نیازی به تکرار نیست. و نیز بارها و بارها در باره ی تحریک و تحرکات مشکوکی که هدفشان درگیر کردن ایران در یک جنگ منطقه یی است هشدار داده ام.»
یعنی باید گذاشت تا نظام با ماجراجویی های خود در عراق، راه ما را باز کند. آخر ما در آن صورت، ایران را فتح خواهیم کرد!
طنز نیست. جدی است!
یعنی جدی نیست. طنز است.
طنز تلخ!
و شاید هم کمی شیرین!
۳۰ خرداد ۱۳۹۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
٭ مقاله ی پیشین نویسنده:
عراق دارد از هم فرو می پاشد؛ مراقب ایران خودمان باشیم ـ ۲۴ خرداد ۱۳۹۳
www.akhbar-rooz.com
٭٭ سکوت شما در برابر اعدام ها فقط جنایت نیست، حماقت هم هست ـ به همین قلم ـ ۱۰ آبان ۱۳۹۳
www.akhbar-rooz.com
٭٭٭ ناگفته های بسیاری باقی است که باید گفته شوند.
|