یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سلاح زنان کلت کمری نیست


فریبا داوودی مهاجر


• «این دادگاه ها دادگاه نیست. دادگاه باید گوش زن را بکشد تا بیاید سرخانه و زندگی‌اش». این جمله و جملاتی از این دست مدتی است که در برنامه به اصطلاح «الفبای مهربانی» از اول ماه رمضان تاکنون از رسانه ملی پخش می‌شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ مهر ۱٣٨۵ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۰۶


«این دادگاه ها دادگاه نیست. دادگاه باید گوش زن را بکشد تا بیاید سرخانه و زندگی‌اش»
این جمله و جملاتی از این دست مدتی است که در برنامه به اصطلاح «الفبای مهربانی» از اول ماه رمضان تاکنون از رسانه ملی پخش می‌شود و مردانی را نشان می‌دهد که پشت میله های زندان، گریان، مستاصل و یا آواره در راهروهای دادگاههای حمایت از خانواده از مهریه و نفقه و زنانی که تمکین نمی‌کنند و بچه های خود را رها کرده اند ، به امان آماده‌اند. مردانی که همگی حتی در زندان به همسران خود عشق می‌ورزند و زنانی که بی‌رحمانه مهریه های سنگین را به اجراء گذاشته و   شوهران را زندانی کرده اند. زنانی که ترک خانه و خانواده گفته و به تعبیر یکی از مصاحبه شوندگان بغض در گلو: «بد شده‌اند، ‌بد» !
عجب تراژدی دردناکی است قصه های هر شب الفبای مهربانی و پخش آن در یکی از ساعات پربیننده صدا و سیما، آن هم بعد از افطار که معمولا همه ا عضاء خانواده بیننده تلویزیون هستند. البته   تنها یک برنامه از زنانی که مشکل دارند، در این میان   پخش می شود که مقابل آن همه تبلیغات یکطرفه زن ستیز که با عجز و ناله یک مرد به پایان می‌رسد، محو می شود.
اشتباه نشود! منظورم موافقت و تائید مهریه بالا یا به زندان رفتن مردان نیست که مردان نیز تاوان حقوق نابرابر و قوانین غلط را می‌پردازند.
هدف پرده برداشتن از ساخت برنامه هایی است که هدفمند و یکسویه و آگاهانه منزلت و شخصیت زنان را نشانه رفته اند. در قالب سریال ها،   تبلیغات تجاری، مناظره ها و سخنرانی ها زنان را مادی، تجملاتی، کم عقل، کم طاقت و بی‌ظرفیت، حسود، ریاکار، منتظر شوهر، همیشه در مطبخ، وابسته و حتی نماد شیطان نشان می‌دهد و مردان را آینده نگر، عقلایی، منصف، عاشق، قاضی و تاجر و کارخانه دار، معتدل و صبور و خلاصه انسانی پر از صفت های خوب به تصویر می کشد.
صدا و سیمای ملی این کشور به کجا می‌رود؟ به دنبال چه اهدافی است؟ از زنان چه وظایف و چه نقش هایی می‌خواهد؟ ترسیم این چهره از زن در جامعه با چه اهداف و منافعی صورت می‌گیرد؟
این مدل از زنان و درونی کردن این خصایص در جامعه که   به وسیله تبلیغات در حافظه کوتاه مدت و بلند مدت مردم می نشیند با چه مقاصدی انجام می‌شود، آن هم در شرایطی که دولت شعار توسعه پایدار و همه جانبه می‌دهد .    
آیا در برنامه ای به نام «الفبای مهربانی» تبلیغ این همه نفرت و شک و کینه که سرمنشاء آن زنان هستند به راستی موجب استحکام خانواده و یا تنزل مهریه می‌شود یا بذر نفاق و توهم توطئه را از همان ابتدا میان دختران و پسران جوان پراکنده می‌کند.
زهی خیال باطل اگر بدون اصلاح قوانین یکسویه که به نفع مردان است بتوانیم عشق و مهربانی و صداقت را در خانواده ها جاری کنیم.
به راستی از آمار بالای طلاق، خشونت خانگی، نزاع و عداوت یک چرای ساده در ذهن ما شکل نگرفته است و آیا صدا و سیما وظیفه ندارد به جای پرداختن به معلول، علت این معضلات اجتماعی را روشن کند؟ به رابطه این معضلات با قوانینی که حق طلاق را با مرد می‌داند بپردازد؟ به گونه ای که مرد می‌تواند هر زمانی که بخواهد زن را طلاق دهد و چنانچه زن درخواست طلاق نماید باید به دهها دلیل تمسک کرده و سال ها در پی اثبات ادعای خود در دادگاهها دوندگی کند. آیا در چنین شرایطی مهریه به کمک او نمی‌آید تا حق طلاق را با مهریه معامله و جانش را نجات دهد و یا در مقابل حضانت فرزند، مهریه‌اش را ببخشد یا برای رهایی از خشونتی که پشت درهای بسته صورت می‌گیرد و قابل اثبات در هزارتوی قوانین نیست، از سلاح مهریه استفاده کند یا در زمانی که پس از سال ها زندگی و از دست رفتن جوانی، سایه شوم هوو را به دلیل قانون تعدد زوجات احساس می‌کند، بتواند با مهریه‌اش سقفی بالای سرش دست و پا کند. آن هم در شرایطی که به دلیل مشروط شدن حق کار به اجازه همسر، دارای استقلال اقتصادی نیست و درآمدی از خود ندارد و سالها کار خانگی‌اش ندیده گرفته شده است.
این بار در مقابل تمامی حقوقی که قانون به مردان اعطا کرده است، داشتن مهریه چنین بر رسانه ملی گران آمده که هر شب بر آن اشک ریخته و به قانون می‌تازد، ولی اگر زنان درخواست تغییر قوانین را داشته باشد یا در پی انقلاب مخملین هستند یا در پی نفی ضروریات دین.
آیا صدا و سیمای محترم تاکنون از قتل های ناموسی که در گوشه و کنار این کشور صورت می‌گیرد نیز برنامه تهیه کرده است. از برادران و پدران و همسرانی که به دلیل شک، غیرت و یا حفظ آبرو زنان را می‌کشند و چون اغلب صاحب خون هستند از مجازات فرار می‌کنند.
آیا از زنانی که آتش را بر زندگی ترجیح می‌دهند و از ترس ازدواج اجباری یا خشونت خودسوزی می‌کنند گزارشی به مردم ارائه کرده است. آیا از زنانی که به وسیله شوهران و یا پدران خود فروخته می‌شوند حرفی به میان آورده و در همین زندان ها دوربین خود را رو به روی آنها گرفته است. زنانی که پس از فروش به ولگردی، روسپی‌گری، اعتیاد و انواع آسیب های اجتماعی دچار و در نهایت روانه زندان می‌شوند.
آیا از دخترکانی که در کودکی مورد تجاوز محارم قرار می‌گیرند و یا در پروسه ترافیک و قاچاق زنان تقدیم شیخ‌های عرب می‌شوند تنها یک کلام گفته است و یا با زنانی که طعم ترس، اجبار، ناسزا، قهر، تحقیر، تجاوز، محروم کردن از دیدار والدین و بسیاری از موارد دیگر را احساس کرده‌اند مصاحبه کرده است؟
سلاح زنان کلت کمری نیست که مجری برنامه بالا می‌گیرد و با مهریه مقایسه می‌کند. مهریه سلاح زنان برای روانه کردن مردان به زندان هم نیست آنهم در شرایطی که به لحاظ آماری نمی‌توان به دلیل بودن چند مرد در زندان راجع به همه زنان قضاوت کرد.
مهریه امروز تنها وسیله‌ای است که شاید و فقط شاید زنان بتوانند به بخشی از حقوق از دست رفته خود دست یابند.
اگر جناب مجری کمی از نگرش یکسویه خود می کاست و زنانی را می‌دید که با تمام مشکلات مالی، آواره و بی پناه، تبعیض را در دادگاه تجربه کرده و با مهریه‌ها و نفقه های قسطی و اندک، آسیب دیده از خشونت هایی که نمی‌توانند اثبات کنند، مجروح از   تهمت‌هایی که تحمل می‌کنند، دور از فرزندان در فقدان یک نظام حمایتی، باز هم سعی در یک زندگی شرافتمندانه دارند، مورد هجوم این همه نقد که البته خیرخواهانه است و خود بر آن اعتراف دارد، قرار نمی‌گرفت.
اما پس از اینهمه باید گفت که مردان نیز قربانی این قوانین نابرابرند! باید بدانند که هرگز عشق واقعی در یک رابطه نابرابر و نگاه از بالا وسلسله مراتبی که زن را جنس دوم می‌داند، ایجاد نمی‌شود. شاید زنان به شکل تاریخی نقش هایی را آموخته باشند و حتی باور کرده باشند که مدیران خانه هستند و یا معشوقه های که باید همواره تکمین کنند و ابزار خدمت رسانی باشند.   اما تا زمانی که قانون، ریاست خانواده را از خصایص مرد می داند قطعاً یکی رئیس است و دیگری مرئوس، یکی دستور می‌دهد و دیگری اطاعت می‌کند. یکی نفقه می‌پردازد و دیگری در مقابل دریافت این پول تمکین جنسی می‌کند، یکی سرپرست است و دیگری گوش به فرمان.
  واقعیت این است و باقی ادعایی بیش نیست و شاید هم هندوانه هایی باشند که برای تداوم این وضعیت زیر بغل زنان گذاشته می‌شود.
باید بدانید وزیر هم که باشیم یا وکیل مجلس، پزشک و یا محقق، برای رفتن به یک سفر ولو علمی و تحقیقاتی نیاز به امضاء همسر داریم.  
حالا مختاریم! می‌توانیم همچنان مدیر خانه هایمان   باقی بمانیم و دیگر هیچ!
 
فریبا داوودی مهاجر
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست