•
اما آنچه نگران آور است این می باشد که شعلهور شدن و گسترش چنین جنگی هم به حکم عدد و هم به حکم توانائیهای دو طرف می تواند بشدت ویرانگر باشد، و نیز اینکه چنین جنگی کل منطقه را می تواند دچار حریق و آتش خود کند و همه را باهم در شعلههای مهیب خود بسوزاند. پس عقل سلیم حکم می کند که چارهای برای آن اندیشیده شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ تير ۱٣۹٣ -
۲٨ ژوئن ۲۰۱۴
خاورمیانه در تاریخ مدرن تا قبل از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی هیچگاه دارای یک رژیم مذهبی و تئوکراتیک به معنائی که با جمهوری اسلامی به ظهور رسیده، نبوده است. با پیدایش و ظهور جمهوری اسلامی، و در پی آن با استفاده ابزاری غرب از اسلامگرایان در مصافهای سیاسی منطقهای، اسلام سیاسی دارای قدرت دولتی و قدرت تشکیلاتی نه تنها به یک واقعیت تبدیل شد، بلکه بیش از پیش تثبیت یافت و به یک فاکتور قوی در بسیاری کشورها تبدیل شد.
جمهوری اسلامی با پی ریزی یک قدرت شیعی، و سرکوب و تحقیر مستمر دیگر مذاهب در ایران، از همان ابتدا زمینههای یک نفرت و شکاف مذهبی را هم در داخل و هم در سطح منطقه فراهم ساخت، و اسلام سیاسی متحد غرب نیز با تحرکات، پیروزیها و نقش خود در برخی تحولات، بیش از پیش به موازات جمهوری اسلامی به یک نیروی ضد سکولاریسم و ترقی خواهی در منطقه تبدیل شد.
اما طنز تاریخ این بود که این دو نیروی اسلام سیاسی (شیعیان و سنیها)، در دهه های اولیه عمر رژیم جمهوری اسلامی رودرروی هم قرار نگرفتند. اگرچه جمهوری اسلامی به سرکوب و حذف آزادیهای مذهبی سنیان روی آورد، اما هیچگاه سنیها نتوانستند به چنان جنبشی دست یابند که بتوانند با شیعیان موجود در قدرت ایران مقابله کنند. بعد از دههها، این اتفاق زمانی افتاد که قدرت و نفوذ شیعیان بعد از افتادن رژیم صدام چندین برابر شد و سنیها این بار خطر جمهوری اسلامی را نه فقط محصور در مرزهای جغرافیائی ایران، بلکه بسیار فراتر از آن دیدند. قدرتی که بویژه در سالهای اخیر سعی در تحریک شیعیان عربستان سعودی و بحرین داشت تا بدین وسیله بتواند موقعیت رژیمهای سیاسی این کشورها را در معادلات منطقهای متزلزل کند. در این شرایط دیگر کشورهای سنی بخود آمدند و با پاتک و ضدحملههای خود بویژه در سوریه به مصاف با جریانی رفتند که خیز برداشته بود تا موجودیت آنان را نیز به خطر بیاندازد. بعد از این ما شاهد بودیم که چگونه گروههای شبه نظامی با دلارهای نفتی این کشورها بر بطن نارضایتها درست شدند و چگونه این گروههای شبه نظامی به ایفای نقش در جنگهای داخلی پرداختند. پیدایش داعش و پیشرویهای آن را باید بر مبنای این زمینه دید و ارزیابی کرد.
بنابراین شکل قدرت مذهبی ـ شیعی در ایران طبیعی می نماید که در ادامه موجودیت خود و بر بستر تاکید خودش بر پایههای شیعی گری و بسط و گسترش آن در منطقه و دنیا، سرانجام یک روز به تعارض جدی با کشورهای غیرشیعی سنی مذهب منجر شود، و بدین ترتیب ایران را در آستانه یک درگیری خطرناک مذهبی قرار دهد. و رژیمهای سنی مذهب منطقه نیز که اگرچه سنی مذهبند اما مذهب را یکی از پایههای رابطه خود با جهان قرار ندادهاند، به استقبال این رویاروئی (مستقیم و غیرمستقیم) بشتابند و در این مسیر وجوه مذهبی هویت خود را برجستهتر کنند.
اگر این زمینه را قبول داشته باشیم، باید دلیل اصلی احتمال شعلهورشدن منطقهای جنگ مذهبی را در توصیفهای بالا بیابیم. جنگی که حالا دیگر نه یک احتمال بلکه بنوعی منطقهای شده است (در سوریه و عراق بعنوان دو کشور در خاورمیانه).
سنی مذهبها که هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ قدرت اقتصادی بسیار برتر از شیعیان هستند، سرانجام بخود آمده و ظاهرا تصمیم گرفتهاند که جلو روند پیشروی شیعیان را در منطقه بگیرند. و این عملیات پیش گیرنده دارد از طریق گروههای شبه نظامی ای صورت می گیرد که بازوی نظامی دولتهای سنی منطقه هستند. این بازوی نظامی که علیه دو دولت شیعی می جنگد، درصددند عمق استراتژیک دفاع دولت شیعی ایران را در منطقه بر هم بزنند. عمق استراتژیکی که در صورت سقوط یا تضعیف شدید آن، جمهوری اسلامی می تواند بشدت ضربه پذیر شود. حال این ضربه پذیری نه ضرورتا از طریق حمله به ایران، بلکه از طریق انداختن زلزله در گسلهای عمیق میان مذهبی در ایران.
متاسفانه جنگی که در عراق برپا شده است با خود نوید جنگ مذهبی منطقهای را ندا سر می دهد! و نوک حمله و هدف این جنگ از جمله همانا ایران می باشد. این جنگ یا می تواند به تضعیف قدرت ایران در منطقه منجر شود و یا سرانجام به افتادن و سقوط این کشور (چنانچه بانیانش بدنبال آن هستند). و دولتهای سنی را نیز از چنین جنگی باکی نیست، زیرا که اساسا این شیعیان هستند که حتی در کشورهای خودشان با اقلیتهای بسیار قوی سنی ها روبرویند و نه سنیها. بنابراین بحران نهایتا به ضرر شیعیان خواهد بود و نه سنیها. این جنگیست که در آن برنده با اکثریت خواهد بود.
اما آنچه نگران آور است این می باشد که شعلهور شدن و گسترش چنین جنگی هم به حکم عدد و هم به حکم توانائیهای دو طرف می تواند بشدت ویرانگر باشد، و نیز اینکه چنین جنگی کل منطقه را می تواند دچار حریق و آتش خود کند و همه را باهم در شعلههای مهیب خود بسوزاند. پس عقل سلیم حکم می کند که چارهای برای آن اندیشیده شود. که این چاره هم همانا قبل از هر چیز دست کشیدن و یا تعدیل مدلهای مذهبی ـ فرقهای موجود برای ایجاد دولتهاست، چنانچه بتوان در این تعدیل امکان مشارکت همگانی را فراهم آورد و بدین ترتیب در اولین قدم از گسترش جنگ و تبدیل آن به یک جنگ مذهبی منطقهای جلوگیری بعمل آورد. این حکم قبل از هر چیز در ایران اهمیت پیدا می کند، زیرا که کشور ما بعلت تضییقات جمهوری اسلامی علیه مذاهب دیگر از جمله سنیها بشدت از این امکان اشتعال بهرهمند می باشد و از این منظر مردم کشور ما را سرنوشت بسیار غم انگیز و خونباری تهدید می کند. سرنوشتی که در آن جان انسانهای بی گناه بیشماری را زیر چرخهای سنگین خود له خواهد کرد.
با روی کار آمدن روحانی و طرح گفتمان اعتدال، با سفر مقامات دولت کویت به ایران و حرکات نسبی سیاسی مثبت میان ایران و عربستان، انتقاد رفسنجانی از تندروها در مورد تحریکات مذهبی، و نیز گفتمان اوبامائی در مورد حل دیپلماتیک و سیاسی اختلافات، این امید بوجود آمد که منطقه خاورمیانه سرانجام بعد از مخاصمات طولانی وارد فاز دیگری شود که در آن طرفین نه از طریق زور، تحریک و توطئه، بلکه از طریق دیپلماسی و سیاست به حل مسائل مورد اختلافشان بپردازند، امری که در حال حاضر متاسفانه خلاف آن در جریان می باشد.
باشد که این مقطع گذرا باشد و کشورهای منطقه سرانجام به ابزارهائی متوصل شوند که به نفع همه باشد، و نه تنها به نفع افراد یا مجموعه خاصی.
|