فمینیسم خانگی چیست؟
کتاب آشپزی به مثابه رمان فمینیستی
آتوسا صاد
•
فمینیسم موج دوم، آشپزخانه را محیطی برای ایزوله سازی زنان می بیند که از طرفی فردیت آن ها را در چارچوب بسته سنتی خود می کُشد و از طرف دیگر آنان را از جمعیت انسانی دور و وجود آن ها را به عنوان جزیی از مایملک خانگی ثبت می کند. فمینیسم خانگی اما معتقدست که با هر کتاب آشپزی جدید که یک زن چاپ می کند این معادله به هم می خورد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ تير ۱٣۹٣ -
۹ ژوئيه ۲۰۱۴
«نون» - ما هم نیمه ی شعبان ازدواج کردیم.
«دال »- ماه عسلتون کِی بود؟
«نون» - بابا کی دلش ماه عسل می خواست؟ با اون همه وسایل نو جهیزیه فقط دلم می خواست خونه داری کنم. یک سال بعدش رفتیم ماه عسل.
«نون» حدودن بیست و هفت هشت سال داشت و بعد از تدریس اش در دانشگاه به زبان آمد و حرف زد. تعداد زنان ایرانی مانند «نون»، روز به روز در حال افزایش است. دختران تحصیلکرده و شاغلی که خانه داری را به عنوان شغل دومشان قبول کرده اند.
از دغدغه های فمینیست ها در سراسر دنیا به چالش کشیدن نقش های جنسیتی یا جنسیتی شدن مشاغل است. مثلن این که زنان ایرانی مجاز نیستند قاضی شوند یا این که واژه «پرستار» تصویر یک زن و «خلبان جنگی» تصویر یک مرد را در ذهن تداعی می کند، نشان جنسیتی شدن این مشاغل است. به نظر فمینیست ها تفکیک جنسیتی مشاغل محصول فرهنگی است که نگاهی ابزاری به زن و مرد داشته و بدن ها را خارج از چهارچوب های خاص سنتی تعریف نکرده است.
نگاه اولیه فمینیسم به خانه داری اغلب متوجه بعد منفی آن یعنی گوشه نشینی و جدا سازی زنان از جمعیت بیرون از خانه و کنترل آن ها توسط همسران، پدران و حاکمان بوده است. اینان واژه domestic یا خانگی را اغلب در مقابل public یا همگانی قرار داده و آن را با مهجور و منزوی یکی دانسته اند. این نگاه به بهبود وضعیت زنان در جوامع سنتی گذشته که در آن حق تصمیم گیری حقی مردانه بوده کمک کرده است اما در وضع زنان امروزی حتی در جوامع مسلمان و ایرانی تغییر چندانی ایجاد نمی کند. زنان امروزی بسیار آزادتر و مستقل تر از مادران و مادربزرگان شان کار منزل را در کنار شغل حرفه ای پذیرفته اند و اغلب به خوبی در هر دو نقش ظاهر می شوند.
خانه آماج حمله ی فمینیست ها به ویژه فمینیست های موج دوم است. موج دوم فمینیسم که در حدود دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی شکل گرفته، معتقد است که مردسالاری همواره محیط های خانگی را در بهره کشی و سرکوب فردیت و امیال زنانه مورد استفاده قرار داده است. موج دوم مربوط به سال های بعد از جنگ جهانی است و تغییرات فراوانی که از آن زمان تا کنون در هویت مکتب فمینیسم و در خانه داری ایجاد شده دغدغه های موج دوم را در خصوص خانه داری کمرنگ تر و گاه اغراق آمیز کرده است. موج دوم فمینیسم همواره دنبال تحقق فردیت زنان به عنوان موجودات اجتماعی - فرهنگی بوده است تا پا به پای مردان نقش بیافرینند و از پستوها به اجتماع بیایند. در ایران هم به دلیل سنتی ماندن نقش زن، موج دوم فمینیسم هم چنان طرفداران زیادی دارد و بیش از سایر شاخه ها (به ویژه موج های سوم و چهارم) شناخته شده است. به نظر من پیروی تام از معیارها و شعارهای موج دوم در حالی که تقریبن ۶ دهه از ظهور آن می گذرد باعث کلیشه ای و ناکارامد شدن شعارهای فمینیستی در ایران شده است. درک عام از مفهوم فمینیسم حداقل در ایران امروز (و با الهام از موج دوم) محدود به مظاهر بیرونی آزادی زنان یعنی شاغل بودن، تحصیل کردن، در آمد داشتن و بی حجابی آن هاست. این مظاهر هر چند خوشایند در نهایت زنان را به لحاظ فردی و شخصیتی آزاد نمی کند. البته فمینیسم ایرانی چهره های دیگری هم دارد که باز در لفاف تئوری پیچیده شده و متاسفانه بیشتر به لحاظ انتزاعی موفق بوده است تا عملی. این شاخه ها در عمل ارتباطی با قشر عام برقرار نمی کنند. خندق میان فمینیسم و قشر عام ایرانی در حال عمیق تر شدن است و تعلیمات ژرف فمینیستی را برای جامعه ۷۷ میلیونی ناکارامد کرده است. برای برقراری ارتباط با زنان عامی باید به زبان خودشان یعنی زبان سنت ها با آن ها صحبت کرد. تئوری های سیمون دوبوار ممکن است در کلاس های فلسفه به کار آیند اما وقتی به انتقال مفاهیم فمینیستی به مادربزرگ مان می رسیم دوبوار دردی را دوا نمی کند. هر جامعه برای احیای آزاد ی باید بتواند راهی متناسب با خود و فهم فرهنگی اش بیابد؛ آزادی واقعی با تقلید محقق نمی شود
یکی از محیط هایی که عمر اکثر زنان سنتی در آن سپری می شود آشپزخانه است. آشپزخانه به عقیده فمینیست های موج دوم محیطی جنسیتی است که زنان را از اجتماع دور و آن ها را وادار به اجرای نقش های دیکته شده مردسالار می کند. و نکته دقیقن همین جاست. در «اتاقی از آن خود» ویرجینیا وولف می نویسد: نویسندگی تاریخ زنانه ندارد و تا دوران مدرن هر آن چه از ادبیات و شعر و نثر داریم همه به پیروی از تاریخ نویسندگی مردانه نگاشته شده اند. این نکته را در موارد دیگر مانند تاریخچه وکالت، تاریخچه قضاوت، تاریخچه طبابت و غیره هم می توان به کار برد، حال سوال من این است که تاریخچه آشپزی چه طور؟ آیا زنان در این زمینه بیشتر از مردان تاریخ نیافریده اند؟ برخی فمینیست ها معتقدند که فمینیسم به معنای تبحّر یافتن زنان در همه حوزه های فعالیت مردانه و کنار گذاشتن مطلق محیط های سنتی منسوب به زنان نیست. زنان می توانند در فضاهای سنتی و خانگی مانند آشپزخانه که با تار و پودش آشنا هستند هم تاریخ بیافرینند، و از این فضاها در تغییر نقش های جنسیتی بهره ببرند. می توان گفت بی ارزش بودن امور خانه (خانه داری، بچه داری، آشپزی، تمیزکاری، شستشو و رفت و روب و غیره) در مقایسه با امور بیرون از خانه (کارهای اداری و غیره) نتیجه همان نظام مردسالاری است که زنان را پست تر از مردان جلوه داده و «کارهای زنانه» را پست تر از «کارهای مردانه.» شاید هم ناشی از نظام سرمایه داری باشد؛ نظامی که می خواهد زنان را شاغل و درآمدزا و در حال خدمت به منافع جمع ببیند و از این رو در مقابل نظام سنتی قرار می گیرد. اما فمینیسم خانگی بر این باور است که هم نظام های سنتی و هم سرمایه داری زنان (انسان ها) را به وسیله ی سود جویی خود تقلیل داده و به آزاد و قوی ساختن آنان بهایی نمی دهند. این فمینیست ها معتقدند لذت خانه داری به عنوان عملی خود خواسته می تواند اعتماد به نفس و قدرت را به زنان باز گرداند و به آنان در مقابله با حرص و طمع سرمایه داری و تحکّم و جنسیت گرایی سنتی کمک کند.
فمینیست های خانگی حتی عقیده دارند که آشپزخانه در همه جای دنیا محیطی فمینیستی است. خانه داری و آشپزی مانند هر کار دیگر به خودی خود بار اجتماعی مثبت یا منفی ندارند و فقط زمانی که با زور بر قشری از جامعه تحمیل شوند بار جنسیتی و مفهومی غیر انسانی می یابند. در غیاب بار جنسیتی، آشپزی لذت بخش و حتی انسانی ـ اخلاقی است. در ادامه به بررسی این ادعا و نشان دادن چهره های مثبت و منفی آشپزخانه به عنوان محیط سرکوب یا قدرت زنان می پردازم.
آشپزخانه فضایی فوق العاده در مطالعه و بسط مفهوم زنانگی است. آشپزخانه در جامعه ایرانی مانند هر جامعه دیگر مکانی زنانه تعریف شده و جنسیت مونث دارد. به دلیل همین نسبت تاریخی، جدایی کامل زنان از آشپزخانه هرگز اتفاق نیافتاده است و هنوز هم اکثر زنان شاغل، آشپزی را به عنوان شغل دوم خود پذیرفته اند. محیط آشپزخانه سکه ی دورویی است که یک رویش تاریخ تحمیل و سرکوب و روی دیگرش تاریخ لذت و قدرت زنانه را بازگو می کند. جنسیتی شدن آشپزی به این معنا هم هست که زنان در این قلمرو حکمرانی می کنند و خود را صاحبان اصلی این فضای خانگی می دانند.*
فمینیسم موج دوم، آشپزخانه را محیطی برای ایزوله سازی زنان می بیند که از طرفی فردیت آن ها را در چارچوب بسته سنتی خود می کُشد و از طرف دیگر آنان را از جمعیت انسانی دور و وجود آن ها را به عنوان جزیی از مایملک خانگی ثبت می کند. فمینیسم خانگی اما معتقدست که با هر کتاب آشپزی جدید که یک زن چاپ می کند این معادله به هم می خورد. مثلن کتاب معروف آشپزی رزا منتظمی را در نظر بگیرید که از یک طرف نماد خلاقیت و فردیت منتظمی در گرد آوری غذاهای ایرانی و ابداع روش های خاص طبخ است، و از طرف دیگر وسیله ی ارتباط جمعی وی با زنان و اجتماع ایرانی ـ فارسی زبان برای انتقال دانش و خلاقیت خود. آشپزی اتفاقن عملی جمعی (collective) یا حتی دسته جمعی است که انجام آن با دانش فردی امکان پذیر نیست. خود شما تا حالا چند بار دستورپخت غذاها را از این و آن پرسیده اید یا از این جا و آن جا پیدا کرده اید؟ دستور پخت غذاها خیلی وقت ها موضوع اصلی مکالمات زنانه است و مولد بخش بزرگی از تاریخ گفتگوی خانگی. در بعضی کشورها این سنت فراتر رفته و کتاب های آشپزی دست نویس از مادربزرگ ها به نوه ها و نتیجه ها دست به دست به میراث می رسد تا همگی در تولیدات آشپزخانه شریک باشند. شاید به این دلیل آشپزخانه همیشه مملو از حس نوستالژی است ـ حسی آشنا و مادرانه و خانگی ـ حسی که آشپز را در یک آن به تمام زنان آشپز دنیا متصل می کند. و البته آن چه این زیبایی را زشت می کند قانون نانوشته ی «زنان مسوول سیر کردن شکم ما هستند و نباید آشپزخانه را ترک کنند» است. وقتی سخن از اجبار است و آشپزی انتخاب و فردیت را به سخره می گیرد دیگر لذتی در کار نیست و آشپزی هم دنباله تبعیت محض از فرهنگ حاکم برای ادامه بقاست.
می توان باور کرد که سنتی زیستن در دنیای مدرن نوعی آرامش و سکون درونی هم ایجاد می کند و خانه داری در چنین محیطی امنیت و معنا می آفریند. زمانی در بازدید از مناطق آمیش آمریکا (مناطقی که ساکنانش در قرن حاظر به روش سنتی زندگی می کنند و از لوازم مدرن مانند ابزار الکترونیکی و برقی و گازی استفاده نمی کنند) راهنمای تور که خود آمیش بود می گفت عظمت این روش زندگی در این است که از دست هایمان استفاده می کنیم و دست را مانند قدیم در مزرعه و منزل به کار می گیریم. این جا نمی توانی به میوه فروشی بروی و یک کیلو میوه بخری بلکه میوه را باید خودت بکاری و برداشت کنی. این نوع کار دایم با دست از بذرپاشی و آبیاری و شخم زدن گرفته تا درو و دستچین کردن و شستن و پختن همه نوعی نوستالژی را در خود دارد. دست و بدن که با ماشینی شدن از خود دور شده اند با سنتی شدن به خود نزدیک می شوند. بی اعتنایی ما به ریزه کاری زندگی پیش از تکنولوژی نوعی سرخوردگی بدنی می آفریند. تجربیات سنتی و یدی که دنباله ی استفاده ی بدن اولیه از ابزار شکار و کار است نوعی تخلیه ی روانی و جبران کمبودهای ناشی از این تجربیات در زندگی مدرن است. زندگی های سنتی مخصوصن از نوع ایرانی آن، با جهیزیه کامل و انواع و اقسام لوازم خانه از نخ و سوزن بگیر تا هاون، نوعی تخلیه روان مدرن از سکون تجدد است. یک خانه ی آرام و ساکت کم کم به محیطی برای مدیتیشن تبدیل می شود. نشستن و نگاه کردن به یک خانه تمیز در حالی که نور ملایم آفتاب از لا به لای پرده ها بر روی وسایل حرکت می کند همراه با صدای تک تک ساعت، لذت آفرینش نظم و ترتیب خانگی را القا می کند. همیشه کار کردن مادربزرگم در منزل برایم تداعی نوعی آیین روحانی بوده است، آیینی که جز او کسی به زیر و بم آن آشنا نبود. انگار هر نظم و ترتیب عملی نوعی نظم و ترتیب ذهنی ایجاد می کند و نظم و ترتیب ذهنی نوعی ادراک زمانی و آرامش. خانه داری از این رو و بر خلاف آن چه برخی فمینیست ها می پندارند، نوعی پتانسل درونی برای اتصال ذهن به دست و بدن و تنانگی جدا از محیط یکنواخت اداره و دفتر کار است. کار منزل به بدن نشان می دهد که می تواند به یک نتیجه عینی (غذای آماده، لباس تمیز، خانه مرتب…) برسد و به نظمی عملی خارج از محیط پرهیاهوی جامعه ایرانی به ویژه در کلان شهرها دست یابد. آشپزخانه در این جا به قلمرو و اتاقی خودمانی تبدیل شده است.
به نظرم نکته دیگری که ـ بر خلاف برداشت آمیش ها ـ به نزدیک کردن آشپزخانه به احساس و اندیشه نسل های زنان کمک کرده تکنولوژی و سهولت کار در آشپزخانه های مدرن است. غذایی که ما امروز می پزیم خیلی راحت تر و سریع تر از غذایی که مادربزرگ هامان همین چند دهه پیش می پختند تهیه می شود. لوازم برقی، آشپزخانه را از دخمه های پر دود و دم به کارخانه های تمیز و کوچک تولید خوراک خانگی تبدیل کرده اند. آشپزی با تکنولوژی به زنان قدرتی مدرن می دهد، قدرتی از نوع قدرت هایی که هنگام کار با آیپد و آیفون و کامپیوتر و سایر لوازم الکترونیکی به ما دست می دهد.
در این میان رسانه ها هم کمک چندانی نکرده اند. آشپزی پیچیده و رستورانی در رسانه ها معمولن به عنوان هنری مردانه، و آشپزی خانگی و روزمره به عنوان وظیفه ای زنانه معرفی می شود. آشپزی برای مردان عملی سکسی و تفننی است و برای زنان عملی تحمیلی و خسته کننده. رستوران ها معمولن محل غذاهای شیک هستند و آشپزخانه ها نماد قهقرا. در فیلم "Sex and the City" یکی از شخصیت های زن اجاق گاز خانه اش را به جا کفشی تبدیل کرده است و به آن افتخار می کند. طبق معیارهای نظام سرمایه داری زنی که مقابل اجاق داغ قرار می گیرد سکشوالیته و خواسته های جنسی خود را سرکوب کرده است ـ زن سکسی آشپزی نمی کند. واقعیت این است که بر خلاف تصاویر کلیشه ای رسانه ها، همسران و مادران و دخترانی که همین الان در مقابل اجاق ها مشغول آشپزی هستند نه می خواهند به عصر حجر بازگردند و نه مانند موجودات بی خیال سریال های تلویزیونی سکس و اجاق را یکی می دانند. آشپزی روزمره این زنان نماد دلسوزی و محبت آن هاست و در آن حس مسوولیت شان نسبت به سیری و سلامتی دیگران نهفته است. آشپزی نماد تشخیص و تکریم «دیگری» و از این رو عملی اخلاقی است.
آشپزخانه حلقه ای در زنجیر فرهنگی است که ما را به گذشته تاریخی خود متصل می کند، و انکار آن مساوی است با انکار بخش عظیمی از تمدن انسانی. فضاهای خانگی با فردیت و قدرت زنان تعارض ندارد. ما زنان باید بیاموزیم چگونه با تاریخ و نقش های سنتی خود آشتی کنیم و خود را نه در چارچوب های جنسیتی آن بلکه در خلاقیت و قدرتی که با خود دارند باز تعریف کنیم. دیوارهای ذهنی و جنسیتی آشپزخانه را باید فرو ریخت و به جای آن پتانسل عظیم و خلاقیت زنانه را دریافت. موج جدید فمینیسم، آشپزخانه را فضای خلاقیت، قدرت و لذت جدا از ساختارهای مردسالار می بیند، و در صدد بازکشف این فضای تاریخی است. ما نقش های سنتی را می بوسیم و کنار می گذاریم اما در آشپزخانه می مانیم تا تاریخ را دیگرگونه ادامه دهیم. بر خلاف زنان دهه های ۶۰ و ۷۰ ما نمی گذاریم کسی آشپزخانه را برایمان ناخوشایند کند. به میل خود به آشپزخانه می رویم و به میل خود آن را ترک می کنیم. در درک ما از مواد غذایی خام و پخته و در لوازم و تزیینات آشپزخانه فردیت و خلاقیت ما نهفته است. از کار منزل خجالت زده نیستیم، آشپزی را به خود نزدیک می کنیم و به جای تقلید از نقش های «مردانه» زنانگی را در کارهای زنانه می یابیم و آن را از قید ساختارهای غالب آزاد می کنیم. و صد البته زنانه نامیدن آشپزخانه به مفهوم حذف مردان از این فضا و تک جنسیتی کردن آن نیست. از حضور مردان در فضاهای خانگی استقبال می کنیم. مردان و کودکان هم می توانند خلاقیت و قدرت فردی را در این فضا تجربه کنند و به وسیع کردن طول و عرض این جغرافیا با ما همگام شوند.
----------------------------
* شاید به همین علت است که در جامعه ایرانی قدرت فمینیسم اجتماعی بر قدرت نقش های سنتی نمی چربد. قدرتی که فمینیسم موج اول و دوم دنبال آن است مبارزه اجتماعی می طلبد و اگر خوب بنگریم بیشتر زنان ایرانی قدرت خود را بدون مبارزه و از راه تبحر در نقش های سنتی به دست می آورند.
** برای مطالعه بیشتر در این زمینه پروژه های زیر را ببینید:
citation.allacademic.com
www.english.umd.edu
www.alternet.org
|