یک عاشقانه ی ساده
خسرو باقرپور
•
از شکیبِ شهر ها دور می شوم
از شش جهت با چشمِ باز می آیم
غبار از رُخ بر می گیرم
می بینی؟!
باز نزدیکِ خانه ی توام!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۲ تير ۱٣۹٣ -
۱٣ ژوئيه ۲۰۱۴
می خوابم:
گذر می کنم از دریا
می گذرم از اندوه
از کوه
و از هرچه رنگ، رو برمی تابم
از غبار هایِ عادت می گذرم
از شکیبِ شهر ها دور می شوم
از شش جهت با چشمِ باز می آیم
غبار از رُخ بر می گیرم
می بینی؟!
باز نزدیکِ خانه ی توام!
بی شکیب
و با دسته ای آویشن.
بیدار می شوم:
در هوهوی آوارگی
و آوازِ ناشکیبای دیشب.
به قاب های قدیمی سلام می کنم
در اتاقِ مه آلود می چرخم
دوباره همان دخترکِ زیبا می آید
با دسته ای نرگسِ کوهی
می خندد، واژه های زیبا را از کتابم می چیند.
رو به رویش می نشینم،
و تندیسِ تو را می تراشم.
خرداد ۱٣۹٣ - لندن
|