منظور از وحدت چپ چیست و متوجه کدام شکل از چپ می شود- فریبرز ستاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ تير ۱٣۹٣ -
۱۴ ژوئيه ۲۰۱۴
« استراتژی چپ، تغییر جهان با تسخیر قدرت یا بدون گرفتن قدرت »
برابر اعلام قبلی « گروه کار سیاسی پروژه وحدت چپ »، کنفرانس حضوری طی روزهای ٥ و ٦ ژوئیه ۲۰۱۴ در شهر کلن آلمان برگزار شد تا به بحث در باره استراتژی سیاسی مبادرت ورزد. کنفرانس ۳ پانل برای بحث، در نظر گرفته بود تا فعالین پروژه وحدت چپ، مواضع و دیدگاه های خود را به صورت مقالات و طرح هایی پیرامون استراتژی سیاسی ارائه کنند. من برآن شدم تا محورهائی از پانل ها را که مورد مطالعه و بررسی قرار داده اید را از نگاه خود بیان دارم. پانل سوم که به « روش ها و نیروها » اختصاص دارد، قبل از پرداختن به محورهای پنجگانه آن، به موضوع عمده جایگاه اشکال چپ اعم از سنتی و چپ نو پردازش می شوند. علت انتخاب محور سوم و پیشتر از آن تاکید بر آن شکل وشیوه از چپ، در خدمت آن است تا دریابم که آیا همچون گذشته، چپ سوسیالیستی به مثابه ایدئولوژی تلقی می شود؟ ایدئولوژی بدین مفهوم که قرار است ساختار اجتماعی، اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی را برپا نماید. یا نه چپ، صرفا در حد نظریه ای ارزشی و تفکری است که شاید بتواند، ایده آل و آرزوهای بشری را تعین مادی بخشد. در پانل سوم مبحث « روش ها ونیروها » محورهای « روش ها و اشکال مبارزه و شعارهای چپ »، « اتحادها و ائتلاف ها »، « جایگاه عامل بین المللی در استراتژی سیاسی چپ »، « نقش نیروهای چپ و سوسیالیستی در یک جمهوری دمکراتیک » و « جایگاه انتخابات آزاد در استراتژی سیاسی ما »مترتب شده اند. در طرح پرسش ها به ترتیب اعلام می دارم که روش ها، اشکال مبارزه و شعارهای چپ غیرمسالمت آمیز خواهد بود؟ یا نه می تواند ترکیبی بوده یعنی هم مسالمت آمیز و هم غیرمسالمت آمیز باشد؟ در صورت باور به هر روش و اشکال مبارزه معنای اتحاد و ائتلاف یکی نمی شود. مثلا واژه اتحاد در رابطه با تجمیع دو یا چند نیروی سیاسی برای به زیرکشیدن نیروی سیاسی از مسند قدرت معنا می یابد و انتلاف عمل سیاسی مبتنی بر روش پارلمانتاریستی است که دو یا چند تشکل بعد از پایان انتخابات و کسب آرای متناسب با عقبه اجتماعی، برای تشکیل فراکسیون پارلمانی بدان روی می آورند.
رفقا ! مصوبات آمده در گزارش کنفرانس ما را با نظرات متفاوت و احتمالا تقابلی رو در رو می کند. مسئول گروه تدارک و سازماندهی وحدت چپ نظرات و دیدگاه های موجود سازمان های شمول وحدت چپ را عنوان می کند؛ بی آنکه مصداق از آنها را قید کند. لاجرم ما را با نظرات گوناگونی آشنا می سازد که مسئول مربوطه گزارش می دهد. وی اعلام داشته" یک نظر اسناد کنفرانس را در یک راستا می بیند و بر تفاوتها تاکید دارد. ولی عموم افراد این پروژه در مسئله گذر از ج.ا و استقرار دموکراسی در یک چارچوب قرار دارند". رفقا آیا شما پیش از تصویب این بند، وضعیت توازن قوا در ساخت اجتماعی و ساخت قدرت را منظور کرده اید؟ آیا میزان توان حاکمیت در تداوم سیاسی اش را سنجه کرده اید؟ آیا نیروی اجتماعی حامی گذر از ج.ا کیانند و در چه سطحی قرار دارند که روند گذر را با هزینه مناسبی سپری کند.
مسئول گروه تدارک و سازماندهی در ادامه عنوان می کند که دو گرایش در رابطه با استراتژی سیاسی وجود دارد که باید تفاوتهای آنها هر چه بیشتر مشخص شوند. پس از تشریح تفاوت ها، این دو گرایش می توانند بر اساس اشتراکات خود یک تشکیلات ایجاد کنند. مشروط به اینکه در آن تشکیلات، گرایش اقلیت بتواند هم در عمل و هم در نظر، آزادی لازم را برای تحرک داشته باشد. رفقا نگاهی دو.باره به این سطرها بیفکنید. واقعیتی است که در تشکل سیاسی تفاوت نظر هست و باید باشد و لاجرم فراکسیون یا جناح تشکلی باید وجود داشته باشد. ولی گمان دارم در خاطرمان هست که تفاوت نظر در تشکل های چپ ایران چگونه در اولین چالش باعث انشعاب سریع شده است. بنابراین فکر نمی کنید، قبل از ایجاد تشکل بزرگ چپ، با رسمیت دادن به فعالیت اقلیت در تشکل مورد نظر کنفرانس، انشعاب باعث غرس کردن نهال وحدت می شود؟
در مورد جایگاه عامل بین المللی در استراتژی سیاسی چپ باید تاکید کرد که در روزگارانی که از تاک نشان سوسیالیسم ( مجمع الجزایرشوروی و اردوگاه سوسیالیستی ) نشانی نمی بینیم سخن گفتن از تاک، تاحدودی مستلزم اما و اگرهایی است؛ اما و اگرهائی که باعث شده تا وضعیت تشتت روند وحدت چپ حتی در حوره سه تشکل کندتر از همیشه حرکت کند. بنابراین با وجود فترت چپ ایران و نداشتن اسپانسرسی چون شوروی و پایگاه حمایتی در سطح جهانی، نمی دانم سخن گفتن ار نقش نیروهای چپ و سوسیالیستی در یک جمهوری دموکراتیک چه محلی از اعراب دارد؟ هرچند که تا حدود بسیار زیادی اغراق آمیز می نماید. بدین تناسب نیز می توان از خیر« جایگاه انتخابات آزاد در استراتژی سیاسی ما » به راحتی گذشت . رفقا! قطعا دیدگاه من را حمل بر ضدیت با سوسیالیسم تلقی نخواهند کرد. بدون شک دیدگاه من روند شکل گیری چپ سنتی، بناشدن استحکامات ساختار سوسیالیسم دولتی در روسیه و اروپای شرقی را در نظر دارد و محترم می شمارد. اما در روند رشد و اعتلای سوسیالیسم در اردوگاه شرق اتفاقاتی در شرف تکوین بود، در زیرپوست دیپلماسی دول غربی تلاش سرمایه داری برای بازداشتن اندیشه سوسیالیستی را در قالب راه اندازی جنگ جهانی دوم۱** طراحی شد و در سناریوی امپریالیستی بر علیه سوسیالیسم تا شکل دادن به مدل سوسیال دمکراسی فرامی روید تا بدانجا که تصور می شود سوسیال دمکراسی ایدئولوژی قرن بیستم است . بعد از شکست سوسیال دمکرات ها در مبارزات پارلمانی در اسکاندیناوی و اخیرا تفوق احزاب راستگرا و ملی گرا هر دو با گرایش افراطی کسی از خود نپرسید که چرا سوسیال دمکراسی به وضعیت موجود دچار شد و علت سقوط ارزش سوسیال دمکراسی در بازار بورس سیاست چه بود. بدون تردید هدف سرمایه داری در سکوت در برابر تز آشتی بین کار و سرمایه تنها و تنها استفاده ابزاری از آن برای خلع شعار سوسیالیسم لنینیستی و حتی متوقف کردن روند حرکت و رشد آن بود. باید تلاش امپریالیست ها در تقابل آشکار و پنهان با سوسیالیسم مورد کنکاش قرار داد و سپس سیر نزولی سوسیال دمکراسی و به زیر کشیدن مدل مزبوررا بعد از فروپاشی سوسیالیسم دولتی را بررسی کرد همانگونه که من چنین کرده ام. البته منظور بررسی است که مرا وا می دارد تا بیندیشم کدام شکل و مدل گذشته چپ می تواند بازنگری شود تا آن را در برابر نئولیبرالیسم قرار دهم. بویژه وقتی که سخن بر سر برنامه چپ ها است، بخصوص یک برنامه مدرن اجتماعی چپ که بتواند نیازهای کارگران، زحمتکشان شهر و روستا و مزد و حقوق بگیران را پاسخگو باشد. بنابراین گرانیگاه دیدگاه من براین محور قرار داده می شود که در آن هنگام که بادهای مخالف شروع به وزیدن می کند با وجود شدت جریان طوفان، آنچه که نیازمندیم آن است که یک فانوس دریایی داشته باشیم. پس من در برابر توفان های، بینان زحمکتش بربادده؛ به فانوس دریایی یا راهنمای عمل می اندیشم که جر اندیشه سوسیالیستی نمی تواند باشد. اما اندیشه ای که به روز شده تا در شرائط تاریخی کنونی پاسخگوی نیازهای بشری باشد؛ چونکه نمی توان سرمست و دلخوش بود که با آموزه های قرن نوزدهم که سرمایه داری نوپا را به چالش می کشاند به مصاف ونبرد سرمایه داری فربه سده در هیبت جهانخوارگی و نئولیبرالیستی رفت . پس باید در برابر جهان نئولیبرالی ایده جدیدی از چپ سوسیالیستی ارائه کرد.
من از کنفرانس می پرسم منظور از وحدت چپ چیست و پروژه وحدت متوجه کدام شکل از چپ می شود. آیا قرار است ما بعد از وحدت ٣ تشکل موجود، احزاب و سازمان های چپ سنتی را زیر چتر پروژه وحدت بکشانیم؟ یا اینکه تنها و تنها مجاز به جذب گروههای سیاسی متاثر از چپ نو می باشیم؟. اگر منظور ایجاد وحدت بین تشکل های چپ سنتی ها است؟ باشد قابل قبول است ولی بعد از فروپاشاندن سوسیالیسم بلوک شرق، برخی از عناصر شاخص چپ، چنان به ناکارآمدی ایدئولوژی چپ سنتی در اردوگاه سوسیالیسم می پردازند تا به دیگران بقبولانند چپ سنتی به این معنا خریداری ندارد. آنان ابائی ندارند تا مصرانه تبلیغ کنند که آری رفقا، واقعیت حاکی از آن است که چپ سنتی حتی در نظام های سیاسی بین المللی کنونی از شرق تا غرب خریداری ندارد.
از طرفی دیگر؛ رفقا! باید روشن سازید که اگر منظور کنفرانس از پروژه وحدت چپ، وحدت بین تشکل های متاثر از چپ نو می باشد؟ کنفرانس، نماد چپ نو مورد نظر خود را در کدام الگوی ساختار سیاسی می بیند. آیا آن ساختار سوسیال دمکراسی است؟ قطعا با توجه به افت سیر حضور سوسیال دمکراسی در اروپا و بلایی که نئولیبرالیسم آمریکا بر سر سوسیال دمکراسی آورد نشان داد که امریکا حتی سوسیال دمکراسی را بر نمی تابد زیرا سرمایه داری لجام گسیخته شده است. من در بالاتر آورده ام که تلاش سرمایه داری برای بازداشتن اندیشه سوسیالیستی را در قالب راه اندازی جنگ جهانی دوم تا شکل دادن به مدل سوسیال دمکراسی را پردازش کرده ام. در این رابطه متذکر می گردم که با انقلاب بلشویک ها در اکتبر ۱۹۱۷ جهان سرمایه داری با آلترناتیو سوسیالیستی مواجه گشت. بنابراین برای پیشگیری از خطر گسترش سویالیسم در کشورهای اروپائی مدل حکومتی سوسیال دمکراسی را برپا داشت تا وانمود ساز که بین کار و سرمایه تضاد آنتاگونیستی وجد ندارد بلکه این دو مولفه می توانند آشتی نیز داشته باشند.فروپاشی یا فوپاشاندن سوسیالیسم که حادث شد ضرورت حفظ ساختار سیاسی سوسیال دمکراسی از اعتبارافتاد. بنابراین سیر نزولی سوسیال دمکراسی و به زیر کشیدن مدل مزبوررا بعد از فروپاشی سوسیالیسم دولتی را بررسی کرده ام . بررسی که مرا وا می دارد تا بیندیشم کدام شکل و مدل گذشته چپ می تواند بازنگری شود تا در برابر نئولیبرالیسم قرار دهم بویژه وقتیکه سخن بر سر برنامه چپ است، بخصوص جریان چپ ی به مثابه یک برنامه مدرن اجتماعی که بتواند تامین نیازهای کارگران، زحمتکشان شهر و روستا و مزد و حقوق بگیران را پاسخگو باشد
آری رفقا! زمانی امپریالیسم از کمونیسم هراس داشت. پس علم سوسیال دمکراسی را برافراشت. حالا که اردوگاه سوسیالیستی فروپاشیده سرمایه داری قدرت گرفته و دارد با اسلام افراطی می جنگد و این را جا انداخته اند که دشمن اسلام افراطی است . پس در کاته گوری امپریالیسم همیشه دشمن فرضی ایجاد می شود. امروزه دیگر چپ سوسیالیستی را دشمن فرضی نمی دانند. سرمایه داری که با اتکا به بازار به پشت دیوار چین نفوذ کرد و روسیه نیز با دول سرمایه داری ارتباط اقتصادی دارد
باتوجه به وضعیت موجود باید از چپ چه چیز مانده و آیا تعریف جدیدی از چپ باید داشته باشیم. چپ جدید در برابر چه؟ سرمایه داری با شدت و حدت تمام دنبال کارخودش است قوانین سفت وسخت مهاجرت را به تصویب می رساند از رای افراطیون در اروپا مانعی برای حذف سوسیال دمکراسی ایجاد می کند.و تبلیغ می کند تمام بدبختی ما از مهاجرین است . زیرا دیگر از نیروی مهاجرین برعلیه خطر کمونیسم استاده ئنمی کند.. بحث محدود سازی امکانات اجتماعی که سوسیال دمکراسی به مهاجرین میداده در طول دهه ها متفاوت شده و عوض شده است.
جنبش وال استریت راه می افتدسرمایه داری خفه اش می کند. سرمایه داری تا بیخ گوش روسیه رفته و چنان یورش برداشته که روز به روز شاعهد هستیم که امپریالیسم دارد جلو می رود. با این اوصاف حالا داستان وحدت چپ است؟ ما بدنبال کدام چپ برویم . چپ موجود در روسیه؟ چپ فعال در سیستم اقتصادی - سیاسی چین؟ آیا سرمایه داری روسیه و سوسیالیسم مبتنی بر حضور سرمایه داری یا سرمایه خارجی در خدمت عدالت اجتماعی چپ و سوسیالیسم است؟ و ما باید این پارادایم ها را برای کدام اقشار از طبقه جا بیندازیم. فارغ از هر موضوع دیگر پارادایم مورد نظر وحدت به عرصه داخل کشور منظور است . اگر چنین است که هست چون موضوع گذر از جمهوری اسلامی عنوان شده و آن را مانع اصلی بر سر راه دمکراسی در ایران می دانید با رژیم ج . ا که محکم ایستاده و حکومت می کند.
استراتژی چپ، تغییر جهان با تسخیر قدرت یا بدون گرفتن قدرت
در محور پانل اول، « هدف استراتژی سیاسی در شرایط کنونی » تاکید بر مولفه « الزامات جامعه ما و موانع تحقق آن، گذار از جمهوری اسلامی و چشم انداز یک ساختار دمکراتیک » آمده است. در این پانل باید روشن شود که مشخصه استراتژی سیاسی چپ چیست و منظور از گذار از جمهوری اسلامی به اتگا< کدام پایگاه اجتماعی می باشد.در این زمینه باید تاکید کنم که مشخصه استراتژی سیاسی چپ برای گذار از جمهوری اسلامی تغییر از طریق تسخیر جمهوری اسلامی است یا هدف، صرفا تغییر بدون گرفتن قدرت،موردنظر است. حال در پانل دوم « پایگاه اجتماعی و نیروی گذار به دمکراسی » از مولفه « نیروهای اجتماعی و سیاسی پیشبرنده استراتژی سیاسی، امکانات برای تحقق استراتژی چپ » نام برده می شود.در این حوزه نیز می توان گفت که فهم جریان چپ سنتی از نیروهای اجتماعی مستقر در پایگاه اجتماعی با جریان چپ نو متفاوت بوده و هر کدام از طبقه و اقشار مورد نظر خود مایه می گیرد.
جمعبندی:
« کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت »
در نگاه آرمانی می توان آرزو کرد که کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت یعنی دوباره نوشت. اما آرزو کردن محال نیست. چپ باید از معبرهای سخت تر عبور کند اما با این مشخصه که چپ به مقام ایدئولوژیک گذشته بازگردد بسیار بسیار بعید می نماید.اما چپ د حد تفکر اجتماع یا همان ارزشی باقی مانده و فراتر از آن نخواهد رفت. وقتی اصل دیدگاه های نقش چپ زیرسئوال است وحدت دیگر چه جائی دارد؟ قرار است چپ با کدام ایدئولوژی به جنگ سرمایه داری برود؟ آیا تاکید بر تفکر اجتماعی بودن چپ می توان نقش بایسته و سازماندهی را به چپ بازگردانیم. همگان با وضع چپ در عرصه ملی و بین المللی آشنائی کامل و جامع داریم. شواهد و ظواهر ما را با اینواقعیت مواجه می سازد تا بپذیریم که برای چپ چشم اندازی نمی بینیم. حالا اگرکنفرانس چشم اندازی می بیند بفرمائید ! بفرمائید چشم انداز براساس نظریات وآموزه های قرن نوزدهمی مارکس است ؟ یا راهکار و پراتیک لنین؟ به بیانی دیگریعنی اینکه چه نسخه ای برای مقابله با امپریالیسم عصرنوین داریم وبا اختاپوس ئئولیبرالیسم چه باید کرد؟
آیا می توان فراتر از این نرفت که چپ تنها در حد طرزفکر در جامعه است و توان ایدئلوژی شدن را ندارد؟ تابه پایگاه اجتماعی گذشته بازگردانده شود. چون بحث اصلی این است که چپ نمی تواند طبقات و اقشار جامعه ایران را سازماندهی کند و اگر تصور می کنیم توان سارماندهی مردم را دارا می باشد، آیا سازماندهی آنان در حزب سراسری موردنظر است؟ یا نه! باید در تشکل های دیگری سازماندهی شده تا موضوع ائتلاف را اجرائی کرد. زیرا طرح اتحاد، طعم تلخ براندازی را در کام جاری می سازد. پس واقعی ترین کاراکتر از چپ قرار دادن آن در قالب تفکر است که می شود مورد قبول باشد. این چپ نمی تواند نظیر چپ ایدئولوژیک مردم را سازماندهی کند. چون استراتژی چپ در مقام تفکر اجتماعی، تغییر مناسبات بدون تلاش برای تسخیر قدرت توسط جریان خود می باشد.
ما چه داریم تا جلو گسترش تفکر بازار آزاد را بگیرد. متولیان اردوگاه که در برهه کنونی خود از جمله برپاکنندگان بازار آزاد شده اند. چین حقانیت اصول تفکر بازار آزاد را پذیرفته که سرمایه داری جهانی می رود آنجا سرمایه گذاری می کند. روسیه نیز از آرمانگرائی و عمل ایدئولوژیکی دست کشیده و مبنای عمل سیاسی اش،مقدم دانستن اهمیت منافع ملی کشورش بوده و بدین خاطر رکن اساسی تفکر بازار آزاد را پذیرفته است. هنوز وجود پارادوکس نظری ما را می آزارد. آزاری بدین قرار که آیا چپ تفکربوده و در موقعیت ارزش نظری است؛ پس ایدئولوژی نیست و نمی تواند به جایگاه قبلی خود بازگردد تا باعث شکل گیری حاکمیت و ساختاری براساس ایدئولوژی باشد. اگر قرار است چپ و تشکل بزرگ منتج از وحدت از مبانی حقوق بشر استفاده کند و در برابر سرمایه داری لجام گسیخته نئولیبرالی و آمریکای جهانخوار بیایستید؟ حقوق بشر که ابزار دست سرمایه داری است.
رفقا! در شرائط کنونی تمامی آحاد طبقات مردم ایران و جهان خواستار تحقق حداقلی حقوق خود هستند. اوضاع و شرائط اجتماعی - اقتصادی به گونه ای رقم خورده تا مردم از شعارهای زیبا استقبال نکنند. آنان راهکارهای عملی را می خواهند. زیرا ثابت شده و جهان حاضر پذیرفته که طرز تفکر چپ رویایی و شعارهای آرمانی ناممکن آن منسوخ شده است
نگاهی به سابقه تاریخی وحدت سازمان های سیاسی ایران چه در داخل یا خارج کشور می افکنم. ولی امید بسیتار دارم کنفرانس وحدت به نتایج از پیش تعیین کرده خود برسد. اما نتیجه تلاش برای وحدت قبال تعمق است. لاجرم باید نتایج نچندان موفق را در این اتحادها در برابر کنفرانس وحدت بگذارم. بدین ترتیب که در ۳۰ و اندی سال گذشته به جز وحدت ۹ سازمان و گروه در ایجاد”حزب رنجبران ایران در۶ دیماه ۱۳۵۸″ درایران، وحدت “سازمان انقلابی زحمت کشان کردستان ایران (کومه له)” با “اتحادمبارزان کمونیست” درسال ۱۳۶۲ درکردستان ایران، و گذاشتن نام “حزب کمونیست ایران” بر خود و وحدت “حزب کارگرا ن و دهقانان” با “سازمان کارگران مبارز” درخارج ازکشور و ایجاد “حزب کار توفان”، و حزب طبقه کارگرنامیدن خود، و وحدت اخیر حزب اتحادکمونیسم کارگری با حزب کمونیست کارگری ـ حکمتیست تحت همین نام اخیر، شاهد وحدتهای نوع حزبی نبوده ایم. شاید بی مورد نباشد که تاکید کنم که اکثریت قریب به اتفاق احزاب جدید مدعی حزب کمونیست شدن و اتحادهای جبهه ای نیز درخارج از کشور صورت گرفتند و باوجود اطلاع از وضعیت پراکنده بودن جنبش چپ مدعی کمونیسم، خودرا تنها حزب کمونیست و یا حزب طبقه کارگر قلمداد کرده اند! وحدتهای نوع جبهه ای نیزکه مرکب از تجمع چند تشکل و بعضا افراد مستقل(یا منفردین) می شدند، قبل از این ماجراها دردو سه دهه ی اخیر شکل گرفتند ازجمله نظیر “ندای وحدت”، “اتحادچپ کارگری” دردهه ۱۹۹۰ و “اتحاد نیروهای چپ و کمونیست” دراوایل دهه ی ۲۰۰۰ که بعداز تشکیل و چندسال فعالیت مشترک ازهم پاشیدند، “اتحاد چپ ایرانیان” در ۲۰۱۰ که هنوز جان نگرفته دچارانشعاب شد و “نشست احزاب، سازمانها و نهادهای چپ و کمونیست” نیز ازوحدت ۲۵ تشکل در ماه ژوئن ۲۰۱۲، پا به عرصه ی وجودگذاشت که هنوز خودرا به تمامی سروسامان نداده است.
پانویس ها :
۱** برخی جنگ جهانی دوم را عاملی برای متوقف کردن گسترش سوسیالیسم جوان شوروی در جهان می دانستند.
|