یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روان‌شناسیِ داستانی - ۹
خود و جامعه را در آیینه‌ی خود و جامعه دیدن


هادی پاکزاد


• اجازه دهید بسیار روشن و بی‌پرده بگویم که این دو جوان پذیرفته‌اند که هر دو در تمامِ حوزه‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... می‌توانند و باید از حقوقِ برابر برخوردار باشند و اگر این امر در بعضی قوانین و مناسبات حاکم به دلایل عقب ماندگی تاریخی و منافع درک و فهم نشده‌ی جنس مذکر، هم‌چنان پابرجاست، اما آن‌دو دریافته‌اند که سعادت و نیک‌بختی حاصل نخواهد شد مگر این که بتوانند حداقل در قلمرو خصوصی خودشان حقوقی برابر را جاری سازند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۹ مهر ۱٣٨۵ -  ۱۱ اکتبر ۲۰۰۶


·   یک مراسم خواستگاری ویژه
 
حرفش که تمام شد سکوت کرد! من هم با این که با همه‌ی حرف‌هایش موافق نبودم و با این‌که در همین مورد هم گفتنی‌های بسیاری داشتم، ترجیح دادم تا موضوع را درز بگیرم و به هدفِ اصلی این دیدار که همان موضوعِ خواستگاری بود، برگردم!. چند لحظه‌ای گذشت و من که دیگر به هیچ چیز به غیر از ماجرای خواستگاری فکر نمی‌کردم، داشتم وانمود می‌کردم که دارم به حرف‌هایش فکر می‌کنم و ظاهراً تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته‌ام!!. از این کار زیاد خوشم نیامد! درست است که موضوعاتی که او بدان‌ها می‌پرداخت، در من همان حساسیت‌های او را برنمی‌انگیخت! اما باید اعتراف کنم که بیش‌تر آن حرف‌ها را اگر با تعمق به آن‌ها به‌پردازم، در درستی‌اشان زیاد شک نخواهم کرد!. با این افکار تکانی به خود دادم و موضوعِ خواستگاری را پیش کشیدم:
 
- می‌خواستم از شما برای روز خواستگاری دعوت کنم تا حضور داشته باشید!.    
 
مثلِ این که هنوز در عوالم خودش بوده باشد، ابتدا از حرفِ من تعجب کرد! ولی بعد، گویی که فوراً به خود آمده است، با خنده گفت:
 
- برنامه‌اتان چیست؟ چه‌کار می‌خواهید بکنید؟ داماد چه‌کاره است؟ انتظار دو طرف از با هم بودن چیست؟ آیا اهداف مشترکی دارند؟ به‌اندازه‌ی کافی یک‌دیگر را شناخته‌اند؟ اوضاعِ مالی دررابطه با زندگی آن‌ها چه تأثیر و نقشی را ایفا می‌کند؟ انتظارات عروس و شما از داماد چیست؟ داماد چه چیزهایی برایش اهمیت دارد؟ آن دو یک‌دیگر را دوست دارند؟ درباره‌ی مهریه، جهاز، مراسم عروسی به چه نتایجی رسیده‌اید؟ در باره‌ی مسایلِ مربوط به حقوقِ زن و حقوقِ مرد اندیشه‌ای داشته‌اید؟ برداشتِ عروس و داماد، در رابطه با مالکیت، در زندگی مشترک چیست؟ و... بسیار موارد که هر کدام از آن‌ها قابل تعمق و بررسی است که لازم است اختیار گفتگو در باره‌ی هر یک از آن‌ها را به شما واگذار کنم!.
 
بی‌وقفه مرا سوآل باران کرده بود!!. نمی‌دانستم که باید به کدام‌یک جواب دهم!. راستش   به همه‌ی آن سوال‌ها فکر نکرده بودم! و حالا که مطرح شده بود، پیش خود فکر کردم که چه تدبیر درستی اندیشیدم که خواستم با این دوستِ چاپچی گفتگو و مشورت داشته باشم!.
 
مشخص بود که تعدادی از سوال‌هایش معمولی و متداول بود! مانند مهریه، جهاز، وضعِ مالی داماد، چگونگی مراسم عروسی و چیزهایی در این ردیف، که در باره‌ی همه‌ی آن‌ها می‌بایست با خانواده‌ی داماد و جمعِ بزرگ‌ترها گفتگو می‌شد. اما نکاتی که به آن فکر نکرده بودم؛ مربوط بود به نگرشِ آن دو نسبت به مالکیت، حقوقِ زن و مرد، داشتنِ اهداف مشترک، و چیزهایی که کم و بیش و جسته و گریخته درباره‌اشان شنیده بودم، ولی به‌طور ملموس درک روشنی از چگونگی آن‌ها نداشتم!. پس بهتر دیدم که همه‌ چیز را در این مقوله به عهده‌ی چاپچی بیاندازم:
 
- راستش تصور می‌کردم که شما با موضوعِ ازدواج خیلی ساده برخورد می‌کنید و همه‌ی کارها را با سادگی سروسامان می‌دهید!. ابداً فکر نمی‌کردم که برای این امر معمولی، شما اعتقاد به این‌ همه اما و اگر داشته باشید!!. با توجه به آشنایی با شما و این‌که می‌دانم بسیاری از نکاتِ موردِ نظرِتان، بی‌دلیل نیست! علاقه‌مندتر شدم پاسخِ تمامی سوال‌ها را از زبانِ خودتان گوش دهم و شنونده باشم.
 
نگاهی زیرکانه به من انداخت و در حالی که لبخندش را رها کرده بود، مرا بسیار هشیار و دقیق خطاب کرد. این بدان خاطر بود که توانسته بودم از زیر پاسخ‌دادن به آن سوال‌ها بگریزم و موضوع را به خودِ او برگردانم. اما، من که حقیقتاً کُلِ موضوع برایم جالب بود و ضرورت داشت تا در موردِ این تنها دخترم عاقلانه و با هشیاری عمل کنم، هیچ منظوری نداشتم جز آن‌که آگاهی و اطلاع بیش‌تری   به‌دست آورم!. از این رو با فروتنی درخواستم را تکرار کردم و او پس از کمی تفکر ابراز کرد که یکی از دوستانش در مجلس خواستگاری دخترش که جمعی از اقوامِ درجه‌ی یک هر دو فامیل و بزرگانِ آنان گرد آمده بودند، متنی را به‌عنوان شروط ازدواجِ عروس و داماد تهیه کرده بود که آن متن به نظر این دوستِ چاپچی، بسیار مطلوب و زیبا آمده بود و اکنون ابراز تمایل کرد که آن را برای من بخواند. روشن است که من نیز تشنه‌ی شنیدنِ آن شده بودم، بی‌تردید موافقت کردم و او هم بلافاصله شروع به خواندنِ آن نوشته کرد:
 
- به نامِ آن کس که همه دوستش دارند!. با خیر مقدم به شما عزیزان به خاطر حضور صمیمانه‌اتان در این محفلِ جشنِ آشنایی دو خانواده‌ی E و P اجازه می‌خواهم تا درباره‌ی علتِ این نشست، گفتار و سخنانِ کوتاهی داشته باشم. اما، قبل از آن لازم می‌دانم به نکته‌ای اساسی که به قول معروف، حرف‌های دلم است و می‌تواند به عنوان پیش گفتار تلقی شود، اشارتی کنم: اول از همه باید بگویم که مایلم بی‌پرده و آشکار از این همه ارزش‌ها، خوبی‌ها و محبت‌های آقای E و همسر بسیار دوست داشتنی‌اش، N   عزیز ستایش و تعریف کنم و در حضور شما عزیزانم از طرف خود و همسرم اعلام کنم که این دو الگوی شایسته‌ای از یک پدر و مادر بسیار موفق بوده‌اند که در طول زندگی سراسر افتخار آمیزشان توانسته‌اند بچه‌هایی واقعاً فهیم، فرزانه، شاد، راحت و متکی به خود و موفق تربیت کنند.
امروز من و همسرم بسیار خوشحال هستیم که باز هم و برای بار دوم پسردار می‌شویم، جوانی که بسیار شایسته است و امیدواریم که آینده‌ای روشن پیش‌رو داشته باشد. شما حق می‌دهید که ما به خاطر حضور دو جوانِ روشنفکر و با شعور به جمع محدود این خانواده‌، خود را مسرور و شاد بیابیم.
ما برای شما نیز که چنین شادی‌هایی را قبلاً تجربه کرده‌اید و یا در آینده تجربه خواهید کرد آرزوی موفقیت و پیروزی می‌کنیم.
اکنون اجازه می‌خواهم برآیند و نتیجه‌ی این آشنایی میمون و مبارک دو خانواده را به‌طور خلاصه به اطلاعِ شما عزیزان برسانم: بگذار صدای ما را، همگان از حرکاتِ موزون و آرامش‌بخش نحوه‌ی زندگی ساده، اما بسیار پُر رمز و راز جوان‌های ما بشنوند. ما می‌خواهیم شادیمان را با شما که همگی از ما هستید به تساوی تقسیم کنیم و هم‌راه با شما عزیزان، با صراحت و بی‌پرده بگوییم که پیوند این دو خانواده از این رو مبارک است که در آن شما حضور دارید و می‌توانید شاهد نمادهای بسیار بدیع و زیبایی باشید که حتماً در طول زندگانی خود، آن چنان‌ها را تجربه نیز کرده‌اید.
این دو جوان دریافته‌اند که به دور از هرگونه ناخالصی‌های منفورِ تاریخی روابط حاکم بر مناسبات زن و مرد، زندگی مشترکی را آغاز کنند که بازتابِ زیباترین نیاز طبیعی دو انسان نسبت به یک‌دیگر است. آن دو به خوبی دریافته‌اند که آزادی و رشد و پویایی زندگی، زمانی مفهومِ عینی می‌یابد که زن و مرد، نه در کلام، بلکه در واقعیت و حقیقت زندگی از حقوق برابر اجتماعی و انسانی برخوردار باشند. آنان نیک می‌دانند که حتی در چنین جوامعی هم می‌توان سخن از نیک‌بختی و سعادت و توسعهِ پایدار برای تمام مردم را آرزو کرد و برای تحقق چنان آرزویی هدفمند زندگی نمود... و چنین است که این دو توانسته‌اند به دور از هرگونه، حتا، سنت‌هایی که بندگی را به زن تحمیل می‌کند، نسبت به هم فهم و درک مشترکی پیدا کرده و براساس همین درک آگاهانه بوده است که توانسته‌اند ضمانتِ سمبُلیکِ پایداری حضور مشترکشان را با بیست و دو شاخه گُلِ نرگس که پیشنهادِ دخترم بوده است، تضمین کنند.
اجازه دهید بسیار روشن و بی‌پرده بگویم که این دو جوان پذیرفته‌اند که هر دو در تمامِ حوزه‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی،   فرهنگی و... می‌توانند و باید از حقوقِ برابر برخوردار باشند و اگر این امر در بعضی قوانین و مناسبات حاکم به دلایل عقب ماندگی تاریخی و منافع درک و فهم نشده‌ی جنس مذکر، هم‌چنان پابرجاست، اما آن‌دو دریافته‌اند که سعادت و نیک‌بختی حاصل نخواهد شد مگر این که بتوانند حداقل در قلمرو خصوصی خودشان حقوقی برابر را جاری سازند. براین اساس نکاتی را بر اثبات ادعای خود به ثبت می‌رسانند:
۱- مالکیتِ مشترک برتمام اموالِ منقول و غیر منقول در تمام دوران زندگی.
۲- نفی مهریه و نگرش نسبت به آن به مثابه تضمینِ زندگی و تداوم آن برای زن و یا حرف‌هایی هم‌ردیف ارزش‌گذاری برای زن و چیزهایی در این ردیف.
٣- اتکاء به خود و تلاش مشترک در راه رسیدن به اهداف پیش‌رو.
۴- حقِ انتخابِ محل سکونت با تفاهم هم.
۵- حق اشتغال به کار برای همسر (زن) در خارج از منزل.
۶- حق اخذ گذرنامه برای زن و مرد و مسافرت به خارج از کشور.
۷- حق طلاق به هر دلیلی که هر یک مایل باشند.
٨-   تساوی اموال منقول و غیرمنقول در زمان جدایی.
۹- پس از مرگِ زوج، نصف اموال متعلق به زوجه است و مابقی مطابق قانون به فرزند و یا فرزندان تعلق خواهد گرفت.
۱۰- مرد سرپرست زن و یا زن سرپرستِ مرد محسوب نمی‌شود.
۱۱- زن و مرد در مورد تمام حقوق و آزادی‌های اجتماعی نوشته یا نانوشته، نسبت به یک‌دیگر نگرشی انسانی و حقوق برابر دارند.
۱۲- هدف از ازدواج توان‌بخشی، به قدرتِ مشترک برای سازندگی بیش‌تر در راستای تعریف و معنای واقعی زندگی است.
۱٣- ما به گونه‌ای زندگی می‌کنیم که هرگز بر گذشته تأسف نخواهیم خورد.
۱۴- تلاش خواهیم کرد تا آن‌جا که در توان داریم از داشته‌هایمان برخوردار شویم و از آن‌ها استفاده کنیم.
۱۵- در جهت بارورتر کردن واژه‌هایی مانند: عشق، خودشناسی، صداقت، رفاقت، پاکی، شادی، محبت، متانت، همراهی، امید، تلاش، زیبایی و فهم و درک ِ هر چه بیش‌تر معنای زندگی و بی‌نهایت واژه‌های قشنگِ دیگر انسانی فعال خواهیم بود.
۱۶- ... و می‌کوشیم تا حسادت، خودبزرگ‌بینی، احساسِ حقارت، هراس، دلهره، چاپلوسی و بسیار روحیات رنج‌آور و زشت را مورد نفرت و تحقیر قرار دهیم.
۱۷- ما به تغییر اعتقاد داریم و نیک می‌دانیم که اگر در جهت حرکتِ طبیعی رشد تاریخی انسان گام برداریم، با تمام ناملایمات موجود، می‌توان انسان را زیباترین و مطرح‌ترین پدیده‌ی هستی نگریست و دوستش داشت.
این دو جوان و تک‌تکِ شما عزیزان و به خصوص جوان‌ها که نگاه پُر رمز و رازتری به جهان دارند و خواهند داشت، همان انسان‌هایی هستند که همگی ما می‌توانیم از ته قلب دوستشان داشته باشیم. به امید فرداهای بهتر و روشن‌تر، برای یکایک شما عزیزان.
 
·   برای شناختِ یک‌دیگر، چه باید کرد؟
 
این داستان ادامه دارد
 
HADI.PAKZAD@YAHOO.COM


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست