چون خصلتِ خاک
مرضیه شاه بزاز
•
هر سپیده که از دریا، غمگین
قوی سفید بر می آید
و گستره ی بال بر کرانه ی سوگوار
می گشاید
باز "سرخی" جان می گیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ مرداد ۱٣۹٣ -
۹ اوت ۲۰۱۴
هر سپیده که از دریا، غمگین
قوی سفید بر می آید
و گستره ی بال بر کرانه ی سوگوار
می گشاید
باز "سرخی" جان می گیرد
من َپری خونین در دست، از کرانی تا کرانی
می دوم، در نگاه هر رهگذر چشم می دوزم،
فریاد بیصدای پرسشی بر لب.
در کنار ماهیگیران، صیدشان کودکان خود، می نشینم، سخت می گریم
در کنارِ
سندباِدِ خسته از هفت دریای تیره ی اندوه
می نشینم
محو دریایی غمگین تر،
زبانش لال،
لب به دندان می گزد، چیزی نمی گوید
و در دوردستها، پیامبری
تا که شرم سرخ خون را بپوشاند،
ره بر نگاه می بندد
و به یاوه، ورد آشتی و عشق می خواند،
از او می گریزم
و می گریزم از پلیکانها ی بی خیالِ سر در گمِِ هر چه بادا باد
و بر برجِ فانوس خامش دریا
چراغی از پری خونین در دست،
در تلاشی تا از تنگه ی مرزهای مغشوش
کشتی سرگردانِ را
به ساحلِ فریادِ انسان باز گردانم،
در جام مِهر،
میِ هفتاد ساله ی نفرت می نوشم.
ژوئیه ۲۰۱۴
divanp ress.com
|