تشکیل شبکه انجمن های جمهوریخواهی، مرحله ای مهم در پروژه گذار از جمهوری اسلامی
بهمن امینی
•
تشکیل انجمنهای جمهوریخواهی در شهرهای کشورهای گوناگون که ایرانیان در آنها حضور دارند، گامی بزرگ برای سازماندهی گسترده مبارزه ایرانیان در خارج از کشور است. ارتباط بین این انجمنهای خودمختار با امکانات امروز کار دشواری نیست. این نیروی گسترده میتواند پشتوانه ای جدی برای مبارزه در داخل باشد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۴ مرداد ۱٣۹٣ -
۱۵ اوت ۲۰۱۴
یک توصیح ضروری:
این متن درست یک سال پیش برای ارائه در چهارمین همایش سراسری «اتحاد برای پیشبرد سکولار دمکراسی در ایران» که در اوت ۲۰۱٣ در شیکاگو برگزار شد، نوشته شده است و بدون بازبینی و به همان صورت، اکنون منتشر میشود. سال پیش، من متن را از طریق اسکایپ در آن همایش خواندم.
پیش از شروع، در آنجا اشاره کردم که طرح من گرچه از نظر سازماندهی انجمنها، شباهتهایی با ساختار کنونی اِپسدا دارد، اما یک تفاوت ماهُوی هم با ساختار تشکیلاتی این دوستان دارد. ارگانی مشابه «هیئت سیاسی - اجرایی» اِپسدا در آن پیش بینی نشده است. نبود این ارگان رابطه ای منطقی با چهارچوب طرح و چگونه دیدن شرایط کنونی دارد. این نکته ای کلیدی است که باید به آن توجه داشت.
این نوشته به دو دلیل منتشر نشد. اول اینکه همایش چهارم اپسدا، همایشی بود در راستای نزدیک کردن جمهوریخواهان و تدارک وحدت چند تشکل اصلی از آنها. در طرح من برای تقویت قطب جمهوریخواهی در شرایط کنونی، در گام اول تاکید بیشتر بر تشکیل انجمنهای محلی خودمختار است تا وحدت تشکلها و به تعبیر یکی از اعضای اصلی اپسدا، سازی مخالف با روح آن همایش که به نوعی می خواست همایش وحدت باشد می زد. پس تصمیم گرفتم برای انتشارش صبر کنم.
دوم، میخواستم پیش از انتشار این نوشته، در تشکیل یک انجمن جمهوریخواه ایرانی در پاریس شرکت داشته باشم تا به عبارتی آزمونی باشد برای نشان دادن عملی بودن پیشنهادی که در این نوشته طرح می شود.
با توجه به اینکه امروز، از طرفی تلاش های دوستان اپسدا با انتشار «بیانیه مشترک برای ایجاد یک تشکل واحد از جمهوریخواهان» به نتیجه ای مشخص رسیده است و از طرفی دیگر انجمن جمهوریخواهان ایران-پاریس با تصویب و انتشار منشور و اساسنامه اش آغاز به فعالیت کرد، برای استفاده از خرد جمعی در بررسی، نقد و بهبود این نوشته، آن را منتشر میکنم.
امیدوارم این نوشته و حاصل ماه ها تلاش تعدادی از دوستان که در منشور و اساسنامه انجمن جمهوریخواهان ایران-پاریس متلبور شده است، و همچنین تجربه دیگر تشکلهای جمهوریخواه، برای تشکیل هرچه بیشتر انجمنهای جمهوریخواهی و ایجاد شبکه ای از این انجمنها مفید واقع شود.
کجا ایستاده ایم؟
در فردای انقلاب ۱۳۵۷، نظامی تئوکراتیک، واپسگرا و ضد مردمی با نام «جمهوری اسلامی» در ایران روی کار آمد و در نتیجه بخشی از نیروهای سیاسی ایران در اپوزیسیون قرار گرفتند. زمان زیادی نگذشت که کشتار هزاران مبارز سیاسی، سرکوبِ جنبشهای کارگری، دانشجویی، زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی، ماهیت سرکوبگر، واپسگرا و انحصارطلب جمهوری اسلامی را روشن کرد و جایگزین کردن جمهوری اسلامی با نظامی دیگر، به خواستِ بخشی از نیروهای سیاسی و بخشی از مردم ایران تبدیل شد.
تا آستانه اولین انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری، گرچه خواست تغییر در جامعه وجود داشت، جمهوری اسلامی توانسته بود نیروهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی را سرکوب کند. یکی از دلایل رویکرد بخشی از نیروهای سیاسی و بخش عظیمی از مردم و به ویژه جوانان و زنان به خاتمی و پروژه «اصلاح از درون»، نبودن چشم انداز روشنی در این زمان برای تغییر بنیادی در نظام جمهوری اسلامی بود. حضور گسترده جوانان و زنان در صحنه اجتماعی و سیاسی، کم و بیش تا پایانِ دوره اول ریاست جمهوری خاتمی ادامه می یابد.
انتخاب خاتمی جمهوری اسلامی را از انزوای سیاسی اش کمی بیرون می آورد و غرب را برای مدتی امیدوار میکند که جمهوری اسلامی سیاست خارجی معتدلتری در منطقه داشته باشد و با ایجاد ثبات سیاسی در کشور، بازار بزرگ ایران را برای کالاها و سرمایه های غربی بگشاید. اپوزیسیون کمترین امیدی را هم که به حمایت جهانی در جهت تغییر نظام سیاسی در ایران داشت، با گرم شدن روابط رژیم با غرب از دست میدهد.
با تغییر شرایط، در پایان اولین دوره ریاست جمهوری خاتمی، در عرصه سیاسی ایران کارتها دوباره تقسیم میشوند :
مهمترین تغییر در میان جوانان و زنان و نیروهای سیاسی متوهم به «اصلاح از درون» رخ می دهد. کم و بیش روشن میشود که انتظار هرگونه تغییر بنیادی در جمهوری اسلامی از راه «اصلاح از درون»، توهمی بیش نیست.
تغییر مهم دیگر، توجه و اِشراف به نیروی جوانان و زنان و به طور کلی حضور دموکراتیک مردم در صحنه مبارزه سیاسی است. بخش بزرگی از نیروهای سیاسی، کیفیت جدیدی که در صحنه مبارزه سیاسی ایران پدیدار شده، یعنی آگاهی به حقوق شهروندی را می بینند و اهمیت آن را درک می کنند.
سومین تغییر مهم در بخشی از نیروهای سیاسی متشکل و منفرد ایرانی رخ می دهد. این نیروها از طرفی با کنکاش در مبارزات ۱۵۰ سال اخیر کشورمان، توجه به دگرگونی های بنیادی در عرصه جهانی و ارزیابی از آرایش نیروهای اجتماعی در ایران، به این نتیجه میرسند که مرحله کنونی تحول در ایران مرحله ای دموکراتیک است. و از طرف دیگر، ناکامی در سازماندهی مبارزه برای پروژه گذار، ناکارآیی شکلهایِ تجربه شده تا کنون را برایشان آشکار میکند.
تشکیل «اتحاد جمهوریخواهان ایران» و «جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لاییک» در این دوره، گامهای اولیه برخی از نیروهای سیاسی و تعداد زیادی از فعالین منفرد برای طرح و پیشبرد پروژه گذار از جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک است. این پروزه گذار با اشراف به بن بست اصلاحاتِ حکومتی برای هرگونه دگرگونی بنیادی در جمهوری اسلامی و توجه بر ضرورت حضور گسترده شهروندان ایرانی در عرصه مبارزه، طرح میشود.
در این دوره، دست آورد مهم گفتگوها و بحثها برای نعیین چگونگی گذار، با توجه به تجربه تلخ مجلس خبرگان منتصب برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی و رفراندم دروغین دهم اردیبهشت ۱٣۵٨، روشن شدن و پذیرش این امر است که:
گذار دموکراتیک به نظام جانشین، مستلزم فراخواندن مجلس موسسانی است که منتخب همه مردم است و بر مبنای انتخابات آزاد، رای مخفی همگانی و در شرایط آزادی کامل رسانه ها، احزاب و سازمانهای سیاسی تشکیل میشود.
در زمینه سازماندهی هم دست آورد اصلی این دوره، طرح شکل جنبشی مبارزه و شرکتِ فردی در آن است.
شرایط اجتماعی و سیاسی دوازده سال گذشته را میتوان به اینصورت خلاصه کرد :
- دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی با شکست پروژه «اصلاح از درون» پایان می یابد.
- هشت سال دولت احمدی نژاد که مورد تایید و پشتیبانی رهبر بود، جز نکبت، بدبختی، بیکاری، اتلاف میلیاردها دلار ثروت ملی و ورشکستگی اقتصادی، سرکوب و زندان و کشتار حاصلی ندارد.
- در عرصه جهانی، سیاست های ماجراجویانه جمهوری اسلامی همگان را به این واقعیتمی رساند که تنها جایگزین شدن نظامی دموکراتیک به جای آن میتواند به این نابهنگامی تاریخی در ایران پایان دهد.
- تقلب بزرگ در انتخابات خرداد ۱٣٨٨ میلیونها شهروند معترض را به خیابان ها می آورد. پاسخ خونین حکومت به اعتراض مسالمت آمیز مردم، آخرین توهم ها را می زداید و فکر عبور از جمهوری اسلامی و نه ولایت فقیه، فکر حاکم در میان نیروهای ایرانی و مردم ایران می شود.
- به رغم سرکوب و جو پلیسی حاکم پس از ۱٣٨٨، حضور و مبارزه مردم در عرصه های مختلف اجتماعی جریان داشته و مبارزات زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و ... ادامه می یابد.
با توجه به این شرایط، امروزه ضرورت وجود حرکت وسیع جمهوریخواهی و هر حرکت جمعی دیگری که در راستای گذار از نظام جمهوری اسلامی به نظامی دموکراتیک مبارزه میکند، از گذشته هم بیشتر است.
کدام شکل از گذار
در نظامهای دموکراتیک، مکانیسم دست به دست شدنِ قدرتِ سیاسی (حکومت) پیش بینی شده است و شهروندان از راه انتخابات، یک پروژه یِ سیاسی را بر میگزینند و تصمیم گیرندگان اصلی حکومت را تعیین میکنند. اما در نظامهای دیکتاتوری، مکانیسم دخالت شهروندان در تعیین سرنوشت خویش و دست به دست شدن دموکراتیکِ قدرت سیاسی وجود ندارد. قدرت سیاسی متمرکز در دولت در اختیار تعدادی اندک است که خواستهای خود را بر جامعه تحمیل میکنند و با تمام توان میکوشند از پایگرفتن نهادهای جامعه مدنی که میتواند معادله قدرت میان دولت و جامعه مدنی را به نفع جامعه مدنی برهم زند جلوگیری کنند.
گذار از دیکتاتوری جمهوری اسلامی که مشروعیت خود را الهی میداند، به نظامی دموکراتیک که مشروعیت خود را زمینی دانسته و از شهروندان میگیرد، یک دگرگونی بنیادی در جامعه است. این دگرگونی نمیتواند از راه کودتای نظامی و یا دخالت نظامی بیگانگان رخ دهد، چرا که در کودتا و دخالت بیگانگان، شهروندان ایرانی شرکت و حق انتخاب ندارند.
از انقلابهایی که در دو قرن احیر در جهان رخ داده اند، مانند انقلاب فرانسه، انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، انقلاب چین و یا انقلاب کوبا، به عنوان تجربه هایِ دگرگونی در جامعه میتوان چیزهایی آموخت، اما با توجه به شرایط جامعه ایران، آرایش نیروهای حاضر در عرصه شطرنج سیاسی جامعه ما و جهانِ امروز، هیچ یک از این انقلابها نمی توانند مدلی برای جایگزین کردن نظامی دموکراتیک به جای جمهوری اسلامی در ایران باشند.
در چند دهه اخیر، گذار از دیکتاتوری در آمریکای لاتین و کشورهای اردوگاه شوروی، انقلاب ۱٣۵۷ و جنبش سبز در ایران، خیزش انقلابی در کشورهای عربی و ترکیه، چشم انداز دیگری را در برابر میگشاید. آنچه در همه اینها با تفاوتهایشان مشترک است، مبارزه خشونت پرهیز با تکیه بر حضور میلیونی مردم است.
یک خصوصیت مهم حرکتهای اجتماعی یی که با آغاز قرن بیست و یکم رخ داده اند مثل جنبش سبز، خیزش انقلابی در کشورهای عربی و یا جنبش مدنی در ترکیه، استفاده وسیع از شبکه های اجتماعی مجازی است. این ویژگی را، که به یاری پیشرفت غول آسای تکنولوژی ارتباطات ممکن شده است، در جنبش مدنی یکی دو سال گذشته در کشورهای پیشرفته سرمایه داری هم میبینیم. استفاده از دنیای مجازی در جنبشهای اجتماعی، انقلابی در سازماندهی حرکتهایِ وسیع توده ای به وجود آورده است. با گسترش هر چه بیشتر دنیای مجازی، سازماندهی افقی به صورتِ شبکه ای از واحدهای خودمختار، هر روز از روز پیش اهمیت بیشتری در پیشبرد جنبش های اجتماعی و مبارزات سیاسی پیدا میکند.
گسترش دنیای مجازی و سازماندهی افقی، پدیده مهم کمرنگ شدن نقش شخصیتها و سازمانهای حزبی هرمی در رهبری جنبش های اجتماعی و جایگزین شدن آنها با رهبری ایده ها را هم ممکن کرده است. به عبارت دیگر، امروزه جنبشهای اجتماعی بیشتر ایده محورند تا شخص محور و یا سازمان محور. در شروع حرکتهای اجتماعی، به کمک دنیای مجازی و در یک جغرافیای گسترده، واحدهای خودمختار بر محور ایده هایی مشخص به سرعت شکل میگیرند و در تداوم حرکت، باز هم به کمک امکانات وسیع ارتباطی، به یکدیگر پیوند می خورند و جنبشهای وسیع توده ای را به وجود می آورند.
میتوانیم بگوییم که تا اوائل نیمه دوم قرن بیستم، شخصیتها و سازمانهای هرمی با تکیه بر قهر انقلابی، نقشهای اصلی را در دگرگونیهای بزرگ اجتماعی بر عهده داشتند. در صورتیکه در دگرگونیهای چند دهه اخیر، نقش تعیین کننده را حضور میلیونی مردم در مبارزه ای خشونت پرهیز بازی کرد. سازماندهی این حضور میلیونی را شبکه واحدهای خودمختار ایده محور، به کمک ارتباطات گسترده مجازی پیش می برند.
گذار امروزین از جمهوری اسلامی را میتوان در چهارچوب دگرگونیهای چند دهه اخیر دید. گرچه به یقین این گذار، با توجه به ویژگیهای جامعه ایران، ویژگیهای خود را خواهد داشت.
کدام گام؟ کدام مرحله؟
اگر بپذیریم که با تشکیل مجلس موسسانِ منتخب مردم، ما جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشته ایم، مهم این است که ببینیم مراحل مختلفی که باید از آنها عبور کنیم تا به تشکیل مجلس موسسان برسیم کدامند؟ اکنون در کجای کاریم؟ و در تقسیم وظایفی که لازمه پیشبرد پروژه وسیع و طولانی گذار از جمهوری اسلامی است، اپوزوسیون خارج از کشور و به طور مشخص جمهوریخواهان چه جایگاهی دارند؟ بیگمان ما در بحثمان از برابر هم قرار دادنِ داخل و خارج پرهیز میکنیم . برخی آگاهانه و برخی ناآگاهانه و به عبارتی برخی در برابر مزد و برخی رایگان، با قراردادن داخل در برابر خارج و یا جوانان در برابر نسلهای پیشین، آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزند. در صورتیکه نیروهای داخل و خارج و یا جوانان و نسل های پیشین با اشراف به جایگاه خود، مُکمّل همدیگرند و نیروی گسترده لازم برای گذار از جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند.
در داخل، گرچه بر اثر ورشکستگی اقتصاد کشور، بیکاری، تورم و تحریمها، بیشترین بخش جامعه در زیر شدیدترین فشارها قرار دارند و اینجا و آنجا ما شاهد اعتراضات مردمی و اعتصابهای کارگران هستیم، اما حرکت سازمان یافته ای برای دستیابی به خواستهای مردم که مبتکر آن اپوزسیون رژیم باشد وجود ندارد. در چهار سال گذشته نیروهای سرکوب رژیم موفق شدند لطمه های سنگینی به جنبشهای اجتماعی مثل جنبش دانشجویی، زنان و کارگران وارد آورند و کمر جنبش سبز را که پس از انقلاب ۵۷ گسترده ترین و رادیکالترین حرکت سیاسی ضد رژیم بود بشکنند. در یک کلمه، جنبش اجتماعی و سیاسی در داخل، در شرایط بسیار دشواری قرار دارد. انتخابات اخیر ریاست جمهوری امیدهای اندکی در راستای گشایش اقتصادی و اجتماعی به وجود آورد که با اولین تصمیم های دولت یازدهم، به ویژه ترکیب کابینه، توهم ها به سرعت در حال فروریختن است.
اما از این فروریختن توهم تا یک برآمدِ اجتماعی راه درازی است، با این توجه که جمهوری اسلامی و به ویژه نهادهای امنیتی اش از برآمدِ جنبش سبز تجربه اندوخته اند و کوچکترین حرکت اجتماعی و یا اعتراضی را، پیش از آنکه گسترده و غیرقابل کنترل شود در نطفه سرکوب میکنند. امروز در داخل، سازماندهی حرکتهای آگاهانه اعتراضی و تلاش برای ایجاد ارتباط بین مبارزین با چشم انداز گذار، کاری بسیار دشوار و پُر هزینه است. و درست در این شرایط است که مبارزه در خارج از کشور میتواند نقشی مهم و اساسی بازی کند.
ایرانیان و نهادهای حقوق بشری و سیاسی در خارج از کشور، برای همبستگی و دفاع از مبارزه مردم در دوران جنبش سبز حضور فعالی داشتند. حرکت در آن دوره متاثر از حرکت در داخل بود و با فروکش کردن شعله مبارزه در داخل، تلاش و مبارزه نهادهای دمکراتیک و سیاسی کاهش یافت و بخش زیاد ایرانیانی که برای پشتیبانی از جنبش داخل فعال شده بودند صحنه مبارزه دموکراتیک و یا سیاسی را ترک کردند.
امروز، سازماندهی آگاهانه مبارزه ای گسترده در خارج از کشور در زمینه های گوناگون، از ایجاد گفتمان در زمینه دموکراسی، جدایی دین از دولت و گذار از جمهوری اسلامی، تا حرکتهای افشاگرانه و اعتراضی نسبت به سرکوب جنبش در داخل، میتواند مشوق و پشتوانه جدی مبارزه در داخل باشد.
بیگمان برای اینکه مبارزه در خارج بتواند این نقش تاریخی را بازی کند باید ایرانیان هرچه بیشتری را در بر گیرد و در کشورهای گوناگون سازماندهی شود. بر مبنای شواهد و تجربه های گوناگون، در میان ایرانیان خارج از کشور و به ویژه کنشگران سیاسی، پروژه گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتیک، بیشترین طرفدار را دارد.
تشکیل انجمنهای جمهوریخواهی در شهرهای کشورهای گوناگون که ایرانیان در آنها حضور دارند، گامی بزرگ برای سازماندهی گسترده مبارزه ایرانیان در خارج از کشور است. ارتباط بین این انجمنهای خودمختار با امکانات امروز کار دشواری نیست. این نیروی گسترده میتواند پشتوانه ای جدی برای مبارزه در داخل باشد. دیوار ترس را بشکند و هزینه دست زدن به مبارزه و عبور از خط قرمزها را در داخل به مقدار زیاد کاهش دهد.
تجربه ای که به تازگی داشتم تاییدی بر این نظر است. در فرصتی که دست داد با یکی از کنشگران جنبش زنان در باره شرایط کنونی این جنبش در ایران، رابطه داخل و خارج و وظیفه ای که ما میتوانیم در اینجا به عهده بگیریم صحبت شد. با نگاه منصفانه و همراهانه میگفت کنشگران جنبش زنان در خارج، آزادی طرح بسیاری از مسائل را که در داخل ممکن نیست دارند. این یکی از نقش های مهمی است که خارج میتواند به عهده بگیرد. اما وظایف خارج از کشور را به همین نقش محدود نمیکرد. او روی پشتیبانی خارج از داخل و اینکه در شرایط سرکوب یکپارچه کنونی یک پشیبانی گسترده میتواند نقش مهمی را در روشن نگاه داشتن شعله مبارزه در داخل بازی کند، تاکید داشت.
به عنوان مثال میگفت کنشگران خارج از کشور، به ویژه کنشگران زن، به حق روی مسئله حجاب تاکید زیادی دارند. ولی انتظار آنها از ما که در داخل بتوانیم به سادگی حرکتی را در این زمینه انجام دهیم منصفانه نیست. همه میدانند که حجاب یکی از خط قرمزهای رژیم است و برای عبور از آن هزینه سنگینی باید پرداخت. در همان حال تاکید داشت که این تنها هزینه نیست که گاه مانع دست زدن به اقدامی میشود، بلکه برآورد این مسئله است که آیا آنچه را که به دست می آوریم پاسخگوی هزینه ای که می پردازیم هست.
در همین زمینه حجاب و رابطه داخل و خارج، میگفت من خودم آمادگی دارم و میدانم که میتوانم پنجاه تن دیگر از زنان را با خودم همراه کنم برویم جلو مجلس، حجابمان را برداریم و آزادی پوشش را به عنوان یک حق مطالبه کنیم، اگر بدانیم که همزمان هزاران ایرانی در کشورهای مختلف برای پشتیبانی از این خواست ما فعال خواهند شد و در ارتباط با رسانه ها، احزاب، نمایندگان پارلمان و نهادهای حقوق بشری صدای ما را منعکس کرده و تاثیر عمل ما را صد برابر میکنند. در این صورت، هزینه ای که احیانن ما خواهیم پرداخت در برابر آنچه جنبش زنان و مردم ایران به دست خواهند آورد مهم نخواهد بود و حتا می توان گفت با چنین حرکتِ وسیع همبستگی، هزینه ما هم بسیار کمتر خواهد بود، چون در صورت وجود یک حرکت وسیع پشتیبانی در خارج، رژیم نمیتواند آنطور که در سکوت و بیتفاوتی افکار عمومی، جنبشهای اجتماعی را در ایران سرکوب میکند عمل کند. در این زمینه او به کنفدراسیون و حرکتهای سراسری اش اشاره داشت و حتا به نقش حرکتهای سراسری خارج از کشور در ابتدای جنبش سبز.
ایجاد شبکه انجمنهای جمهوریخواهی به عنوان مرحله ای مهم از پروسه گذار، تنها به تشکیل این انجمنها در خارج از کشور محدود نمیشود. همانگونه که در مورد این کنشگر جنبش رنان دیدیم، به وجود آمدن شبکه انجمنهای جمهوریخواهی در خارج، میتواند زمینه ساز تشکیل آنها در شهرهای مختلف ایران باشد. بیگمان نقش اصلی را در بسیج و سازماندهی میلیونی مردم در ایران، شبکه داخل بازی خواهد کرد. اما نباید نقش شبکه خارج را چه در گفتمان سازی، چه در زمینه سازی برای تشکیل انجمنهای جمهوریخواهی در داخل و در ادامه آن ایجاد ارتباط و بازسازی اعتماد بین داخل و خارج نادیده گرفت.
تشکیل شبکه انجمنهای جمهوریخواهی ایرانیان داخل و خارج که به یک جمهوری بر مبنای دموکراسی، حقوق بشر و جدایی دین از دولت باور دارند، گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی را ملموس و ممکن میسازد. تشکیل این شبکه آرزویی دست نیافتنی نیست. بردباری میخواهد و جستجویی خستگی ناپذیر برای اعتمادسازی و روشنکردن چراغهای رابطه. پایداری بر اصول میخواهد و پذیرش اصل گفتگو و مدارا با دیگران. شجاعت میخواهد در دیدن واقعیتهای دشوار و پیگیری برای یافتن راه های برون رفت. چشم اندازی است که امید می آفریند و توان، برای پیمودن راه طولانی و دشوار رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی در ایران.
این انجمنها در چهار چوب کلی گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر دموکراسی، حقوق بشر و جدایی دین از دولت تشکیل می شوند. چگونگی تشکیل، ساختار و تعیین وظایف این انجمنها کم و بیش تابع شرایط و ویژگی های جامعه ایرانیان هر شهر است. آنچه مهم است چگونگی ارتباط این واحدهای خودمختار با یکدیگر برای هماهنگی و پیشبرد حرکتهای گسترده و سراسری و در موارد لازم بیان مواضع مشترکِ بیشترین نیرویِ جمهوری خواه است.
تدقیق و تعمیق این ایده ها با بهره گیری از خرد و تجربه همه کسانی که برای ایجاد یک قطب توانمند و گسترده جمهوریخواه در میان نیروهای سیاسی ایران مبارزه میکنند ممکن میشود.
پاریس، پانزدهم اوت ۲۰۱٣
|