یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فلسطین
فربُد شیرمحمد


• می‌شُد که این عروسک
در اتفاق ِ آتش ِ عصرانه‌ی اجاق
بریان شود، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ مرداد ۱٣۹٣ -  ۱۵ اوت ۲۰۱۴


 می‌شُد که این عروسک
در اتفاق ِ آتش ِ عصرانه‌ی اجاق
بریان شود،
بسوزد؛
می‌شد که مادرم
یک ظهر ِ داغ ِ کم‌حوصله
به‌زور
آن را بگیرد و
در قُلّه‌ی کُمُد
- که فراموش می‌شود -
ساکتش کند؛
می‌شد پدر
پس از خرید کمی برنج و کمی شیر و دوغ و نان
دیگر برای برق ِ نگاه ِ عروسکی
جز آه در کف‌اش
چیزی نمانده باشد؛
می‌شد خودش
شبی
با بال‌های رنگ
آرام پر بگیرد از بالای خانه‌ها
تا بام‌های گندم و زیتون و کُلت و سنگ؛
می‌شد خود ِ خودم
در باتری‌ی قلبش
نقاشی‌ام را
- که در آن
تخت ِ خواهرم،
خالی به خواب رفته است
انگار
تا ابد -
پنهان کنم،
میان شما منفجر شود؛
می‌شد که یک قصه شود از قصه‌های خلق،
تا مادران
به گوش ِ گُل‌های سوخته،
گیلاس ِ سرخ ِ پیرهن‌اش را که بافتند،
باز پا شَوَند؛
می‌شد که گم شود؛
اما نمی‌شود
که تو
در ویرانه‌ی حریق،
در خون ِ خانه‌ای
- که یک روز خانه بود -،
وقتی که تا همیشه مرا
در خانه‌ی خودم
آواره کرده‌ای،
از خیر ِ یک عروسک ِ خوشرنگ بگذری.
تو بازگشته‌ای،
بر خنده‌ی عروسکم آتش گشوده‌ای،
و سینه‌ی پُرپولک و پُرستاره‌اش را پاره کرده‌ای.


فربُد شیرمحمد
بیست و یکم امرداد نود و سه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست