کودکان و جنگ!
صلاح الدین نادری *
•
در دهه اخیر دست کم ۳۰۰ هزار کودک سرباز در بیش از ۳۰ درگیری جنگی حضور داشتهاند، ۲ میلیون کودک براثر جنگ از بین رفته و۶ میلیون نفر نیز برای همیشه ناتوان شده اند. همچنین بر اساس گزارش سازمان های حمایت از کودکان درآغاز هزاره سوم که ایالات متحده به عراق حمله کرد، ۳ میلیون انسان بی خانمان شدند که نیمی از آنها کودک بودند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ مرداد ۱٣۹٣ -
۱٨ اوت ۲۰۱۴
همیشه و درهمه جنگ ها کودکان قربانیان اصلی هستند. این قضیه فقط به جنگ داعش در عراق و سوریه برنمی گردد و در همه جنگ ها و با هر مرام و مسلکی از جانب هر دو طرف درگیر جنگ، غالبأ حقوق کودکان و زندگی آن ها تحت تاثیر و در معرض تهدید جدی قرار می گیرد. جدای از اینکه در بسیاری از نقاط دنیا، خود کودکان نیز به عنوان جنگجو به خدمت اهداف گروه و جنبشهای مسلحانه در می آیند. بر اساس گزارش صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل یونیسف: در دهه اخیر دست کم ۳۰۰ هزار کودک سرباز در بیش از ۳۰ درگیری جنگی حضور داشتهاند، ۲ میلیون کودک براثر جنگ از بین رفته و۶ میلیون نفر نیز برای همیشه ناتوان شده اند.
همچنین بر اساس گزارش سازمان های حمایت از کودکان: درآغاز هزاره سوم و از سال ۲۰۰۳ میلادی، که ایالات متحده به عراق حمله کرد، ۳ میلیون انسان بی خانمان شدند که نیمی از آنها کودک بودند.
پس از جنگ هم با افزایش ناامنی، پدیده دزدی کودکان برای باجگیری از خانوادههای آنها بسیار رایج شد. طبق پژوهشی که یونیسف روی ۶۰۰ کودک عراقی ۳ تا ۱۰ ساله در سال گذشته انجام داده، نیمی از این کودکان فشارهای روانی شدیدی را متحمل شدهاند از جمله اینکه شاهد کشته شدن پدر و مادر خود بوده اند و این صحنه مدام در ذهنشان مرور می شود.
در هر نزاعی دو طرف منازعه خود را حامی و طرف مقابل را ناقض حقوق کودکان و زنان و اقشار بی پناه در جنگ معرفی می کنند. برمبنای آمار جدیدی که منتشر شده و به گفته سخنگوی یونیسف : چهارصد و چهل و هفت کودک فلسطینی در عملیات ارتش اسرائیل در نوار غزه جانشان را از دست دادهاند که سیصد و پنج نفر از آنها کودکان شیرخوار بودهاند.
استناد بنیادی طرف های درگیر جنگ برای شروع یا اصرار به ادامه یک جنگ چه می تواند باشد؟ در این میان چه عوامی باعث می شود تا شمار قربانیان غیرنظامی و در این میان کودکان، آمار بیشتری را به خود اختصاص دهد؟ آیا غیر از این است که از افرد عادی و بویژه کودکان به عنوان سپرانسانی، ابزار یا طعمه استفاده می شود؟ به مانند آن چیزی که در پاکستان و افغانستان یا در غزه و عراق در سال های اخیر شاهد آن بوده ایم. کودکانی که تحت آموزش استشهادی و مغزشوئی و توجیهات ائدئولوژیک قرار گرفته و سپس آن ها را وادار می کنند تا در بازار یا امکان عمومی و پر اذحام دیگری خود را منفجر نمایند. یا موشک هایی که حماس از دل خانه های فلسطینیان پرتاپ می نمود؟
افراد غیرنظامی، بویژه کودکان در جنگ های اخیر سوژه تبلیغاتی خوبی برای طرف های درگیر در جنگ بوده اند تا با استفاده خبری و روانی بوجود آمده از کشتار افراد بی دفاع مشروعیت به جنگ و ستیزهای نامشروع خویش داده و طرف مقابل شان را جانیانی کودک کش بشناسانند.
طبق اعلام یونیسف حدود دو هزار و نهصد کودک فلسطینی در بین مجروحان جنگ غزه دیده می شوند.
در جنگ سال ۲۰۰٨ در نوار غزه سیصد و پنجاه کودک و در سال ۲۰۱۲ سی و پنج کودک جان باختهاند. کودکان غزه دو جنگ ویرانگر اسرائیل را تجربه کردند و همچنان شاهد تصاویر هولناک سومین جنگ هستند. در جنگ اخیر غزه آمارها بیانگر آنست که قربانیان ،بیش از دو جنگ قبلی بوده اند.
نمونه بارز دیگر، جنگ طالبان در افغانستان است که به گفته سیما سمر، رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، تلفات کودکان در جریان جنگها نسبت به سالهای گذشته رو به افزایش بوده است به طوری که تنها در سال ۱۳۹۲ در مقایسه با سال ۱۳۹۱ تلفات کودکان حدود ۱۴|۹ درصد بیشتر بوده است.
چیزی که طرف های درگیر جنگ هیچوقت به آن اهتمامی نداده اند، عدم درگیرکردن افراد غیرنظامی در جنگ است و از این رو ما شاهد افزایش آمار و تلفات در جنگ ها و خصوصا در جنگ های اخیر در کشورهای عربی و خاورمیانه هستیم. در واقع برای کارگردانان جنگ سود و منفعت این قربانیان مهمتر از نجات جان آنان است. از جمله آنها گروه بنیادگرای دولت اسلامی(داعش) است که هنگام ورود به هر شهر و منطقه ای با هدف قرار دادن یه به اسارت درآوردن کودکان و زنان سعی نموده است رعب و وحشت بیشتری را در مناطق تحت کنترل خود حاکم گرداند. در موارد بسیاری نیز بدون در نظر گرفتن روحیات و ویژگی های روانی و جسمی این کودکان از آن ها به عنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصد ایدئولوژیک و سازمانی خود بهره جسته است. یکی از نمونههای اخیر آن، خبری است که در مطبوعات استرالیا منعکس شدهاست تحت عنوان:" کودکی که در حمل سرهای بریده به پدر «داعشی» خود کمک می کند". در این گزارش کودکی را مشاهده می کنیم که سر بریده ای را در میان دستان خود گرفته است و به نقل از پدر کودک آمده که با افتخار نوشته است که: "این پسر من است."
از موارد دیگر استفاده داعش از کودکان گزارشی است که توسط سازمان دیده بان حقوق بشر انتشار یافته است که در آن بیان شده که داعش، کودکان عراقی را به عنوان سپر انسانی در مقابل تیراندازی نیروهای عراقی، انجام عملیات شناسایی، جابهجایی کیسههای شنی و سنگرسازی در مقابل نیروها، مورد سوءاستفاده قرار داده و از این طریق تاکنون شمار زیادی از کودکان را به کام مرگ فرستاده است. به گزارش کمیساریای عالی حقوق بشر عراق، از ابتدای حضور نیروهای داعش در موصل تاکنون ۱۵۰ کودک آواره به دلیل افزایش دمای هوا و ابتلا به وبا جان خود را از دست دادهاند و کودکان بازمانده هم با مشکل کمبود غذا و نبود سرپناه مواجه هستند.
حال این سوال مطرح می شود که پدر این کودک چگونه به قضیه می نگرد؟اساسا چه عامل یا عواملی باعث شده است تا شخصی به آموزش خشونت به کودکان خود بپردازد؟ داعش یا گروه ها و حکومت های درگیر در جنگ ها با چه هدفی و به چه نیتی کودکان را به کار می گیرند؟ آیا کودکان در این سن توان تشخیص مسائلی از این دست یا دلیل سربریدن افراد را دارند؟ یا بیشتر آن را به عنوان یک بازی می پندارند که پدرشان نیز آن ها را تشویق به انجام آن می کند؟
چه اثراتی در دراز مدت متوجه این قبیل کودکان است؟ اهداف واقعی جریان های درگیر در جنگ برای استفاده ابزاری از کودکان چیست؟
در پاسخ به این سوالات و سوالاتی از این دست باید عنوان نمود که کودکان بهترین و سهل ترین گزینه برای تربیت موجودات مسخشدهیی هستند که به اشارهی اربابان خود به حرکت درآیند و بعد ویرانگری بشر را به نمایش درآورند. کودکانی که برای جنگیدن و خشونت ورزی و قتل مورد آموزش قرار میگیرند، بهراحتی شستوشوی مغزی داده میشوند و اهداف مورد نظر را در هر کجا که باشند، همراه با خود از میان برمیدارند.
از سویی دیگر، کودکانی که در معرض نوعی از انواع خشونت بهویژه جنگ بوده اند، خشونت را به سایر همسن و سالان خود نیز انتقال می دهند. از دیگر سو، کودکانی که در معرض جنگ بوده اند احساس همدلی هرگز درآنها شکل نمی گیرد و دچار بی احساسی می شوند چرا که کودکی که با خشم بزرگ می شود همیشه می خواهد انتقام بگیرد.
در گزارشی که از سوی سازمان یونیسف منتشر شده، شرایط کودکان در معرض جنگ و خشونت ناشی از جنگ در سوریه را بدین صورت بیان می کند:
گزارش یونیسف بر آنچه «زخم های عمیق جسمی و عاطفی» جنگ بر کودکان سوری خوانده، تأکید دارد.
جین مکفیل، کارشناس حفاظت از کودکان یونیسف که برای پناهندگان سوری در اردن فعالیت می کند، می گوید بسیاری از کودکان سوری «صرفا در شرایط بقا زندگی می کنند و واکنش های عادی اجتماعی و احساسی به آنچه را که دیده اند، فراموش می کنند."
در گزارش آمده است میلیون ها کودکی که بحران برآنها اثر گذاشته، ممکن است به «نسل گمشده» تبدیل شوند.
گزارش به دشواری دسترسی کودکان سوری به آموزش اشاره دارد – چه کودکانی که در اردوگاههای آوارگان اسکان داده شده اند و چه آنها که در مناطقی باقی مانده اند که مدارس تخریب و ویران شده یا به تصرف شورشیان درآمده است.
یونیسف می گوید نیمی از کودکان سوری که در سن تحصیل هستند نمی تواند به طور مرتب به مدرسه بروند، و از هر ۵ مدرسه یکی قابل استفاده برای کودکان نیست.
خطر بزرگ دیگری که کودکان سوری را تهدید می کند، نبود بهداشت و درمان کافی است. بنا به گزارش یونیسف، در حدود ۶۰% بیمارستان های سوریه آسیب دیده یا ویران شده اند.
نتیجه این وضع افزایش موارد ذات الریه و اسهال و آسیب پذیری بیشتر در برابر بیماری هایی مانند سرخک و فلج اطفال است.
از نقطه نظر روانشناختی نیز دکتر کتایون خوشابی عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی در باره عوارض روانشناختی ناشی از جنگ بر کودکان عنوان می کند: در هر جنگی در درجه اول کودکان دختر، بعد همه کودکان و در درجه بعد زنان از آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند که در همه فجایع چه فجایع طبیعی و چه فجایع ناشی از دخالت انسان ها همیشه بیشترین عوارض را محتمل می شوند.
کودکان عراقی در قربانگاه های خود کشته می شوند: در خانه هایی که زندگی می کنند و در مدارسی که درس می خوانند، کشته می شوند در حالی که مشغول بازی فوتبال هستند. در مدارس مورد هجوم نظامی ها، غیرنظامی ها و شورشی ها قرار می گیرند. آنان دزدیده می شوند تا برای آزادی از خانواده هایشان باجگیری شود. در دورانی که این کودکان گروگان گرفته می شوند، اکثرشان مورد تجاوز قرار می گیرند.
خوشابی همچنین اشاره می کند که: براساس نتایج تحقیقاتی که یونیسف بر ۶۰۰ کودک عراقی بین سه تا۱۰ساله انجام داده است نشان می دهد که نیمی از این کودکان در دوره سه ساله تحقیق دچار تروماها و فشارهای روانی متعددی بوده اند. با یک دختر عراقی صحبت می شد که تعریف می کرد چگونه پدر و مادرش را جلوی چشمانش کشته اند و عمویش او را به پرورشگاهی در بغداد سپرده بود و با گذشت دو سال از آن اتفاق، این کودک هر روز صحنه کشتار را در ذهن خود مرور می کرد. این صحنه ها به راحتی از ذهن هیچ فردی محو نخواهد شد و اثرات عمیق و طولانی مدت خود را تا آخرین روزهای زندگی این افراد به جای می گذارد. به طوریکه پرفروش ترین اسباب بازی که در کشور عراق به فروش می رسد سلاح های جنگی است و کودکان در بازی هایشان مدام صحنه های درگیری را که شاهد بوده اند، بازسازی و تکرار می کنند.
کودکی که با خشونت و بی رحمی بزرگ می شود این بی رحمی را نسبت به همنوعان خود نشان می دهد.
کودکان دختر و دختران جوان در جنگ ها، مجبور به تحمل شرایط سخت تری هستند: از جمله تجاوز و حاملگی ناخواسته ناشی از تجاوز، زیرا دختران جوان بسیاری در جریان جنگ ها مورد تجاوز قرار می گیرند. به عنوان مثال، در جریان نسل کشی که در اوگاندا اتفاق افتاد، بسیاری از کودکان دختر به دلیل تجاوزی که به آنها شده بود حامله شدند. مسلماً این مادران نوجوان احساسی جز خشم، تنفر و بیزاری نسبت به کودکان شان که ناشی از تجاوز است، ندارند و حتی ممکن است این کودکان را در کوچه و خیابان رها کنند.»
نتایج تحقیقات دیگری نشان می دهد وقتی راجع به جنگ و صحنه های خشونت بار آن صحبت می کنیم باز هم کودکان همان علائم اختلال استرس پس از سانحه را نشان می دهند.
تحقیقاتی که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر انجام شده نشان می دهد کودکانی که شاهد تصاویر جنگ و خشونت های آن از تلویزیون بوده اند نیز دچار اضطراب، احساس ناامنی، ترس های شبانه و بسیاری اختلالات دیگر بوده اند. که علائم آن مواردی همچون احساس ناامنی کودکان، چسپیدن به والدین است. اکنون بحث بر سر این است که کودکان نباید در معرض این تصاویر قرار بگیرند چه برسد به اینکه به عنوان قربانیان اصلی جنگ در صحنه حضور داشته باشند.
کودکانی که دچار این دست علائم شده اند، تکرار مکرر این حادثه در ذهن شان صورت می گیرد. در نقاشی ها و بازی های این کودکان باز هم این ماجرا تداعی میگردد. این حوادث در کابوس های شبانه کودکان تکرار می شود و صحنه های خشونت بار دیگری هم به آن اضافه می شود.
در یکی از موارد، روزنامه «دیلی پست» طی گزارشی نوشته است که لاوند (نامی مستعار)، نوجوانی از منطقه کوبانی در کردستان سوریه است. او ۱۴ سال دارد که داعش او را ربوده و در سلولی به همراه ۲۱ نوجوان دیگر، زندانی کرد. او صدای داد و فریاد دوستانش را از طبقه پایین می شنید؛ جایی که زندانیان آن را «اتاق شکنجه» می نامیدند.
ترس، تنها چیزی است در ذهن لاوند مانده. دوستانش به تایرهای ماشین که به سقف آویزان بودند، بسته شده و به شدت مورد و شتم قرار می گیرند. او می دانست که نوبت او نزدیک است و به زودی به طبقه پایین برده خواهد شد و ماجراهای دوستانش نیز برای او تکرار خواهد شد. سلولی که لاوند با دیگر هم سن و سالانش در آن زندانی بودند، اتاق ٣ در ۴.۵ متر بوده و بازجویی از آن ها سه روز به طول انجامیده است.
این مجموعه از میان ۱۵۰ دانش آموزی بودند که اواخر ماه می گذشته، در حالی که از امتحانات پایان سال از شهر حلب در سوریه باز می گشتند، در نزدیکی شهر کوبانی غرب کردستان توسط شبه نظامیان داعش ربوده شدند.
لاوند به همراه ۹ دانش آموز دیگر این شانس را داشتند که دو ماه پس از اسارتشان فرار کنند. اما دیگر دانش آموزان همچنان در اسارت داعش هستند.
نمونه بارز دیگر، ربودن ٢٠٠ دختر دانش آموز در نیجریه توسط گروه ستیزهجوی بوکو حرام در روز ١٤ آوریل امسال است.
کودکانی که در معرض جنگ بوده اند ، وقتی در محیطی قرار می گیرند که دیگر کودکان این تجربه را ندارند، منزوی و گوشه گیر می شوند. این کودکان دیگر هیچ وقت به دوارن کودکی باز نمی گردند چون کودکی برای اینها مرده است: اگر در مناطق جنگی، دیگر کودکان هم در معرض این حوادث قرار بگیرند میزان تروما کمتر است ولی وقتی کودک در محیطی قرار بگیرد که دیگران این تجربه را نداشته باشند، بیشترین آسیب را می بیند به خصوص اگر محیطی که در آن زندگی می کند محیط حمایتگری نباشد.
پرخاشگری شدید در این کودکان خیلی شایع است: پرخاشگری نسبت به همسالان، والدین و حیوانات. از دردهای مختلف جسمی شکایت می کنند در حالی که هیچ کدام از این علائم منشاء ارگانیک و جسمی ندارد. کودکان دچار این احساس گناه می شوند که در حادثهای مقصر هستند و می توانستند جلوی مرگ عزیزان شان و این حادثه را بگیرند. ناامیدی هم از دیگر علائم شایع است.
به گزارش سازمان ملل متحد در امور کودکان، تاثیرات جنگ روی زندگی کودکان منفی بوده و در کنار این که سبب کشته و زخمی شدن و قطع اعضای بدن کودکان شده، همچنین کودکان را از دسترسی به حقوق اساسی شان از جمله آموزش و پرورش و مراقبتهای کافی بهداشتی محروم کرده و موجب فقر و آسیبپذیری بیشتر در میان کودکان شدهاست.
همچنین در گزارش این سازمان در مورد وضعیت کودکان افغان در شرایط جنگی، شش مورد "نقض فاحش حقوق کودکان در جنگهای مسلحانه" در افغانستان برجسته شده است:
• کشتار و معیوب کردن کودکان
• استخدام کودکان توسط گروههای جنگی و نسبت دادن کودکان به نیروها و گروههای مسلح
• کودکربایی
• حمله به مکاتب/مدارس و شفاخانهها
• تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونتهای جنسی علیه کودکان
• محروم کردن کودکان از حق دسترسی به کمکهای بشردوستانه
همه این سو استفاده ها و نقض حقوق کودکان توسط طرف های درگیر جنگ ها در حالی صورت میگیرد که این آمار روز به روز بیشتر می شود و در حال حاضر هزاران تن از کودکان کرد ایزدی بدون امکان دسترسی به آب و غذای کافی در میان رشته کوههای منطقه شنگال جنوب کردستان تحت محاصره و در معرض حملات مرگبار داعش هستند. همزمان دهها تن از این کودکان توسط این گروه کشته شده یا به اسارت در آمدهاند دهها تن نیز بر اثر تشنگی و گرسنگی جانشان را از دست دادهاند. ولی با این اوضاع نیز همه اصرار به ادامه جنگ دارند. جنگ هایی که در آن همه بازنده اند.
* فعال حقوق کودکان
naderisalah@gmail.com
|