روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ مهر ۱٣٨۵ -
۱۵ اکتبر ۲۰۰۶
تأثیر آزمایش اتمی کره شمالی بر پرونده ایران
حرکت کره شمالی موجب خروج ایران از فشارهای فزاینده قدرت های جهانی را فراهم می کند؟
شرایط ایران در صحنه بین المللی بهتر می شود
شواهدی حاکی از بروز تغییر مواضع آمریکا نسبت به ایران
پیروزی حزب الله بسیاری از اهرم ها وابزارهای کاخ سفید را درهم شکست
ضدارزش دانستن شمشیر بیش از آنکه تلقی مسیحی باشد، تلقی کلیسایی است
غرب به پایان راه رسیده است
• روزنامه همشهری پیرامون ارزیابی احزاب مشارکت و موتلفه در تأثیر آزمایش اتمی کره شمالی بر پرونده هسته ای ایران نوشته است: در زمانی که تمرکز سیاست های جهانی برروی پرونده هسته ای ایران بود کره شمالی اقدام به آزمایش سلاح هسته ای کرد. این تحول جدید باعث شده که این روزها بحث تاثیر مثبت و یا منفی اقدام کره شمالی برروی ایران مورد توجه رسانه ها قرار گیرد. عده ای براین باورند که آزمایش اتمی کره شمالی تاثیری منفی بر پرونده هسته ای ایران خواهد داشت و کشورهای قدرتمند جهان را به این جمع بندی می رساند که تحریم اقتصادی و اقدامات ایذایی، دیگر تاثیری برجلوگیری از دستیابی کشورهابه سلاح اتمی ندارد، لذا در برابر کشورهایی نظیر ایران تمسک به این روش ها، کارآمدی نداشته و آمریکا باید مواضع تندتر و موثرتری را اتخاذ کرده و روش های جدیدتری را بکار بندد. در برابر، عده دیگری معتقدند حرکت کره شمالی موجبات خروج ایران از فشارهای فزاینده قدرت های جهانی را فراهم آورده و باعث می شود که پرونده هسته ای ایران اهمیت سابق خود را از دست بدهد زیرا کره شمالی نشان داد که قدرت های بزرگ توان مقابله با تصمیمات کشورهای دیگر را ندارند. در این مورد با دو تن از اعضای شورای مرکزی دو حزب سیاسی کشور گفتگو کرده ایم که می خوانید:
علی شکوری راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در مورد آزمایش اتمی کره شمالی و تاثیر آن بر پرونده اتمی ایران گفت: قاعدتا اثر منفی نخواهد داشت و شرایط ایران را در صحنه بین المللی بهتر می کند.وی افزود: کره شمالی به سلاح اتمی دست یافته و الان امکان برخورد نظامی با آن نیست و کشورهایی مانند چین، روسیه و کره جنوبی نیز برخورد نظامی را نفی کرده اند. کره شمالی در حال پیش بردن تصمیمات خود است و آمریکا هم برای مهار کشوری که تصمیم گرفته سلاح اتمی داشته باشد توان کافی ندارد. لذا در چنین شرایطی مذاکره مدنظر کشورهای ۱+۵ با ایران بیشتر مثبت تلقی می شود تا روش های تهدید و ارعاب و تحریم، ضمن اینکه توجهات جهانی از پرونده ایران به کره شمالی معطوف می شود. شکوری راد گفت: پوسته ای که در مورد سلاح هسته ای ایجاد شده و کشورهایی از آن رد شده بودند و کشورهایی نیز هنوز محصور در درون آن بودند با اقدام کره شکسته شد.وی افزود: این اقدام استراتژی منع تکثیر سلاحهای هسته ای را دچار مشکل کرده و در برابر آن موضوع استفاده از انرژی هسته ای را کمرنگ و بی اهمیت می کند.
حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و معاون روابط بین الملل این حزب نیز گفت: حوادث کره شمالی و آزمایش بمب اتمی این کشور حاکی از شکست آمریکا بود. زیرا علیرغم همه تلاش های بکار رفته توسط آمریکا جهت جلوگیری از اتمی شدن کشورها، کره شمالی توانست به این موقعیت دست یابد.
ترقی گفت: این حادثه برای کشورهای یکه تاز دنیا نقش بازدارنده خواهد داشت. زیرا قدرت های هسته ای کنونی با آمریکا همگرا هستند و کره شمالی قدرت ناهمگرا با آنان تلقی می شود.
معاونت روابط بین الملل حزب موتلفه اسلامی همچنین حادثه کره شمالی را نشان دهنده موفق نبودن استراژی آمریکا در جلوگیری از حرکت کشورها در این مسیر دانست. ترقی گفت که آمریکا باید برخوردش با ایران را که در مسیر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است تغییر داده و به جای برخوردهای ناعادلانه ما را تشویق هم بکند. ترقی سیاست ایران را مخالفت با دستیابی به سلاح هسته ای توسط هر کشوری دانست و گفت: خلع سلاح هسته ای باید بطور مساوی و برای همه کشورها اجرا شود.
معاون روابط بین الملل حزب موتلفه اسلامی در مورد اینکه آمریکا پس از کره شمالی، چه برخوردی با پرونده هسته ای ایران خواهد کرد؟ گفت: اگر عاقل باشند برخوردهایشان را تغییر داده و پرونده ایران را از حالت بحرانی خارج می کنند.
ترقی گفت که در چند روز گذشته شواهدی در آمریکا دیده شده که حاکی از بروز تغییر در مواضع آمریکا نسبت به ایران است.
• درهم شکستن بسیاری از اهرم ها و ابزارها
روزنامه رسالت با عنوان فراتر از یک پیروزی نوشته است: حضرت آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه تهران پیروزی اخیر حزب الله لبنان را پیروزی دنیای اسلام و شکست اسرائیل را مترادف با شکست کاخ سفید دانستند. رهبر معظم انقلاب در این راستا افزودند: حادثه لبنان درسی به همه مسلمانان داد و بدانید بعد از قضیه لبنان صفحه حوادث در منطقه ورق خورده است، ولی آثارش ممکن است به زودی نمایان نشود.
واقعیت امر این است که پس از پایان جنگ ٣٣ روزه میان تل آویو و حزب الله لبنان و شکست جرج واکر بوش و ایهود اولمرت در مقابل درایت و توانایی رزمندگان حزب الله لبنان شاهد لغزش زیرساختهای سیاسی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در خاورمیانه هستیم. این زیرساختها به سوی انزوای واشنگتن و تل آویو در معادلات منطقه هدایت می شوند. همان گونه که از شواهد و مستندات موجود پیداست، هدف آمریکا و اسرائیل از طراحی جنگ در مقابل حزب الله لبنان هدفی فراتر از اعمال تاکتیک های نظامی و استراتژیک کوتاه مدت بود و در فراسوی نگاه افرادی مانند کاندولیزارایس و دیک چنی هدف تحقق قالبهای تئوریک نو محافظه کاران پس از خلع سلاح حزب الله کاملا قابل مشاهده بود.
از این رو پس از موکول شدن جنگ به هفته دوم شاهد حضور ملکه جنگ در تل آویو بودیم.
در هر صورت پیروزی حزب الله لبنان بسیاری از اهرمها و ابزارهای کاخ سفید در برخورد با اسلام گرایان طرفدار مقاومت در خاورمیانه را درهم شکست.مطابق سخنان رهبر انقلاب پیروزی حزب الله لبنان در برابر رژیم اشغالگر قدس را نباید در قالب نبردی دوگانه با تبعاتی محدود مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. ورای این نبرد سرنوشت ساز شاهد چینش مهره های کاخ سفید در مقابل اسلام گرایان بوده ایم.مسلما عواقب شکست تل آویو و ناکامی ایالات متحده آمریکا در به عینیت رساندن طرح خاورمیانه بزرگ به اندازه ای گسترده است که عواقب و تبعات آن را نمی توان در حال و آینده کتمان نمود. کتمان و لاپوشانی شکست اخیر صهیونیستها در مقابل حزب الله از سوی رسانه های وابسته به جریان نو محافظه کار ایالات متحده آمریکا یک استراتژی برای انحراف افکار عمومی خاورمیانه و جهان نسبت به وقایع اخیر این منطقه حساس محسوب می شود. این در حالی است که در سطح کلان رسانه ها و شبکه های تبلیغاتی غرب، توانایی نیل به چنین هدفی را ندارند. در نهایت اینکه نام حزب الله لبنان و سیدحسن نصرالله برای همیشه در مقابل دیدگان واشنگتن و تل آویو باقی خواهد ماند و خاطره شکستی سخت و غیر قابل جبران را در برابر دیدگان متحیر افرادی مانند بوش و اولمرت به تصویر خواهد کشید.
• تلقی کلیسایی است نه مسیحی
روزنامه اعتماد ملی سلسله مقالات عطاءالله مهاجرانی با عنوان درکلیسا با دلبری ترسا چنین ادامه یافته است: می توان دو معادله را برحسب داوری پاپ و امپراتور در برابر هم قرار داد و سنجید:
اول: بر اساس آموزه های مسیح، شمشیر را باید به کناری نهاد و اگر هم مثل مواردی که اشاره کردم، مسیح سخن از شمشیر و ضرورت استفاده از آن به میان آورده است، آن آیات را تاویل به شمشیر معنوی کنیم.
دوم: براساس آموزه های پیامبر اسلام و قرآن و سنت پیامبر، معیار استفاده از شمشیر عدالت است و دفاع از جان و مال انسان و سرزمین و ملت و دین واجب است.
اشاره کردم که تلقی ضد ارزش دانستن شمشیر، بیش از آنکه تلقی مسیحی باشد، تلقی کلیسایی ست. جالب است که کلیسا در کارنامه خود، جنگ های صلیبی را داراست، که هم به نام مسیح صورت گرفت و هم صلیب - که البته شبیه شمشیر نیز هست ـ نماد جنگ بود. کشتاری که در بیت المقدس انجام دادند؛ بسیار شبیه کشتار یوشع در اریحا و کشتار یهودا در اورشلیم بود. علاوه بر این، روایت عهد قدیم از شمشیر متفاوت از روایت عهد جدید است. امکان تاویل هم وجود ندارد. کشتن کودکان در اریحا که تاویل پذیر نیست، البته توجیه پذیر است. چنانکه ساموئل شولتز در کتاب کتاب مقدس سخن می گوید به توجیه آن واقعه هولناک پرداخته است: باور مردم کنعان به خدا و اخلاقیات آنها در سطح بسیار نازلی بود، سبعیت و امر ضد اخلاقی در میان آنان بیش از هر جای دیگر خاورمیانه رواج داشت. کنعانی ها در زمانه یوشع، کودکان خود را برای خداوند قربانی می کردند. فحشا در میان آنان رواج داشت.
Samuel J.Schultz, The Old Testament speaks, New York , Harper and Row, p: ۹۲ ۱۹۷۰
پیداست کودکان کنعان مظلوم ترین کودکان تاریخ بوده اند. یک بار خانواده ها آنان را برای خدا قربانی می کرده اند. بار دیگر هم پیامبر خدا یوشع برای خدا آنها را سر بریده است. این توجیه همان قدر غیرمعقول و ناشایسته پذیرش است که تاویل آیات عهد جدید که می خواهند به هر شکل ممکن، شمشیر را ضد ارزش نشان دهند. در این میان راه اسلام راه تعادل و میانه روی است. جنگ به عنوان جنگ تقدیس نشده است. اصل بر صلح است. از این رو وقتی دشمن هم پیشنهاد صلح می کند و آماده صلح است قرآن می گوید پیشنهاد صلح را بپذیرید (انفال ۶۱/) اصل، صلح و حفظ جان انسان ها است. یا ایهاالذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه (بقره ۲۰٨) حضرت امیر معیار درخشانی برای شناخت نسبت میان شمشیر و عدالت است. در جنگ ها از اسب کندرویی استفاده می کرد به نام دلدل. وقتی از او خواستند که اسب تیزپایی انتخاب کند جواب تاریخی ای داد که همچنان در این قلمرو و بحث طنین انداز است. گفت: من که از جبهه و جنگ فرار نمی کنم، اگر هم کسی از سپاه دشمن گریخت او را تعقیب نمی کنم. زره اش پشت نداشت. گفت: ضرورتی ندارد. او هیچگاه به دشمن پشت نمی کند و نگران ضربه ای از پشت سر نیست. آن ضربه ای هم که از پشت بر سر او خورد وقتی بود که در نماز و در حال سجده بود. وقتی دشمن قهرمان و نامداری مثل عمرو بن عبد ود را بر خاک افکند و می خواست او را بکشد، عمرو به صورتش آب دهان انداخت. علی(ع) برخاست و شمشیرش را به گوشه ای انداخت تا در کشتن عمرو هیچگونه غباری از کینه و خشم شخصی پدید نیامده باشد. وقتی عمرو پرسید چرا شمشیر را به سویی انداخت و از سینه او برخاست، گفته بود:
گفت من تیغ از پی حق می زنم / بنده حقم نه مأمور تنم
چون درآمد در میان غیر خدا / تیغ را اندر میان کردن سزا
ور کشم باری بدانم تا کجا / ماهم و خورشید پیشم پیشوا
مولوی برخلاف تاویل گران انجیل که یکسره شمشیر را انکار می کنند، از همین واقعه تفسیر و تاویلی ارائه می دهد؛ تیغ حلم علی.
ای علی که جمله عقل و دیده ای/ شمه ای واگو از آنچه دیده ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد/ آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست/ زان که بی شمشیر کشتن کار اوست
غمثنوی، دفتر اول، داستان خدو افکندن بر روی علی(ع)ف
کدام معادله عقلانی است؛ رفتار خواب آلود حواریون و انکار مسیح، یا بیداری و هوشمندی علی در دفاع از اسلام و پیامبر؟ می دانید امام علی تا خواب به سراغش نمی آمد نمی خوابید؟ هیچگاه به عزم خواب به بستر نمی رفت. تا گرسنه نمی شدچیزی نمی خورد و در صحنه جنگ مجاهدی بزرگ و شگفتی آفرین بود. حتی یاران او شگفت زده بودند که او کمتر از همه می خوابد و کمتر از معمول غذا می خورد اما در جنگ بهتر از همه شمشیر می زند. می دانید چه جوابی داد؟
می بینم که یکی از شما می گوید اگر این نان و خورش علی است که باید در جنگ از هماوردان عقب بیفتد و سستی بر او غلبه کند. بدانید که درخت های بیابانی چوبشان محکم ترست اما درختان سرسبز که همیشه در کنار جوی آبند پوستشان نازک و کم دوامند. درختان بیابانی که جز آب باران نمی بینند آتش شان شعله ورتر و پردوام تر است. (نهج البلاغه/ نامه ۴۵)
می خواهم بگویم اگر پطرس مثل علی بود مسیح بر حسب روایت انجیل مصلوب نمی شد و پیش بینی اشعیا تاویل دیگری پیدا می کرد. گاهی گمان می کنم تنهاترین و مظلوم ترین همه پیامبران مسیح بوده است. پیامبری از جنس حقیقت ناب، یا به تعبیر داستایوسکی، نقطه التقای حقیقت و عشق، و درخشنده تر از هر تعبیری مسیح کلمه خداوند است. (آل عمران ۴۵ و نساء۱۷۱) تنهای تنهاست، که در آن شب هولناک یارانش از خواب هم نتوانستند مضایقه کنند. بدیهی است پطرس که مسیح را تنها می گذارد و می خوابد و بدتر از همه از بیم جانش مسیح را سه بار انکار می کند و لعنت می کند: پس آغاز لعن کردن و قسم خوردن نمود که این شخص ـ مسیح ـ را نمی شناسم. (متی ۲۶/ آیه ۷۴ .) وقتی به عنوان رسول در موضع اندرز قرار می گیرد به مسیحیان توصیه می کند: هر منصب بشری را به خاطر خداوند اطاعت کنید خواه پادشاه را که فوق همه است و خواه حکام را که رسولان وی هستند به جهت انتقام کشیدن از بدکاران و تحسین نیکوکاران (رساله اول پطرس رسول، باب ۲ آیه ۱۴) بدیهی است که پطرس اهل شمشیر و فروختن جامه و خریدن شمشیر نیست. در کتاب زکریای نبی آیه ای است. گمان نمی کنم بتوان برای تنهایی و مظلومیت عبارتی موثرتر از این آیه یافت. هرگاه به این آیه رسیده ام بیش از آنکه زکریا در ذهنم پررنگ شود مسیح در ذهنم زنده شده است: و او را خواهند گفت این جراحات که در دست های تو می باشد چیست؟ و او جواب خواهد داد آنهایی است که در خانه دوستان خویش به آنها مجروح شده ام. (کتاب زکریای نبی، باب ۱٣ / آیه ۷. ) وقتی می بینیم انکار و لعنت پطرس در حضور مسیح صورت گرفته است، دست کم این دلالت وجود دارد که گفت: این شخص را نمی شناسم یعنی به مسیح اشاره کرد. مسیح چگونه او را دید؟ روایت جبران خلیل جبران از زندگی مسیح، از زاویه دید پطرس را بخوانید! درود بر روح بلند و درخشان جبران که در پیامبر مسیح و محمد را در یک تابلوی یگانه ترسیم کرد، و نام پیامبر را مصطفی نهاد. متنی را آفرید که در تاریخ کلیسا چنین اتفاقی نیفتاده است.
• فاتحی که شعار رحمت می داد
روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود با عنوان: هراس از رحمت! نوشته:
۱ ـ آن روز، مثل امروز بیستم ماه رمضان بود، از سال هشتم هجرت که سپاه اسلام به فرماندهی پیامبر خدا(ص) پیروزمندانه وارد مکه شد. مسلمانان از شادی در پوست خود نمی گنجیدند و پیشانی شکر بر خاک می سائیدند و… اما در همان حال، نه فقط اشراف مشرک مکه، بلکه تمامی اهل شهر، از کوچک و بزرگ به هراس افتاده بودند… آنان به یاد می آوردند که بعد از بعثت رسول خدا(ص)، چه کینه توزی ها، شکنجه ها، قتل ها و اهانت ها و تهمت ها و… که علیه او و پیروانش روا داشته بودند… محاصره اقتصادی مسلمانان، آزار و اذیت وحشیانه آنها، یورش شبانه به آنان، غارت اموالشان، قتل زنان و کودکانشان و… آن روز، اهل مکه ـ چه سران و چه حتی مردم عادی ـ از بیم مکافات و پس دادن انتقام، لرزه بر اندامشان افتاده بود و به پیامبر خدا(ص) و مسلمانان نیز حق می دادند که به جزای آن همه زشتی و خباثت که علیه آنها مرتکب شده بودند، امروز آنان را به سختی مجازات کنند… در همین حال و هوا بود که ناگهان صدایی در فضای مکه پیچیده امروز، روز انتقام است، امروز روز کشتار و خونریزی است، امروز جان و مال شما مردم مکه، بر ما حلال شده است…
وحشت سراپای اهل مکه را فرا گرفت… صاحب صدا، سعدبن عباده خزرجی بود. فرمانده یکی از سه دسته اصلی سپاه اسلام. او از اشراف مکه و از دیرباز دل پردردی داشت و آن روز را فرصت مناسبی برای انتقام می دانست… صدای سعد به گوش رسول اعظم(ص) نیز رسید. ایشان بدون درنگ به علی(ع) ماموریت داد تا خود را به سعد برساند، پرچم را از او بستاند و او را از ادامه رجزهای خشونت بار و تهدیدآمیز بازدارد و… علی چنان کرد و… پرچم از دست سعدبن عباده گرفت و خود در میان سپاه ندا انداخت که: الیوم یوم المرحمه… امروز روز رحمت است، روز عفو و امنیت است، روز مهربانی و مهرورزی است و…
۲ ـ آنچه در جریان فتح مکه اتفاق افتاد، و آنچه از محمد(ص) و سپاهش درباره مکه و اهل مکه سر زد چیزی جز تحقق عینی این شعار حضرت علی(ع) نبود… تا نه تنها مکه، بلکه تاریخ شاهد ورود قهرمانانه فاتحی باشد که برای شکست خوردگان و تسلیم شدگان، شعار رحمت و امنیت سر می دهد… و به راستی مگر از پیامبر خدا(ص) جز این انتظار می رود… ؟ مگر ممکن است که مظهر رحمت خدا و کسی که در عرش به او لقب رحمهللعالمین داده اند، وارد شهری شود، ولو با سپاه، ولو فاتحانه، و با خود جنگ و کینه و خونریزی و انتقام سوغات بیاورد… ؟ولو آن شهر مکه باشد. مکه! بزرگترین سد دفاعی در برابر آیین اسلام و مرکز همه توطئه ها و دشمنی ها علیه پیامبر اسلام(ص)، شهری که با ساکنانش بیش از بیست سال دل آن بزرگ را خون کرده بودند. همسرش، همسر مهربان و فداکارش را از او گرفته، و جلوی دیدگانش بهترین یارانش را در زیر شکنجه های مرگبار به شهادت رسانیده، و به خود او انواع آزارها و اهانت ها را روا داشته بودند و… عاقبت او را از شهر و دیارش مجبور به هجرت کرده و آنجا نیز دست از او برنداشته و آنی از توطئه و شیطنت و لشکرکشی و… علیه او غفلت نکرده بودند… آری، ولو آن شهر مکه باشد و حاکم آن شهر ابوسفیان باشد که جد اندر جدش دشمن خونی محمد(ص) و پدرانش بوده و پس از این نیز خود او فرزندان و نوادگانش علیه فرزندان پیامبر(ص) بدترین دشمنی ها و رذالت ها و جنایت ها را به کار می بندند و… اما محمد(ص)، ابوسفیان و خاندان و سران مکه را آزاد می کند، ا ذهبوا فانتم طلقا . وحشی ، قاتل حمزه بزرگ را می بخشد و هند دختر عتبه را هم که وحشیانه دندان به جگر حمزه نهاده بود، عفومی کند و… او آمده است تا با کتابش، با رسالت و پیامش، با شمشیر و سپاهش، با علی(ع) و دیگر یاران صدیق و فداکارش، نجات انسان را رقم زند و انسانیت لگدمال شده را احیأ نماید و مکتب جاوید انسانیت را برای آیندگان به یادگار بگذارد و… او برای هدایت و نجات آمده او آمده تا دست خطاکاران را بگیرد و به بهشت خدا رهنمون سازد، او هرگز برای فرستادن حتی بدترین مردم به جهنم، حریص و عجول نیست…
٣ ـ به راستی تاریخ کدام فاتح و سرداری را مانند محمد(ص) سراغ دارد که هرچقدر به اوج قدرت و پیروزی می رسد، متواضع تر، مهربان تر و با گذشت تر می شود؟ آیا مدعیان حقوق بشری و کسانی که بازیچه دست شیاطین و قدرت های ضدانسانی مسلط بر کاروبار بشر شده و ناجوانمردانه و فریبکارانه محمد(ص) را پیامبر شمشیر و دین او را آیین خشونت لقب می دهند و علی رغم سردادن شعار دموکراسی و آزادی و تجدد و… با آخرین ابزار و تکنیک های پیشرفته همچون مشرکان جاهل مکه، به محمد و آئین او حمله می کنند و آن را به استهزأ و تمسخر می گیرند، کدام کشورگشایی چون محمد(ص) را می شناسند که به وقت فرو ریختن دژ مستحکم دشمن، شعار رحمت و رأفت سر دهد و به جای آن که از کشته پشته بسازد و (العیاذبالله) اجازه تعرض به مال و ناموس تسلیم شدگان بدهد، دست نوازش و گذشت بر سر آنان بکشد و فرصت زندگی و اصلاح بدهد…؟ و اگر محمد(ص) دارای چنین شخصیت و خلق عظیمی است آیا جز این است که خدای محمد(ص) از او چنین خواسته و همواره ماموران و رسولان خود را از میان چنین افرادی برگزیده… ؟
اخلاق و مرام محمد(ص) اخلاق و مرامی الهی است و پیامبر خدا تجلی ذات و صفات خداوندی است، همچنان که دست پروردگان ناب و اصیل مکتب او هرکدام محمد ی برای مردم هستند، این علی(ع) وصی و سرباز جانباز مکتب رسول خداست که با دشمنان خود و حتی با شقی ترین آنها که ناجوانمردانه تیغ بر فرق آن بزرگوار می نهد، راه مروت و گذشت در پیش می گیرد و غذای خود را با قاتل خویش قسمت می کند و درباره رعایت حال او به فرزندان بزرگوار خویش سفارش می کند…
۴ ـ … غرب به پایان راه رسیده است، ماهیت نظام سلطه گر غرب رفته رفته و به ویژه در سال های اخیر و اوجگیری جنایات و تجاوزات آن بر همگان روشن شده و می شود، و انسان امروز به دنبال مفر و راه گریزی برای نجات از حاکمیت فرهنگ و تفکر چپاولگرانه و جنایتکارانه نظام سلطه است، و در چنین اوضاع و احوالی است که می بینیم آنان که هر جا قدم می گذارند جز وحشت و خونریزی و فساد و… چیزی را به ارمغان نمی آورند، بیش از همیشه علیه مکتب پیامبر، اسلام راستین، تبلیغ و با وسایل و ابزار در اختیار سعی می کنند به لطائف الحیل مردم جهان را از اسلام بترسانند و چهره ای خشن از اسلام و پیامبر اسلام(ص) و مسلمین برای آنان به تصویر بکشند. غرب از خیزش مجدد اسلام به وحشت افتاده، و سعی می کند از اوج گیری بیشتر بیداری اسلامی جلوگیری کند، و همین است، دلیل اصلی اهانت ها و هجمه هایی که این روزها از سوی نظام غیرانسانی غرب و سردمداران و جیره خواران و کسانی که فریب او را خورده اند، علیه مکتب نجات بخش اسلام ابراز می شود. اما چه باک که از آن سو دنیا دارد به حقانیت مقاومت اسلامی و ایستادگی مومنانه مسلمانان نیز پی می برد و… نسبت به این مکتب و شناخت بیشتر آن علاقه و تمایل نشان می دهد و… بدون تردید تلاش ناشیانه و شتابزده غرب برای مخدوش کردن چهره اسلام و پیامبر اعظم(ص)، نه تنها به حال دشمنان بشریت مفید نخواهد بود، بلکه ناخواسته به روشن شدن هرچه بیشتر سیمای واقعی و رحمانی و نجات بخش این مکتب و این پیامبر(ص) کمک می کند و… پایه های قدرت نظام سلطه گر و ستمکار را سست و سست تر می سازند…
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|