پس زمینه صادرات فوتبال ایران در بیست سال گذشته
•
پس زمینه صادرات فوتبال ایران در بیست سال گذشته
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ شهريور ۱٣۹٣ -
۲٣ اوت ۲۰۱۴
اخبار روز - کرد سنندجی: در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی بخصوص در دوران دوم آن که به اصطلاح به سالهای سردار سازندگی مشهور بود فوتبال در حال پوست انداختن بود ولی از نظر تشکیلاتی و سازمانی تحت تاثیر غیرمستقیم اطلاعاتی ها و امنیتی ها که بشدت دو تیم پرسپولیس و استقلال را زیر نظر داشتند قرار داشت و از طرفی روی بازیکنان که شانسی برای حضور در خارج از کشور داشتند حساس بودند. جدای از این موضوع وضعیت مالی تیمها و باشگاهها در شرایطی نبود که بازیکنان بتوانند دریافتی های کلان داشته باشند. دوره آخر ریاست جمهوری شیخ اکبر به معنی زوال فوتبال سنتی بود که در زمان سلطنت پهلوی به تجدد و تحول برای رسیدن به معیارهای جهانی رسیده بود و بعد از انقلاب ناکام مردم ایران بار دیگر به دوران قبل از رفرم سیاسی شاه بازگشته و چاشنی ایده لوژی اسلامی نیز تا پایان ریاست جمهوری رفسنجانی طعم آن را تلخ کرده بود.
انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور مورد حمایت کارگزاران/ مشارکتی ها/ و مردم ناراضی از حکومت و همراهی جهانی با این انتخاب و امیدواری آنان به گشودن افق تازه ای از اوضاع سیاسی ایران توقعات و مطالب اتی را در داخل و خارج پیش روی محمد خاتمی قرار داد. فوتبال نخستین رشته فرا ملیتی بود که در ابتدا خاتمی را در موضع قوی قرار داد و همین فوتبال بعدها و در دوره دوم ریاست جمهوری وی بلای جان رئیس جمهور تدارکات چی نظام شد.
ابتدا وزارت نفت که عباس ترابیان رئیس روابط بین الملل آن بود و اینک رئیس کمیته فوتسال و رئیس بازاریابی فدراسیون فوتبال است و به عباس نفتی مشهور شده - گویا محمد مایلی کهن در اعتراض به حضور وی در فوتبال این لقب را به وی داده است - ماسیمو مور اتی رئیس باشگاه اینتر میلان و مالک کمپانی نفتی در ایتالیا را به ایران دعوت کرد و سپس باب مراودات فوتبال زیر معاملات نفتی بین ایتالیا و ایران و از جمله ابراز علاقه چند دلال فوتبال را باز کرد و بعد از آن نوبت به حضور مشارکتی ها در فدراسیون فوتبال رسید که فصل جدیدی در فوتبال ایران را متفاوت با دوران رفسنجانی و سالهای قبل از وی آغاز کنند و چنین نیز شد.
در واقع ایتالیایی ها نخستین کشوری بودند که زودتر از سایر کشورها به ویژه کشورهای عضو اتحادیه اروپا دیپلماسی فوتبال را در ایران دنبال کردند و با فدراسیون فوتبال ایران از طریق معاملات نفتی گره خوردند. کره ای ها نیز که با ال جی بازار ایران را قبضه کرده بودند با برگزاری جام ال جی در تهران به حمایت از تیم ملی فوتبال ایران پرداختند که در آذر ماه ۱۹۹۷ طی یک ماراتن سخت پس از مساوی با استرالیا به جام جهانی ۱۹۹٨ فرانسه صعود کرده بودد.
سفارت فرانسه در خیابان نوفل لوشاتو از فروردین ماه سال ۱٣۷۷/ آوریل ۱۹۹٨ تا هفدهم خرداد آن سال محل تجمع گروههائی از شهروندان ایرانی بود که بنام تماشاگر توریست و حمایت از تیم ملی از سپیده دم تا عصر گاهان در صف های طویل در انتظار تحویل مدارک برای اخذ ویزا می ایستادند.
افزایش و انتشار نشریات ورزشی موجب شد تا بعد از پایان بازیهای جام جهانی ۱۹۹٨ موضوع صادرات بازیکنان ایران به اروپا به تیتر نخست این نشریات تبدیل شود و چه داستانها و قصه ها که ساخته و پرداخته نشد و فضای فوتبال تبدیل به صادرات بازی کن شد که چنین فضائی در کلیت امر کاذب می نمود.
قبل از صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی ۱۹۹٨ فرانسه، علی دائی و کریم باقری به آلمان رفته بودند و در تیم آرمینا بیلفید بازی می کردند و خداداد عزیزی هم به تیم کلن رفته بود.
صفایی فراهانی که معاون وزارت دارایی بود و در برنامه ریزی و ایجاد پتانسیل های مالی فردی مدیر و آگاه نشان می داد و وقتی بعد از صعود ایران به جام جهانی فرانسه به دستور محمد خاتمی جانشین داریوش مصطفوی عضو حزب باد شد، مشارکتی ها توانستند نبض مهمترین فدراسیون ورزشی را در اختیار بگیرند و طرحهای اصلاحی را برای برون رفت فوتبال از قلمرو آماتوری به نیمه حرفه ای ارائه دهند.
اما با وجود اینها اقتصاد و فرهنگ اقتصادی حاکم بر ایران و هم چنین فرهنگ جامعه از ابتدای دوران رفسنجانی به سمت و سوی واسطه گری و دلالی رفته بود. حرفه فوتبال نیز در ایران تحت تاثیر این دو قلمرو قرار داشت. در فوتبال ما چرخه فوتبالی به هم پیوسته و منسجم نبوده و هنوز هم نیست و به هیچ وجه اجزای یک چرخه قادر نبوده و نیستند که یک زیست بوم فوتبالی تشکیل دهند زیرا حلقه های مفقوده بسیاری بین مدیران، بازیکنان و هواداران وجود دارد که اتصال اجزا را با مشکل مواجه می کنند.
صفائی فراهانی و مشارکتی ها از دو دیدگاه به فوتبال می نگریستند. در دیدگاه نخست اهمیت صنعت فوتبال در دنیا، و رویکرد ایران به این سمت مطرح بود و از آن به عنوان یک صنعت سودآور نام می بردند و اشاره می کردند که صنعت کنونی فوتبال در دنیا می تواند به سایر نهادهای هر کشور کمک کند و به هیچ وجه محتاج به کمک دیگران برای ادامه حیات خود نباشد. اگر بستر لازم فراهم باشد، فوتبال برای ادامه کار خود، نیازی به کمک هیچ نهادی ندارد. اگر کسانی کمک به پیشرفت فوتبال ایران را خواستارند، باید به بسترسازی این ورزش کمک کنند.
در دیدگاه دوم موضوع قدرت فوتبال در فاز سیاسی و آنجائی که به علاقه و بسیج توده ها ارتباط دارد مورد توجه مشارکتی ها بود و فوتبال را به عنوان عاملی برای پیاده کردن بخشی از خواستها و ایده آل های سیاسی و حزبی مناسب و مطلوب می دانستند.
اما به مرور در پیاده کردن و اجرای هر دو دیدگاه دچار مشکل شدند و بخصوص در مورد دیدگاه نخست فراموش کرده بودند که ساختار فوتبال در ایران دولتی است و بخش خصوصی در آن سهمی ندارد لذا در قلمرو این فوتبال دولتی و در حوزه ای مثل نقل و انتقال بازیکن به خارج یا در سایر زمینه ها تضادی آشکار و غیرقابل حل بیش می آید و آن این که در سطح جهانی و در معیار و استانداردهای بین المللی قواعد و رفتار بگونه دیگری است. بطور مثال در اروپا بازار در اختیار بخش خصوصی و مالکان خارج از دولت قرار دارد و حضور دولت به عنوان اولین و آخرین نهاد تصمیم گیری برای خرید و فروش بازیکنان بسیار کم رنگ و حتی می توان گفت بی رنگ است زیرا مالکان باشگاه ها که وابسته به هیچ ارگان دولتی ای نیستند وارد رقابت می شوند و شاید به دلیل همین خصوصی بودن باشگاه ها باشد که پول ها بی حساب و کتاب در بازار خرج نمی شوند و مالک یا مالکان باشگاه ها در این زمینه هوشمندانه عمل می کنند تا بهترین تصمیم را برای دریافت بیشترین درآمد داشته باشند. بخشی از سرمایه باشگاه نیز توسط مردم تامین شده است و مردم هم چشم های بینا و قوه ناظر بازارند و در نقل و انتقال بازیکنان علاوه بر جذب با کیفیت ستاره ها به هزینه کرد مدیران و بهره وری دراز مدت از بازیکنان توجه ویژه ای دارند و یک مدیر چون می داند که مردم به خوبی عملکردش را رصد می کنند و باید به آنها پاسخگو باشد.
* این مطلب بخش دوم «صادرات هفتاد ساله فوتبال ایران در گزارشی جامع» است. این گزارش ادامه دارد...
|