ایران را آرام کنیم، جهان هم آرام تر می شود
اکبر کرمی
•
سپاه در نقش قدرت مندترین هم دست نهاد روحانیت، منسجم ترین رقیب روحانیون حاکم هم هست؛ فلسطینی کردن سیاست در ایران برای سپاهیان راهبردی دوگانه و دو-سر- سود است. آن ها با فلسطینی کردن سیاست می توانند هر روز بیش تر از دیروز رقیب اصلی خود را به خود وابسته و معتاد کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ شهريور ۱٣۹٣ -
۲٣ اوت ۲۰۱۴
قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به تازه گی در پیامی به مردم فلسطین آورده است «فلسطین در این برهه از زمان، حد فاصل بین حق و باطل، ستم و عدالت و ظالم و مظلوم است... منظره های دردناک فلسطین قلب های ما را خون می کند و سینه هامان را اندوه شدید در بر می گیرد؛ اندوهی که در جوهره خود خشم عمیق را دارد؛ خشمی که جام آن در زمانی مناسب بر سر صهیونیستهای جنایتکار خواهد ریخت.» (1) جدا از داوری ما بر آن چه در فلسطین می گذرد، ساده لوحی تمام است اگر بخواهیم سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی، سپاه قدس و قاسم سلیمانی را نگران حقوق بشر یا مردم فلسطین بدانیم. سپاه با آن کارنامه ی تیره و تارش در نقض حقوق بشر، حذف فیزیکی مخالفان در داخل و خارج، هم دستی با کودتای 88 و نیز آلوده گی گسترده اش در فساد، قاچاق و حیف و میل اموال عمومی، نمی تواند نگران حقوق بشر و مظلومیت مردم فلسطین باشد؛ جمهوری اسلامی از مردم مظلوم فلسطین چه می خواهد؟ و سپاه قدس در فلسطین در پی چیست؟
یکم. جنگ نیابتی ایران با برخی از دشمنان و رقیبان منطقه ای و حتا فرامنطقه ای اش چیزی نیست که از چشم ها پوشیده مانده باشد؛ سپاه قدس به عنوان بازوی نظامی و سیاسی سپاه در خارج از کشور، وظیفه دارد منازعات جمهوری اسلامی ایران با دشمنانش را تا حد ممکن دور از مرزهای خود و در خاک دیگران نگهدارد. (2) نزاع فلسطین با اسراییل از خاک ریزهای اصلی و فعال این راهبرد است. با این همه، دمیدن در این تنور با وجود تهدیدها و فرصت هایی که ممکن است نصیب جمهوری اسلامی کند، تنها یک راهبرد سیاست خارجی و تاکتیکی برای زمین گیر کردن غرب به رهبری آمریکا در منطقه و دور از مرزهای ایران نیست؛ مساله ی فلسطین اکنون به شکافی فعال در پهنه سیاست داخلی هم تبدیل شده است و تاکید بر آن می تواند بسیاری از اولویت های داخلی را جا به جا کند و نقشه ی بخش قابل توجهی از رقابت های درونی را تغییر دهد. به نقش سپاه در هم دستی با محافظه کاران در پیش برد این پروژه کم تر توجه شده است.
سپاه در نقش امروزین خود هم برآمد این نگاه است و هم به تحکیم و گسترش آن کمک می کند. سپاه در نقش قدرت مندترین هم دست نهاد روحانیت، منسجم ترین رقیب روحانیون حاکم هم هست؛ فلسطینی کردن سیاست در ایران برای سپاهیان راهبردی دوگانه و دو-سر- سود است. آن ها با فلسطینی کردن سیاست هم می توانند هر روز بیش تر از دیروز رقیب اصلی خود را به خود وابسته و معتاد کنند و هم می توانند خود (و حکومت در کنف حمایت خود) را در تیره گی برآمده از احساسات اسلام گرایانه، عدالت خواهانه، ظلم ستیز، امپریالیسم ستیز، آمریکا ستیز، غرب ستیز، یهود ستیز، اسراییل ستیز و ضدیت با صهیونیسم استتار کنند. سپاه در نقش شریک دزد، نیازمند آن است که خود را رفیق قافله هم نشان دهد؛ این ها همه قابل درک است، آن چه قابل درک نیست بازی خوردن انبوه مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی است که با وجود زخم های مشترک، وقتی پای موضوعاتی هم چون فلسطین یا اسلام به میان می آید در برابر هم صف آرایی کرده و جمهوری اسلامی و دستان خونی اش را فراموش می کنند!
دوم. چه خوشمان بیاید و چه نه، شوندها (دلایل) و بنارهای (عوامل) بسیاری درکارند که از "هم دستی" و "دوپهلویی" (3) گروه هایی از مردم ایران با جمهوری اسلامی حکایت می کنند. این هم سویی ها شوربختانه بخشی از تصویر بزرگی است که دیده نمی شود. (4) اسلام گرایی (دست کم به صورت اسلام به ذات خود ندارد عیبی)، عدالت خواهی (در اشکال پیشامدرن و حتا مدرن که امری پیشینی است)، امپریالیسم ستیزی، آمریکا ستیزی، غرب ستیزی، یهود ستیزی، اسراییل ستیزی و ضدیت با صهیونیسم، لکه هایی هستند که شهربندان خندان (4) ایران و زندان بان اعظم آن را کم و بیش به هم پیوند می دهد. فلسطینی کردن سیاست در ایران این امکان را به بازی گران یکه تاز و آسوده خاطر میدان سیاست ایران می دهد که این لکه ها را هر روز بزرگ تر و بزرگ تر کنند و تا حد بسیاری (دست کم به صورت موقت و روانی) از اختلاف ها بکاهند. نزاع فلسطین و اسراییل در این شرایط ناپایدار، امکانات پایداری بیشتری به حکومت سرکوب و سرب می دهد و او را به راستی در کنف حمایت خدای گان جنگ قرار می دهد. سپاه می تواند در سایه ی نزاع های گاه و بی گاه فلسطینیان و اسراییلیان، توهم "دشمن" را به آسانی به بدنه ی محروم و مظلوم خود و نیز بدنه ی اجتماعی بفروشد و تا اطلاع ثانوی سکوت و هم راهی آن ها را داشته باشد.
سوم. مساله ی فلسطین و سرمایه های نمادین آن این ظرفیت را دارد که هر پوپولیستی را در جهان اسلام به سمت خود جلب کند. حسرت شکوه اسلامی از دست رفته در پیوند با فاجعه ی فلسطین برای مسلمانان در حکم روان گردانی است که می تواند هر بازی را از قواعد خود تهی کند. این روان نژندی تاریخی برای ما ایرانیان که دست کم دوبار از متن جهان به حاشیه پرتاب شده ایم و در این حاشیه نشینی طولانی به ترکیب دردناکی از خود بزرگ بینی و احساس حقارت گرفتار آمده ایم بسیار موذی تر است. (5) نزاع خونبار فلسطین و اسراییل در شرایط موجود برای ایران ناپایدار و زندان بان اعظم امروز، هدیه ای از جانب خدایان هم هست. هدیه ای که به کمک آن جمهوری اسلامی می تواند تا حد بسیاری جریان های مخالف و منتقد خود را شقه شقه و در برابر هم قرار دهد. به جنگی که در فضاهای مجازی و رسانه های دیداری و شنیداری در میان منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی در گرفته است نگاه کنید؛ چه هنگامه ای به پا شده است. برخی دفاع از اسراییل و ادعاهای آن را چنان جدی گرفته اند که اسراییل و مدافعان آن را پیش رو، مدرن، مترقی و صاحب مدنیت می دانند و مخالفان را بی فرهنگ، بنیادگرا، تروریست و آدم کش، قرون وسطایی، بدوی و فاقد تمدن، یهود ستیز، غرب ستیز، عشق ستیز و خود ستیز؛ (6) و برخی از غزه و آرمان های فلسطین چنان داستان سرایی می کنند که انگار هیچ خطایی در آن طرف دیده نمی شود و هیچ داستان دیگری وجود ندارد. بر آن نیستم که با جانب داری از یک جریان به این جنجال ها دامن بزنم و حتا سر آن ندارم که می توان به تصویری روشن و دقیق و منصفانه از این نزاع رسید و سهم مناسب تاریخی، حقوقی و انسانی موضوع را به درستی بر رسید. نزاع فلسطین و اسراییل با همه ی اهمیتی که دارد مهم ترین یا حتا از مهم ترین مسایل ایران امروز نیست و به باور من نباید گذاشت برزگران خشونت در ایران از این موهبت خدایان جنگ بهره ببرند و جنگ ها و رقابت های سیاسی داخلی را به نفع خود تغییر دهند.
بحران انسانی در فلسطین و مسایلی بسیاری دیگری که آمیزش اجتماعی مسالمت آمیز در جهان جدید را به چالش می کشد، چهره دیگری از نبود مناسبات جهانی مناسب برای حل و فصل پایدار مسایل است. ما ایرانی ها برای حضور موثر در پهنه ی جهانی و کمک به حل و فصل منصفانه تر این دست نزاع ها، باید دمکراسی را در ایران و منطقه نهادینه و مستقر کنیم. حکومت هایی هم چون جمهوری اسلامی بر خلاف ادعاهایی که دارند به هیچ روی سر آرام کردن منطقه و حل منصفانه مناقشات منطقه ای را ندارند. آن ها پشمی برای کلاه خود می جویند! برای آرام کردن منطقه کافی ست سپاه در پهنه ی سیاسی ایران اعلام بی طرفی کند و به جای سرکوب منتقدان و مخالفان و مدیریت انتخابات ها، به تحکیم قانون و مناسبات دمکراتیک اهتمام نشان دهد. دست سپاه را در همه فجایع ریز-و-درشتی که در ایران و منطقه جاری است می توان دید. سپاه به جای صیانت از کشور و امنیت ملی به بازوی سرکوب زندان بان اعظم در ایران و منطقه تبدیل شده است. جمهوری اسلامی و سپاه برای آرام کردن منطقه و ستاندن حقوق مسلمانانی که ادعای حمایت آن ها را دارند لازم نیست راه دوری بروند، ایران را آرام کنند، جهان آرام می شود. به دمکراسی تن دهند الگوی مناسبی برای جهان اسلام می شوند و راه را به مسلمانان می نمایند. مخالفت با جمهوری اسلامی و سپاهیان ظلمت در ایران نباید به هم راهی با اسراییل کشیده شود و درک انسانی رنج و داغی که فلسطینیان بر تاریخ و تن های خود دارند نمی تواند توجیه گر دفاع بی قید و شرط از همه ی رفتارهی جریان های جنگ طلب و بازیچه قدرت های جهانی و منطقه ای (از جمله سپاه قدس) در فلسطین باشد. اسراییلی ها باید به تعهدات جهانی خود و قطع نامه های سازمان ملل متعهد گردند و از کشتار و مجازات جمعی فلسطینی ها بپرهیزند و فلسطینی ها هم باید از کشتن انسان های بی گناه و غیر نظامی دست بکشند.
چهارم. مساله ی فلسطین و تاریخ خونبار آن، داستان های فراونی در خود دارد که داوری بر آن را با توجه به ابعاد گوناگون تاریخی، حقوقی، بین المللی و انسانی اش بسیار دشوار می نماید؛ با این همه، مساله ی فلسطین در دوران معاصر پای ثابت غالب مناقشات سیاسی در ایران نیز بوده است و رد آن را در بسیاری از منازعات داخلی هم می توان دید؛ حتا می توان گفت "مساله ی فلسطین" اکنون به "مساله ی سیاست در ایران" دگردیسیده است و تلاش برای بهره برداری از سرمایه های نمادین آن، سرمایه اصلی برخی از جریان های سیاسی در ایران است. هسته ی سخت این دگردیسی در کجاست؟ و چه گونه می توان دوباره به فلسطین و مساله ی آن اندیشید؟ تندروهای سپاه در جمهوری اسلامی با فلسطینی کردن سیاست در ایران دنبال چه هستند؟
انقلاب اسلامی و پیوند جریان هایی از انقلاب با مبارزان فلسطینی و هم وسویی بسیاری از جریان های چپ با آرمان فلسطین (هم چون نمادی از ایستاده گی در برابر امپریالیسم) فلسطین را خیلی زود در کانون توجه ایرانیان قرار داد. تاکید رهبران ایران بر دشمنان خارجی انقلاب و نیز ناکامی های داخلی، منطقه ای و جهانی به مساله ی فلسطین در ایران ابعاد تاره ای بخشید. رهبران ایران تلاش کرده اند رفتار خشونت بار اسراییل و هم پیمانان غربی آن را به نمادی از دشمنی غرب با اسلام به مسلمانان بفروشند. آن ها به آسانی استدلال می کنند، غرب نمی خواهد و نمی گذارد کشورهای مسلمان توسعه پیدا کنند. آن ها حتا فشار نهادهای بین المللی بر کشورهای ناقض حقوق بشر هم چون ایران را برآمد مخالفت غرب با اسلام و مسلمانان می دانند و شاهد مثال آن ها همیشه مساله ی اسراییل و حمایت های آشکار آمریکا از آن است. چنین راهبردی برای رهبران حاکم بر جمهوری اسلامی بسیار مغتنم و موثر بوده و توانسته است بسیاری از مردم مسلمان منطقه و ایران را دست کم تاحدی با آن ها هم راه کند. چنین راهبردی در هم راهی با سرکوب و سانسور به سه دهه سکوت در برابر مساله فلسطبن در ایران انجامیده است. با آن که به صورت بسیار پراکنده نقدهایی بر این راهبرد زده شده و زمزمه هایی از نا هم سویی منافع ملی با اسراییل ستیزی به گوش رسیده است، اما اولین بار در جریان جنبش سبز بود که بخش هایی از مخالفان و منتقدان جریان حاکم، فرصت پیدا کردند آشکارا اسراییل ستیزی (ظاهری) رهبران حاکم و فلسطینی کردن سیاست را در ایران به چالش بکشند. شعار محوری «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» بازتاب این مطالبه و نقد بود که نلاش داشت دمکراسی خواهی و حقوق بشر ستایی را در ایران از سایه ی مساله ی فلسطین خارج کند؛ سرکوب خونین جنبش سبز نشان داد که آسمان استبداد در همه جا یک رنگ است و فلسطین تنها بهانه ای است برای سرکوب و نه بیشتر.
شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" شعار هوشمندانه ای برای فصل مبارزه با استبداد و زندان بان اعظم ایران است؛ و گرنه همه می دانیم که یک حکومت دمکراتیک می تواند و باید به گونه ای قانونی و مطابق با مناسبات جهانی و حقوق بشری در بسیاری از مناقشات منطقه ای و جهانی حضوری موثر داشته باشد. حتا در فضای بین المللی کنونی که در شرایط پیشادمکراسی قرار دارد، نگرانی های امنیتی کشوری مثل ایران قابل درک و محاسبه است. آن چه قابل درک و محاسبه نیست رفتار رژیم حاکم بر ایران است که با مردم خود و جهان سرجنگ دارد. شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" بازتاب وقاحتی است که تلاش می شود در زرورقی از دفاع از اسلام و مسلمانان به مردم فروخته شود. وقاحتی که در سپاه قدس قاب گرفته شده است. نه غزه و نه لبنان، بازتاب فاجعه ای است که در زندان بزرگ ایران و زندان های کوچک تر اوین، رجایی شهر، کهریزک و لنگرود قم جاری است.
شوربختانه در نزاع اخیز اسراییل و غزه، بسیاری از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی در دام بازی جمهوری اسلامی افتاده اند و با رنگ و بوی غلیظ دینی، فلسطینی و اسراییلی ای که به نوشته ها و گفته های خود داده اند پهنه ی سیاست و سیاست ورزی را دو دستی در اختیار سپاه و زندان بان اعظم قرار داده اند. جدا از نیت خوانی جریان های درگیر در این ماجرا، روشن است که جمهوری اسلامی و سپاه قدس ماهی خود را از این آب گل الود صید می کند و خواهد کرد. او تا همین اکنون هم موفق بوده است؛ دست کم یکی- دو شکاف بزرگ را در میان مخالفان و منتقدان خود فعال کرده و به بسیاری از تباه کاری های جاری خود رنگ پاشیده است.
فلسطینی کردن سیاست در ایران کارکردی دوگانه برای ماشین سرکوب در جمهوری اسلامی دارد. آن ها با این راهبرد از یک طرف تلاش می کنند - دست کم - هواداران مسلمان بالقوه ی خود را متقاعد کنند که اسلام در خطر است و جدال های سیاسی داخلی اهمیت چندانی ندارد و از طرف دیگر می خواهند با دامن زدن به روی کرد ضددینی و پادفلسطینی پاره هایی از منتقدان و محالفان خود، در پهنه ی داخلی آن ها را هرچه بیشتر به عقب برانند. فلسطینی کردن سیاست در ایران، ادامه ی سرکوب و سانسور است که با بالابردن ضریب خطاهای مخالفان و منتقدان، آن ها را آسیب پذیر می کند. فلسطینی کردن سیاست در ایران بخشی از پازل دینی کردن منازعات و رقابت های سیاسی و اجتماعی است که بیش از هر چیز به فرایند توسعه، ترقی و اصلاحات در ایران آسیب خواهد زد. فلسطینی کردن سیاست، بازی دل خواه سپاه و فرمانده گانی هم چون قاسم سلیمانی است؛ آن ها به درستی و به هوش غریزی خود دریافته اند که تا جنگ هست، جمهوری اسلامی، سپاه قدس و قاسم سلیمانی هم خواهند بود.
پانویس ها
1- سلیمانی، قاسم، وب گاه آزادگان، badriyoon.net
2- به باور من اصل این راهبرد چنان چه حکومت دمکراتیکی بر ایران حاکم باشد، قابل دفاع است.
3- نیکفر، محمد رضا، در ایران چه می گذرد؟، وب گاه رادیو زمانه، zamaaneh.com
4- کرمی، اکبر، تصویری که دیده نمی شود، وب گاه اخبار روز، www.akhbar-rooz.com
5- کرمی، اکبر، در پرگویی ما ایرانی ها(فرهنگ فاربی و مشکل زبان)، وب گاه گویا نیوز، mag.gooya.com
6- راشدان، نیما، وب گاه گویا نیوز، news.gooya.com
|