سطوح تحلیل منازعات در خاورمیانه پسا دوقطبی
شاهو حسینی
•
به نظر میرسد که در این میان سطوح داخلی و منطقهای نیز بسیار متاثر از سطح فرامنطقهای باشد. شاید اگر در این سطح اراده و نقشه راهی برای حل بحران در خاورمیانه شکل بگیرد، بحران خاورمیانه غیرقابل مهار نباشد. ارادهای که ده کشور آمریکا، آلمان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، لهستان، استرالیا، دانمارک، کانادا و ترکیه را دور هم جمع کرده در یک ائتلاف برای نابودی داعش
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۶ شهريور ۱٣۹٣ -
۷ سپتامبر ۲۰۱۴
مقدمه:
نگاهی به تحولات خاورمیانه طی دهه گذشته به نظر میرسد، بیانگر این باشد که برخلاف تلاشهایی که برای ایجاد امنیت و ثبات به عنوان مهمترین اولویت قدرتهای منطقهای در خاورمیانه انجام گرفته، روز به روز دامنه منازعه و بحران در خاورمیانه گسترش یافته، آنگونه که امروزه بخش بزرگی از خاورمیانه درگیر سطوحی از منازعات شامل، منازعات داخلی به صورت بحران مشروعیت (مصر، ایران، اردن، بحرین)، جنگ وخونریزی در داخل (سوریه، عراق، یمن،) و یا چالش در مرزها (اسرائیل) میباشد. به نظر میرسد که سقوط شوروی و به دنبال آن الگوی امنیتی دوران دو قطبی در خاورمیانه که بر اساس ویژگیهای دوران جنگ سرد و تعامل – تقابل دو ابر قدرت طراحی شده بود، منجر به شکلگیری شکافی امنیتی در خاورمیانه گردیده و زمینه را برای بحران و منازعه فراهم کرده. از سوی دیگر به نظر میرسد که تلاشهای آمریکا برای شکل دادن به یک الگوی امنیتی برای دوران پسا دو قطبی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز موفقیتی به همراه نداشته، به طوریکه حتی منجر به عمیقتر شدن و گسترش بیشتر بحرانها گردیده. (۱)
پژوهشگران معتقدند که هرگونه طرح و الگوی امنیتی برای خاورمیانه بدون در نظر گرفتن ساختار بومی منطقه به صورت گسترش همکاریهای چند جانبه میان قدرتهای منطقهای و دیگر بازیگران منطقه و تعامل سازنده آنها در تامین امنیت عملا با شکست روبهرو خواهد شد. روندی که عملا غیرممکن مینماید، زیرا مثلث بازیگران منطقهای خاورمیانه معاصر شامل ایران، عربستان و اسرائیل عملا نمایندگی سه گفتمان بنیادگرا را بر عهده دارند، که چشمانداز هرگونه تعامل و همکاری میان آنها تیره و تار است، رقابت گفتمان بنیادگرای شیعه ایرانی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه با گفتمان بنیاد گرای سنی عربستان مبتنی بر سلفیت و گفتمان بنیاد گرای اسرائیل به نظر میرسد، عملا فضایی برای تعامل و همکاری باقی نگذاشته باشد. (۲)
سطوح تحلیل منازعات در خاورمیانه معاصر
خاورمیانه شامل جغرافیایی است، که تفاوتهای چشمگیر زبانی، فرهنگی، مذهبی و نژادی در آن به چشم میخورد همراه با ویژگیهای سیاسی خاص خود شامل حکومتهای اقتدارگرا و مستبد که هر کدام برآمده از گفتمانی منولوگ که در تعارض با مبانی تکثر، آزدای و حقوق فردی هستند. از سوی دیگر موقعیت برجسته ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی خاورمیانه که منابع بسیار غنی نفت و گاز را دارا میباشد، اهمیت خاورمیانه را دو چندان کرده. تداوم مناقشه اعراب و اسرائیل، تداوم بحران عراق و ظهور داعش، تعارضات و چالشهای داخلی لبنان، تداوم جنگ داخلی در سوریه، رقابتهای تسلیحاتی در میان کشورهای منطقه به دلیل تهدیدات امنیتی فزاینده، افزایش و تراکم شکافهای اتنیکی و مذهبی، گسترش روز افزون گروههای بنیادگرا و جهادی در کنار اقدامات تروریستی شاید خاورمیانه را به اصلیترین کانون بحران در جهان تبدیل نموده.
پژوهشگران معتقدند که برای ایجاد امنیت و ثبات در هر منطقهای الگوی امنیتی آن مبتنی بر مکانیزم توازن قوا در سه سطح داخلی، منطقهای و جهانی میباشد و به همان ترتیب نیز بحران و منازعات آن میتواند، ناشی از عدم توازن در این سه سطح باشد. (٣) بنابراین بحرانها و منازعات معاصر در خاورمیانه را میتوان در سه سطح بررسی نمود، به عبارتی بهتر ریشه این منازعات ناشی از سه منشاء و سرچشمه میباشد.
الف: سطح تحلیل داخلی: گسترش شکافهای اتنیکی و مذهبی در میان بسیاری از کشورهای خاورمیانه که بسیاری از آنها به صورت پروژهای و پس از پایان جنگ جهانی اول با مدیریت قدرتهای فرامنطقهای شکل گرفتهاند به دلیل حضور نظامهای سیاسی اقتدارگرا و مستبد منجر به ظهور بحران در بسیاری از کشورهای منطقه شده که میتوان به بحرانهای داخلی در ایران، عراق، عربستان، سوریه، بحرین، یمن و اسرائیل اشاره نمود. در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای خاورمیانه به دلیل ماهیت دیکتاتوری حکومت و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق اقلیتهای اتنیکی و مذهبی گسلهای منازعه دهههاست که فعال میباشند و برای حکومتها چالش ساز شدهاند.
ب: سطح تحلیل منطقهای: بسیاری از بحرانها و منازعات موجود در خاورمیانه در کنار ریشه داخلی، حمایت یک قدرت منطقهای را نیز به عنوان عاملی محرک با خود دارد، در واقع در کنار تقابل گفتمانها و اندیشههای متعارض قدرتهای منطقهای نظیر ایران، عربستان و اسرائیل که منجر به شکلگیری تقابل در منطقه شده، دخالت هر کدام از این قدرتها در امور داخلی یکدیگر نیز زمینهساز عمیق تر شدن و تشدید گسلهای منازعه هم در داخل کشورها و هم منطقهای شدن آنها شده، نمونههای برجسته آن حمایت ایران به عنوان یک قدرت منطقهای از حماس و حزب الله در تقابل با اسرائیل، حمایت ایران از رژیم بشار اسد در یک سو و حمایت عربستان از مخالفان بشار اسد به عنوان یک قدرت منطقهای از سوی دیگر، حمایت ایران از شیعیان بحرین و در طرف مقابل حمایت عربستان از نظام سیاسی بحرین، حمایت ایران از شیعیان حوسی در یمن و حمایت عربستان از نظام سیاسی سنیها میتواند نشانگر تقابل گفتمانهای قدرتهای منطقهای در خاومیانه باشد که هر کدام طرف مقابل را به عنوان تهدیدی جدی در مقابل هژمونی منطقهای خویش به حساب میآورد. این روند در کنار اینکه منجر به عدم شکل گیری مکانیزم توازن قوا در منطقه شده. خود نیز ناشی از نبود توازن قوا در منطقه میباشد.
پ: سطح تحلیل فرامنطقهای: تا قبل از فروپاشی شوروی سابق نظام امنیتی خاورمیانه متاثر از سیستم موازنه قوای دو قطبی قرار داشت، در واقع توازن بنیه نظامی دو ابر قدرت، وجود نظم در اتحادهایی که دو ابر قدرت رهبری میکردند، همچنین وجود تسلیحات هستهای باعث شده بود که تا حدود زیادی ثبات بر فضای منطقه حاکم شود. اما با فروپاشی شوروی سابق و تنزل روسیه به عنوان میراثدار یک ابر قدرت از هم پاشیده، به یک قدرت درجه دوم در جهان و ازمیان رفتن اتحادها و نهادهای میراث دوران دو قطبی با وجود تلاشهای روسیه در جهت بازگشت به دوران طلایی ابرقدرت سابق به دلیل فقدان فاکتورهای لازم، زمینه برای نوعی عدم توازن در منطقه شکل گرفته. اگر چه با وجود ضعیف شدن هژمونی سیاسی – نظامی روسیه در بسیاری از نقاط دنیا اما همچنان در تلاش برای حفظ هژمونی خود در خاورمیانه میباشد، به طوریکه حمایت روسیه از نظام سیاسی در سوریه و ایران در منطقه و تلاش برای نفوذ در برخی دیگر از کشورهای دیگر بخشی از تلاشهای روسیه به حساب میآید، برای تقابل با هژمونی آمریکا در منطقه خاورمیانه، از سوی دیگر آمریکا با از میان رفتن یک ابرقدرت در عرصه جهانی در صدد گسترش و تحکیم هژمونی خویش در خاورمیانه و شکل دادن به خامورمیانهای مطلوب خویش است. به همین دلیل نزدیکی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای به روسیه و عربستان و اسرائیل به آمریکا علیرغم تقابل گفتمانی و منافع در خاورمیانه منجر به عمیقتر شدن و تداوم منازعات و بحرانها در منطقه شده. به نظر میرسد که در این میان سطوح داخلی و منطقهای نیز بسیار متاثر از سطح فرامنطقهای باشد. شاید اگر در این سطح اراده و نقشه راهی برای حل بحران در خاورمیانه شکل بگیرد، بحران خاورمیانه غیرقابل مهار نباشد. ارادهای که ده کشور آمریکا، آلمان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، لهستان، استرالیا، دانمارک، کانادا و ترکیه را دور هم جمع کرده در یک ائتلاف برای نابودی داعش.
۱ _ حبیبی، سید مهدی، الگوهای امنیتی و ثبات در خاورمیانه اسلامی، موسسه مطالعات آمریکا، آذر ۱٣۹۲
۲ _ واعظی، محمود، چالشها و رویکرد امنیتی ایران در محیط پیرامونی، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی، اسفند ۱٣٨۶
٣_ دهشیار، حسین، الگوهای امنیتی در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال چهارم و پنجم، شماره ۵۲، ۵٣، زمستان ۱٣٨۶ و بهار ۱٣٨۷
|