جنگ سرد آمریکا و اروپای متحد با روسیه می تواند به جنگ واقعی منجر شود
وینسنت ناوارو-ترجمه:شهریار قاسمی
•
تنش در اکراین نه توسط روسیه بلکه از طریق نیروهایی خاص در دولت آمریکا و پنتاگون ایجاد شده که منافع خود را در جذب اکراین به ناتو دنبال می کنند. تنش های اکراین را بدون فهمیدن جریانات سیاسی در آمریکا نمی توان تجزیه و تحلیل کرد...دولت فدرال آمریکا مسلح ترین حکومت جهان است ولی با این حال از ایجاد امنیت اجتماعی در داخل مرزهای خود عاجز است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ شهريور ۱٣۹٣ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۴
با خواندن هر روزه جراید اسپانیایی و خارجی همیشه متعجب می شوم که کسی متوجه این امر نیست که با بوجود آمدن فضای جنگ سرد، جنگ گرم نیز میان آمریکا و متحدانش از یک سو و روسیه از سوی دیگر کاملا امکانپذیر خواهد بود. در حال حاضر اکثر آژانس های خبری در اسپانیا درگیری های اکراین را برای مخاطبان خود، تقابل میان نیروهای دولتی و عروسکهای خیمه شب بازی پوتین توصیف می کنند. همینطور تلاش می شود شخص پوتین را فردی با سودای دیوانه وار امپراتوری جلوه دهند که قادر به انجام هر جنایتی می باشد از جمله ساقط کردن هواپیمای مسافربری بر فراز خاک اکراین. به این ترتیب رسانه های جمعی تحت کنترل حکومت سناریوی ایجاد پیش داوری های هراس انگیز مشابه آنچه در جنگ سرد تجربه کردیم را در دستور کار خود قرار دادند.
استیون کوهن یکی از شناخته شده ترین صاحب نظران در مورد مسائل شوروی و روسیه مقاله ای در مجله نیشن به چاپ رسانیده تحت عنوان "جنگ سرد جدید و نیاز به ارتداد در میهن پرستی". وی می نویسد از زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ تا به حال روابط میان آمریکا و روسیه هیچ گاه مانند امروز تیره و خصمانه نبوده است. کوهن تاکید می کند که درگیری میان نیروهای ناتو و نیروهای روسیه تقریبا اجتناب ناپذیر شده است و موقعیت امروز بسیار خطرناکتر از موقعیت مشابه در گذشته است. پروفسور کوهن حقیقت را می گوید. با نگاهی به رسانه های جمعی جهان این احساس دست می دهد که ما موقعیتی بسیار خطیر را می گذرانیم. در اسپانیا هم رسانه های جمعی دائما در حال تبلیغ این مفهوم هستند که امپریالیسم روسیه باید متوقف شود و برای مقایسه هم به امپریالیسم شوروی اشاره می کنند. در جریان این برنامه تبلیغاتی البته چند حقیقت وجود دارند که نادیده گرفته می شود
۱) این روسیه نیست که خاک آمریکا را با قرارگاههای نظامی و موشک به محاصره خود درآورده است. به نقشه نگاه کنید، در نزدیگی ایالات متحده روسیه هیچ قرارگاه نظامی ایجاد نکرده است، اما آمریکا خاک روسیه را با پایگاهای نظامی و موشکهای هسته ای خود به محاصره در آورده است. مسلما در این شرایط روسیه بیشتر از آمریکا حق دارد نگران باشد چراکه آمریکا دائما به روسیه نزدیک می شود. این حقیقت البته توسط رسانه های اسپانیایی مسکوت گذاشته می شود
۲) چه کسی مسئولیت بیشتری در قبال ایجاد تنش دارد؟
تنش در اکراین نه توسط روسیه بلکه از طریق نیروهایی خاص در دولت آمریکا و پنتاگون ایجاد شده که منافع خود را در جذب اکراین به ناتو دنبال می کنند. تنش های اکراین را بدون فهمیدن جریانات سیاسی در آمریکا نمی توان تجزیه و تحلیل کرد. شهروندان آمریکا از هزینه های کمرشکن نظامی آمریکا و جنگ های پایان ناپذیر آن در سراسر دنیا خسته شده اند. دولت فدرال آمریکا مسلح ترین حکومت جهان است ولی با این حال از ایجاد امنیت اجتماعی در داخل مرزهای خود عاجز است. از تمامی کشورهایی که عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا هستند، امریکا از نظر توسعه کلی اجتماعی در رده آخر می باشد. سیاست پرزیدنت اوباما در خروج از افغانستان و عراق و عدم تمایل وی به دخالت در عملیات نظامی جدید قبل از هر چیز به خاطر خواست مردم برای عدم شرکت کشورشان در جنگ های بی پایان است.
در حال حاضر بخش صنعت نظامی آمریکا دوران سختی را سپری می کند چراکه بهانه اصلی وجود خود را که اتحاد شوروی بوده، از دست داده است. در حال حاضر این بخش از اقتصاد آمریکا به دنبال گسترش اعضای پیمان ناتو می باشد که به این وسیله وزن خود در داخل آمریکا را توجیه کند. تنش در داخل اکراین اتفاقا برای آنها کاملا مناسب است. عقابهای جنگ سرد همچنان از نفوذ زیادی در دولت آمریکا و پنتاگون برخوردار می باشند.
ویکتوریا نولاند در حال پخش شیرینی میان معترضان "میدان" در اکراین
٣) یکی از این اشخاص که از دولت بوش به ارث رسیده است دستیار وزیر امور خارجه در زمینه اروپا و اوراسیا ، ویکتوریا نولاند می باشد. وی هماهنگ کننده کمک رسانی به اغتشاش گرانی بود که بر علیه دولت منتخب اکراین شوریدند. به این ترتیب ایشان با همراهی سفیر آمریکا در کیف به حمایت از گروهی برخواستند که از طریق هیچ انتخاباتی به قدرت نرسیده بود و اولین هدف خود را نقض حقوق روس زبانان جنوب شرقی اکراین قرار داده بود. در سمت های مهم دولتی هم افرادی قرار گرفتند که خود را میراثدار طرفداران حمله هیتلر به اتحاد شوروی می دانند. حالا بیایید برای یک لحظه تصور کنیم که چه اتفاقی می افتاد اگر فرد مسئول در امور آمریکای شمالی وزارت امورخارجه روسیه در میان تظاهر کنندگان "وال استریت را تصاحب کن" در نیویورک حضور می یافت و آنان را تشویق به سرنگونی حکومت فدرال میکرد؟؟ و در عین حال تصور کنید که همین روسیه آمریکا را با پایگاهای نظامی دارای موشک اتمی از کانادا ، مکزیک، هندوراس و گواتمالا محاصره کرده بود. آیا حکومت فدرال دست روی دست می گذاشت و حرکتی برای دفاع از خود انجام نمی داد؟؟ چه کسی مسئولیت بیشتری در قبال ایجاد تنش دارد؟
۴) نقض قراردادهای پیشین: در هنگامی که اتحاد شوروی در حال انحلال بود تفاهم نامه ای تنظیم شده بود مبنی بر اینکه پیمان ناتو به سمت شرق گسترش نیابد و البته اکراین هیچگاه عضوی از آن نشود. این یک موضوع محرز است و حتی خانم مرکل تحت قشار صدراعظم های قبلی آلمان، آقای کهول و آقای اشمیت، به این موضوع اقرار کرده است. پس چرا در چنین شرایطی کسی از دبیر اول ناتو، که مجری سیاست های عقابهای دولت آمریکا و پنتاگون می باشد، بابت تحریک مستقیم روسیه انتقاد نمی کند
۵) جدایی طلبان اکراین که آنها را عروسکهای کرملین می خوانند در ابتدا حتی جدایی طلب هم نبودند. آنها صرفا خواستار سیستم حکومت فدرال در اکراین بوده اند که با توجه به چند ملیتی بودن کشور اکراین کاملا قابل درک است. عدم توجه حکومت جدید اکراین به خواسته هایشان باعث شد تا آنها راه جدایی طلبی را برگزینند. حقیقت اینست که آنها بازیچه مسکو نیستند چراکه از انجام تصمیمات رسمی مسکو هم سر باز می زنند. زمانی که پوتین با این تفکر که خواسته آنها را اجرا می کند، تفاهم نامه هایی را بدون مشورت با ایشان امضاء کرد، آنها از اجرای این تفاهم نامه ها خودداری کردند. باید توجه داشت که در میان جدایی طلبان افکار و افراد مختلفی حضور دارند ولی تفکر غاالب در میان ایشان تفکرات چپ و ضد فاشیستی است. یکی از اولین اقدامات حکومت جدید اکراین ممنوع کردن حزب کمونیست اکراین بود. چیزی که پوتین امروز کمتر از هر چیزی خواهان آن است تولد دوباره افکار کمونیستی در روسیه است(مقاله یلنا کارالیوا با عنوان "ممنوعیت حزب کمونیست اکراین-ماجراجویی خطرناک در زمان خونریزی" ) ۲٨.۰۲.۲۰۱۴Rebelio
۶) هنوز معلوم نشده است که چه اتفاقی برای هواپیمای مالزیایی بر فراز خاک اکراین افتاده است. دولت فدرال آمریکا، شورشیان را متهم کرد که با موشکهایی که از روسیه دریافت کرده اند این هواپیما را ساقط نموده اند ولی هیچگونه مدرکی برای این ادعا ارائه نشده است. هم شورشیان و هم روسیه این ادعا را مردود دانسته اند و در مقابل مدارکی ارائه داده اند که نشاندهنده خروج هواپیما از مسیر تعریف شده و تعقیب جنگنده دولت اکراین در ٣-۴ کیلومتری هواپیمای مالزیایی می باشد. نمایندگان روسیه پیشنهاد انجام تحقیقات بین المللی در این زمینه را ارائه کرده اند اما تا به امروز نه حکومت اکراین و نه دولت آمریکا جوابی به این درخواست نداده ان
۷) غیرعقلانی بودن سیاست پوتین ستیزی: شیطان انگاری پوتین بخش اصلی برنامه تبلیغاتی است که در حال حاضر مطابق با دستورالعملهای جنگ های رسانه ای در حال انجام است ولی به درک و حل مشکل کمکی نمی کند. جالب آنجاست که معماران جنگ سرد اول در حال حاضر مخالف جنگ سرد دوم هستند و به نظر آنها این رویه به منافع آمریکا ضربه می زند. به نظر آنها شیطان انگاری پوتین و پوتین ستیزی به نزدیکتر شدن روسیه و چین کمک می کند که در عمل پیمانی خطرناک برای آمریکا می باشد.بیش از دیگران افرادی مانند هنری کیسینجر، جک متلوک(سفیر آمریکا در شوروی در زمان پرزیدنت ریگان) و دایان فینستین(رئیس کمیته اطلاعاتی سنای آمریکا) با سیاست پوتین ستیزی و تخریب وجهه سیاست مداران روس مخالفت کرده اند و آن را مغایر منافع آمریکا دانسته اند. اگرچه به زبان این آقایان منافع آمریکا همان منافع سرمایه داران در آمریکا می باشد ولی به هر ترتیب جنگ سرد دوم (مانند جنگ سرد اول) باعث وخامت وضعیت رفاه مردم آمریکا و اروپا می شود (در مورد مردم اکراین هم این وضعیت مشخص است). اتحادیه اروپا بهتر بود اگر با وضعیت فعلی مخالفت می کرد. در یکی از مقاله هایم نوشته ام که من آنچنان از اتحاد شوروی انتقاد کرده ام که در آن زمان کتابهایم در آنجا ممنوع شد، همچنین انتقادات فراوانی نیز داشته ام به شخص آقای پوتین در مورد عدم آزادی و دموکراسی در روسیه ولی ادامه سیاست فعلی در قبال کشور روسیه مانند یک خودکشی است. چراکه پوتین در حال حاضر ارائه دهنده رفتار منطقی فردی است که صرفا پاسخ به تهدیدات و تحریکات را در دستور کار خود قرار داده است و متاسفانه تمامی تحریکات از جانب غرب به وجود می آید. در اکراین امروز نیاز به یک سیستم فدرال که بتواند جذب کننده تمامی اقوام و فرهنگها باشد احساس می شود. اکراین با کمک چنین سیستمی می تواند، مانند فنلاند، در صورت اراده مردمش به اروپای متحد بپیوندد ولی به عضویت ناتو در نیاید. به نظر شخص من اصولا انحلال پیمان ناتو در جهان امروز کمک زیادی به ثبات صلح می کرد. در حال حاضر حضور ناتو در کشورهای عراق، سوریه و لیبی فقط منجر به عواقب فاجعه بار شده است. در حال حاضر گروهای تروریستی در خاک این کشور ها تهدید بسیار جدیتری به حساب می ایند تا زمانی که ناتو هنوز وارد این درگیری ها نشده بود، آیا این مسئله به اندازه کافی آشکار نیست؟؟
٨) آخرین هشدار از جانب شخص من: نامه های زیادی از خوانندگان وبلاگ خود دریافت می کنم که پس از آشنایی با اطلاعاتی که از رسانه های جمعی دریافت نمی کنند به من پیشنهاد می کنند تا برای آگاهی افراد بیشتری در جامعه برای رسانه های جمعی بزرگ هم مقاله بنویسم. با تشکر از مخاطبانم باید بگویم که رسانه های جمعی بزرگ تا حدودی مرا عصبانی می کنند چراکه به نظر میاید آنها فراموش کرده اند کجا زندگی می کنند. مقالات من در رسانه های جمعی بزرگ چاپ نمی شود زیرا مدیران اصلی این رسانه ها مخالف دیدگاههای من هستند نه به خاطر اینکه شخص من علاقه ای به این موضوع ندارم. من به شما پیشنهاد می کنم به مدیران این رسانه ها نامه بنویسید و از آنها بخواهید توضیح دهند که چرا هیچ مقاله ای که مخالف و یا منتقد نظرات غالب آنها باشد اجازه انتشارپیدا نمی کند. در این زمینه دوست آمریکایی من آقای نوام چامسکی می گفت که متاسفانه دلیل برحق بودن ما اینست که به مخالفا نمان اجازه اظهار نظر نمی دهیم. انحصار رسانه های جمعی و انتقال اطلاعات، که در اسپانیا شدیدا احساس می شود، بزرگترین نقطه ضعف دموکراسی می باشد. متاسفانه جامعه هنوز به طور کامل متوجه نشده است که چنین انحصاری وجود دارد. اگر فردی این انحصار را باور ندارد سعی کند حداقل بخشی از مسائل مطروحه در این مقاله در مورد اکراین را در رسانه های جمعی بزرگ اسپانیا پیدا کند. خواهید دید که در هیچکدام، این مسائل مطرح نمی شوند. فعلا که در بر این پاشنه می چرخد.
زیرنویس:
وینسنت ناوارو-رئیس کرسی علوم سیاسی و سیاست دولتی در دانشگاه پامپئو فابری، استاد سیاست دولتی در دانشگاه جونز هاپکینز . kpu.ua
|