•
سفره ای باز میکنم
زیر آسمان ساقی و سبو
از بادبادکهای رام شده
برف های بی آزار
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۵ شهريور ۱٣۹٣ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴
سفره ای باز میکنم
زیر آسمان ساقی و سبو
از بادبادکهای رام شده
برف های بی آزار
خاطرات آب شده
بی آنکه در پشت سر
کلامی،
از طاقدیس در خود غبار شده
شماره نداشت آنچه به در میشد امسا ل
چای از سماور نامرئی آویزان بود و نمی ریخت
رقص در محافل ناپیدا پیش میرفت و پا یش به چمن نمیرسید
زاویه تنگ تر میشد دم به دم
زیر مشت مچاله باد
گفتم برخیزم
و در زمینی نرمتر از احساس فرود آیم
با دریائی در برابرم
سکوت سنج و پهنه پیما
سر در کارهمیشه اش
نه از راز جزر و مد چیزی
نه دریائی که برمیخاست
گفتم بادبانی باشم
میان ِ از همه سو انتشار
جغرافیای برف
که پشتم را ،
زمینهی بهار می نشاند با سخن آب شده،
به موج زدن می نهاد روی
حرفی نمیزد
روی حرف آفتاب
سواره بر فرشهای مینیاتور
در ابر های نقاشی
جامه ها همه پر باد....
سفر چندم بود؟
در کدام داستان؟
که تخم مرغهای رنگی
یکی پس از دیگری می شکست
دلدادگانی بر نطع مرغزار
می تاخت با شال های سبز
جیزی از جنس زندگی
می ترکاند
گندم های خیس خورده را
در سفر چندم؟
کدام کتاب؟
|