روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٨ مهر ۱٣٨۵ -
۲۰ اکتبر ۲۰۰۶
Baa salaam va ehteraam,
روشنفکر علیه روشنفکر
سام الدین ضیائی
انتشار یادداشت اخیر آقای فرج سرکوهی با عنوان « واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷ » با انتقادهای شدید و گاه توهین آمیزی مواجه شد که در خور جریان روشنفکری نبود. نگارنده در برخی موارد نوشته شده در یادداشت مورد اشاره با آقای سرکوهی موافق نیست و تناقض گویی هایی در آن می بیند. اما دور از انصاف می داند اگر کسی را به خاطر انتقادی احترام آمیز و بی توهین از خود و جریانی که بدان منتسب است به باد اهانت گیرند.چکیده ی کلام سرکوهی آن بود که روشنفکران با وجود داشتن کارنامه ای درخشان، نتوانستند واکنشی همگانی و در خور نقش خویش در برابر واقعه ی سال ۶۷ از خود نشان دهند. اگر گفت و گو درباره ی درخشان بودن یا نبودن این کارنامه را به زمانی دیگر بسیاریم، نظر ایشان درباره ی سکوت جریان روشنفکری در برابر کشتار ۶۷ واقعیتی است انکار نایذیر. شایسته ی چنان جبهه گیری خشنی هم نیست وقتی خود به دلایل سکوت اشاره می کند و تنها این سکوت را بر خود نمی بخشد. به نظر می رسد اشاره به بخش هایی از یادداشت های منتقدان و رجوع به متن یادداشت آقای سرکوهی به روشنی بی دلیل بودن این جدال کمک خواهد کرد .
آقای سهراب مبشری که گویا از بخشی از نوشته ی سرکوهی که ربطی هم به اصل موضوع یادداشتش ندارد عصبانی است، در یادداشت شتابزده ی فرج سرکوهی دروغ میگوید می نویسد: «روشنفکری مانند سرکوهی که پس از ده سال اقامت در اروپا هنوز نمیداند تهمت ناروا جرم است و بر این گمان است که هر ادعا و لجنمالی را میتوان در قالب مقاله و تحلیل پراکند، باید گریست، به ویژه اگر نویسنده ادعای داشتن جایگاهی برجسته در میان جامعه روشنفکری کشورش را داشته باشد. سرکوهی اگر بدون ارائه شواهد محکمهپسند، ادعای همکاری «چپ سنتی هوادار شوروی» با پلیس جمهوری اسلامی را باز هم بپراکند، نباید از این گله کند اگر در دادگاههای اروپا وادار شود این ادعا را رسماً پس بگیرد. اروپای غربی «شهر هرت» نیست .»
گذشته از آن که هنوز یاد نگرفته ایم به عنوان یک روشنفکر در به کار گیری کلمات برای توصیف یکدیگر اصل آرامش و احترام را به یاد داشته باشیم، در نهایت عصبانیت به مجموعه ی گفتار دیگری توجهی نمی کنیم و بخشی را که آزارمان داده است زیر ذره بین نفرت می گذاریم. به بخش هایی از یادداشت سرکوهی که منتقد نادیده می گیرد توجه کنید: «پس از شکست ۱٣۶۰ هواداران، اعضاء و رهبران همه سازمان ها و نهادهای مستقل و مخالف به قربانیانی بدل شدند که فراتر از کارنامه، ذهنیت، سیاست و برنامه های خود، به دلیل محروم شدن از حقوق سیاسی و انسانی شایسته دفاع و همدردی بودند ». سرکوهی بدون فاصله یس از آن تاکید می کند تنها برخی بار همکاری با جلادان خویش را بر عهده داشتند و کیست نداند اعترافاتی از نوع اعتراف امثال احسان طبری که جز با آبروی خود با جان دیگران بازی نکرد و برخی که جان سایرین را به خطر انداختند متفاوت است.هرچند در موقعیت آنان نبودن و چنین گفتن هم سخت می نماید.سرکوهی این را هم می گوید که: « رهبران، اعضاء و هواداران سازمان های سیاسی چپ سنتی و مجاهدین نخستین قربانیان سرکوبی بودند که خشونت و بربریت آن در تاریخ معاصر ایران بی همتا بود. بر ما روشنفکران داخل کشور بود که فراتر از کارنامه ها، برنامه ها، خطاها و اشتباهات قربانیان زبان و قلم به دفاع از حقوق انسانی شان باز کنیم .»
در یادداشت دیگری با عنوان بازهم "مطلق انگاری" و تکیه بر قله ی دانایی ! نویسنده ی محترم هر چند واقع بینانه و به انصاف از اصل مقصود آقای سرکوهی به نیکی یاد می کند، اما « با نهایت احترامی که برای آقای سرکوهی قایل » است فلسفه می بافد و می نویسد: «خط بطلان کشیدن به همه آن اندیشه هایی که در شیوه های عملی حاملان آن به شکست انجامیده و یا پذیرش همه آن اندیشه هایی که اکنون بر گرده عالمیان مسلط است! فقط می تواند از یک"عقل کلی" که ابعاد عالم را در چنگ خود می بیند، ناشی شده باشد، و یا "عقل جزئی" که به روزمرگی دچارشده و خود را به چنگ اتفاقات سپرده باشد! » و نمی بیند که سرکوهی اگر هم بر این عقیده است در هیچ کجای یادداشت خط بطلان بر همه چیز و همه کس نکشیده است و به نظر می رسد قصد سرکوهی چیز دیگر بوده و آن ابراز شرمساری از بخشی از کارنامه ی سیاسی و فرهنگی خویش.همین و بس! با توجه به واقع بینی در خور توجه منتقد دوم و تنها برداشت به نظر نادرست وی درباره ی مطلق انگاری در یادداشت سرکوهی همین اشاره کافی است و موشکافی بیشتر یادداشت دوم ضروری به نظر نمی رسد .
اما بدترین نقد که به همان اندازه یراکنده و طولانی و یر از واژگانی است نه سزای زبان روشنفکری، یادداشت آقای احمد زاهدی لنگرودی با عنوان در پاسخ مقاله فرج سرکوهی است. این منتقد نخستین نقص یادداشت سرکوهی را این می داند که « که تنها بر مقطعی کوتاه و منقطع که خود پس از کشتار زندانیان سیاسی در ایران بوده، دست میگذارد.» بر بی توجهی سرکوهی به دوران یس از خروجش از ایران اشاره می کند و ادامه می دهد : « اکنون مدتهاست که در نشریات دانشجویی و مجموعههای شعر و ... که بعدتر به آن اشاره میکنم از گورستان گروهی خاوران و کشتار زندانیان سیاسی به روشنی سخن گفته میشود. » در حالی که سرکوهی هم اشاره به زمان حضور خود دارد و می گوید : « از میان ما روشنفکران کشور، تا ۱٣۷۵ که در ایران بودم، هیچ کس زبان و قلم به اعتراض آشکار باز نکرد. هیچ بیانیه ائی منتشر نشد. هیچ پیشنهادی در این باره مطرح نشد. کشتار در عرصه هائی جدا از هنر و ادب خلاقه نیز بازتاب نیافت. برخورد غالب سکوت بود .»
سرکوهی واقعیتی انکارنایذیر را در مورد یایداری آقای منتظری در مخالفت با کشتار های جمهوری اسلامی می نویسد و تنها اشاره می کند که: «آیت الله منتظری تنها شخصیت مهم حکومت اسلامی بود که به بهای از دست دادن مهم ترین کرسی قدرت، کوشید تا کشتار را متوقف کند.» و شجاعانه منتظری را لایق کارنامه ای درخشان ــ به نظر تنها در این باب ــ می خواند.درخششی که ــ گذشته از اشتباه بزرگ ایشان درباره ی طرح اولیه ی ولایت فقیه ــ در این یک مورد قابل انکار نیست.اما منتقد محترم آن را ستایشی بی مورد می خواند و جدال های گروهی را به میان می کشد و از کودتا چیان نوژه و حزب توده می گوید و از بس عصبی است و به قول خودش « با شتاب و هیستریک مینویسد » بی توجه به محتوای سخن سرکوهی در بخشی از یادداشت می گوید: « پس از آن سرکوهی مینویسد: «همه ما نسبت به قربانیان فاجعه ۶۷ تاسف و همدردی داشتیم و بازداشت، شکنجه و اعدام ها را محکوم می کردیم». اگر چه آقای سرکوهی که با شتاب و هیستریک مینویسد، در چند سطر بعد حرف خود را با عبارت: «ما، روشنفکران داخل کشور، در برابر کشتار ۶۷ سکوت کردیم». نقض میکند.» در حالی که سرکوهی در جمله ی اول از تاسف و همدردی و محکوم کردن در میان خود و ایوزیسیون می گوید و در دومین از سکوت و عدم اعتراض آشکار می نالد .
بخش هایی از ادبیات یادداشت انتقادی سوم چنان روشن می نماید که لازم به حاشیه نگاری نیست و تنها مروری بدون شرح کافی به نظر می رسد.منتقد سوم می نویسد: «نویسنده راندهشده از وطن، فرج خان سرکوهی، سردبیر روشنفکر آدینه در پایان مقالهاش آینهای در برابر خود گرفته و گفته: «شرم از زیباترین احساس های بشری است». دیگر نیازی به سخنی نوتر نیست.» ... « با همین مقاله سراسر بیپایه و افترا آمیرتان یقین یافتم که هیچ از ژورنالیسم نمیدانید. آقا فرج عزیز با این ادعاها نهتنها از اعتبار خود دفاع نمیکنید که آن را بیارزش نیز میدارید .» ... « مغلطه و سفسطه که میدانید چیست آقای سرکوهی؟ گوئی شما بسیار به آن وارد هستید و مانند ملا مکتبیها که چند راست به هم میبافند تا بافته دروغشان را مردم باور کنند، دروغ میگوئید و الحق دروغ گوی خوبی هم هستید. » .. « متاسفانه آنقدر سواد ندارید که تفاوت سازمان و حزب و جناح حزبی را دریابید. اما برای اعتراض به عملکرد حزب و یا سازمانی که شاید زمانی سمپاتشان بودید راه درستتری هم از کشیدن مقوله کشتار ۶۷ به میان وجود دارد.» ... « یقین حاصل میکنم که جاهلید و البته اشاعه دهنده جهل » ...
و اما منتقد سوم که از نامانوسی عبارت « یلیس امنیتی » در یادداشت سرکوهی انتقاد می کند با عبارت « انتقادات اتهاموار » آغاز کرده می نویسد : «... میتوانید منکر مقاومت کادرهای صادق و انسانهای آزادهای باشید که با اعتقاد کامل عضو همین سازمانهایی بودند که شما اکنون پا بر دوش تجربیات خونبار آنها اقامه فضل میکنید به عنوان نمونه میتوانید منکر مقاومت انوشیروان لطفی (عضو مرکزیت سازمان اکثریت) در زندان اوین باشید؟ » و باز چون منتقد نخست گویا به راستی واژه « برخی » در یادداشت سرکوهی را ندیده است. وی که به ذکر تنها یک نام از میان بسیاری ــ که به نظر می رسد خود نیز نمی شناسد ــ بسنده می کند و به آثاری می یردازد که سرکوهی آنها را قابل شمارش می داند و بی رجوعی می نویسد « اما من باب ثبت در تاریخ و روشن شدن ذهن شما عرض کنم که در دو دهه اخیر پس از فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ درباره این مقوله چندین مجموعه شعر، داستان، رمان و حتا اخیراً یک فیلم مستند زیرزمینی در ایران منتشر شده است که برای دیدن و بررسی علمی و تدوین محتوای آنها احتمالاً چشمی بصیرتر از دیدگان شکاک شما لازم است . »
نویسنده ی جوان یادداشت خود را چنین به یایان می رساند : « اما از من جوان به شما آقای سرکوهی یک نصیحت رفیقانه، تاریخ را آگاهان مینویسند، نه ابلهان!!! و از شما هم یک درس بزرگ گرفتم که متاسفانه خود به آن بیتوجهید، «شرم از زیباترین احساس های بشری است» . و یتکی بر سر می کوبد که از درد روشنفکری علیه روشنفکری به فریاد می آورد و به راستی چرا باید همه کس را به هیچ به نفرت کشانیم وقتی با گذشت و تامل می توان بیشتر دوست داشت؟ !
Do you Yahoo!?
Get on board. You're invited to try the new Yahoo! Mail.
علی دوستزاده
alidoostzadeh@yahoo.com
توضیحی درباره آمارهای قومیت.
در پاسخ به مقاله ی «هراس تهران از برملا شدن اطلاعات مربوط به ترکیت اتنیکی جمعیت ایران»
چند وقتی هست که برخی از اشخاص آمارهایی را در مورد قومیتهای ایرانی ارجاع میدهند که منبع علمی ندارد
و برخود دیدم که پاسخی هرچند اندک در این مورد بنویسیم.
فردی به نام یاشار تبریزی در نقد آمارگری حکومت مینویسد:
« غیبت پرسش مربوط به زبان و ملیت در پرسشنامه های سرشماری سال ۸۵ موضوع غیر منتظره ای نیست.»
هرچند جمهوری اسلامی در سرشماری ۱٣۷۵ نیز درباره زبان قومیتها چیزی نپرسیده است اما آمارهای دیگری در مورد زبانهای موجود کشور از جمهوری اسلامی و سازمانهای گوناگون وجود دارد و انجام شده هست.
اما نخست بایست درباره سایتی که جناب تبریزی به آن اشاره کردند توضیحی دهم.
چند وقت پیش با سایت اتنولاژ تماس گرفتم و هر تماسگری میتواند به این نتیجه برسند که این سایت هیچ نوع آمارگری در ایران انجام نداده است. حدود ماه ژوئن در سال ۲۰۰۶ به آنها ای-میل زدم که منبع آنها را برای آمارشان دریابم.
زیرا سایت اتنولاژ هیچ نوع آمارگری در ایران انجام نداده است همانطور که ویرایشگر آن سایت توضیح داده است و اطلاعات فاحشی در آن دیده میشود و بنابراین خود سایت اتنولاژ سندی برای آن ندارد همانطور که دوستان دیگر میتوانند به اقای
Ray Gordon
ویرایشگر و چاپگر کتاب چهارساله اتنولاژ رجوع کنند. از لحاظ زبانشناسی نیز این سایت چندان مقبولیت ندارد زیرا زبانهای لری را به جنوبی و شمالی و زبان فارسی را به شرقی و غربی تفسیم نموده است. همچنین این سایت آماری از قومیت ها نداده است چنانکه زبان کردی را به چند زبان تفسیم نموده است در حالیکه از لحاظ قومیت کردها یک قوم حساب میشوند.
زیرا در سال ۱۹۹۵ این چنین آماری را دادند که با آمار کنونی آنها تفاوت فاحشی داد:
www.christusrex.org
و همچنین آمارهای جمعیت انها حدود ۵ ملیون نفر را در ایران نادیده گرفته است:
www.azargoshnasp.net
بلاخره رئیس بخش مربوطه به ایران به من پاسخ دادند:
Thank you for bringing this to my attention. I am not able to locate the original source from ۱۹۹۷. In line with your calculations we agree that the figure is likely closest to ۱۱,۰۰۰,۰۰۰. We will do further research and update our figures for the next edition .
Yours, Ray Gordon Ethnologue, Research
برگردان به فارسی: از اینکه این نکته را گوشزد کردید سپاسگزارم. من نمیتوانم منبع آماری که موجب شد اطلاعات ما در سال ۱۹۹۷ تغییر کند را پیدا کنم. بنابر حساب شماریال به نظر میسد که تعداد یازده ملیون نزدیکتر به واقعیت است. ما بیشتر پژوهش خواهیم کردم و آمارمان را در چاپ بعدی بروز خواهیم نمود.
از بحث با اقای رای گردان ( Ray Gordon ) که مسئول بخش ایران و خاورمیانه اتنولاژ است و همچنین چاپگر کل کتاب اتنولاژ، این نتیجه ها بدست می آید.
۱) سایت اتنولاژ حتی نمیتواند منبع ۱۹۹۷ خود را که در آمارها تغییر فاحشی دادند پیدا کند.
۲) سایت اتنولاژ اصولا یک سایتی است که مال میسینوریهای مسیحی است و فرقی با سایتهای دیگر که آمار میدهند در اعتبار ندارد. کار این سایت همان ترجمه تورات و انجیل است و در واقع تخصصی در آمار در آن وجود ندارد.
بنابراین آمار انتولاژ از نظر خود صاحب سایت آن یک آمار تخیلی هست و منبعی ندارد. اختلافات فاحشی نیز در آمار ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ اتنولاژ دیده میشود.
اما برخلاف نظر جناب یاشار تبریزلی آمارهایی در ایران انجام شده است.
یک)
در سال ۱٣۷۰ آمارگیری بسیار مستندی در مورد جمعیت ایران انجام گرفته است که شرح آن را در مقالات زیر می توان یافت:
khabarnameh.gooya.com
asre-nou.net
"در مرداد ۱٣۷۰، هنگام صدور شناسنامه برای نوزادان، درباره زبان ٤٩ هزار و ٥٥٨ مادر در سطح کشور سوال مطرح شد که نتیجه حاکی از سهم حضور ٥٣٬٨ درصدی زبان های غیرفارسی در ایران بود. بر اساس نمونه گیری مذکور، توزیع سهم هر یک از زبان ها (به درصد) به این شرح بود: ٤٦٬٢ فارسی؛ ٢٠٬٦ ترکی آذربایجانی؛ ١٠ کردی؛ ٨٬٩ لری؛ ٧٬٢ درصد گیلکی و شمالی؛ ٥٬٣ عربی ؛ ٢٬٧ بلوچی؛ ٠٬٦ ترکمنی؛ ٠٬١ ارمنی؛ و ٠٬٢ سایر زبان ها ". پس اگر گویشها و زبانهای هم خانواده با فارسی را با آمار فوق جمع شود٬ زبانهایی که "آریایی (ایرانی)" خوانده می شوند حدود ۷۵٪ ایران را دربرمی گیرند.
دو)
در دانشنامهی عمومی بریتانیکا سال ۲۰۰۵ می خوانیم:
"ایران کشوری است چندزبانی که در آن نیمی پارسیزبان هستند و یک چهارم دیگر به زبانهای هندوایرانی دیگر تکلم کنند. حدود یک پنجم جمعیت ایران ترکزبان است".
سه)
براساس سرشماری کشور در سال ۱٣٣۵ که داده های آن در کتاب : فرهنگ جغرافیای ایران تحت نظارت سرتیبپ حسینعلی رزم آرا تدوین گشت، جمعیت ایران در سال ۱٣٣۵ حدود ۱۴ ملیون نفر بود. از این ۱۴ ملیون تعداد جمعیت مناطق ترکی زبان ۲۴۵۱۰۶۱ و تعداد مناطق دوزبانه فارسی-ترکی ٨۷۷۶۲۷ و تعداد مناطق سه زبان فارسی-ترکی-کردی ۱٨۷۴۶۴ نفر و تعداد مناطق ترکمنی ۹۷۴۹۱ بوده است. اگر دست بالا را بگیریم و تمام مناطق ترکمنی و فارسی-ترکی و فارسی-ترکی-کردی را با تمام مناطق ترکی زبان بنا بر اطلاعات این کتاب جمع بندی کنیم، حدود ۲٣ تا ۲۴% جمعیت ایران ترکی زبان می شوند.
(بنگرید به مقاله: نگاهی دیگر به داده های زبانی و مذهبی ایران معاصر، احسان هوشمند، فصلنامه گفتگو، شماره ۴٣، مهر ۱٣٨۴) www.magiran.com
همچنین میتوان به سایت های زیر نیز اشاره کرد که تمامی حدود آذربایجانیها ایران را ۲۰% تا ۲۵% میدانند.
۴)
آمار سازمان سی-آی-ای:
Persian ۵۱%, Azeri ۲۴%, Gilaki and Mazandarani ٨%, Kurd ۷%, Arab ٣% ,
Lur ۲%, Baloch ۲%, Turkmen ۲%, other ۱%
۵)
آمار سایت ژاشوا فاکت بوک:
www.joshuaproject.net
حدود ۲۲%.
۶)
آمار سایت دانشنامه ارینت:
lexicorient.com /
که حدود آذربایجانیها را ۱٨% میداند.
۷)
آماری از داشنامه انکارتا حدود آذربایجانیها را ۲۵% میداند.
با ارزیابی آمارهای انجام و آمارهای سایت بالا میتوان نیز ان را با آمار ۱٣۷۵ جمهوری اسلامی ایران تطبیق داد.
همچنین دولت ایران در ۱٣۷۵ سرشماری هایی نیز در استان های کشور انجام داد:
www.statoids.com
بر طبق این آمار جمعیت استان های ایران به شرح زیر است :
استان / ساکن در شهر / ساکن در روستا
آذربایجان شرقی ۲۰۰۴۴٨۴- ۱٣۲۰۷٨٨
آذربایجان غربی ۱٣۱۵۱۶۱ ۱۱٨۱۱۱۹
اردبیل ۵۶٨۴۴٨ ۵۹۶۹۱۶
اصفهان ۲۹۱۴٨۷۴ ۱۰۰۷۰٨۷
ایلام ۲۵۹۶٨۷ ۲۱۷۶٣۴
بوشهر ٣۹۴۴٨۹ ٣٣۲٨٨۴
تهران ۹۴۰۴۷۵۴- ۱۷۷۱٣۰۶
چارمحال و بختیاری ٣۴۲۹۰۵ ۴۱۷۰۰۵
خراسان ٣۴۲۱۹٣۷ ۲۶۲۲۱٣۴
خوزستان ۲٣۴۲۵۱۴ ۱٣۶۷۹۴۵
زنجان ۴٨۹۵۱٨ ۵۴۷٣۰۱
سمنان ٣۴۲۴۵۵ ۱۵٨۹۹۱
سیستان و بلوچستان ۷۹۴۵۲٨ ۹۰٨۵۷۹
فارس ۲۱۶٣۱۱۹ ۱۵۹٨۹۱٣
قم ۷۷۷۶۷۷ ۷۵۲۶۹
قزوین
کردستان ۷۰۵۷۱۵ ۶۴۰۶۶٨
کرمان ۱۰۶۰۰۷۵ ۹۲۲٨٨٣
کرمانشاه ۱۰۹٨۲٨۲ ۶۷۰۴۵۹
کهکیلویه و بویر احمد ۲۱٣۵۶٣ ٣۲۷۶٨۵
گیلان ۱۰۴۹۹٨۰ ۱۱۹۱۴٨۰
لرستان ٨۵۰۰۱۶ ۷۱۷۰۵۹
مازندران ۱۷٨٣۲۱٨ ۲۲٣۷۹۴۶
مرکزی ۷۰۱۵۴۷ ۵۲۷۲۶۵
هرمزگان ۴۴٣۹۷۰ ۶۱٣٣۲۶
همدان ٨۱۰۶۴۰ ٨۶۷۱۱۵
یزد ۵۶۴۲٣٣ ۱٨۶۵٣۶
مجموع کل جمعیت ایران در سال ۷۵(هجری شمسی) برابر ۶۰۰۵۵۴٨٨ نفر بود. حال این آمار را بررسی می کنیم :
استانهایی که با دقت بالاتر از ۹۵ درصد ترک زبان هستند عبارت اند از :
آذربایجان شرقی، زنجان، اردبیل و مجموع جمعیت آن ها برابر است با ۴۶۹٨۴۶٣ نفر. اگر فرض کنیم ۵۰ درصد جمعیت آذربایجان غربی نیز ترک زبان هستند این عدد به ۶٣۶۱۰۹۹ نفر می رسد.
بنابراین آمار، ایرانیان ترک زبانی که در مناطقی زندگی می کنند که درآن ها زبان ترکی تکلم می شود حدود ۱۰.۵ درصد جمعیت کل کشور را دربر می گیرند.
برخی از گروه های قومگری آذربایجانی حدود ترکزبانان ایران ۵۰% میدانند ولی روشن نیست که ان ۴۰% دیگر در کدام استانها جا گرفتند.
www.hastieiran.blogfa.com
البته کسان دیگری هستند که آذربایجانی تبار می باشند ولی در محیط کار و جامعه آنان زبان ترکی حاکم نیست؛ مثل آذریایجانی های مقیم تهران. آذربایجانی های تهران در آمیزش با فرهنگ های تمام کشور قرار گرفته اند ، بسیاری از آنان با افرادی که از گوشه و کنار کشور در تهران جمع شده اند ازدواج کرده اند. بسیاری از آنان حتا تکلم به ترکی را نیز نمی دانند.
حال با همه این احوال اگر ٣۰ درصد جمعیت تهران را هم ترک زبان بدانیم یعنی از ۱۲ میلیون ۴ میلیون.
جمعیت مناطق ترک زبان اطراف اراک و قزوین و همدان و گیلان را هم اگر با مراجعه به آمار جمعیتی آن شهرها محاسبه شود، حداکثر حدود یک میلیون می شود. که جمع کل آنان می شود: ۱۱.۳۶۱.۰۰۰
یعنی ۱٨.۹ درصد جمعیت کل کشور.
بنابراین برخلاف نظر جناب یاشار تبریزلی دولت ایران دستکم یک بار پیش از دوران پهلوی و دستکم یک بار هم پس از دوران پهلوی آمارهایی در مورد زبانهای رایج ایران انجام داده هست و همچنین با مراجع به اغلب سایتها میتوان آمارهایی دید که همه کم و بیش
یک سانند. همچنین با تماس با سایت اتنولاژ روشن میشود که آنها آماری در ایران انجام ندادند و آمارهای آن دارای اختلافهای فاحشی هستند و خود رئس بخش خاوریمانه اتنولاژ نیز به این موضوع اعتراف میکند که حدود آذربایجانیها نزدیک به یازده ملیون نفر هست.
دیکتاتورها هم می میرند
با پایان جنگ جهانی دوم و شکست آلمان وژاپن ، شوروی و آمریکا که پیروز جنگ بودند کشورهای آزادشده را مثل غنایم جنگی بین خود تقسیم کردند آلمان به شرقی وغربی تفسیم شد همینطور قاره اروپا. با شکست ژاپن در سال ۱۹۴۸ شبه جزیره کره هم به دو قسمت شمالی وجنوبی تقسیم شد که کیم ایل سونگ بنیانگذار جمهوری دمکراتیک خلق کره شد که از دمکراسی همین را دارد که تنها حزبی که حق فعالیت دارد حزب کار ،حزب حاکم است . کیم ایل سونگ با حمایت شوروی در سال ۱۹۵۰ به کره جنوبی حمله کرد که در نهایت آمریکابرای حمایت از کره جنوبی وارد جنگ شد و دو ابر قدرت در پس این دو کشور که در حقیقت یکی بودند ابر قدرتی اشان را به رخ هم کشیدند که این قدرت نمایی به ویرانی دو کره انجامید و دوری و جدایی خانواده هایی که در شمال وجنوب این کشور به حکم ابر قدرتان جدا شدند. سال ۱۹۵۳ سال پایان جنگ و پشت پرده آهنین رفتن و سالهای جنگ سرد بود همین معامله را با ویتنام نیز انجام دادند و به دوقسمت شمالی وجنوبی تقسیمش کردند در جنگ شوروی در کنار ویت کنگها و آمریکا در کنار دولت دست نشانده ویتنام جنوبی قرارگرفت.در افغانستان شوروی از حکومت دست نشانده حمایت کرد و آمریکا و عربستان از مجاهدین ،آمریکا در ویتنام ناکام ماند وشوروی در افغانستان.
اما از آنجایی که دیکتاتورها هم بالاخره می میرند دیوارها فروریخت آلمان یکی شد واروپای شرقی به تاریخ پیوست . اما کره شمالی همچنان آخرین حکومت استالینی دنیا باقی ماند و با مرگ کیم ایل سونگ پسرش کیم جونگ ایل به قدرت رسید که این هم نشانه دیگری از دمکراسی است که قدرت از پدر به پسر می رسد! به قدرت رسیدن کیم جونگ ایل ، فروپاشی بلوک شرق این حکومت رعب و وحشت را در مقابل همسایگانش که به آمریکا نزدیک هستند تنها گذاشت و کیم جونگ ایل مقام معظم رهبری کره شمالی تنها راه در قدرت ماندن را سیاست تهدید همسایگان یعنی کره جنوبی و ژاپن و شانتاژ آمریکا دید واین سیاست با پیگیری آزمایشات متعدد برای دستیابی به بمب اتم میسر شد البته در راه رسیدن به این مقصود یعنی بر سر قدرت ماندن به هر قیمتی کشور در انزوای کامل قرار گرفت، زیر ساختهای اقتصادی نابود شد و با خشکسالی وقحطی ۲ میلیون از جمعیت ۲۲ میلیونی این کشور فقیر از گرسنگی و قحطی جان دادند تا رهبران این جمهوری دمکراتیک !! در سایه نابودی کشور اولین آزمایش اتمی اش را به سر انجام برساند و منزوی تر شود. گرچه سیاستهای سازمان ملل و تحریم ها باعث نابودی حزب کمونیست وحکومت کره شمالی نخواهد شد و این مردم این کشور هستند که در پس پرده آهنین که مانع از تبادل هر اطلاعی است مجازات خواهند شد.
قدرت مطلق نه تنها باعث فساد حاکمان میشود بلکه باعث جنون هم میشود کاری که استالین با برنامه های اقتصادی اش کرد که به مرگ ۲۰ میلیون انجامید آن هم از گرسنگی تنها می تواند توسط یک دیوانه انجام شود یا هیتلر که با جنونش اروپا را به آتش کشید وامروز رهبر فرزانه کره شمالی در پس این آزمایش احمقانه و تحریک کشورهای منطقه و منزوی کردن بیش از پیش کشورش تنها به دیوانه ای می ماند که از سر جنون گمان می کند که می تواند با دنیا بجنگد آن هم کشوری که اصلاً هواپیما نداردو مردمش از گرسنگی نای جنگیدن ندارند .
جمهوری اسلامی همان راهی را می رود که کره شمالی رفت که برای ماندن به هرقیمتی ما باید برای دستیابی به بمب اتمی انزوا، محاصره اقتصادی ، قحطی وتورم را تحمل کنیم تا چند سال دیگر شاهد آزمایش موفقیت آمیر موشک قاره پیمای هسته ای باشیم که ج ا بتواند با آن اسراییل را تهدید کند. در واقع ماهمه گروگانهای حکومتی هستیم که برای رسیدن به نیاتش ما را به گردگان گرفته و با گروگان گیری ما مشغول چانه زنی با غرب ا ست تا برای ماندن معامله کنند. همان کاری کره شمالی می کند که به خیال خود با ایجاد نا امنی در منطقه باج بیشتر بگیرد و اطمینان حاصل کند که حکومتش ماندنی است .
ج ا هم در تلاش همین معامله است و در پس شعارهای صلح آمیز بودن انرژی هسته ای در ایران تنها یک هدف دنبال میشود دستیابی به بمب اتم.هشت سال جنگی را به ایران تحمیل کردند که با مرگ دیکتاتور و عامل اصلی اش اصحابش در صدد خریدن آبرو برای دیکتاتور مرده اند حال با جنون دستیابی به بمب اتم ما را به چه جهنمی هدایت می کنند اگر دیکتاتور چانشین نمیرد ؟
http://chayan.persianblog.com /
م – شایان
بازداشت ٦ روزنامه نگار در کمتر از یک هفته
گزارشگران بدون مرز موج جدید دستگیری روزنامه نگاران را محکوم می کند و خواهان آزادی همه ی روزنامه نگاران دستگیر شده در ایران است .
در ایران توسل به هر بهانه ای برای جلوگیری از ابراز عقیده روزنامه نگاران مشروع است. رسانه ها که همزمان توسط دستگاه های اطلاعاتی و روحانیون مهار می شنوند اگر به اصول انقلاب اسلامی دیکته شده توسط حکومت گردن ننهند، توقیف و خبرنگاران آنها بدون حکم قضایی و بدون دلیل بازداشت می شوند. سپس با پرداخت وثیقه های سنگین به اصطلاح آزاد می شوند. این روزنامه نگاران هر لحظه ممکن است به زندان بازگرداننده شوند و اینگونه در نبود شرایطی مناسب از انجام وظیفه خود محروم می شوند .
دوشنبه ٢٤ مهر، در پی انتشار مطلبی در ستون طنز هفتهنامه سفیر دشتستان که "توهین به مقام رهبری " قلمداد شده است این نشریه توقیف، پورمند، مدیرمسوول، حسین رویین، سردبیر و نیزحروفچین مطلب مورد نظر دستگیر شدند. روزنامه نگاران دستگیر شده پس از بازجویی با سپردن وثیقه تا برگزاری دادگاه آزاد شدند .
جمعه ٢١ مهرماه به تحریک امام جمعه ی بوشهر تعدادی از روحانیون و نمازگزاران در برابر دفتر روزنامه به تظاهرات پرداختند و خسارتی بر آن وارد آوردند. این توقیف در استانه ی انتخابات خبرگان رهبری انجام می گیرد. سفیر دشتستان در آخرین شماره خود مقالاتی را منتشر ساخته است که در آن به آیت اله مصباح که گفته می شود رقیب آیت اله خامنه ای برای تسخیر نهاد رهبری است، انتقاد شده است .
پنجشنبه ٢٠ مهر ماه سه روزنامه نگار هفتهنامه روژهه لات ، فرهاد امینپور، رضا علیپور و سامان سلیمان، در محل کار خود توسط ماموران امنیتی دستگیر و به زندان انتقال یافته اند. دلیل دستگیری و محل بازداشت این روزنامه نگاران تا امروز مشخص نشده است .
حسین شاکری روزنامه نگار هفتهنامه پیام جنوب نیز در پس از احضار به دادگاه و بازجویی به اتهام " تحریک و تشویش اذهان عمومی " به دلیل کمبود وقت برای تهیه وثیقه ١٠٠ میلیون ریالی بازداشت شد. علیرضا شیرکانی مدیر مسئول هفته نامه پیام جنوب نیز به دادگاه احضار شده است .
شکایت باشگاه پرسپولیس پذیرفته نشد
قرارداد عمادرضا قانونی است سرویس: ورزشی - فوتبال
۱٣٨۵/۰۷/۲۷
۱۰-۱۹-۲۰۰۶
۱۱:۲۹:۱۵
٨۵۰۷-۱۵۷۱۲: کد خبر
خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
سرویس: ورزشی - فوتبال
کمیتهی انضباطی فدراسیون فوتبال امروز( پنجشنبه) جلسه رسیدگی درخصوص پروندهی «عماد محمدرضا» را تشکیل داد و رأی خود را صادر کرد .
به گزارش ایسنا، کمیتهی انضباطی فدراسیون فوتبال اعلام کرد؛ بازیکن عراقی الاصل تیم فوتبال سپاهان اصفهان (عمادرضا) روز ٣۱ مرداد ٨۵ از طریق مرز هوایی وارد کشور شده است و در تاریخ دوم شهریور ٨۵ از طریق مرز زمینی از کشور خارج شده است. این در صورتی بود که باشگاه پیروزی ادعا داشت عماد رضا بعد از پایان مهلت نقل و انتقالات ( چهارم شهریور ٨۵) وارد کشور شده است .
در خصوص ادعای شاکی نسبت به اثر انگشت عماد محمدرضا موضوع در هیات سه نفره کارشناسان رسمی دادگستری مطرح شد و پس از استکتاب امضاء و اثر انگشت نگاری و تطبیق آن با اثر انگشت در سازمان لیگ حرفه ای فوتبال یکسان بوده است .
همچنین درخصوص ادعای شاکی مبنی بر غیرواقعی بودن تاریخ ثبت قرارداد در هیأت فوتبال استان اصفهان و سازمان لیگ پس از شنیدن اظهارات طرفین و شنیدن توضیحات رئیس هیأت فوتبال اصفهان و ملاحظه اصل دفتر ثبت قرارداد مبنی بر این شد که اظهارات شاکی درخصوص عدم ثبت قرارداد در هیات اصفهان غیرموجه است .
لازم به ذکر است که اکثر هیاتهای فوتبال سراسر کشور در ساعات غیراداری انجام وظیفه می کنند و در برخی از هیاتها نیز ثبت قرارداد در ساعات مشابه امری است متداول و ثبت قرارداد به نحو مذکور موجب بی اعتباری آن نخواهد شد، زیرا در هیچ یک از آئین نامه های فدراسیون فوتبال برای ثبت قرارداد ساعت خاص مشخص نشده است .
در پایان بنا به مراتب مذکور شکایت باشگاه فرهنگی ورزشی پیروزی به لحاظ فقدان ادله ثباتی مردود اعلام میشود و رأی صادره ظرف مدت ۴ روز پس از ابلاغ، قابل تجدید نظرخواهی در شورای عالی استنیاف می باشد .
انتهای پیام
پایان هفتهی ششم لیگ برتر فوتبال؛
استقلال ملوان را برد و صدرنشین شد سرویس: ورزشی - فوتبال
۱٣٨۵/۰۷/۲۷
۱۰-۱۹-۲۰۰۶
۱۱:۵۵:۰۶
٨۵۰۷-۱۵۷۲۷: کد خبر
خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
سرویس: ورزشی - فوتبال
هفتهی ششم رقابتهای لیگ برتر با برگزاری تنها دیدار باقیمانده و با پیروزی و صدرنشینی تیم فوتبال استقلال به پایان رسید .
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا»، تیم فوتبال استقلال تهران که در ورزشگاه اختصاصی ملوان بندرانزلی مهمان این تیم بود، توانست با تک گل علی انصاریان از روی نقطه پنالتی تیم فوتبال ملوان را شکست دهد .
استقلال تهران که در این دیدار نتوانست موقعیتهای زیادی را بر روی دروازه حریف خلق کند و علیرغم ده نفره شدن تیم فوتبال ملوان در نیمه دوم، باز هم متاثر از حملات تیم حریف بود، در نهایت با نتیجه یک بر صفر دیدار پایانی هفته ششم لیگ برتر را با کسب سه امتیاز به پایان برساند .
استقلال تهران پس از این پیروزی و با کسب ۱٣ امتیاز صدرنشین رقابتهای لیگ برتر شد و تیمهای فوتبال سایپا و پرسپولیس به ترتیب با ۱۲ و ۱۰ امتیاز در مکانهای دوم و سوم قرار دارند .
|