سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کسی یک کمونیست بود: جورجیو گابر


سهیل آصفی


• کسی یک کمونیست بود، برای اینکه در امیلیا بدنیا آمده بود.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه پدربزرگش، عمویش، پدرش... مادرش، کمونیست نبودند.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه روسیه را یک نوید می دید، چین را یک شعر و کمونیسم را چون «بهشتی بر زمین».
کسی یک کمونیست بود، زیرا که احساس تنهایی می کرد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣ مهر ۱٣۹٣ -  ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۴


 کسی یک کمونیست بود، جورجیو گابر،برگردان سهیل آصفی
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه در امیلیا بدنیا آمده بود.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه پدربزرگش،عمویش،پدرش...مادرش،کمونیست نبودند.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه روسیه را یک نوید می دید،چین را یک شعر و کمونیسم را به چون «بهشتی بر زمین».
کسی یک کمونیست بود،زیرا که احساس تنهایی می کرد.
کسی یک کمونیست بود زیرا که تعلیم و تربیت را در محیطی بسیار کاتولیک از سر گذرانده بود.
کسی یک کمونیست بود،زیرا که سینما آن را می طلبید،تئاتر آن را می طلبید،نقاشی آن را می طلبید، ادبیات آن را می طلبید... همه چیزی آن را می طلبید.
کسی یک کمونیست بود چرا که « تاریخ در سوی ما ایستاده است!».
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه آنها اینگونه گفته بودند.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه آنها همه چیز را نگفته بودند.
کسی یک کمونیست بود، زیرا که او اول یک فاشیست بود.
کسی یک کمونیست بود،زیرا که فهمیده بود روسیه، کند حرکت می کند،اما رو به جلو.
کسی یک کمونیست بود، چرا که برلینگوئر آدم خوبی بود.
کسی یک کمونیست بود،چرا که آندریوتی آدم خوبی نبود.
کسی یک کمونیست بود،چرا که پولدار بود اما عاشق مردم.
کسی یک کمونیست بود، زیرا که گیلاسی شراب نوشیده بود و در تظاهرات طبقه ی کارگر، اشک در چشمانش حلقه زده بود.
کسی یک کمونیست بود،زیرا چنان آتئیستی بود که به خدایی دیگر نیاز داشت.
کسی یک کمونیست بود،زیرا به شدت تحت تاثیر کارگران قرار گرفته بود و می خواست یکی از آنها شود.
کسی یک کمونیست بود، زیرا که نمی خواست دیگر یک مزدبگیر باشد.
کسی یک کمونیست بود،چرا که می خواست دستمزدش افزایش پیدا کند.
کسی یک کمونیست بود،به دلیل بورژواژی،پرولتاریا،مبارزه طبقاتی، روشنه،نه؟
کسی یک کمونیست بود، به خاطر انقلاب... امروز نه،شاید فردا،اما فردای فردا به قطع...
کسی یک کمونیست بود،چرا که:«زنده باد مارکس،زنده باد لنین،زنده باد مائو تسه تونگ».
کسی یک کمونیست بود،برای ابراز خشم به پدرش.
کسی یک کمونیست بود، زیرا همیشه «رای» را تماشا می کرد.
کسی یک کمونیست بود تا به رنگ مد روز در آید،کسی برای اصول،کسی از روی سرخوردگی.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه می خواست همه چیزی را ملی کند.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه هیچ یک از ماموران دولت،کارمندان و از این قبیل را ندیده بود.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه او «متریالیسم دیالکتیک» را به ازای «انجیل به روایت لنین» معاوضه کرده بود.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه متقاعد شده بود،طبقه کارگر پشت اوست.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه بیش از همه یک کمونیست بود.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه یک حزب کمونیست بزرگ وجود داشت.
کسی یک کمونیست بود، با وجود این واقعیت که یک حزب کمونیست بزرگ وجود داشت.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه هیچ چیز بهتری وجود نداشت.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه ما بدترین حزب سوسیالیست را در اروپا داریم.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه وقتی به دولت می رسد،بدتر از دولت ما،اوگاندا است.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه نمی توانست چهل سال دیگر حکمرانی چاپلوسانه را تحمل کند.
کسی یک کمونیست بود، به خاطر پیازا فونتانا، برشا،ایستگاه قطار بولونیا،اوستیا،غیره،غیره،غیره.
کسی یک کمونیست بود، زیرا هر کسی علیه چیزها،یک کمونیست بود.
کسی یک کمونیست بود،زیرا او دیگر بیش از این نمی توانست چیز کثیفی را که ما اصرار داریم دموکراسی بنامیم تحمل کند.
کسی فکر می کرد که کمونیست است، و احتمالا او چیزی دیگر بود.
کسی یک کمونیست بود، زیرا که رویای آزادی دیگری را نسبت به آنچه در امریکا است در سر می پروراند.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه فکر می کرد او تنها زمانی می تواند زنده باشد و شاد،که دیگران نیز بدین گونه.
کسی یک کمونیست بود،برای اینکه او به اعتمادی نیاز داشت برای چیزی نو؛برای اینکه او آماده هر روز تغییر کردن بود؛برای اینکه او نیاز به اخلاقیاتی دیگر را حس می کرد؛ برای اینکه این شاید تنها یک نیرو بود،یک پرواز،یک رویا... جنبش... اشتیاقی برای تغییر دادن چیزها،تغییر دادن زندگی.
کسی یک کمونیست بود، برای اینکه با این جنبش،هر کسی وراتر از خودش تنها بود،او به مانند دو تن در یک جان بود. از یک سو،رنج روزانه و از سوی دیگر،حس تعلق به نسلی که می خواست پرواز کند و بگونه ایی اساسی زندگی را دیگرگون.
نه،نه هیچ حسرتی نیست؛.
گویا حتی همان هنگام، بسیارانی بالهای خود را چونان مرغان دریایی گشوده بودند ،بی آنکه قادر به پرواز باشند.«به صورت فرضی»
و حالا؟ حتی حالا، تو حس می کنی که دو نیمه شده ایی، در یکی انسانی است که چاپلوسانه در میانه ی نکبت بقای روزانه خود حرکت می کند، در آن دیگری، مرغ دریایی،بی حتی قصدی برای پرواز ، چرا که اکنون رویا فلج شده است؛
دو رنج،در تنها یک تن.
لینک ها و توضیحات مرتبط:
اجرای «کسی یک کمونیست بود» توسط جورجیو گابر،آهنگساز،خواننده، بازیگر و نمایشنامه نویس فقید ایتالیایی بیش از دو دهه ی گذشته، کوتاه زمانی پس از فضای مرگبار حاکم وقت و از پس تحولاتی که از سر گذرانده شد. وی در سال 2003 خاموش شد.( ترانه از ترجمه انگلیسی به فارسی بازگردانده شده است.):
https://www.youtube.com/watch?v=3bPpytAHrok&noredirect=1
ترجمه و زیرنویس فارسی ترانه ی تحسین شده ی جورجیو گابر «کانفورمیست»(«حزب باد») که برخی آن را حال و روز بخش بزرگی از به اصطلاح «روشنفکران» و «فعالین» دورانی از فرود تاریخ عنوان کرده اند:
https://www.youtube.com/watch?v=3bPpytAHrok&noredirect=1
امیلیا-رومانیا در شمال مرکزی ایتالیا از پایگاههای اصلی حزب کمونیست این کشور بود.
انریکو برلینگوئر، سیاستمدار و عضو برجسته رهبری حزب کمونیست ایتالیا:
https://www.youtube.com/watch?v=7TjKlQD_Xt4
جولیو آندریوتی،سیاستمدار و نخست وزیر اسبق ایتالیا از حزب دموکرات مسیحی. آندریوتی بسیار ضد کمونیست بود، به سیاست های امریکا گرایش داشت، و از ناتو حمایت می‌کرد. او همچنین به عنوان یک سیاستمدار حامی ایده اتحاد اروپا شناخته می‌شد که اهتمام داشت ایتالیا در شکل‌گیری این اتحادیه شریک باشد و کمک کرد پول واحد اروپا، یورو، شکل بگیرد. قدرت و بدنامی جولیو آندریوتی از قدرتمندترین چهره‌های سیاسی ایتالیا در دوره معروف به "سال‌های سربی" بود؛ دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی که صدها نفر در جریان خشونت‌های سیاسی کشته شدند. مطلب « ایتالیا:مافیا،دولت و اقتصاد سرمایه داری»:
the-spark.net

رای، صداسیمای دولتی در ایتالیا که تحت اداره وزارت توسعه اقتصاد این کشور است.
پیازا فونتانا، اشاره به بمب گذاری در میلان؛ برشا،شهری واقع در ناحیه لمباردی در ایتالیا اشاره به قتلعام سیاسی و...
تحولات سرمایه داری، مبارزه طبقاتی و بحران در ایتالیا در فاصله سالهای 1945 تا 1975، مانتلی ریویو:
archive.monthlyreview.org

اقتصاد سیاسی نئولیبرالیسم در فرانسه و ایتالیا:
halshs.archives-ouvertes.fr
نئولیبرالیسم و جنگ در ایتالیا،طارق علی در کانترپانچ:
www.counterpunch.org

کاتولیزه کردن نئولیبرالیسم: پیرامون عشق و رفاه در لُمباردی،ناحیه ایی پر جمعیت در شمال ایتالیا. چگونه مذهب کاتولیک قرینه سیاست های سرمایه داری متاخر در این کشور قرار گرفته است. استوار بر این تحلیل که چگونه اصطلاحات نئولیبرالی دولت رفاه در لمباردی هسته ی مرکزی جهان متصور کاتولیک را همراهی کرده است:
onlinelibrary.wiley.com
سال گذشته، بدن حلق آویز شده ی یک زوج بازنشسته ی ایتالیایی در دوره ی سنی شصت سالگیشان در منزل آنها در شهری در ناحیه مرکزی ایتالیا پیدا شد.آنا،شصت دو ساله، ماهیانه مقرری برابر پانصد یورو(ششصد و پنجاه دلار) دریافت می کرد و همسر وی رومئو قربانی سیاست های «اصلاحات ساختاری» اقتصادی بود،زمانی که با اجرای این سیاست ها توسط دولت، سن بازنشتگی افزایش پیدا کرده و وی مانند انبوهی دیگر از هموطنانش بدون بیمه بیکاری یا حق دریافت مقرری به حال خود رها شده است. همسایه آنها می گوید:«آنها حتی قادر به پرداخت اجاره ی خانه خود نیز نبودند.» گفته شده است آنگونه که از شواهد بر می آید، رومئو و آنا مرگ خود را بدقت برنامه ریزی کرده بودند. آنها یادداشت عذرخواهی و اینکه پیکر حلق آویزشان کجا خواهد بود را در برابر گاراژ از خود به جا گذاشتند. « آنها ترجیح دادند که محو شوند تا اینکه از کسی کمک مالی بخواهند. تصویری از شرافت محض در یک شرایط تراژیک» شهردار شهر اشک آلود با رسانه های محلی سخن می می گفت؛ وی از دولت خواست که «مردم را رها نکند.» برادر هفتاد و سه ساله آنا که به شدت تحت تاثیر خبر مرگ این زوج قرار گرفته بود، به دریا رفته و خود را به امواج می سپارد؛ او به ساحل بازگردانده شد اما تلاش ها برای احیا به جایی نرسید. بحران اقتصادی در ایتالیا و سیاست های اقتصادی دولت های راست و «چپ»(سوسیال دموکرات) این کشور موجی از خودکشی را در میان بی کاران و صاحبان کسب های کوچک دامن زده است. «آر.تی»:
rt.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست