دختران جوانی که از جنگ داعش می گریزند
چاندرا کلیسون-ترجمه و تلخیص: پریسا کاکائی
•
در اردن جایی که پذیرای جمعیت زیادی از پناهندگان سوری است، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل گزارش می دهد که از هر چهار دختر پناهنده زیر ۱۸ سال یک نفر به ازدواج مردی که ده سال یا بیشتر بزرگتر است در می آید. برای خانواده هایی که مشکل مالی دارند شوهر دادن دختران نوجوانشان آسان تر از تهیه غذا، سرپناه و یا آموزش آنهاست.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۵ مهر ۱٣۹٣ -
۲۷ سپتامبر ۲۰۱۴
در اردوگاه های پناهندگان اهل سوریه و فلسطین در جنوب بیروت، دختر پناهنده ۱۲ ساله ای به نام سابین را دیدم که چهره اش به زیبایی آدریانا لیما (مدل برزیلی) بود. پوستش تابشی قهوه ای – طلایی داشت و چشمان زیتونی روشنش تصویر دختر افغان را روی جلد مجله نشنال جغرافی در سال ۱۹٨۵ به یاد می آورد. وقتی در خیابان های اردوگاه قدم بر می داشت، از نگاه های زننده همراه با اشارات مزاحم و آزاردهنده روی می گرداند. مردان مسن شهر مزاحمش می شدند.
سابین فرزند دو پناهنده است، مادرش فلسطینی و پدرش اهل سوریه است. او هیچ خانه و وطنی ندارد و حقوق بسیار کمی در زمینه حمایت از بهره کشی شامل حالش می شود. وی از شانس و ثروت آدریانا لیما که در نوجوانی به سوی یک زندگی دارای امتیاز و شهرت سوق داده شد، برخوردار نیست. در عوض، او در شرایطی سرشار از بدبختی زندگی می کند که جذابیت ظاهری اش آن را دشوارتر کرده است.
از بهار ۲۰۱۱، یک میلیون و هفتصد هزار سوریه ای از خطر مرگ، آدم ربایی و تجاوز ناشی از درگیری هایی که میهنشان را ویران کرده است فرار کرده و در لبنان با جمعیت چهار میلیون و پانصد نفر، جا گرفته اند. در حال حاضر همراه با فلسطینیان آواره شده، شتیلا از پناهندگان سوری که از سراسر مرزهای دمشق و حلب جاری شده اند مملو است. خانواده های چهار یا پنج نفره در یک اتاق مشترک بدون آب جاری یا نیروی برق مناسب جا داده شده اند.
من هفته آخر آگوست را به منظور برگزاری کارگاه موزیک برای ۱۲۰۰ کودک سوری از جمله سابین، برای سال تحصیلی که شاید در این پاییز صورت بگیرد یا نگیرد، در شتیلا و دره بقاع در لبنان سپری کردم. فاصله، هزینه های حمل و نقل، محدودیت های زبانی، از دست دادن تاریخ های ثبت نام و عدم درک والدین در مورد گزینه های آموزشی برای فرزندانشان از جمله محدودیت هایی هستند که بنابر برآورد دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) دویست هزار کودک پناهنده در لبنان که به دلیل جنگ داخلی سوریه آواره شده اند، با آنها مواجه هستند.
به عنوان یک مسافر امریکایی در منطقه ای که زخم خورده درگیری و نزاع است، من در اردوگاه های سوریه در ترکیه و اردن – جایی که منتظر ورود کودکان سوخته، باندپیچی شده و یا دارای نقص عضو بودند- توسط راهنمایان کارگاهی غیرانتفاعی آماده شدم. اما از ضربه های روانی که اطرافم را احاطه کرده بودند وحشت زده بودم. سه چهارم آوارگان لبنان، زنان و کودکانی هستند که اعضای خانواده خود را در جنگ از دست داه و داخل و خارج از اجتماع جدید خود آسیب پذیر باقی مانده اند. نسلی از کودکان سوری نگاه خیره پریشان خیال سربازهایی را دارند که از جنگی سخت باز می گردند.
دختران آواره، به خصوص، با خطر سه گانه جنگ، خشونت خانگی و حمله مردان همسایه و محل زندگی رو به رو هستند. بر اساس گزارشات دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، تعیین میزان و چگونگی تهدید جنسی و خشونت اعمال شده توسط شرکای محرم این زنان به دلیل آنکه گزارش نمی شوند کار آسانی نیست. در مناطق روستایی لبنان، ممکن است خانواده فرد قربانی خروج زن از خانه را محدود کنند، خدمات بهداشتی نیز در مناطقی دورتر قرار دارند و زنی که مورد تجاوز قرار گرفته است اگر بخواهد این هتک حرمت را در جامعه مطرح کند احتمالا مورد قضاوت قرار می گیرد. ازدواج کودکان به شکل شدیدتری دوباره رواج یافته است و به طور فزاینده ای دخترانی به سن ۱۵ سال توسط اعضای خانواده که در جستجوی حمایت در ازای مبادله دخترانشان هستند مجبور به وصلت با کهنسالان می شوند. در لبنان آماری گرفته نشده است اما در اردن جایی که پذیرای جمعیت زیادی از پناهندگان سوری است، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل گزارش می دهد که از هر چهار دختر پناهنده زیر ۱٨ سال یک نفر به ازدواج مردی که ده سال یا بیشتر بزرگتر است در می آید. برای خانواده هایی که مشکل مالی دارند شوهر دادن دختران نوجوانشان آسان تر از تهیه غذا، سرپناه و یا آموزش آنهاست.
از زمانی که جنگ شروع شد، خشونت جنسی شامل تجاورز یکی از گسترده ترین اشکال خشونت است که زنان و دختران سوری با آن رو به رو هستند. به خصوص فرد جذابی مانند سابین توسط فرصت طلبان، متجاوزان و استثمارکنندگان مورد هدف قرار می گیرد. او خوش شانس است والدینی دارد که از او پشتیبانی کرده، راهنمایی و حمایتش می کنند، اما بسیاری از کودکان آواره چنین شانسی را ندارند.
بعضی وقت ها، حتی آنهایی که قرار است به این دختران کمک کنند آنها را شکار می کنند. در اولین روز من در کارگاه، مجبور شدند عملیات اردوگاه تابستانی را از مزرعه ای در دره بقاع تغییر مکان دهند، زیرا راهنمایان تیم ما متوجه شدند مرد لبنانی جوانی که گفته می شد یکی از خویشاوندان مالک مزرعه است، به دختران ۱۲ و ۱٣ ساله سوریه ای تحت مراقبت ما، پیشنهاد جنسی داده است. او سعی داشت که قراری را با این کودکان برنامه ریزی کند. وی پول و زمین داشت و دختران نیازمند بودند.
طی وقفه ی بین کارگاه ها در دره بقاع، نور را ملاقات کردم. در سن ۱٣ سالگی، از سر تا نوک انگشتانش در لایه های سفید و صورتی پوشانده شده بود و شبیه بسیاری از کودکان سوریه ای همسن و سالش اصرار داشت زبان انگلیسی تمرین کند. با توجه به اینکه زیر آفتاب بی رحم نیمه روز گرم و گرسنه بود پرسیدم چرا مرغ، نان و نوشابه ای را که وقت ناهار دریافت کرده بود، مخفی کرد اما در عین حال اطمینان حاصل کرد که که خواهران کوچکترش سهم خود را دریافت کرده و خورده اند. او بلافاصله شرح داد که « آن را برای مادر و خواهر کوچکترم که در خانه است نگه داشته ام.»
دختر دیگری که در اردوگاه ملاقات کردم سارای ۱٨ ساله، دستیار معلمی بود که با سازمان غیردولتی شریک ما همراه شده بود تا کودکانی را اداره کند که رسما بسیار کوچکتر از آن بودند که در کارگاه ها شرکت کنند. او با غم و اندوه گفت: « در دمشق من دانشجوی سال دوم رشته ادبیات امریکا بودم. با خانواده به دره بقاع آمدم. اینجا هیچ امکان تحصیلاتی برایم وجود ندارد بنابراین به کودکان اردوگاه زبان انگلیسی آموزش می دهم.» پرسیدم آیا زندگی جدیدش را دوست دارد. بدون هیچ تردید پاسخ داد:« دانشگاهم را تمام خواهد کرد، شاید روزی در سوریه.»
فقدان گزینه هایی برای تحصیل و شغل، این احتمال را که سارا درگیر سکس برای بقا یا ورود اجباری به روسپیگری بشود، افزایش می دهد. پپش از اینکه اتوبوس به خانه برسد، سارا شماره تلفن همراه و آدرس ایمیل من را خواست. از آن روز تا به حال هیچ خبری از او ندارم.
*برای حفظ امنیت دختران، نام ها عوض شده اند.
منبع: تغییر برای برابر
|