روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ مهر ۱٣۹٣ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۱۴
«این قهرمانان مظلوم و بی ادعا»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید؛آن روز که این کشور برای دفاع از دین و ناموس و استقلال و امنیت و حیثیت مردمانش به سربازان شجاع و غیرتمند و به جانفشانی و ایثار و خون نیاز داشت، دلاورمردان این سرزمین گروه گروه عازم جبهه ها شدند تا متجاوز را از حریم کشور برانند و ایران و ایرانی و دین و میهن سرافراز بماند.
خیل کثیری از آن دلاورمردان از کربلای جبهه ها به عرش خدا پر کشیدند و نزد پروردگارشان روزی خور شدند اما تعداد زیادی از آن رادمردان در هنگامه دفاع مقدس تیر و ترکش در بدنشان جای گرفت و گویا تقدیر الهی درباره اینان، چنان بود که نه یک بار بلکه به عدد، سالها، روزها و شاید ساعت های پس از جانبازشدنشان، شهید شوند و اجرها نزد خدا بیابند برخی دست هایشان از تن جدا شد، برخی پاهایشان قطع شد، برخی هم دست و هم پایشان را روی خاک جبهه ها جا گذاشتند، برخی چشم های نازک تر از گلشان به ترکش ناجوانمردان بعثی سوخت و تخلیه شد برخی صورتشان آماج آتش ترکش ها قرار گرفت، ترکش های گداخته گاه در نخاع بعضی از این سروقامتان جا گرفت و گروهی از این عزیزان دچار موج سهمگین انفجار شدند و اعصاب و روانشان به شدت تحت تاثیر قرار گرفت برخی نیز با بمب های شیمیایی اهدایی برخی دولت های غربی به صدام و سلاح های میکروبی ارتش بعث، جانباز شیمیایی شدند و خلاصه حالا چند هزار جانباز سرافراز که دعاها و نفس هایشان، برکت زندگی مردمان این آب وخاک است سالها است که با تحمل درد و رنج بسیار در بین ما زندگی می کنند و اگر چه برخی از این عزیزان «باخدا معامله کرده» و هم پیمان با اباالفضل العباس (ع) به خاطر محدودیت های جسمی و قطع عضو و نخاع توان هرگونه حرکتی را از دست داده اند مثل جانباز سرافراز ناصر دستاری که حتی وقتی دست دخترک ۳ ساله اش زیر در صندوق گیر می کند و خون آلود می شود و با گریه از پدر کمک می طلبد این پدر به خاطر این که جانباز قطع نخاع گردنی است هیچ کمکی به دخترکش نمی تواند بکند و با چشم گریان به «هدیه» می گوید که دخترم مرا ببخش! اما این نمادهای غیرت و عزت یک ملت اگرچه بعضی هاشان ۱۰، ۲۰ و یا حتی حدود ۳۰سال است که مجبورند روی تخت زندگی کنند آن هم با شرایطی که تنها خود جانباز و خانواده های آنان می دانند که چگونه شرایطی است و تنها ایمانی به استواری ایمان یاران سیدالشهدا می خواهد که بتوانند چنین وضعیت سخت و طاقت فرسا را تحمل کنند و مهمتر این که در همین شرایط بسیار سخت هنوز و همچنان این غیورمردان نه تنها الگوی صبر و ایمان و رشادت و تقوا بلکه الگوی جوانمردی، امید، خودسازی و الگوی زندگی برای دیگران هستند.
در گوشه گوشه این وطن چنین رادمردانی در شهر و محله و همسایگی ما زندگی می کنند و چه زیبا خدا را «بندگی» می کنند در همین مشهد عزیز خودمان در آسایشگاه ها و خانه های زیادی این راست قامتان از سهند و سبلان و دماوند استوارتر گرچه بر ویلچر و تخت نشسته و دراز کشیده اند اما هنوز و همچنان منشاء اثر و برکت اند، «غلامحسین صفایی» خودمان که او نیز جانباز قطع نخاع گردنی است بعد از آن همه توفیقاتی که داشته و در کنار انبوه فعالیت های فرهنگی که روی همان ویلچر برقی متحرکش انجام می دهد، ۱۱سال از عمرش را صرف نوشتن یک کتاب با عنوان «صفات مومنین و صالحین» کرده است کتابی که آن را با کمک دهان و لب و دندان هایش به رشته تحریر درآورده است و حالا من این بنده حقیر خداوند با افتخار تمام می نویسم که به بوسه بر دست جانبازان این دلاورمردان به عباس ابن علی (ع) اقتدا کرده افتخار می کنم و البته بر بی ادعایی هایشان بسیار غبطه می خورم و از مظلومیت شان نیز بسیار رنجیده خاطرم آخرمظلومیت از این بالاتر که کارمند یک اداره به «معصومه بدری» همسر جانباز «ناصر دستاری» که فقط خواسته بود به خاطر شرایط خاص که در آن لحظات برای همسرش در خانه اتفاق افتاده بود کارش را سریع انجام دهد، ناجوانمردانه گفت «مگر برای همسرت دعوتنامه نوشته بودند که به جبهه برود؟!» آیا مظلومیت از این بالاتر که در این کشور که امنیت و استقلال و عزتش مدیون خون شهدا و جانفشانی جانبازان و دلاورمردی رزمندگان آن روزهای سخت است برخی از همین جانبازان و رزمندگان، این روزها حتی برای تامین معیشت و دارو و درمان خود در مضیقه باشند؟ و برخی غارتگر و چپاول گر و مفسد در نظام اقتصادی کشور اختلال به وجود آورند و اختلاس کنند و چند هزار میلیاردی بخورند و چپاول کنند و درحالی که هنوز گردن کلفت یکی از این چپاول گران و غارتگران بیت المال به طناب دار مجازات آشنا نشده است، متاسفانه برخی از جانبازان هنوز به خاطر سختی های فراوان، و گاه مشکلات عدیده دارو و درمان، غریبانه در گوشه و کنار این کشور پس از تحمل رنج و درد به یاران شهیدشان می پیوندند.
صبوری زینب های زمانه ما
اما نکته مهم دیگر برکت وجود بزرگوار زنانی است که در کنار همسران جانبازشان با عشق و صبوری که وصفش به زبان و قلم نمی آید مومنانه و عاشقانه برای شوهران جانبازشان هم همسرند آن هم همسری بسیار مومن و عاشق و صبور و وفادار هم بلکه مادرند که با دلدادگی وعاشقی هرچه تمام تر به خاطر حس لطیف و رأفت زنانه ای که دارند برای این عزیزان، مادری هم می کنند هرجا و هر وقت که لازم باشد چه روز چه شب و چه نیمه شب ها که لب های این جانبازان از تشنگی خشک می شود اما دل بزرگشان روا نمی دارد کسی را بیدار کنند و این بزرگوار زنان با خدا معامله کرده زینب کیش هم همسرند برای شوهران جانبازشان و هم پرستار آن هم بهترین پرستارهای روی زمین، پرستاری با عشق، پرستاری با همه وجود، پرستاری با یک دنیا اخلاص پرستاری نه یک سال و دو سال بلکه گاه ۳۰سال آن هم از همسری که به خاطر محدودیت ها، همه کارهای شخصی او را باید این «زنان بهشتی خو» انجام دهند و این بزرگوار زنان علاوه بر این ها بخش عمده ای از وظیفه پدر بودن را نیز برعهده دارند و تنها خدا می داند که این «زینب کیشان» آزاده و وارسته، زنانی که این چنین عمر، جوانی و تمامی امیدها و آرزوهایشان را در عین عشق و وفاداری و اخلاص به پای زندگی بهشتی با جانبازان نثار کرده اند چه جایگاه و مقامی و چه اجر و پاداشی در بارگاه الهی و عرش کبریایی دارند.
خداوند برکت وجود، نفس و دعاهای این بزرگوار زنان را از این سامان نگیرد.
کیهان:روحانی به مرز انعطاف در نیویورک رسید؟
«روحانی به مرز انعطاف در نیویورک رسید؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛ماجرای سفر و مذاکرات ۱۰ روزه نیویورک، ظرفیت فکری ملت ما را بالا برد و از این جهت باید از رئیس جمهور و وزیر امور خارجه تشکر کرد که ولو با خطر کردن بر سر آبروی خود و نزدیک شدن به خطوط قرمز، ظریف ترین تست ها را نسبت به اراده غرب موجب شدند. از این جهت نیویورک و اتفاقات آن به مثابه یک لابراتوار برای ملت و دولت ایران بود. اینکه رئیس جمهور محترم -به خطا- حاضر به ملاقات با بی سروپایی چون دیوید کامرون شود و او چند ساعت بعد دوباره خباثت انگلیسی خود را در مجمع عمومی سازمان ملل بیرون بریزد، تجربه پرهزینه و در عین حال ارزشمندی است که می توانست اتفاق نیفتد اما اکنون که این هزینه را پرداخته ایم، دست کم نباید از درس ها و عبرت های آن بی بهره بمانیم. این دیدار دقیق ترین شبیه سازی دیدار با باراک اوباما بود که آقای روحانی را مدام به آن وسوسه می کردند.
«کامرون بدل از اوباما» واقعیتی بود که طیف خاص از نشریات وطنی خو ش گمان به غرب درباره آن پیشاپیش نوشته و افزوده بودند این دیدار با چراغ سبز و هماهنگی آمریکا صورت می گیرد. در حالی که این مطبوعات تیترهای اول خود را برای کامرون چراغان کرده و نوشته بودند «بهار رابطه تهران- لندن... طلسم بزرگ شکست... پاره ای از تاریخ ساخته شد... دیدار تاریخی در نیویورک... تحول تاریخی در دیپلماسی... رئیس جمهور ایران و نخست وزیر انگلیس پس از ٣۵ سال دست یکدیگر را فشردند و... پایان ٣۵ سال رابطه سرد»، سگ زنجیری آمریکا با بی چشم ورویی و عدم رعایت آداب آشتی کنان(!) زبان به اهانت گشود. به نحوی که آقای روحانی این بار برخلاف سال گذشته فرصت نکرد مصاحبه کند و مثلاً بگوید من آقای کامرون را مودب یافتم؛ هر چند که اوباما نیز سال گذشته یکی دو روز بعد از مکالمه تلفنی با آقای روحانی و شنیدن آن عبارت معروف که «من آقای اوباما را مودب و با هوش یافتم» با گستاخی تمام گفت همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی درباره ایران روی میز است. اوباما پس از آن نیز چند بار با صدای بلند گفت «ساختار اصلی تحریم ها سر جای خود باقی می ماند»، «ما به ایران اعتماد نمی کنیم بلکه ایران باید اعتماد ما را جلب کند» و «آمریکا با اسرائیل درباره عقب راندن برنامه هسته ایران کاملاً هماهنگ است».
اتفاق دیگری هم در نیویورک رخ داد. هفتمین دور از مذاکرات هسته ای یک سال اخیر به مدت ۱۰ روز در نیویورک برگزار شد اما هنگامی که همه منتظر نشست وزرای خارجه بودند، اعلام شد به خاطر عدم پیشرفت مذاکرات، نشست وزیران خارجه لغو شده است. دو بار ملاقات آقای ظریف با کری -در حضور شخص ثالث یعنی خانم اشتون- نتوانست گره از مذاکرات بگشاید. رئیس جمهور محترم در آخرین روز اقامت خود ضمن دو اظهارنظر از این بن بست راز گشایی کرد و بی دلیل نبود روزنامه نیویورک تایمز که به دموکرات ها نزدیک است، همان روز شنبه نوشت «روحیه و لحن رئیس جمهور ایران در اجلاس امسال سازمان ملل کاملاً متفاوت از روحیه و لحن امیدبخش وی در سال گذشته بود. لحن او عاری از خوش بینی و اطمینان خاطری بود که وی سال پیش در روزهای آغازین ریاست جمهوری خود از همین تریبون ابراز کرد. روحانی سال گذشته از لزوم پیشرفت مذاکرات و رسیدن به توافق، بر پا شدن عصر جدید از پیشرفت در تعامل با غرب و لغو تحریم ها سخن می گفت اما این بار در کنفرانس مطبوعاتی با لحنی ناامیدکننده از عدم پیشرفت در مذاکرات هسته ای اظهار نارضایتی کرد». ما در مذاکرات محرمانه نبوده ایم اما می توان حدس زد در مذاکرات چه گذشته که روحانی در کنفرانس مطبوعاتی گفت «ایران تعدیل های ممکن را انجام داده و اکنون این طرف مقابل است که باید نسبت به خواسته های خود تجدید نظر کند». او همچنین در پاسخ خبرنگار سی ان ان که از انعطاف و نرمش می پرسید، اعلام کرد «انعطاف مرز دارد، وقتی به مرز برسیم، شاید انعطاف دیگر به معنای انعطاف نباشد بلکه به معنای زیرپا گذاشتن حقوق مردم تلقی شود. ایران تا جایی که لازم بود و حتی شاید انتظارش را نداشتند در مذاکرات نرمش به خرج داده اما در عین حال اگر احساس کند طرف مقابل به دنبال زیاده خواهی است یا توافق را سخت و بر سر راه آن مشکل ایجاد می کند، گزینه های متنوعی در اختیار خواهد داشت.»
حق با روحانی است. مذاکراتی را که وزیر خارجه با هدایت وی آغاز کرد به توافقی در ژنو منجر شد که دیوید آلبرایت درباره آن گفت «تعهدات ایران از جمله در زمینه تعلیق غنی سازی ۲۰ درصد و عدم نصب سانتریفیوژ جدید، خیلی ها را حیرت زده کرده است» و خاویر سولانا اضافه کرد «ایران به شکلی باورنکردنی در ژنو سخاوتمندانه رفتار کرد، از جمله امروز دیگر غنی سازی بیش از ۵ درصد در ایران وجود ندارد این دستاورد بزرگی است». حتی چند هفته قبل از توافق ژنو ایران بدون دریافت امتیاز متقابل برخی تعلیق ها را شروع کرده و توسعه برخی فعالیت ها از جمله در زمینه سانتریفیوژهای پیشرفته را متوقف کرده بود اما نتیجه چه بود؟ جان کری بلافاصله پس از اعلام توافق ژنو گفت «ما هیچ صحبتی درباره برچیده شدن ساختار تحریم ها نکردیم و این مسیر را به سوی برچیدن کامل برنامه هسته ای ایران ادامه می دهیم. ما غنی سازی ایران را به رسمیت نشناخته ایم» و سامانتا پاور نماینده آمریکا در سازمان ملل همان ایام اعلام کرد «ما برای تعامل با ایران وارد مذاکره نشده ایم بلکه تلاش می کنیم برنامه هسته ای ایران را مهار کنیم».
یک سال پیش برخی سیاسیون- از آقایان هاشمی و روحانی تا وزیر خارجه فعلی و اسبق و...- این تصور را داشتند که مذاکره و توافق با آمریکا شدنی است و این، دولت یا تیم مذاکره کننده قبلی بوده اند که نتوانسته اند پرونده هسته ای را به سرانجام برسانند. آنها البته فراموش کرده بودند که قبل از آقای جلیلی، آقای لاریجانی و قبل از آقای لاریجانی، خود آقای روحانی در مذاکرات حضور داشته و انواع روش ها و ادبیات را به کار بسته اند اما این طرف آمریکایی است که بنای ناسازگاری و زیاده خواهی گذاشته است. آقای هاشمی در بحبوحه بحث های سال گذشته به فایننشال تایمز گفته بود «مذاکره با آمریکا یک تابو بود و این تابو آسان نمی شکست و بدون آمریکا هم نمی شد مذاکرات پیش برود که در دولت یازدهم این کار انجام شد. فکر می کنم با این محاسبات عقلانی و سیاسی که مخصوصاً دولت اوباما نشان داده، توافق دایم دور از انتظار نیست. اوباما دنبال توافق است». او قبل از سفر هیئت ایرانی به نیویورک نیز گفت «اگر منطق داریم نباید از مذاکره بترسیم». آنچه این وسط مغفول ماند، ماهیت تغییر ناپذیر شیطان بزرگ و معارضه مبنایی آن با منطق است. مشکل اصلی همین است که آمریکا حرف حساب سرش نمی شود و از موضع استکبار، بی صداقتی و بدعهدی و طلبکاری رفتار می کند.
فراموش نباید کرد اگر مذاکره برای مذاکره اولویت داشته و شکستن تابوی مذاکره با شیاطین بزرگ و کوچک عالم واجد کمترین ارزش باشد، در این صورت بسیاری از منادیان نرمش و مذاکره حتی به گردپای مرحوم عرفات هم نمی رسند. یاسر عرفات آن قدر در پایتخت های عربی و آمریکایی و اروپایی با سودای موهوم آشتی و صلح مذاکره کرد که اکنون فقط از تصاویر این مذاکرات می توان چند جلد کتاب قطور چاپ کرد. اما آیا در ازای صدها مذاکره از این دست یک متر از خاک فلسطین اشغالی باز پس داده شد و ذره ای تهدید از سر فلسطینیان برداشته شد؟ آخرین نطق محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان در مجمع عمومی سازمان ملل به غایت عبرت آموز است. آنجا که می گوید «روند صلح و مذاکرات اسلو که از ۲ دهه قبل آغاز شد، مرده است. بازگشت به گردباد مذاکرات بی نتیجه ای که از پاسخ دادن به اصلی ترین نیازها نیز عاجزند، امکانپذیر نیست». خدا کند هیچ وقت یاسر عرفات و محمود عباس، سیمای چند ماه و چند سال بعد برخی سیاسیون ما نباشند. البته که باید میان آنها و برخی مطبوعات مأموریت دار برای وارونه نمایی واقعیت ها تفاوت گذاشت؛ اما این هم واقعیتی است که ابراز نیاز و ذوق زدگی برخی از همین سیاسیون، دولت محترم و وزارت خارجه را در برابر آمریکا و غرب، به حریف کتف بسته و فاقد قدرت مانور تبدیل کرد. این طیف با فهم غلط دست دولت را گرفتند، مشت او را گشودند، به طرف آمریکا دراز کردند و با صدای بلند گفتند «باید تابوی مذاکره را شکست، بدون مذاکره و رابطه با ابرقدرتی مثل آمریکا نمی توان سر کرد و کاری از پیش برد». پاسخ شیطان بزرگ و شیطانک انگلیسی دنباله روی آن جز توهین و تحقیر چه می توانست باشد؟!
تب تند نیویورک زود به عرق نشست. هیجان چند روزه به سرعت فروکش کرد تا آنجا که دیروز یکی از همان مطبوعات زرد ذوق زده به جای «فتح الفتوح نیویورک»، «خداحافظ نیویورک فانتزی» را تیتر کرده است؛ خداحافظ نیویورک خیالی! آنها البته چنان که در یک سال اخیر نشان داده اند دست از عملیات فریب، سرگرم سازی، و بزک سیمای سیاست غدار آمریکا نمی کشند. اگر طیف بی خبر این رسانه ها را استثنا کنیم، طیف شناخته شده جریان مذکور به انسان معتادی می مانند که اعتیاد تنها هویت آنهاست و به خاطر آن حاضرند حتی ناموس و خانواده و فرش زیرپای آنان را بفروشند و برای چند ساعتی خماری خود را به نشئگی برگزار کنند.
بالا رفتن ظرفیت فکری ملت ایران و آشکارتر شدن هویت جریان معتاد به بزک غرب، بزرگ ترین دستاورد تکاپوی پرفراز و نشیب یک سال اخیر و به ویژه سفر نیویورک است. ۱۱ ماه پیش مقتدای حکیم و دلسوز انقلاب با نگاهی ژرف، افق امروز را این گونه دیدند و تصویر کردند: «ما به اذن الله ضرری نمی کنیم... یک تجربه در اختیار ملت ایران است. این تجربه ظرفیت فکری ملت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه ای که در سال ٨۲ و ٨٣ در زمینه تعلیق غنی سازی انجام گرفت ... خب ما ۲ سال عقب افتادیم لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنی سازی امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیاری را - که البته به نحوی تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین مان قبول کردند- آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب یک ذره شما عقب نشینی می کردید، همه مشکلات حل می شد... از مذاکراتی هم که امروز در جریان است ما ضرری نخواهیم کرد. البته بنده همچنان که گفتم خوش بین نیستم... لکن تجربه ای است و پشتوانه تجربی ملت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد اما لازم است ملت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه دیپلماسی فعالیت می کنند کار می کنند قرص و محکم حمایت می کنیم اما ملت باید بیدار باشند، بداند چه اتفاقی دارد می افتد، بعضی از تبلیغاتچی های مواجب بگیر دشمن و برخی از تبلیغاتچی های بی مزد و مواجب از روی ساده لوحی نتوانند افکار عمومی را گمراه کنند... ]مذاکرات[ یک تجربه ای است... اما اگر نتیجه نگرفتند معنایش این باشد که برای حل مشکلات کشور بایستی کشور روی پای خودش بایستد. این توصیه قبلی خودمان را باز هم تکرار می کنیم؛ به دشمنی که لبخند می زند، اعتماد نکنید».
جلوی ضرر خوش گمانی به دشمن بد ذات و بدعهد را از هر جا که بگیریم، سود کرده ایم. دولت محترم که با گارد باز و دست کاملاً رو - با خوش گمانی نامنطبق با واقعیات- به استقبال اعتمادسازی یکطرفه با غرب رفت، ناچار است برای تعدیل این روند گارد و ادبیات خود را تغییر داده و به نقطه توازن برساند. آمریکا و غرب به اعتبار مواضع نسنجیده سال گذشته برخی سیاسیون و مطبوعات سیاسی زرد، به این توهم غلط رسیدند که دولت محترم هیچ خط قرمزی ندارد و حاضر است به خاطر توافق از تمام خط قرمزها کوتاه بیاید. این توهم را باید زدود و برای این کار هیچ کس از رئیس جمهور محترم و وزیر محترم امور خارجه سزاوارتر نیست، در غیر این صورت هزینه بزرگ را خود دولت پرداخت خواهد کرد.
جمهوری اسلامی:تخریب زیرساخت های سوریه به بهانه مبارزه با داعش
«تخریب زیرساخت های سوریه به بهانه مبارزه با داعش»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید؛حملات آمریکا وهم پیمانانش به خاک سوریه به بهانه مبارزه با گروهک تروریستی - تکفیری داعش در حالی یک هفته را پشت سر گذاشته که در این حملات حداقل ۱۲ پالایشگاه وحلقه های چاه نفتی سوریه که در مناطق تحت اشغال داعش قرار دارد توسط جنگنده های ائتلاف بمباران شد. این حملات در حالی انجام گرفت که دولت سوریه هیچگونه درخواستی از دولت های غربی وهمپیمانان آنها برای حمله به مواضع تروریست ها نداشته و لذا آن را باید نوعی خودسری آمریکایی ها و شرکای آنها برخلاف قوانین بین المللی ارزیابی کرد که در پشت پرده آن اهداف پنهانی نهفته است.
تردیدی وجود ندارد که تشکیل ائتلاف ضدداعش به رهبری آمریکا، با هدف رسیدن به آنچه غربی ها نتوانستند در طول ٣ سال آشوبگری وایجاد بی ثباتی در سوریه به آن برسند صورت گرفته است. آمریکایی ها و هم پیمانان غربی ومنطقه ای آنها همانهایی هستند که در این مدت به ایجاد، تقویت وحمایت گروههای تروریستی در سوریه پرداختند و پس از سالها زمانی که مشاهده کردند حمایت آنها از گروههای تروریستی نتوانسته دولت سوریه را به زانو درآورد، ائتلاف ضدداعش را طراحی کردند تا بتوانند خود مستقیما به خاک سوریه حمله کنند و به عنوان اولین گام، زیرساخت های اقتصادی این کشور را ویران نمایند.
سال گذشته نیز دولت های غربی به سرکردگی آمریکا در صدد بودند به بهانه استفاده از گازهای شیمیایی در سوریه به این کشور حمله کنند که البته با تدبیر دولت دمشق و اجازه خارج ساختن کلیه مواد شیمیایی مورد استفاده در ساخت سلاح شیمیایی از خاک سوریه، این بهانه از دست دولت های غربی گرفته شد و آنها به هدف خود نرسیدند. همان زمان براساس گزارش هایی که سازمان های بی طرف بین المللی درباره استفاده از گازهای شیمیایی در سوریه منتشر کردند مشخص گردید که استفاده از این گازها توطئه ای با همکاری مشترک تروریست های داخل سوریه ودولت های غربی برای متهم نمودن دولت دمشق بود تا بلکه براساس آن بهانه ای برای حمله به دست بیاورند.
اکنون با گذشت یک هفته از آغاز بمباران مراکزی در خاک سوریه، مشخص گردیده که جنگنده های ائتلاف ضدداعش بیشتر از آنکه مواضع تروریست ها را هدف قرار دهند، در پی ویران کردن زیرساخت های اقتصادی سوریه هستند و در حملات خود پالایشگاهها، چاه های نفتی، مراکز اقتصادی و زیربنایی کشور سوریه را هدف قرار می دهند. علاوه بر آن در این حملات تعداد زیادی از شهروندان غیرنظامی سوری نیز مورد هدف قرار گرفته و کشته شده اند که این واقعه تداعی کننده کشتارها و جنایات گسترده آمریکائیها در دوران اشغال افغانستان و عراق است.
واقعیت اینست که حملات خودسرانه ائتلاف ضدداعش به خاک سوریه، برخلاف گذشته چنین ائتلاف هائی، اینبار بدون کسب مجوزهای قانونی از مجامع بین المللی نظیر شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفته که این خود خطری به مراتب بزرگ تر از جنگ افروزی های سابق غربی ها در منطقه را گوشزد می کند. این ، پایه گذاری بدعتی خطرناک درنظام بین الملل است و در واقع چیزی نیست مگر اقدام خودسرانه کشورهای غربی در حمله به خاک یک کشور مستقل بدون توجه به قوانین ومقررات بین المللی وخطرناک تر اینکه تلاش می کند این تجاوز آشکار را تحت پوشش جامعه جهانی یا ائتلاف بین المللی موجه جلوه دهد.
ایجاد ائتلافی که هدف مستقیم آن انجام حمله وعملیات نظامی در داخل سرزمین دولت های مستقل بدون وجود مجوز بین المللی یا موافقت دولت ها است، مغایر دقیق وآشکار با اصول حقوق بین الملل است. گرچه تجربیات سال های اخیر نشان داده است که حتی شورای امنیت سازمان ملل نیز تحت سلطه و سیطره قدرت های استعمارگر غربی قرار دارد با اینحال همکاری میان دولت ها به بهانه تأمین امنیت بین المللی نیز لااقل در ظاهر نیاز به یک چارچوب مورد حمایت قانونی با تاکید بر منشور ملل متحد دارد زیرا مشروعیت آن منوط به مطابقت هر نوع همکاری بین دولت ها یا ائتلاف ها، با اصول واهداف منشور است. به همین دلیل دعوت از برخی دولت های همسو و یا وابسته به یک جریان فکری برای تشکیل ائتلافی که قصد آن نقض اصول واهداف منشور ملل متحد حتی به بهانه مبارزه با یک گروه تروریستی باشد، زمینه سازی برای یک کودتا علیه منشور ملل متحد، حقوق بین الملل و امنیت بین المللی است.
اکنون مشخص شده است که هدف نهائی ائتلاف آمریکایی ضدداعش، براندازی نظام سوریه است. "عبدالباری عطوان"، نویسنده وتحلیلگر مشهور جهان عرب در مقاله ای با اشاره به مشارکت جنگنده های عربستان، امارات، قطر، بحرین و اردن در حملات هوایی به خاک سوریه نوشت: "عرب ها در مقابل پیوستن به ائتلاف بین المللی علیه داعش و شرکت در حملات هوایی از آمریکا قول گرفتند که این حملات به سرنگونی نظام بشاراسد در سوریه منتهی شود، همانطور که پیش از این حملات نیروهای ناتو به لیبی موجب سرنگونی نظام معمر قذافی شد." عطوان اضافه کرد: "هرچند نمی توان پیش بینی کرد که ۵ کشور عربی مزبور پس از پایان حملات هوایی وزمانی که دیگر چیزی برای بمباران باقی نماند و به عبارت بهتر پس از نابودی پالایشگاههای نفت و نیز زیرساختهای کشور در مرحله بعدی نیروی زمینی به سوریه اعزام خواهند کرد یا خیر؟ اما می توان حدس زد که اگر آمریکا به آنان قول نمی داد که هدف نهایی این جنگ تغییر نظام سوریه است، آنان در این حملات شرکت نمی کردند."
دقیقا برهمین مبنا بود که برخی نخبگان سیاسی و ملت های منطقه از ابتدا نسبت به نیت کشورهای ائتلاف کننده برای مبارزه با داعش تردید داشتند و با توجه به عدم واکنش وتحرک جدی آنها بویژه آمریکا وهمپیمانان غربی این کشور در آغاز حملات داعش به دو کشور سوریه و عراق و کشتار وحشیانه مردم، می دانستند که در پس این دلسوزی های ظاهری برای حقوق بشر ودمکراسی، توطئه شومی نهفته است که گذر زمان آن را آشکار خواهد کرد.
اکنون مشخص شده است که اینبار نیز دمکراسی وحقوق بشر به عنوان ابزاری برای منحرف کردن افکار عمومی جهان از سوی دولت های غربی مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند و آنان با طراحی نقشه در حالیکه خود بوجود آورنده افراط گرایی در منطقه بوده اند، امروز به بهانه مبارزه با افراط گرایی، تلاش برای اجرائی شدن توطئه های قدیمی و کهنه خود را شدت بخشیده اند.
رسالت:فضولی های نخست وزیر انگلیس!
«فضولی های نخست وزیر انگلیس!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس در نطق خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل گفته بود: "ایران باید رفتارش را نسبت به مردم خود تغییر دهد." این موضع نوعی فضولی در امور داخلی ایران است. طبق کنوانسیون های جهانی هیچ دولتی حق دخالت در امور داخلی کشور دیگر را ندارد. این موضع در واقع یک نوع اهانت به ملت ایران است چرا که آقای کامرون را در مسند وکیل و وصی ملت ایران قرار می دهد و هرگز ملت ایران چنین وکالتی را به او نداده است. این موضع دریچه ورود انگلیسی ها به مناسبات ملت ما با حکومت و حکومت ما با مردم است و چگونه است که یک دولت استعماری با هزاران کیلومتر فاصله از ایران به خود اجازه می دهد آن هم در هزاره سوم میلادی چنین گستاخانه و مداخله جویانه در امور ایران دخالت کند؟
ایران یک کشور با قدمت هفت هزار سال تمدن است. آن زمان که در صفحه جغرافیایی جهان دولتی به نام انگلیس وجود نداشت در ایران یک دولت با تمدنی انسانی مستقر بود و ملت ایران یکی از اقطاب قدرت در جهان آن روزگاران بود.
انگلیسی ها طی ۲۰۰ سال گذشته بنا را بر دخالت در امور ایران به منظور استعمار ملت ایران گذاشته اند و طی ۱۰۰ سال گذشته فجایع عظیمی در ایران و منطقه و حتی جهان از خود به جای گذاشته اند که واقعا ننگ تاریخ بشر است. ایران امروز یک ایران مترقی با یک نظام مردمی باادب و آداب دموکراتیک است. نهادهای حکومتی ایران متکی به رای ملت هستند. همین مردم بودند که پس از انقلاب نوع حکومت را خود تعیین کردند و به مداخله آمریکا و انگلیس در ایران پایان دادند. همین مردم بودند که نخبگان خود را برای تدوین قانون اساسی جدید به مجلس خبرگان فرستادند و پس از تدوین در یک رفراندوم عظیم به آن رای مثبت دادند.
همین مردم هستند که رئیس جمهور و نمایندگان مجلس را تعیین می کنند. همین مردم هستند که رهبری را با واسطه از طریق مجلس خبرگان تعیین می کنند. آقای کامرون می گوید مردم ما چنین حقی را ندارند و مانند زمان قاجار و پهلوی حق این انتخاب با سفارت انگلیس است!
به همین دلیل در فتنه ٨٨ سرویس های امنیتی و جاسوسی خود را فرستاد تا با همکاری مشتی تبهکار سیاسی، رای ملت ایران را انکار کنند و اقتدار و امنیت ملی ایران را به چالش بکشند.
دولت انگلیس بدون رودربایستی و پنهانکاری، یک مشت جیره خوار و مزدور را که در رسانه های داخل به نفع استعمار پیر قلم می زدند، به لندن برد و اتاق جنگ نرم در بی بی سی علیه ملت ما را تشکیل داد و از این کار خود نتیجه نگرفت، چون فهمید این جماعت بی عرضه تر از آن هستند که بتوانند حتی دماغ خود را بالا بکشند تا چه رسد به اینکه یک نظام مقتدر را که از گردنه های دشوار جنگ سخت عبور کرده است، به زانو درآورند. آمریکایی ها و انگلیسی ها فهمیده اند اپوزیسیون در ایران پشتوانه مردمی ندارد و مردم، آنها را خائن به منافع ملی و مزدور بیگانه می دانند. آمریکایی ها و انگلیسی ها فهمیده اند اپوزیسیون ایران قبل از اینکه دغدغه مردم و مملکت خود را داشته باشند دنبال شهوات خود هستند.
لذا آقای کامرون به نمایندگی از ۱+۵ و قدرت های مداخله گر در امور داخلی ایران خودش دست به کار شده و می گوید: "ایران باید رفتارش را نسبت به مردم خود تغییر دهد"! یعنی چه تغییر دهد؟ یعنی دیگر هزینه نمایندگی ملت قهرمان و غیور را نپردازد و مملکت را تسلیم بیگانه کند. این احمقانه ترین طراحی پیام سیاسی است که طراحان پیام نخست وزیر انگلیس، آن را در نطق او در مجمع عمومی گنجانده اند. آنها کامرون را در حد یک ابله سیاسی فرو کاهیدند و او به این بلاهت تن در داد.
مردم ایران طی سه دهه گذشته با مقاومت هوشمندانه خود دولت هایی سر کار آورده اند که مثل دولت های دست نشانده پهلوی و قاجار با یک تشر استعمارگران جا نزنند.
ملت ایران با قدرت، دست خود را از آستین انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای بیرون آورد و با سیلی محکم، انگلیسی ها و آمریکایی ها را از ایران بیرون کرد و منافع نامشروع آنها را از سرزمین ایران قطع کرد. حالا آقای کامرون به مقامات ایرانی می گوید رفتارتان را در قبال مردم خود تغییر بدهید و از ما حمایت کنید نه از مردم خود!
این مضحک ترین و در عین حال خائنانه ترین و موهن ترین حرفی است که رئیس یک دولت خطاب به مسئولین یک نظام ممکن است بزند. بویژه آنکه آن دولت، دولت جنایتکار انگلیس و آن نظام و مردم، نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت بیدار و آگاه ایران باشد. دولت ایران به تبع ملت ایران باید فکری برای این فضولی انگلیسی ها بکند. کمترین آن، این است که مانع باز شدن لانه فساد انگلیسی ها که به اسم سفارت دایر است، بشود.
این کمترین مجازات و ابتدایی ترین اقدام برای پاسخ به این نوع فضولی هاست. سخنان کامرون در سازمان ملل نه تنها یخ روابط ایران و انگلیس را آب نکرد بلکه کاری کرد که همچنان در شرایط "فریز" باقی بماند. این انتظار در مردم بود که پاسخگویی به نخست وزیر پررو و گستاخ انگلیس، تنها به سخنگوی وزارت خارجه محول نشود. مردم انتظار داشتند آقای روحانی رئیس جمهور محترم به نمایندگی از ملت ایران در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل پاسخ این فضولی های سیاسی را بدهد. مشاوران رئیس جمهور به دلیل این غفلت باید مورد مواخذه قرار گیرند.
نگارنده بر این گمان بود که ارگان دولت و نیز برخی روزنامه های همسو، "توهم" و "خبط" عظیم خود را در پنج شنبه گذشته که به استقبال دیدار کامرون و روحانی رفته بودند، در تیتر اول صفحات خود در روز شنبه جبران کنند و پاسخ گستاخی های کامرون را بدهند اما آنها نشان دادند در این مورد، عزت ملت و دولت ایران را نادیده گرفته اند و همچنان در برابر این پدیده زشت سکوت کرده اند.
آنها نمی دانند که امروز از بریتانیای کبیر به دلیل جنبش های استقلال طلبانه چیزی باقی نمانده است و بریتانیای صغیر به دلیل ضعف مفرط مجبور است در عرصه بین المللی تنها به عنوان "سگ آمریکا" فقط در موضع "عوعو" کردن ظاهر شود.
سیاست روز:ایران و عربستان فراتر از رقابت
«ایران و عربستان فراتر از رقابت»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛منطقه حساس و استراتژیک آسیای غربی، به خاطر ویژگی های منحصر به فرد خود، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این اهمیت، هم برای کشورهای منطقه و هم برای دیگر کشورهای دنیا همواره مورد توجه بوده است.
کشورهای بیرون از منطقه همیشه سعی داشته اند تا با نفوذ و تأثیر خود در میان حکومت های منطقه ای، مدیریت غرب آسیا را در دستان خود داشته باشند تا بتوانند از شرایط جغرافیایی و اقتصادی آن بیشترین بهره را ببرند.
پیش از این و قبل از انقلاب اسلامی آمریکا با حضور خود در منطقه و تاثیر مستقیم بر رژیم شاه، او را به عنوان ژاندارم منطقه، معرفی کرد و با حمایت های خود توانست حضور خود را در غرب آسیا و خلیج فارس گسترش دهد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همپیمان استراتژیک آمریکا در ایران، از صحنه سیاسی حذف شد، ایران اسلامی با استقلال خود دکترین آمریکا در منطقه را به چالش جدی کشید و اکنون پس از فراز و نشیب های بسیار و گذشت بیش از ۳۵ سال از پیروزی انقلاب، به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده است که هیچ کشوری در منطقه و حتی فرامنطقه توان مقابله و رویارویی با جمهوری اسلامی ایران را ندارد.
ایران با پشتوانه هایی قوی از جمله مردم پایبند به نظام اسلامی، ولایت فقیه و ایستادگی مقابل هر آنچه که در این ۳۵ سال گذشته علیه کشور تدارک دیده شد، توانست به این درجه از پیشرفت دست یابد.
الگوی ایران اسلامی از همان آغاز پیروزی انقلاب، مردم دیگر کشورهای اسلامی منطقه را هم به خود آورد، تا آنها هم تلاش کنند با خیزش های اسلامی، حکومت های سرسپرده و وابسته خود را برکنار و حکومتی مستقل با الگوی ایران برپا کنند.
از همان زمان پیروزی انقلاب، مهمترین راهبرد جمهوری اسلامی ایران مبارزه با رژیم نامشروع صهیونیستی و غاصب فلسطین بود و اکنون هم همان سیاست دنبال می شود.
غفلت از این موضوع، برای جهان اسلام تبعات جبران ناپذیری را در پی داشته است که سردمداران غفلت از آن، سران مرتجع کشورهای عربی بوده و هستند.
سران این کشورها هیچگاه به طور جدی و اولویت اول خود به موضوع حمایت از فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی نپرداخته اند، در مقابل به خاطر دستورات ارباب خود آمریکا، به مسائل دیگر از جمله مقابله با جمهوری اسلامی ایران توجه بیشتری داشته اند.
عربستان سعودی اکنون در خوشبینانه ترین حالت به عنوان یک رقیب در منطقه در برابر ایران قرار دارد و ایران را به عنوان مانعی بر سر راه خود برای رسیدن به اهداف اش می داند.
عربستان سعی دارد حوزه نفوذ خود را افزایش دهد و از نفوذ ایران بکاهد و به همین خاطر با استفاده از ظرفیت حمایت های گسترده و همه جانبه آمریکا، برای سرنگونی دولت بشار اسد، از گروه های تروریستی تکفیری در سوریه اقدام می کند. این حمایت ها اکنون پس از گذشت بیش از ۳ سال به ثمر نرسیده است. عصبانیت سران عربستان از تحقق نیافتن پیش بینی های خود درباره آینده سوریه به خاطر نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران در اتفاقات این کشور است.
ایران در مقاطعی سعی داشته است تا روابط دو کشور، از سردی بیرون بیاد و حداقل در یک شرایط عادی رو به بهبودی پیش برود، اما همواره اقداماتی که حاکمان سعودی علیه جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای انجام داده اند، مانعی بزرگ بر سر راه آن بوده است.
دیداری که ظریف و فیصل در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل انجام دادند، بسیاری از صاحبنظران، تحلیل گران و رسانه ها را به این تحلیل و نظر واداشت که روزهای تاریک روابط دو کشور رو به پایان است و این دیدار می تواند سرآغاز روابطی بهتر میان دو کشور باشد.
رئیس جمهور هم، در یکی از برنامه های سفر خود به نیویورک، گفت: «عربستان سعودی کشوری مهم در منطقه است. روابط ما با عربستان سعودی در حد انتظار مردم ما نیست. من معتقدم که روابط می تواند گرم تر شود. من معتقدم که ریاض در حال نزدیک شدن به ما است و این نتیجه شرایط منطقه و پیشروی های داعش است. به اعتقاد من روابط ما در ماه های آینده گرم تر خواهد شد.»
سقف خواسته های عربستان سعودی در ماجرای سوریه حذف بشار اسد، متحد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران است. عربستان قصد دارد تا با ابزار گروه های تکفیری در سوریه به این هدف دست یابد. علاوه بر این که این خواسته عربستان است، آمریکا و رژیم صهیونیستی در صف اول مقابله با بشار اسد برای سرنگونی او قرار دارند.
آل سعود ابزار مناسبی برای اجرای این هدف است. که البته تاکنون محقق نشده و به همین خاطر سناریوی تازه ای به نام ائتلاف ضدداعش با محوریت آمریکا و نوچه های او در منطقه شکل گرفته است. این ائتلاف براساس تحلیل های کارشناسان و صاحبنظران، منتهی به از بین رفتن داعش نخواهد شد. چون هدف اصلی این ائتلاف، برکناری دولت قانونی بشار اسد است.
به همین خاطر است که، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی در گفت وگویی که با شبکه سی ان ان آمریکا انجام داده گفته است؛ «نیروهای خارجی در سوریه از جمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و حزب الله باید از سوریه خارج شوند.»
مقامات ایران بارها اعلام کرده اند که کمک های مستشاری جمهوری اسلامی به سوریه انجام شده و می شود و هیچ نیروی نظامی عملیاتی از سوی ایران به سوریه اعزام نشده است. ارتش و مردم سوریه در این ۳ سال گذشته توانسته اند به خوبی در مقابل گروه های جنایتکار تروریستی که از سوی عربستان حمایت همه جانبه می شوند، مقاومت کنند و حمایت های مستشاری ایران هم توانسته تأثیر خود را بر روند شکست تکفیری ها بگذارد.
همین اتفاق باعث شده تا فیصل چنین سخنی بگوید درحالی که کشور او حامی اصلی تروریست هایی است که در سوریه و عراق جنایت می کنند.
این ظرفیت و کمک های مالی و تسلیحاتی که به چنین گروه های تروریستی آموزش دیده،داده می شود، اگر در راستای مقابله و مبارزه با رژیم صهیونیستی صرف می شد، جهان اسلام تاکنون از شر این غده سرطانی خلاص شده بود، اما هیچگاه موضوع فلسطین برای سران کشورهایی همچون عربستان، اهمیت نداشته است. در مقابل آل سعود همواره با ایران مخالفت کرده و حتی در بسیاری مواقع دشمنی هایی را هم از خود بروز داده است.
این سخنان شبیه سخنان و مواضع کامرون در مجمع عمومی سازمان ملل است که ایران را متهم به حمایت از تروریسم کرد. درحالی که انگلیس خود از حامیان اصلی تروریست های سوریه است تروریست هایی که با تفکر وهابی رشد کرده اند، فرقه وهابیت ساخته و پرداخته انگلیس در عربستان است.
فرقه ای که اکنون با تشکیل شاخه های تروریستی گوناگون منطقه را درگیر خود کرده و باعث شده است تا دیگر کشورهای دنیا با ادعای مبارزه با تروریسم وارد منطقه شوند.
گرچه میان ایران و عربستان در منطقه چالشی بیش از رقابت وجود دارد، اما همین عنوان رقابت را به کار می بریم. رقابتی که به خاطر سیاست های ایران در حمایت از مردم منطقه باعث پیروزی آن خواهد شد.
آفرینش:به مناسبت روز جهانی قلب
«به مناسبت روز جهانی قلب»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضاعسگری است که در آن می خوانید؛شاید کمی باورش سخت باشد که بیشترین عامل مرگ و میر درجهان، سکته و نارسایی های قلبی می باشد که بالاترین تعداد مبتلایان در سراسر دنیا را نیز به خود اختصاص داده است. علت این گستردگی به سبب بی توجهی های کوچکی است که ما در زندگی روزمره در مورد سلامت قلب خود داریم و تا زمانی که به عارضه سختی مبتلا نشویم متوجه آن نخواهیم بود.
امروزه عواملی همچون تغذیه، آلودگی های محیطی، دخانیات، کم تحرکی و عدم ورزش روزانه، اصلی ترین علت گسترش بیماری و مرگ و میرها براثر سکته قلبی می باشد. مصرف گسترده روغن های جامد و صنعتی، استفاده بی رویه از نمک به عنوان چاشنی هرغذا، عدم استفاده کافی از میوه ها و سبزیجات تازه، مصرف فراوان گوشت قرمز و... از جمله بی توجهی های ما در الگوی نامناسب زندگی می باشد. البته بیشترین آسیب غذایی که در جامعه ما موجب آسیب های جدی به قلب می شود، مربوط به صنایع مواد خوراکی است که محصولاتی کم کفیت را برای استفاده مصرف کنندگان تولید می کنند. مصرف موادی همچون پالم در شیر و محصولات لبنی خود بیانگر کیفیت محصولات غذایی صنعتی است!. متاسفانه ما هم به لحاظ فرهنگ سلامت و هم از بابت بی کیفیتی محصولات شرایط مناسبی نداریم. در بحث آلودگی هوا هرچند با عرضه بنزین استاندارد موفق به کاهش نسبی آلودگی شده ایم، اما تا زمانی که خودروهای کم کیفیت و نبود ناوگان عمومی مناسب درکنار هم باشند نمی توان امید داشت تا هوای سالم به قلب و ریه ما برسد.
ما الگوهای مناسبی برای آموزش سلامت قلب در جامعه ارائه نداده ایم درحالی که شریان اصلی سلامت هرانسانی در قلب آن نهفته است. امروز باید نگران سلامت جوانان باشیم، چرا که قشر کثیری از آنها به سمت استعمال دخانیات گرایش پیدا کرده اند و سن مصرف سیگار و قلیان به میان دانش آموزان دبستانی ما رسیده است. جامعه ای که جوانان و حتی بزرگسالان آن قلیان را اسباب تفریح مستمر خود کرده اند چه تضمین برای سلامت قلب آنها وجود خواهد داشت؟! امروز پارک های ما پر ازجوانانی است که برای ورزش کردن به فضای سبز نمی آیند! و در هرگوشه ای از پارک به صورت مجردی ویا درمیان خانواده ها درحال کشیدن قلیان و سیگار هستند. کم تحرکی اصلی ترین عامل بهداشت سلامت قلب می باشد. حتی اگر شما تغذیه مناسبی نداشته باشید با ورزش کردن می توانید درصد ابتلا به سکته های قلبی را کاهش دهید. در زندگی امروز ما اقشار گسترده ای از مردم پشت میز نشین و کارمند هستند و زمانی را برای ورزش کردن اختصاص نمی دهند.
اما نکته دیگری که امروز آمار ابتلا به بیماری های قلبی و سکته را افزایش داده است فشارهای عصبی در طی زندگی روزانه می باشد. زندگی سالم و دور از تنش در کنار خانواده یکی از بهترین کارها برای پیشگیری از بیماری های قلبی است. زندگی پر دغدغه و توام با اضطراب و استرس به بخش جدایی ناپذیر دوران ما تبدیل شده است. علی الخصوص که این استرس ها از بابت نگرانی های معیشتی باشد. یعنی افراد برای گذراندن زندگی روزمره و تامین مایحتاج خانواده شان دلهره و فشارهای سنگین را تحمل کنند و این مستقیما سلامت قلب را بدون دیگر عواملی همچون تغذیه و کم ترحکی و... به خطر می اندازد. شادی و خوشحالی باعث کاهش تولید مواد شیمیایی مضطرب کننده در بدن می شود. به گفته پژوهشگران ، این تاثیر به حدی است که اگر افراد شاد دچار فشار روانی هم شوند، مواد شیمیایی که خطر حملات قلبی را افزایش می دهد، در بدن آنها کمتر از دیگران تولید خواهد شد. لذا بر اساس تحقیقات سازمان بهداشت جهانی، درجوامعی که مشکلات معیشتی موجب کاهش شادی و ترویج افسردگی مردم گردیده است آمار سکته ها و مرگ های قلبی به مراتب بیشتر از جوامع با نشاط می باشد.
هرچند که نداشتن دغدغه های معیشتی عامل موثری در کاهش فشارها و استرس های قلبی است. اما می توان با ایجاد انگیزه و امید در مردم، افسردگی درجامعه را کاهش داد و میل به زندگی و آینده را در آنها ایجاد کرد. فراهم ساختن تفریحات عمومی و ارزان، گسترش آزادی های فردی و رعایت حقوق شهروندی، افزایش سطح آموزش و آگاهی جامعه، ایجاد امنیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، کاهش تنش های کلان در کشور، کاهش فسادهای مالی و سیاسی در ساختار حکومتی و ... از جمله عواملی است که می توان در ایجاد آرامش، نشاط و امید به زندگی در یک جامعه موثر باشد. درصورت فراهم ساختن این مولفه ها و رعایت بهداشت فردی از بابت تغزیه، ورزش و مصرف دخانیات، می توان امیدوار بود که از این حجم بالای سکته های قلبی در سنین پایین و افزایش مرگ و میرها کاسته شود تا بتوان با داشتن افرادی سالم و پرانرژی، جامعه ای فعال و سرزنده داشته باشیم.
مردم سالاری:تعامل و منافع
«تعامل و منافع»عنوان یادداشت روز روزنامه مردم سالاری به قلم جابر فضلی است که در آن می خوانید؛بعد از جنگ جهانی دوم و نابودی ژاپن از سوی آمریکا(که هنوز نیز تبعات حمله هسته ای آن وجود دارد)، ژاپن به جنگ مستقیم با آمریکا نپرداخت، بلکه با نظم و مدیریت تصمیم گرفت به نحو دیگری در مقابل آمریکا قدرت نمایی کند. از این رو به صنعت روی آورد و در امر خودروسازی تا جایی پیش رفت که با وارد کردن صنعت خودروسازی خود در آمریکا، در چند سال اخیر موفق شد رتبه اول تولید و فروش خودرو در جهان را از آن خود کند و توانست گوی سبقت را از شرکت هایی همچون جنرال موتورز برباید تا جایی که آنها را با خطر ورشکستگی مواجه کرده بود. حال سوالی که می توان پرسید این است که اگر در ژاپن گروهی دلواپس تعامل با آمریکا حضور داشتند، آیا ژاپن می توانسته امروزه به عنوان یکی از قطب های اقتصادی به شمار آید؟
با آغاز به کار دولت تدبیر و امید، مهمترین تئوری این دولت را می توان سیاست تنش زدایی دانست. به عبارت ساده تر، این دولت، تعامل را به جای تقابل با دیگر کشورها، خصوصا دولت هایی که روابط خصمانه، بعد از انقلاب با ایران را داشته اند، قرار داده است. این مولفه را به کرات می توان در سخنان و مصاحبه های رئیس دولت مشاهده کرد. به عنوان نمونه در مصاحبه ای بیان داشتند:«طرف های مقابل روی میزشان را خلوت نمایند و با زبان دیپلماسی و منطق به دنبال منافع خویش و رفع نگرانی های خویش باشند.»
زمانی که محمد خاتمی نظریه گفت وگوی تمدن ها را در سازمان ملل، در مقابل نظریه جنگ تمدن ها که از سوی ساموئل هانتیگتون عنوان شده بود، مطرح نمود، فصل تازه ای از جلوه عقلانی ایران، برای جهانیان آغاز شد. هرچند این امر چند سال در روابط خارجی مان مسکوت مانده بود اما سیاست های دولت یازدهم موجبات احیای نام سال ۲۰۰۱ جهان(سال گفت وگوی تمدن ها) را فراهم نمود و دنیا را به این سمت رهنمون ساخت که باید با زبان تکریم با ایران و ایرانیان صحبت کرد نه با زبان تحریم. متاسفانه برخی گروه ها و جریانات از این سیاست ناخشنود بوده و آن را گامی در جهت ضعف و انحطاط نظام محسوب می کنند و دولت را از مقوله تعامل با برخی کشورها، برحذر می دارند. گروه ها و جریاناتی که آمریکا ستیزی را ملکه افکار سیاسی خود کرده اند و از ارتباط با این کشور برای خود یک تابو ساخته اند. رسیدن به توافق جامع هسته ای مستلزم دو امر داخلی و بیرونی است. عامل بیرونی را می توان انعطاف از سوی گروه ۱+۵ دانست و عامل داخلی را نیز باید حمایت همه جانبه گروه ها و جریانات داخل کشور معرفی کرد. اما در کمال حمایت های مقام معظم رهبری از دولت و تیم مذاکره کننده هسته ای، برخی از همان ابتدای مذاکرات با ۱+۵ در دولت فعلی، دلواپس نتایج و دستاوردهای آن بوده و این امر ادامه داشت تا زمان سفر آقای روحانی برای حضور در شصت و نهمین مجمع عمومی سازمان ملل رسید و این بار راه و چاه را به رئیس دولت نشان می دادند و همه آنها در این مورد اشتراک نظر داشته اند که برقراری و ارتباط با آمریکا معنایی غیر از براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد. پرواضح است که تصمیمات کلان سیاست خارجی با تایید شخص اول کشور (مقام معظم رهبری) است نه با گروه خاص. بنابراین هرگونه ملاقات و ارتباطی را می توان در چارچوب سیاست های تایید شده نظام محسوب کرد چراکه همواره منافع ملی بر سلایق شخصی و گروهی مقدم می باشد. منافع ملی برای کشورها تا جایی مهم و حساس است که وینستون چرچیل گفته بود:«حاضرم برای تامین منافع بریتانیا، حتی با شیطان هم دست همکاری بدهم».
در پایان می توان گفت: شرط لازم برای توسعه، ارتباط و تعامل سازنده با اطراف است و نمی توان صرف شعارهای سیاسی، یک جامعه را اداره کرد. باید واقع گرایانه به مسائل و مشکلات کشور نگاه کرد و درصدد حل و رفع آن برآمد. کشوری که از سوی آمریکا در دهه اول هزاره سوم به عنوان محور شرارت در جهان محسوب می شد، امروزه به کشوری تبدیل شده که قدرت های غربی و خصوصا آمریکا، برای خروج از مهمترین بحران منطقه یعنی تروریسم، نیازمند به کمک او هستند. آیا پیدایش این شخصیت نوین بین المللی و قدرت منطقه ای را نباید حاصل نرمش و تعامل دانست؟ آیا باید منافع ملی را قربانی کج سلیقگی و افراطی گری کرد؟
دنیای اقتصاد:راه جایگزین تامین مالی پروژه های عمرانی
«راه جایگزین تامین مالی پروژه های عمرانی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است که در آن می خوانید؛وضعیت درآمدها و مخارج دولت در سال جاری نشان می دهد که در صورت ادامه روند جاری، با عدم تحقق قسمتی از درآمدهای پیش بینی شده، احتمال اینکه در سال ۹٣ دولت دچار کسری بودجه شود افزایش می یابد.
این موضوع در زمان تنظیم لایحه بودجه طی سرمقاله مورخ ٣۰/۹/۹۲ روزنامه «دنیای اقتصاد»، مورد توجه قرار گرفت و اشاره شد که در نظر گرفتن صادرات روزانه یک میلیون و چهارصد هزار بشکه نفت و کسب درآمد پنجاه میلیارد دلاری از محل صادرات نفت از دو جهت خوشبینانه ارزیابی می شود. جهت اول وضعیت تحریم های نفتی و محدودیت های اعمال شده در صادرات نفت خام است.
گرچه سیاست ها و سازوکارهای اتخاذ شده از سوی مدیریت جدید وزارت نفت جهت افزایش صادرات نفت قابل تقدیر است، اما به دلیل روش های کلاسیک به کار گرفته شده در فروش نفت خام از سوی دولت های گذشته، اعمال برخی محدودیت های قانونی و سلیقه ای در بازاریابی فروش نفت، به نظر می رسد که میزان فروش نفت کشور در سال ۹٣ تفاوت چشمگیری با سال ۹۲ نخواهد داشت. جهت دوم، اعمال محدودیت های مالی و بانکی است به گونه ای که حتی در صورت افزایش صادرات نفت نسبت به سال گذشته، دستیابی به تمام وجوه ارزی آن محل تردید و تامل است.
به همین جهت، با توجه به احتمال بروز کسری بودجه دولت و چالش های احتمالی جهت تامین منابع مالی قسمتی از مخارج پیش بینی شده در سال جاری، بر لزوم اصلاح قانون بودجه سال ۹٣ و ایجاد توازن در بخش درآمدی و هزینه ای آن تاکید می شود. کسری بودجه احتمالی دولت به ویژه بیش از همه اثر خود را بر پروژه های عمرانی در دست اقدام دولت خواهد گذاشت. متاسفانه به دلیل سازوکار نادرست و غیرکارشناسی حاکم بر دولت در سال های گذشته، نحوه تامین بخش مهمی از مخارج دولت تحت سرفصل پروژه های عمرانی، همواره وابسته به منابع نفتی کشور بوده که از مسیر قانون بودجه، اجرایی می شده است.
این درحالی است که سهم عمده ای از پروژه های عمرانی دولت با مشارکت کامل یا نسبی بخش خصوصی قابل اجرا بوده و لزومی به تامین منابع مالی این پروژه ها از محل بودجه دولت نیست. با این وجود روابط اقتصادی-سیاسی حاکم بر نهادهای سیاست گذار همواره این انگیزه را به سیاست گذار اقتصادی داده است که منابع مالی پروژه های عمرانی را از آسان ترین – و البته بدترین – راه ممکن؛ یعنی درآمدهای نفتی تامین کند. آثار و پیامدهای این سازوکار غیر علمی – همچون بیماری هلندی – نیز به تناوب در اقتصاد کشور ظهور و بروز داشته است. انتظار این است که دولت یازدهم با برخورداری از توان علمی و کارشناسی مناسب در حوزه مسائل اقتصادی، روش تامین منابع مالی پروژه های عمرانی را خارج از روابط سیاسی موجود به گونه ای اصلاح کند که ضمن رفع پیامدهای سوء اقتصادی، تحول جدی در فرآیند تعریف، تامین مالی و اجرای این پروژه ها با جلب مشارکت بخش غیردولتی و خصوصی صورت پذیرد.
منبع خبر :جام جم آنلاین
|