یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تفاوت آفریده های ادبی-هنری دوران تعالی و افول سرمایه داری
ا. مانا


• اگر خواهان مخاطب وسیعی باشید باید موضوعات و لحن را چنان انتخاب نمایید که به خداوندان ثروت و قدرت برنخورد. به همان نسبت که انحصارات بزرگتر می گردند کنترل شان شدیدتر و فضا برای همهٔ کیفیت هایی که روزگاری زینت بخش زندگی بشر بودند تنگتر می گردد. اگر تغییری بوجود نیاید، فقط تولیداتی باقی می مانند که سرکردگی و آقایی سرمایهٔ انحصاری را به چالش نمی کشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ مهر ۱٣۹٣ -  ۱ اکتبر ۲۰۱۴


در نوشته ای به تاریخ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴ در سایت اخبار زور با عنوان «سخنی با آقای نگهدار» اشارهٔ مختصری به تنزل کیفی آفریده های ادبی-هنری معاصر در مقایسه با قرن ۱۹ و ۲۰ شده بود. دوست ارجمندی که زحمت خواندن نوشته را بخود داده بود چنین اظهار نظر فرموده بودند:
«در بحث ارزیابی رشد فرهنگ و هنر، در دنیای معاصر ،تصور نمی کنید شما با یک نوستالژی خاصی چهره و آثار گذشتگان را آنچنان بزرگ می کنید و نفش قعالان فرهنگی و هنری دوران ما را آنقدر کمرنگ می کنید که تقریبا دیگر جایی برای هنر و فرهنگ معاصر باقی نمی گذارید؟در حالی که به گمان من حذف شدگان و ستمدیدگان دوران ما هم می توانند درد فقر و تبعیض و بیعدالتی را همانند گذشتگان درک کنند .منتها قرار نیست که الزاما زبان و متد اعتراضشان نسبت به ناملایمات به همان سبک و سیاق گذشته باشد».
در پاسخی کوتاه به ایشان یادآور گردیدم که بحث نه بر سر کم بها دادن به آثار متأخر که بر سر دورانی تاریخی است که آفریده های قدیمی تر در آن خلق گردیدند. جا دارد که بیشتر به این مهم پرداخته شود. ورود به این بحث بدون ذکر مقدمهٔ ذیل به نتایج مورد نظر نخواهد انجامید.

دوران پیش از انحصارات

با انقلاب صنعتی و جایگزینی تولید خُردِ دستی در کارگاههای کوچک با تولید ماشینی در کارخانه هایی که گاهاً هزاران نفر در انها به کار اشتغال داشتند الزاماتی نوین بوجود آمد که قبل از آن موضوعیت نداشتند. کار با ماشین آلات و تکنولوژیهای نوین حداقلی از دانش و آگاهی را می طلبید. سازمان دادنِ امر تولید در کارگاههای صنعتی بزرگ نیز مستلزمِ بهره وری از دانش مدیریت بود که به نوبهٔ خود به مهارتها و آگاهی هایی نیاز داشت که قبلاً نیازی به آنها نبود.
برای آنکه سخن به درازا نکشد، فقط به ذکر این نکته اکتفا می نمایم که همهٔ این اینها سیستم آموزشی نوینی را می طلبید که ورای سیستم محدود پیشین، که فقط مختصِ طبقات فرادستِ اجتماع بود، باشد. در ادامهٔ تحولاتی که ذکر آن در این نوشته نمی گنجد، این سیستم با فراگیرتر شدنِ آن، به آنچیزی تبدیل شد که امروز شاهدیم، یعنی سیستمِ آموزش همگانی رایگان که معمولاً تا پایان تحصیلاتِ متوسطه را پوشش می دهد، گرچه برای چند دهه در سیستمهای رفاه پس از جنگ جهانی دوم تحصیلات دانشگاهی نیز رایگان بود.
گسترشِ آموزش و باسواد شدن مردم نیازبه کالاهای جدیدی را ایجاب نمود که قبلاً خاص اغنیا بود. تولید آثار ادبی-هنری برای استفادهٔ عموم، و یا حداقل بخشهای گسترده تری از مردم، باب گردید. برای این آثار به مرور بازارهایی ایجاد گشت که در دورانهای ماقبل سرمایه داری یا وجود نداشتند و یا اینکه در اندازه های بسیار محدودتری فعالیت می نمودند. هر چه قدرتِ خرید مردم افزایش می یافت این تولیدات نیز در مقیاسهای بزرگتری تکثیر می گردیدند. این بازارها به مرور و با گسترش روز افزونشان توجه سرمایه های بزرگ را جلب و از کسب وکارهایی کوچک و یا خانوادگی فراتر رفتند.
بدین ترتیب ادبیات داستانی، تئاتر، سینما، موسیقی، گالری های هنری، صنعت تلویزیون، روزنامه و هفته نامه ها و …. به جزئی جدایی ناپذیر از حیات مدرن تبدیل شدند و هر چه می گذشت بیشتر جایشان را در زندگی توده های مردم باز می نمودند. رسالت تاریخی مشخصی که همانا ثبت تحولاتِ دورانسازِ فازِ شکوفایی سرمایه داری بود بر دوش ادبیات و هنر افتاد.
معمولاً چنین رسالتهای تاریخی الهام بخش اند و بزرگ مردانی را به خود جلب می کنند که از والاترین و شریف ترین های عصر خود هستند. آنانی که در کنار شرافت و تعهد اشان به نیکی، توانایی های درخوری نیز دارند که آنان را متمایز می گرداند. سیری در تاریخ هنر و ادبیات قرنهای ۱۹ و ۲۰ نشان می دهد که شمار بزرگی در چهار گوشهٔ جهان همت به توسعه و اعتلای ادب و هنر گماشتند.
همهٔ این موارد را روند مثبت دیگری نیز تکمیل نمود و آن اینکه، سیستم سرمایه داری در جریان رشد و شکوفایی اش در مقایسه با سایر نظامهای پیشین سیستمی پیشرو بود که نیازی نمی دید که در مسیر رشد و تعالی ادب و هنر مانعی ایجاد نموده و یا سعی در انحراف آنان نماید. تا مقطعی تاریخی که شکوفایی سرمایه داری ادامه یافت آفریده های ادبی-هنری که این روند را منعکس می نمودند کیفیت قابل توجهی را عرضه می داشتند. در این مقطع هنوز ادیبان و هنرمندان در صف مخالفان سیستم نبوده و در تقابل با آن قرار ندارند. آثار آنان منعکس کنندهٔ تغییرات مثبت و پیشرفتهایی بود که در حالِ ارتقای سطح زندگی و دارای ماهیتی پیشرو بودند. در کُل این دوران، استعمار و تضییقات اعمال شده توسط جهان پیشرفته در مستعمرات دلیلِ اصلی اصطکاک بین اندیشمندان و سیستم است. گرچه توجه به افزایش فاصلهٔ طبقاتی و زیانهای مرتبط با این پدیده هر روز فزونتر گردیده و رد پای آن در آثار این دوران به مرور پر رنگتر می گردد.
این است رمز اصلی ماندگاری و غنای آفریده های ادبی-هنری دورانی که با انقلابِ فرانسه آغاز و به اشکال مختلف تا قرن بیستم ادامه یافت. فضیلت نهفته در آثار این دوران غیر از نبوغِ بی بدیل آفرییندگان آنها، در تحولات مثبت و مترقی آن دوران نهفته است.

عصر انحصارات

به پایان قرن نوزدهم که می رسیم، و در اکثر دهه های آغازین قرن بیستم، این آثار به مرور از پرداختن به تحولاتی مثبت، به نقدِ جنبه های منفی (فزایندهٔ) سیستم متمایل می گردند. ادیبان و هنرمندان زیادی در این دوران در صفِ مقدم منتقدان سیستم سرمایه داری قرار می گیرند. با ورورد جوامع سرمایه داری به دورانی که از نظر ماهوی متفاوت است، آثار ادبی هنری نقشی برجسته در آگاه سازی مردم و تشویق آنان به مقابله با جنبه های منفی توسعه سرمایه دار ایفا می نمایند.
رسالت عمدهٔ ادیبان و هنرمندان در قرن بیستم ترویج اندیشه هایی است که متعقدند سرنوشت بشریت و سرمایه داری را نباید به هم گره زد. کوششی بعمل می آید تا نشان داده شود که راههایی دیگر باید جستجو گردند تا سعادت نوع بشر و سلامتِ محیطی که در آن زندگی می نماییم تأمین گردد. در این میان تعدادی سیستمهای جایگزین مشخصی را توصیه نموده، در حالی که دیگرانی سعی در آن دارند که باب گفتگو در بارهٔ جایگزین سیستم سرمایه داری را باز نگهدارند بدون آنکه جایگزین خاصی را توصیه نمایند. مردم باید می آموختند که سرمایه داری پایان تاریخ نیست.
اهمیت این تلاش که در آثار ادبی-هنری این دوران بازتاب می یابد هنگامی بیشتر آشکار می گردد که دریابیم که در همین دوران تغییراتِ عمده ای در عرصهٔ رسانه ها در جریان است. رسانه ها که آنانرا رکن چهارم دمکراسی می نامیدند دگرگونی نامبارکی را از سر می گذرانند. با رشد انحصارات و تمرکز بی سابقهٔ ثروت و به تبع آن قدرت در دستان آنان، امر مالکیت و کنترل بر رسانه ها از اهمیت صد چندان برخوردار می گردد. فقط کافی است اشاره شود که در ادامهٔ این تغییرات رسانه ها از منتقدین و ناظرانی که به نیابت از مردم بر قدرت حاکم نظارت می کردند، به تملک سرمایه در آمده و خود به جزئی از سیستم بدل می گردند. بین سردبیران و نویسندگانی که هنوز در مواردی از استقلالِ رأی و تعهد به رسالت مطبوعاتی برخوردارند و مطبوعات آزاد تفاوت بسیار بزرگی وجود دارد. رسانه ها به سازمانهای انتفاعی تبدیل گردیده اند که منافع مادی آنها کاملاً با منافع سیستم گره خورده است. آنها دیگر نه توجیه کنندهٔ سیستم که خود جزیی از آنند. در چنین فضایی در قرن بیستم است که اهمیت نقشِ جدید افشاگرانهٔ آثار ادبی-هنری چند برابر میگردد. خاصه آنکه قرار است این مهم را بدون کمک رسانه ها به انجام رسانند. فرزانگانی چون برشت، رومن رولان، ارنست همینگوی، جان اشتاین بک، ژان پل سارتر . ……..بودند که پرچم مبارزه با پلشتی های سیستم را برافراشته و در خدمت آگاهی رسانی، تاباندن نور بر تاریکی های در حال فزونی توسعهٔ سرمایه داری را عهده دار شدند. این رسالت تاریخی است که در قامتِ ادبا و هنرمندان این دوران را به خلق آفریده هایی نایل می گرداند که جزئی از افتخارات تاریخ بشرند.

دوران غلبهٔ سیاستهای نئولیبرالیستی

دو تفاوت عمده بین آثار پیشین و این دوران می توان یافت: (۱) آن بستر مترقی و پیشرویی که الهام بخش آثار قدیمی بودند دیگر وجود ندارد. پا به دورانی گذاشته ایم که در آن امتیازات و دستاوردهای دوران شکوفایی یکی پس از دیگری از دست می روند و دمکراسی و حقوق شهروندی عقبگردهای جدی را تجربه می نمایند. سیاستهای نئولیبرالی که از دهه های پایانی قرن بیستم در همه جای جهان مورد تشویق قرار گرفته و اعمال شده اند فقط به بازپس گیری امتیازات اقتصادی و قطعِ سرویسهای اجتماعی اکتفا نمی نماید. این اقتصاد نوین، روبنای نوین خود را می جوید و این نیست جز آنچه که در قامتِ «سرمایه داری نظارتی» کنونی می بینیم. افشاگری های ویکیلیکس و اسنودن با نوری که بر تاریکخانه های قدرت انداختند این آگاهی را موجب شدند که امروزه همه می دانند که برخلافِ کلیهٔ قوانین و مقررات کشورهای پیشرفته سرمایه داری مردم این کشورها با تمامی روشهای ممکن در معرض جاسوسی دستگاههای امنیتی بوده و از آنچه که روزگاری بنام حریم خصوصی شناخته می شد جر نامی باقی نمانده است. رسانه ها که خود به بزریگترین موسسات سرمایه داری تبدیل گریده اند. اینترنت که امید می رفت انحصار ثروت و قدرت بر رسانه ها را بشکند خود در ابعادی به تملک سرمایهٔ بزرگ درآمده است که امید هر فرجی از آن امیدی واهی است. این فضای نسبتاً تیره و تار نمی تواند بر کیفیت آثار ادبی-هنری معاصر بی تأثیر باشد. ادب و هنر که اکنون سعی می گردد به سطح صنعتِ «سرگرمی» تنزل داده شوند دوران براستی سختی را تجربه می نمایند. دوران معاصر براستی نیازمندِ آثارِ ادبی-هنری کیفی است که الهام بخش مقاومتهای مردمی گردد. چنین آثاری را نه تنها نمی بینیم که حتی شک دارم که ادب و هنر معاصر چالشهای دوران را بخوبی درک نموده باشد. (۲) آفرینندگان آثار ادبی-هنری حتی هنگامی که کیفیت های پیشین را دارند چنان ایزوله می گردند که آثارشان انعکاس درخوری نمی یابد. فقط سیاستمدران نیستند که برای رقابت و ورود به قدرت نیازمند حمایتهای مالی و رسانه ای سرمایه اند. هر چه می گذرد ادبا و هنرمندان نیز بیشتر درمی یابند که بدون نظر مساعدِ ثروت و قدرت نشر آثارشان در ابعادی در خور دشوارتر می گردد. تیراژ بسیار پایین همهّ آنچه که هنوز کیفی تلقی می گردد نشان از آن دارد که اگر خواهان   مخاطب وسیعی باشید باید موضوعات و لحن را چنان انتخاب نمایید که به خداوندان ثروت و قدرت برنخورد. به همان نسبت که انحصارات بزرگتر می گردند کنترل شان شدیدتر و فضا برای همهٔ کیفیت هایی که روزگاری غنا بخش زندگی بشر بودند تنگتر می گردد. اگر تغییری بوجود نیاید و این روند نزولی متوقف نگردد فقط تولیداتی باقی می مانند که سرکردگی و آقایی سرمایهٔ انحصاری را به چالش نکشند. مطمئن نیستم که آثاری این چنینی را بتوان آثاری ادبی-هنری خواند.

این نوشته ناتمام خواهد ماند اگر اضافه ننمایم که حتی در وانفسای دورانِ حاضر هنوز هم کارهای درخور تحسینی انجام می پذیرد، هر چند که انعکاس شایانی نمی یابند. آز آن جمله است کار خوبِ بی.بی.سی در ساختن سریالهای تلویزیونی بر پایهٔ آثار ارزشمند نویسندگانی چون توماس هاردی، چارلز دیکنز، تولستوی، داستیوفسکی و …. که عموماً در یوتیوب برایگان ارائه می گردند. آگر ٰرمانهای این بزرگان را بشناسید با تایپ عنوان آنان و افزودن بی.بی.سی در پایان عنوانها قابل دسترسی هستند. توصیه می نمایم از دیدن این آثار ارزشمند غافل نمانید. در جمع صمیمی خانواده به ندرت می توان سرگرمی دیگری را یافت که کیفیت مشابهی را ارائه نماید. باید دید، بخصوص در کارهای دیکنز، که انباشت اولیه ای که لازمهٔ صنعتی شدن کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه داری بود چگونه محقق شد، چه زندگی ها که بر باد نرفت، چه حقها که نا حق نگردیدهو چه جنایتها که اتفاق نیفتاد. با دیدن این فجایع به این اندیشه فرو خواهید رفت که عقب گردهای جاری چه میزان از آن مصیبت ها را دوباره به نوع بشر تحمیل خواهد نمود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست