شعری در وزنِ نوازش
جهانگیر صداقت فر
•
نازت را نمی کشم دگر؛ نه -
هر چند غولِ زیبایِ غزل باشی،
شاعر جان؛
هرچند سرودِ سپیدت
رنگین کمانی زده باشد
بلند
بر آفاقِ شسته ز رگبارِ بهاران؛
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۰ مهر ۱٣۹٣ -
۲ اکتبر ۲۰۱۴
نازت را نمی کشم دگر؛ نه -
هر چند غولِ زیبایِ غزل باشی،
شاعر جان؛
هرچند سرودِ سپیدت
رنگین کمانی زده باشد
بلند
بر آفاقِ شسته ز رگبارِ بهاران؛
یا حتا،
قصیده سازی باشی اگر
بس چیره دست
در قافیهی عشق !
وقتی کلام
اخطارِ مهربانی باران با کویر
یا بشارتِ شبنم بر داغِ شقایق نیست،
وقتی ترانه
از اشتیاقِ مشترکِ آشتی تهی ست؛
یعنی -
در این فضای عبوسِ قهر و کینه و درد،
- این دوزخای آ تش
اما سرد -
وقتی که شعر
واژه به واژه
بر نمی افشاند
زرینههای مهر
بر خامشای قلوبِ مانده از تپش ،
نه - رقصِ قوافی در اوزانِ عروض
هرگز مجابم نمی کند این زمان
شاعر جان.
چکامهی سبزی اما
به سیاقِ صراحت بسرایی اگر
در ردیفِ آشتی،
یا در درونهی صدفِ بیتی حتا
دردانهی اشکِ شوقی از آشتی
اگر کاشتی،
به جان
ناز میکشم ات آنگاه،
باری -
شاعر جان.
**********
جهانگیر صداقت فر
تیبوران - ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۴
|