سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بافق٬ دیواری که فروریخت و ناممکن هایی که ممکن شد


خالد حاج محمدی


•  چند ماه گذشته جامعه ایران شاهد یکی از بزرگترین و برجسته ترین جدالهای و کشمکشهای کارگری تاریخ خود از قیام ۵۷ تا کنون بود. چند دور مبارزات کارگران معدن سنگ آهن چغارت شهر بافق با همه فراز و نشیبهای خود با عقب نشینی دولت و قبول رسمی مطالبات کارگران معدن٬ پیروز شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۱ مهر ۱٣۹٣ -  ٣ اکتبر ۲۰۱۴


 چند ماه گذشته جامعه ایران شاهد یکی از بزرگترین و برجسته ترین جدالهای و کشمکشهای کارگری تاریخ خود از قیام ٥٧ تا کنون بود. چند دور مبارزات کارگران معدن سنگ آهن چغارت شهر بافق با همه فراز و نشیبهای خود با عقب نشینی دولت و قبول رسمی مطالبات کارگران معدن٬ پیروز شد.

صبح روز نهم شهریور و بعد از جلسه ای مشترک ٦ ساعته به دعوت مقامات امنیتی اعزامی از تهران٬ با حضور معاون امنیتی وزارت کشور٬ معاون فرمانده ناجا٬ فرماندار و امام جمعه شهر بافق و نمایندگان کارگران معدن٬ با پذیرش همه خواستهای کارگران اعتصابی از جانب مقامات دولتی٬ از لغو خصوصی سازی تا طرحهای عمرانی و بهداشتی برای شهر و سرانجام آزادی کلیه کارگران دستگیر شده٬ اعتصاب پایان یافت. بدین صورت کارگران بافق در جدالی جدی و همه جانبه با دولت و سرمایه داران بعد از یک اعتصاب ٣٩ روزه در اردیبهشت و خرداد و دور دوم اعتصاب که ٩ روز طول کشید٬ در نهم شهریور با پذیرش رسمی همه مطالبات آنها پیروز شد.

بررسی همه جانبه این تجربه٬ نگارش تمام مراحل آن٬ بحثها و جدلها و سوالاتی که در هر دوره در مقابل کارگران بافق قرار گرفت و جوابهای آنها٬ ابهامات٬ تردیدها٬ فشار مالی دوره اعتصاب و مشکلات و نگرانیهای جدی در این پروسه٬ کوتاه آمدنها و عقب نشینی های تحمیلی و نیرو جمع کردن و قد علم کردنهای دوباره٬ نقش خانواده های کارگری و مردم بافق در این حرکت و چگونگی دخالت دادن و دخالت کردن آنها٬ و همه توطئه های کارفرما و دولت و مقامات مختلف دولتی و غیر دولتی و چگونگی خنثی کردن آن از جانب کارگران٬ و سرانجام پیروزی کارگران بافق و...کاری جدی و با ارزشی است که روی میز رهبران و فعالین معدن چغارت قرار دارد. جمعبندی این حرکت مهم کارگری از جانب کسانی که در کل این پروسه٬ از شروع تا آخر آنرا ممکن کردند و آنرا به سرانجام رساندند٬ بدون تردید کمک بزرگی به مبارزات طبقه کارگر ایران در جدالی است که هم اکنون در مقابل خود دارد. نوشته زیر نه چنین کاری را در دستور دارد و نه میتواند چنین امری را تامین کند. این کار کارگران و فعالین کارگری در بافق است. هدف از این نوشته نگاهی به این حرکت و اهمیت آن در دوره ای معین و در توازنی مشخص میان طبقه کارگر و بورژوازی ایران است. امروز با گذشت فاصله ای یک ماه از پیروزی کارگران٬ در این نوشته تلاش میکنم به اهمیت این تجربه و دستاوردهای آن برای کل طبقه کارگر بپردازم.

دیواری که فروریخت

تاریخ ٣٥ سال گذشته جامعه ایران٬ تاریخی پر از جدال و کشمکش طبقاتی است که در موازنه ای بسیار ناعادلانه و غیر برابر میان دو طرف اصلی آن بورژوازی و دولت جمهوری اسلامی ایران٬ از یکطرف و طبقه کارگر از طرف دیگر در جریان بوده و پیش رفته است. تاریخی که با یک نسل کشی تمام عیار از دل انقلابی که بر دوش طبقه کارگر پیش برده شد و توسط ارتجاع اسلامی و به کمک ارتجاع بین المللی به شکست کشانده شد. جمهوری اسلامی که از دل یک انقلاب بیرون آمده بود٬ به نام آن انقلاب صفی وسیع از انقلابیون ٥٧ ایران را از دم تیغ گذارند. در پروسه ای کوتاه بیش از صد هزار نفر را اعدام کرد و صدها هزار نفر را علاوه بر پر کردن زندان ها و شکنجه گاه های خود٬ یا فراری داد و یا از همه حقوق اجتماعی، از کار و شغل و ... محروم کرد. این دوره دوره بزرگترین تعرض به جنبش کارگری بود. دوره ای که علاوه بر اعدام و زندان و اخراج و بیحقوق کردن نسلی از کارگران مبارز و با تجربه و با نفوذ و پاکسازی کل مراکز تولیدی و خدماتی و صنعتی از آنها٬ هر نوع تجمع و تشکل کارگری با وحشیانه ترین سرکوبها روبرو شد.

در این ٣٥ سال طبقه کارگر ایران با همه تعرضاتی که به آن شد٬ از نفس نیفتاد. اما توازنی چنان نا برابر به این طبقه تحمیل شد که تا کنون هم داریم تاوانش را پس میدهیم و همزمان تا کنون هم بورژوازی ایران دارد سودش را میخورد. مبارزات کارگری در این ٣٥ سال و حتی در همین دو سه سال اخیر٬ علیرغم هزاران مورد اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و جمع شدن و...٬ اما از چهارچوب تلاش برای حفظ معیشت٬ گرفتن حقوقهای معوقه و مبارزه علیه اخراج٬ بیکارسازی و قرار دادهای سفید امضا و...٬ و در یک کلام دفاع در مقابل تعرض وحشیانه بورژوازی ایران به ابتدایی ترین حقوق کارگری فراتر نرفت. بورژوازی ایران با اتکا به یک حکومت جنایتکار و افسار گسیخته٬ علیه هر نوع بارقه انقلابی٬ هر نوع حق طلبی طبقه کارگر و هر نوع اتحاد کارگری٬ توانست یک عقب نشینی بزرگ در تمام زمینه های مختلف اقتصادی٬ سیاسی٬ اجتماعی و فرهنگی به کل جامعه و در راس آن به طبقه کارگر تحمیل کند. در چنین توازنی دولت پشت دولت عوض شده است و همگی همان جهت و پروژه دولت قبلی را با رنگ آمیزیهای مختلف و با وعده بهبود اوضاع اقتصادی و معیشت مردم پیش برده اند. از دوره سازندگی رفسنجانی تا دوره خاتمی٬ احمدی نژاد و تا دوره کنونی دولت "امید و اعتدال" جناب روحانی٬ با هر اختلافی که این دولتها با هم داشته اند٬ اما بر محور اعمال محدودیت بیشتر به طبقه کارگر و تلاش برای کور کردن هر نوع کورسوی امید و هر نوع افق انسانی و هر نوع اتکا به نیروی کارگر و اتحاد کارگری برای بهبود زندگی و اعمال بردگی بیشتر بر طبقه کارگر پیش رفته است. گواه این حقیقت نگاهی به سرمایه های عظیم و وفور تولید٬ پول٬ ثروت در جامعه ایران و همزمان ابعاد عظیم فقر و محرومیت طبقه کارگر است. بر متن چنین شرایطی بورژوازی ایران تلاش کرده است به طبقه کارگر ایران بقبولاند که دنیا همین است و باید به وضع موجود قانع باشد.

در تاریخ سیاسی جهان کمتر دولتی جرات کرده است که خود پا پیش بگذارد و در کمال خونسردی ٬ با نشان دادن دامنه عظیم فقر در جامعه٬ ابعاد عظیم بیکاری و خطر فلاکت٬ رشد عظیم اعتیاد و دامنه وسیع کارگران جنسی که اساسا از طبقه کارگراند٬ تلاش کند که این طبقه را در استیصال نگاه دارد و بگوید "نان شما در مشت من است و باید در مقابل من سر فرود آورید". برای تامین این هدف مشتی حقوق بگیر امثال محجوب٬ خانه کارگر و شوراهای اسلامی و کانون عالی انجمنهای صفی را جلو انداخته اند تا این پروژه را به نام کارگر و فعال کارگری و دفاع از کارگر و با تقاضای "کمک" از مقامات محترم حاکم٬ و به عنوان عنایت و بخشندگی آنها به طبقه کارگر تحویل جامعه بدهند. قرار است کارگر را با اتکا به همه ابزارهای خود قانع کنند که نان و رفاه و امنیت شغلی آنها در چشم دوختن به رحمت و شفاعت دولت و مقامات بورژوازی ایران نسبت به این طبقه است. قرار است به همه بقبولانند که راه بهبود زندگی آنها از کانال عملی کردن پروژه های بورژوازی ایران و از کانال تامین افقی است که بورژوازی و دولتش در مقابل جامعه قرار میدهد. این بزرگترین ابزار در خلع سلاح کردن طبقه کارگر ایران است. این ابزار در این شرایط و البته در کنار سرکوب٬ حتی از سرکوب مستقیم براتر بوده است.

با چنین سیاستهایی تلاش کرده اند میان طبقه کارگر ایران و گذشته خود٬ میان طبقه کارگر ایران و امید و افق انقلاب کارگری و اهمیت اتحاد کارگری٬ اهمیت اتکا به نیروی متحد خود به عنوان تنها و تنها راه تامین رفاه و امنیت این طبقه و کل جامعه٬ دیواری بلند و عظیمی بسازند و اعتماد به نفس و باور به قدرت متحد را در ذهن این طبقه بکشند. بنا کردن دیواری بلند میان طبقه کارگر ایران و تجربه هم طبقه ای های خود از کموناردهای پاریس تا انقلاب اکتبر و تا نقش و قدرت کارگران نفت ایران در انقلاب ٥٧ ! تلاش کردند هر نوع افق کارگری٬ سوسیالیستی و برابری طلبانه و مقدور و ممکن بودن آنرا از ذهن کارگر دور کنند. بورژوازی ایران با دولتهای مختلفش در این ٣٥ سال تلاش کرده است از طبقه کارگر مدعی و انقلاب دیده ایران٬ طبقه ای غیر متحد و مستأصل و چشم به دست حاکمان بسازد. کارگر بی افق٬ بی دورنما و مستاصل را میتوان به هر میزان ممکن در بردگی نگه داشت و این پروژه بورژوازی ایران بوده و هست. بورژوازیی که خطر کارگر آگاه و متحد را در خون و ذهن و همه وجود خود تجربه کرده است. بورژوازی ایران و دولتش با اسلام و غیر اسلامش در این پروژه موفق نشد٬ اما با این وصف طبقه کارگر و کل جامعه ایران را فرسنگها عقب راند.

آنچه اهمیت اعصاب کارگران معدن چغارت را بیش از همه بزرگ و مهم میکند٬ شکستن همین دیوار است. دیوار ناامیدی به قدرت خود و امید بستن به رفاه و آسایش در پرتو جان کندن برای پیشبرد نقشه و پروژه و افقهایی که بورژوای ایران و دولتش در مقابل کل جامعه و طبقه کارگر به عنوان راه بهبود زندگی آنها قرار میدهد.

کارگران معدن سنگ آهن چغارت این دیوار توهم را ریختند و به همه نشان دادند که میتوانند با اتکا به نیروی خود حق خود را از دولت و کارفرمایان بگیرند. به همه نشان دادند که میتوان بورژوازی و دولت هار روحانی را افسار کرد. آنها در کمال هوشیاری و در جنگی نابرابر به دوست و دشمن نشان دادند که راه دیگری جز اتکا به نیروی خود برای تامین هر درجه از رفاه و آسایش موجود نیست. نشان دادند که قدرت کارگر در اتحاد کارگری اوست. کارگران چغارت به همه نشان دادند که چه قدرت بزرگی دارند! و امروز عظمت اتحاد آنها٬ عظمت قدرت آنها و توان مقابله متحدانه آنها برای کل طبقه کارگر قابل ستایش و آموزنده است. آنچه بیش از همه در این تحرک کارگری بزرگ و عظمیم بود٬ دادن این تصویر قدرتمند از کارگر صنعتی ایران و نفس همین تصویر و همین مقدور بودن و توانستن است. اهمیت اعتصاب آنها و بزرگی آن علیرغم مطالبات با ارزشی که بدست آوردند٬ اما نه از سر مطالباتی بود که کسب کردند٬ بلکه در تصویری بود که از قدرت کارگر متحد٬ قدرت کارگران صنعتی و ناتوانی دولت و بورژوازی ایران در تقابل با آن٬ در جدالی جدی چند ماه، به جامعه و به طبقه کارگر ایران داد. این مطالبات با همه ارزش و اهمیتی که برای کارگران معدن و مردم بافق داشت٬ در مقابل قدرت و توان اتحاد کارگری و اهمیت آن برای کل طبقه کارگر ایران هنوز کوچک است.

اعتصاب کارگران معدن چغارت میتواند شروع دوره ای نوین و توازنی تازه در مبارزه طبقاتی در ایران باشد. این اعتصاب ذهن جامعه ایران٬ ذهن طبقه کارگر ایران در ابعاد وسیع و توده ای را از دل یک عمل مستقیم کارگری٬ متوجه قدرت این طبقه و تاب نیاوردن بورژوای ایران در مقابل قدرت کارگر متحد در مراکز اصلی و صنعتی کشور کرد. بافقیها در روز روشن و در جدالی طبقاتی و جدی گوشه ای کوچک از قدرت کارگر صنعتی را به نمایش گذاشتند که برای کل طبقه کارگر ایران آموزنده و مایه امید است. این تجربه میتواند سکوی پرشی برای پاپیش گذاشتن کل طبقه کارگر ایران در مقابل دشمنان طبقاتی آن باشد. امروز و بعد از این تجربه بزرگ٬ کارگران مراکز مختلف صنعتی٬ تولیدی٬ خدماتی و... با امیدواری بیشتری میتوانند برگردند و به بازبینی تلاشهای خود در مقابله با کارفرمایان و دولت بپردازند. هر چه هست بافقی ها نشان دادند و به ما آموختند که میتوانیم و قادریم که توحش بورژوازی را افسار کنیم و پیش برویم. این را امروز طبقه کارگر ایران مدیون معدنچیان چغارت است.

نقش اتحاد کارگران بافق

پیروزی کارگران بافق بر شانه های یک همبستگی و یک اتحاد عمیق و همه جانبه کارگری ممکن شد. آنچه پیروزی کارگران بافق در کل اعتصابات این دوره از اعتصاب سال ٩١ گرفته که به خیابان کشیده شد و مورد حمله وسیع گارد مسلح قرار گرفت و تعداد زیادی از کارگران دستگیر و ٥٨ نفر زخمی شدند٬ و چه در دوره اخیر و اعتصابات مورد بحث٬ را ممکن کرد اتحاد وسیع آنها و دخالت مستقیم کل کارگران این معدن در همه مراحل و در همه تصمیم گیریها بود. "هیچ کس حق ندارد بدون مراجعه به ارای عمومی تصمیم بگیرد"٬ "هیچ نماینده و جمعی حق تصمیم به جای کارگران را ندارند"٬ "تنها مرجع تصمیم گیری ارجاع به رای عمومی و توافق عمومی کارگران است"! این روال کار کارگران معدن بود و به همین دلیل قدرت متحد آنها در تمام مراحل اعتصاب و علیرغم همه دسیسه هایی که علیه اعتصاب آنها بکار برده شد٬ حفظ شد و موفقیت اعتصاب را ممکن کرد.

در پروسه اعتصاب مقامات محلی و انواع شخصیتهای طرفدار دولت پا در میانی کردند٬ تلاش کردند با دخالتهای خود اعتصاب را پایان دهند٬ به نام دفاع از کارگران معدن سعی کردند مسیر حرکت کارگران را به نفع کوتاه آمدن و تمکین کردن عوض کنند. در دوره ای که معلوم شد این حرکت به سادگی قابل عقب راندن نیست٬ سعی کردند رنگ اسلامی و ... به آن بدهند و کارگران را مدافع نظام و رهبری و... قلمداد کنند و حتی در دعوای جناحی میان خود٬ از این حرکت از جمله علیه خصوصی سازی استفاده کنند. اما کارگران اعلام کرده بودند که هیچ کسی حق نمایندگی آنها را ندارد٬ هر تصمیمی که از تجمع خود آنها و با رای آنها اتخاذ نشده باشد باطل است. و همین هوشیاری راه هر نوع سواستفاده از اعتصاب و به نام دفاع از کارگر اعتصابی را از طرفداران دولت٬ مقامات دولتی ٬ شوراهای اسلامی و... بست.

در این پروسه کارفرما و دولت با همه توانشان به مقابله برخواستند٬ دستگیری و تهدید٬ بسیج گارد ویژه٬ راه انداختن دستجات چماق دار٬ روانه کردن عناصر و افراد خود به میان کارگران و تلاش برای ایجاد انشقاق در میان آنها٬ شایعه پراکنی و تلاش برای پرونده سازی امنیتی در مورد ارتباط اعتصابیون با اپوزیسیون سرنگونی طلب و دهها توطئه دیگر به کار گرفته شد. کارگران و رهبران آنها بسیار هوشیارانه تمام این توطئه ها را خنثی کردند٬ جواب دادند و تاکتیکهای مختلفی را برای مقابله انتخاب کردند. زمانی که تلاش و زور دولت و کارفرمایان راه به جایی نبرد٬ سایتهای طرفدار دولت روحانی شیادانه دست به شایعه پراکنی علیه کارگران زدند و سعی کردند پرونده ارتباط اعتصابیون با اپوزیسیون سرنگونی طلب را به عنوان حربه علیه اعتصاب علم کنند. بدنبال تعدادی از مقامات محلی و شورای اسلامی و... با اعلام وفاداری به نظام و تعریف و تمجید از خامنه ای و... به نام اعتصاب و دفاع از کارگران پا پیش گذاشتند. کارگران معدن با اعتماد به نفس و از طریق وکلای خود اعلام کردند که علیه این پرونده سازی شکایت خواهند کرد و این توطئه را هوشیارانه خنثی کردند. اعتصاب بافق مراحل بسیار پیچیده و راه سختی را طی کرد اما با هر بررسی و ارزیابی که هر انسان منصفی از این تجربه داشته باشد٬ با هر اشتباهات احتمالی که در این پروسه بوده یا نبوده باشد٬ اتحاد آنها حفظ شد٬ همدلی و توافق آنها بردوام بود. همزمان بورژوازی ایران و دولت آن با اتکا به تجارب خود در سرکوب و توطئه و دسیسه چینی علیه اعتراض کارگری٬ علیرغم همه تدابیری که کردند و هزاران ساعت بحث و اندیشیدن و تلاش٬ در مقابل اتحاد بافقیها ناتوان ماندند. بافق متحد و اراده جمعی کارگران همراه با هوشیاری بسیار بالای نمایندگان آنها و بسیج مردم شهر در دفاع از آنها رمز پیروزی اعتصاب بود.

در ٣٥ ساله گذشته طبقه کارگر ایران مبارزات وسیعی را پیش برده و فداکاریهای بسیاری کرده است. رهبران و فعالین کارگری بزرگترین خطرات را برای موفقیت اعتراض و اعتصاب کارگری قبول کرده اند. صدها نمونه از اعتراض و اعتصاب کارگری را سراغ داریم که نهایتا جمع نمایندگان٬ هیئت های مدیره٬ کمیته های اعتصاب و... توسط پلیس دستگیر و زندانی شده است٬ پرونده برایشان ساخته اند و سرنوشت بخش زیادی از آنها اخراج و زندان بوده است. بافق نشان داد٬ که اتکا به تصمیم جمعی کارگران٬ اتکا به مجامع عمومی آنها و تمام تصمیمات را همه با هم و با رای برابر گرفتن٬ تنها راه است. اتحاد کارگری با دمکراسی مستقیم کارگری٬ با دخالت مستقیم و رای برابر آحاد کارگر ممکن است٬ چیزی که بافقیها پیش بردند و موفق شدند. این تجربه یک بار دیگر نشان داد که در توازن کنونی٬ در شرایطی که هر نوع تشکل کارگری ممنوع است٬ در شرایطی که پلیس سیاسی ایران علیه کارگر متحد بیشترین حساسیت را نشان میدهد و رهبر و فعال کارگری را هدف قرار داده است٬ اتکا به مجامع عمومی کارگران بهترین راه و ساده ترین و ممکن ترین جواب است.

نقش خانواده ها

خانواده های کارگران معدن یک پای موفقیت اعتصاب بودند. دخالت دادن آنها و ایجاد رابطه ای همیشگی میان خانواده ها و اعتصابیون و اتحاد بالای آنها٬ علاوه بر اینکه یک پشت گرمی جدی برای اعتصاب بود٬ یک فشار جدی بر دولت و کارفرمایان بود. نقش خانواده ها چه به عنوان مدافعان سرسخت کارگران اعتصابی و چه به عنوان نیروی قابل توجه و همزمان تاثیر آنها بر فضای شهر و جلب پشتیبانی از اعتصاب٬ قابل ستایش بود.

زمانی که دستگیری کارگران و رهبران آنها شروع شد٬ خانواده کارگران فرماندار شهر بافق را در دفترش زندانی کردند و خواهان آزادی فوری کارگران زندانی شدند. علاوه بر آن مردم بافق شاهد تجمعات مکرر خانواده ها و بخشی از مردم در مقابل فرمانداری بودند. این حرکت به کارگران امکانی داد که بخشی از مردم شهر و از جمله کارگران و خانواده های کارگری دیگر به مبارزه آنها بپیوندند. زمانی که دولت تحت فشار اعتراضات مردم شهر بافق اعلام کرد آماده است کارگران را با قرار وثیقه آزاد کند٬ خانواده های آنها اعلام کردند که هیچ وثیقه ای را نمیپذیرند و زیر بار آن نرفتند. اعلام کردن کارگران جرمی ندارند و دستگیری آنها عملی غیر قانونی است و همه کارگران زندانی باید بدون هیچ قید و شرطی آزاد شوند. و طیف وسیعی از مردم را برای دفاع از آزادی آنها بسیج کردند. خانواده کارگران٬ معدن و اعتصاب را به محلات و کل شهر وصل کردند و به هم دوختند. به همین دلایل با شروع اعتصاب دولت و نیروهای گارد ضد شورش و انواع دستجات مسلح آنها علاوه بر معدن تلاش کردند کل شهر بافق را تسخیر و عملا محلات کارگری شهر نیز به محل حضور وسیع آنها تبدیل شد. تلاش کردند با بسیج وسیع نیرو فضای کل شهر را امنیتی کنند و ترس و رعب را در سراسر بافق گسترش دهند. اما با همه این اقدامات دولت "اعتدال روحانی" در مقابل استواری کارگران معدن و پشت گرمی رهبران هوشیار آنها به اتحاد خود و به خانواده های خود و به مردم شهر بافق٬ راه به جایی نبردند.


بسیج یک شهر در دفاع از اعتصاب

شهر بافق با جمعیتی حدود ٤٠ هزار نفر٬ شهری اساسا کارگری است. آماری از ترکیب جمعیتی این شهر و آمار دقیق خانواده های کارگری در دست نیست یا حد اقل من موفق به یافتن چنین آماری نشدم. اما خود معدن سنگ آهن بافق عمری ٥٠ ساله دارد. در این پنجاه سال چند نسل از کارگران ایران و مشخصا کارگران استان یزد و شهر بافق در این مرکز جان کنند و از اولین روز تاسیس آن تا به امروز به عنوان برده مزدی در دل زمین و در شرایطی سخت کار کردند و سود آفریدند. علاوه بر مراکز کارگری دیگر در این شهر٬ از کارگران شهرداری و برق و آب تا مراکز صنعتی٬ رشته ها وصل شده به معدن٬ بخش حمل و نقل تا کارگران دست بافت و قالی باف٬ فقط آمار کارگران معدن و کسانی که در این مرکز کار کرده و پیر و فرسوده شده اند را در نظر بگیرید٬ اکثریت جمعیت شهر را در بر میگیرند. بحث از ٣ هزار کارگر بازنشسته معدن بافق میشود که در این شهر زندگی میکنند. اینها را با خانواده های آنها و با ٥ هزار کارگر اعتصابی و خانواده های آنها حساب کنید٬ اکثریت جمعیت بافق را شامل خواهد شد. لذا با همه تدابیر امنیتی و پلیسی و تهدید و.. محلات شهر بافق پاتوق جدی مدافعان اعتصاب بود و فضای اعتصاب به هر خانواده ای رفته بود و سمپاتی عمومی مردم شهر را جلب کرده بود. جمهوری اسلامی با اطلاع از این حقیقت و با تجربه مبارزات قبلی کارگران معدن و تجارب دیگر خود از جمله در مبارزه کارگران خاتون آباد و دهها مورد دیگر٬ برای شکستن اعتصاب کل شهر بافق را از نیروهای ضد شورش خود پر کرده بود.

شهر بافق و محلات کارگری و مردم محروم این شهر مثل بسیاری از شهر های دیگر و محلات کارگری با مسائل مختلفی دست به گریبان هستند. کارگران بافق تلاش کردند رفع بخشی از مشکلات اصلی شهر را به عنوان مطالبه اعتصابیون طرح کنند. اختصاص درصدی از سود معادن برای بهبود وضعیت درمان و بهداشت٬ ساختن بیمارستان و رسیدگی به گاز و آب و جاده سازی شهر از جمله این مسائل است که خود کارگران بافق و خانواده هایشان به عنوان بخشی از این مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند. این حرکت هوشیارانه کارگران٬ موفقیت اعتصاب را به امر بخش اعظم مردم شهر تبدیل کرد. چنین تاکتیک هوشیارانه و مسئولانه ای کارگر معدن و رهبر کارگری در بافق را به رهبر اعتراض مردم شهر برای تامین خواستها آنها تبدیل کرد.

پیروزی کارگران معدن امروز دیگر و در نگاه مردم بافق پیروزی همه آنها٬ پیروزی کل کارگران این شهر و طیف وسیعی از مردم است که به رهبری کارگر معدن سنگ آهن چغارت تامین شده است. یک پای پیروزی کارگران در این اعتصاب این حرکت هوشیارانه آنها بود. امروز قرب و احترام کارگران معدن و رهبران و فعالین این مرکز نزد مردم یک شهر و کل منطقه صد مرتبه شده است. بدون تردید این اعتبار و این اعتماد به کارگر معدن سنگ آهن بنای موفقیتهای دیگر در ادامه مبارزات آنها خواهد بود.

این پایان کار نیست

این دور از اعتصابات معدن با موفقیت پایان یافت. همچنانکه اشاره شد٬ این موفقیت پیروزی بزرگی برای کل طبقه کارگر ایران است. اما این اعتصاب پایان کار نیست. جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران در این اتفاق یک قدم عقب نشستند و در یک جدال معین شکست خوردند. اما جدال ما٬ جدال کارگران معدن بافق و تلاش سرمایه برای تحمیل محدودیتهای بیشتر٬ پروژه های آتی آنها در معدن و کسب سود بیشتر راهی جز تحمیل فقر و محرومیت بیشتر به کارگران ندارد. اما هر چه هست امروز کارگران معدن در موقعیت بسیار بهتری از قبل از اعتصاب قرار دارند. کارگران و رهبران کارگری در بافق میتوانند روی زمینی سفت و بنیه محکمی که در این اعتصاب پایه گذاری کردند٬ بسازند. میتوانند دامنه اتحاد خود و اعتماد به نفس کارگران و خود فعالین این مرکز را بالا ببرند. میتوانند و باید درجه هوشیاری و خودآگاهی کارگران را بالا ببرند و کارگران معدن را در دل این پیروزی برای مبارزات آتی آماده کنند. قطعا یک کار مهم در این راستا جمعبندی خود اعتصاب بافق است که اشاره شد.

متاسفانه بافق و معدنچیان این مرکز کارگری در این جدال تنها ماندند. ما در کل پروسه اعتصاب شاهد حرکتی جدی از سایر مراکز کارگری در دفاع از اعتصاب نبودیم. بی شک این مشکل بر دامنه موفقیت کارگران تاثیر داشت. و قطعا کارگران بافق بیش از هر کس این کمبود و تنهایی را احساس کردند و بر همین اساس و بر مبنای میزان توان خود پا پیش گذاشتند. زمانی که کارگران چادرملو اعتصاب کردند٬ کارگران بافق در دفاع از حرکت آنها نقش ارزشمندی داشتند. اما امروز و بعد از این موفقیت راه به مراتب مساعد تر و تامین اتحادی وسیعتر در میان کارگران معدن و مراکز دیگر کارگری به مراتب ممکن تر است. لذا بر روی این موفقیت باید راه پیروزیهای بعدتر و راه اتحاد وسیعتر کارگری را ساخت. بدون تردید آسان تر شدن این راه مدیون قهرمانی کارگران معدن در اعتصاب اخیر است.

بعد از این پیروزی بی‌شک با امیدواری بیشتری نه تنها در میان کارگران بافق٬ بلکه و بعلاوه در میان کارگران مراکز دیگر مواجه خواهیم بود. از این شرایط و از این تجربه ارزشمند باید در خدمت اتحاد طبقه کارگر در مراکز دیگر استفاده کرد. امروز حرف شنوایی از کارگران معدن در میان هم طبقه ای های آنها بسیار بالا است و آنها میتوانند در این راستا نقش ارزشمندی ایفا کنند.

ناممکن هایی که ممکن شد

کار تمام نشده است اما کارگران معدن راه نشان دادند. ٥ هزار کارگر با هوشیاری و استواری و اتحاد خود کل دولت و مقامات مختلف آنرا مجبور به تمکین کردند. به ناگاه و بعد از دو دوره اعتصاب همه تهدید ها کنار رفت٬ نمیشود ها٬ ممکن نیست ها٬ شدنی و ممکن شدند و کسانی که برای شکست اعتصاب شب و روز مشغول توطئه چیدن و نفاق انداختن و پرونده سازی بودند٬ ریاکارانه با پرچم دلسوزی برای کارگر بافق وارد شدند و مدال دفاع از اعتصاب را به سینه زدند.

برای یک دقیقه تصور کنید چهار مرکز صنعتی دیگر٬ چهار چغارت دیگر برای تامین مطالبات خود همزمان پا پیش بگذارند. آنوقت خواهیم دید که قدرتمندی دولتهای بورژوایی٬ اقتدار جمهوری اسلامی٬ تنها و تنها در خالی بودن میدان از طبقه ای متحد که حق خود را میخواهد ممکن است. زمانی که کارگر صنعتی متحد به میدان آید٬ همه دستگاههای سرکوب و اقتدار بورژوازی٬ ناتوانیشان عیان خواهد شد و همه قوانین خود ساخته و تحمیل شده٬ بی خاصیت خواهند بود. آیا این امیدواری٬ به عنوان خونی تازه در رگهای جنبش کارگری جاری خواهد شد؟ این سوالی و راهی در مقابل ما است. جامعه ایران میتواند آبستن بزرگترین تحولات انسانی به رهبری طبقه کارگر باشد. اما این تحول بر شانه اتحاد وسیع کارگری٬ اتحادی در میان رهبران هوشیار و آگاه این طبقه ممکن است٬ چیزی که کارگران چغارت مقدور بودن آنرا در معدن خود ثابت کردند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست