به دنیا که میآید
یوسف صدیق (گیلراد)
•
به دنیا که میآید
بوی دود میشنود،
پرورش یافته ی زهدانی در تهران.
می گرید. چیزی نمی شنود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۲ مهر ۱٣۹٣ -
۴ اکتبر ۲۰۱۴
به دنیا که میآید
بوی دود میشنود،
پرورش یافته ی زهدانی در تهران.
می گرید. چیزی نمی شنود.
لالاییها تاول زده اند و
شهر،
هیاهوی آلوده به سرب اش را
پشت چراغهای قرمز پنهان کرده،
پشت توقفهای بی انتها،
پشت عبور ممنوع ها، تابو ها.
به دنیا که میآید
نه صدای سنتور پایور را میشنود، نه تار لطفی را
و نمی داند روزی در همین شهر
تهمینه میگریست
و شجریان خوانده بود:
تفنگت را زمین بگذار !
به دنیا که میآید
نمی داند اینجا ، زندگی
آتش سیگارش را
در دلشورههای تبسم خاموش میکند
و او، همیشه باید کسی باشد
که دوست ندارد.
اما یک چیز را به زودی درخواهد یافت:
اینجا مردم به دو زبان سخن میگویند.
یکشنبه ۶ مهرماه ۱۳۹۳
|