از «شکار» تا «خزانی»
(هفت شعر کوتاه)
عسگر آهنین
•
نه مرغ ماهی خوار
اشک ماهی را می بیند
نه یک شکارچی
چشم آهو را
(شکار)
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۲ مهر ۱٣۹٣ -
۴ اکتبر ۲۰۱۴
شکار
نه مرغ ماهی خوار
اشک ماهی را می بیند
نه یک شکارچی
چشم آهو را
هر دو به فکر شکارند.
6 اوت 2014
پرنده و مترسک
پرنده می داند
عمری دراز ندارد
با این همه،
مشغول نغمه سرایی
بر شانه ی مترسک باغ است
12 اوت 2014
بی خانمانی
دارکوبی تنها
در غار کوچک درختی اش
منتظر آفتاب بود
صدای ارّه برقی
بی خانمانش کرد.
16 اوت 2014
باغ مترسک ها
در باغ ما
تعداد مترسک ها
افزون تر از درختان است
پرندگان آن ها را
همبازی خود می پندارند
27 اوت 2014
فصل گل مصنوعی
دیوانه ای
در خلوت خود
مشغول پرورش گل بود
گویا خبر نداشت
فصل گل مصنوعیست
4 سپتامبر 2014
نیمکت پاییزی
در کوچه های آخر تابستان
وحشت به جان درختان افتاد
ذهنم دچار برگریزان شد
پاییز، روی نیمکت بین راه،
منتظر من نشسته بود.
17 سپتامبر 2014
خزانی
صداهای گرفته
فشارِ ناگفته ها
روی تارهای صوتی
دهان های بسته
ریزش برگ های مرده
روی سنگ قبر واژه
شیون باد
23 سپتامبر 2014
|